به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام احمد قادری از مبلغان حوزه علمیه در سلسله یادداشتهای خود از خاطرات سفر به برزیل نوشت: در دیدار با برخی از کشیشان، کتاب "آموزههایی از قرآن کریم" را که به قلم رهبر معظم انقلاب و به زبان پرتغالی ترجمه شده بود، به آنها هدیه دادم که با استقبال خوب آنها مواجه شد. بعدها خودشان پیام فرستادند که کتابی که هدیه گرفتند، بسیار جالب و پرمفهوم بود.
وی در یادداشت خود این چنین آورده است: آغاز سی و پنجمین سالِ زعامت و رهبریِ امام خامنهای را در حالی گرامی میداریم که معتقدیم بهترین فرد در دوران غیبت کبری در عصر حاضر، که مورد توجه خاصّ حضرت ولی عصر ارواحنافداه است، کسی نیست غیر از شخص مقام معظم رهبری.
اوست که کشتیِ با صلابت جمهوری اسلامی ایران را در میان دریای پُرتلاطم و طوفانزدهی عصر کنونی، ناخدایی میکند و تاکنون با عبور از انواع حوادث، سرنشینان کشتی را با نگاه خاص مولا و مقتدایش، امام زمان علیهالسلام، به ساحل آرامش نزدیک و نزدیکتر نموده است. او از امام خمینی رضواناللهعلیه که پیر و مرادش بود آموخت که این انقلاب، میتواند دلهایِ مُردهیِ دنیا زدهها را زنده کند، آنان را از خواب غفلت بیدار کند، تا در پرتو انوار روحبخش خورشیدِ اسلام، زمینهی هدایتشان فراهم گردد و مقدمهای برای ظهور حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.
استقبالِ کشیشان برزیلی، از دریافت کتاب آموزههایی از قرآن، به قلم آیت الله خامنهای
چند ماهی که در شهر Guaranta do norte برزیل بودم، یکی از کارهایِ روزانهی من در اوقات فراغت، برقراری ارتباط موثّر و دیدار با چهرههای موجّه شهر بود. از جملهی این افراد، دو کشیش کاتولیک به نامهای: "پدر آدنیلسون" Padre Adenilson و "پدر ریکردو" Padre Ricardo بودند. این دو کشیش مسیحی، از جهت اخلاق اجتماعی و مردمداری، بین کاتولیکهای شهر، زبانزد بودند. پیش از این، برخی از دوستان برزیلی، من را به آنان معرفی کرده بودند؛ لذا پیش زمینهی ذهنی از بنده داشتند. به هر صورت، قرار ملاقاتی در خانهی آنان گذاشته شد. برای خودم جالب بود که منزل مسکونی کشیشها، دقیقاََ دیوار به دیوار با بزرگترین کلیسای شهر بود. با توجه به اینکه در آئین مسیحیت، یک کشیش امکان ازدواج ندارد و باید حتما مجرد باشد، لذا هر دو پدر روحانی، با هم در یک خانه زندگی میکردند. زنگ زدیم و وارد خانه شدیم. پس از ورود، هر دو به استقبال آمدند و محترمانه، مودّبانه، با سلام و احوالپرسی و روی گشاده، من و همراهم را به اتاق میهمانی بردند. یک محیط ساده، تمیز و آرامش بخش. یک فرش ساده به همراه چند مبلمان قهوهای و چند میز عسلی که روی هر کدام، یک کتاب مقدّس یعنی انجیل Biblia گذاشته بودند. سپس با شکلاتهای برزیلی از من پذیرایی کردند. من در ابتدا خودم را معرفی کردم و از اوضاع و احوال آنان پرسیدم. حال و هوای دوستانهای بین طلبهی ایرانی و کشیشهای برزیلی حاکم شد. کمکم به طرح بعضی از موضوعات کلامی و اعتقادی پرداختم و از اسلام به عنوان آخرین و کاملترین نسخهی ادیان آسمانی، سخن گفتم. گفتم که اسلام معتقد است که مسیحیت هم، از ادیان توحیدی و آسمانی است و این موضوع، بارها در کتاب مقدّس ما مسلمانان، یعنی قرآن کریم یادآوری شده است. سپس به نبوّت حضرت عیسی مسیح علیهالسلام اشاره کردم و گفتم: ما معتقدیم که مسیح، یکی از انبیای بزرگ الهی است که البته بشارت به آمدنِ پیامبری پس از خود را داده و او کسی نیست غیر از حضرت محمد صلی الله علیه و آله.
نکتهی جالب اینجا بود که وقتی دربارهی اسلام، قرآن کریم و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله صحبت میکردم، از چهرهی آنان معلوم بود که اولین بار است که این مطالب به گوششان میرسد و اتفاقا به این موضوع نیز، اذعان کردند. خلاصه از مشترکات دین اسلام و مسیحیت گفتم و به هیچ عنوان جایگاه طرح نقاط اختلاف، آنجا نبود. سپس کتاب "آموزههایی از قرآن کریم" که به قلم رهبر معظم انقلاب و به زبان پرتغالی ترجمه شده بود را به همراه یک بسته شکلات، به آنها هدیه دادم که با استقبال خوبشان مواجه شد. بعدها خودشان پیام فرستادند که کتابی که هدیه گرفتند، بسیار جالب و پُرمفهوم بود.
دعوت به اسلام در خانه کشیش برزیلی
در ادامهی ملاقاتهایی که با چهرههای تاثیرگذارِ شهر گوارانتا Guaranta داشتم، قرار شد با مهمترین کشیش اوانجلیکهایِ شهر، دیدار کنم. در حقیقت اوانجلیستها، شاخهای از مسیحیت تبشیری هستند که ادّعا دارند محبّت، دوستی و عشقِ به انسانیت را در جهان تزریق میکنند. آنان در سالهای اخیر، رشد سریعی داشتهاند و طبق آمار رسمیِ دولت برزیل در سال ۲۰۰۰ میلادی، تعداد آنها، حدود ۲۶ میلیون نفر گزارش داده شده است.
خلاصه، وقتی بنا شد به دیدار کشیش اوانجلیکها بروم، با اینکه این جلسه از قبل هماهنگ شده بود، با چهرهای عَبوس و خشمآلود ظاهر شد، به گونهای که ظاهرا پیش از این، در خصوص دین و شخصیتِ من، اطلاعاتی داشت. به هر صورت رفتیم و داخل اتاق پذیرایی، نشستیم. فقط اسمش اتاق پذیرایی بود، وگرنه هیچ خبری نه از پذیراییِ مادّی بود و نه از صفا و صمیمیت و ... . بعد از مختصر گفتگوی اولیه، وارد همان مباحث اعتقادی شدم. از هر جایی میخواستم وارد بحث شَوم تا از مشترکات مسیحیت و اسلام بگویم، مسیر را میبست. وقتی از توحید صحبت می شد، میگفت خدای ما با شما متفاوت است. دربارهی پیامبران نیز همین طور بود. معتقد بود ما پس از حضرت عیسی علیهالسلام، هیچ پیامبری نداریم و هر شخصی چنین ادعایی هم داشته باشد، اصلا قبول نداریم. در عین حال، طبق روالی که داشتم، برای او نیز در کنار هدیهی شکلات، جزوهای از معرفی اسلام گذاشتم تا شاید اگر فطرتش به دنبال گمشدهی اصلی میگشت، به آن دسترسی داشته باشد.
نظر شما