به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) طی سخنانی به مناسبت عید غدیر به تبیین ۱۵ نکته مهم پیرامون خطبه غدیر پرداخته که متن آن به این شرح است:
موضوع بحث پیرامون مهمترین حادثه تاریخ اسلام و بشریت است. حادثه غدیرآن هم بر محور خطبهای که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در غدیر ایراد فرمودند. به نظر میرسد مفصلترین کلامی که پیامبر در طول حیات شریفشان در میان خطبههای خود داشتند هم از نظر خود کلام و تفصیل در کلام و هم از نظر شرایط مکانی و هم از نظر حضور جمعیت، منحصر به «خطبه غدیر» است. نکات بسیار مهمی در این خطبه وجود دارد.
اولاً از حیث سند مورد اتفاق فریقین است.
هم شیعه و هم سنی آن را در کتابهای معتبر خود نقل کردهاند، در کتب شیعه این خطبه، هم از امام باقر(علیه السلام) نقل شده و هم از زید بن ارقم و هم حذیفة بن یمان، و مرحوم علامه امینی(رضوانالله تعالی علیه) تمام اسناد این خطبه را در کتاب شریف الغدیر مورد بحث قرار دادهاند.
لذا این خطبه از جهت سند کاملاً روشن و در نزد اهل فن بلا اشکال است، خود حدیث غدیر مخصوصاً این قسمت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» جزء متواترترین کلمات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، یعنی اگر کسی بخواهد مثالی برای حدیث متواتر بیاورد هیچ مثالی بهتر و روشنتر و گویاتر از حدیث غدیر بین فریقین وجود ندارد.
نکته دوم عمده محتوای خطبه این است که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در مرحله اول حمد و ثنای خدای تبارک و تعالی را نموده و توصیفاتی از خدای تبارک و تعالی ذکر میکند. «الحمدلله الذی علا فی توحّده و دنی فی تفرده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه»، رکن اصلی این خطبه معرفت خداوند و بیان صفات حضرت حق تبارک و تعالی است و تمام آنچه بعد این فراز میآید در همین مسیر است.
یعنی میخواهد بفرماید هرآنچه که مربوط به خودش و آن فضائلی که مربوط به امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این خطبه بیان میکند دستوری از طرف خداست؛ برای ابلاغ این دستور هم مناسبت حکم و موضوع، فصاحت و بلاغت اقتضا میکند که اول آن دستور دهنده را به مردم معرفی کند و بفهماند آن خدایی که من میخواهم دستور مهمّش را به همه بشر اعلام کنم کیست؟ و این ابلاغ برای امتثال امر چنین خدایی است، و اطاعت از آن موجب تقرّب به این خداست.
پس اولین پیام خطبه غدیر ارتباط توحید، نبوت و ولایت است که حقیقتشان به هم گره خورده است.
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) در بحث اسرار نماز میفرمایند شهادت به توحید، بدون شهادت به رسالت و نبوت معنا ندارد، شهادت به رسالت هم بدون شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) معنا ندارد، اینها سه تا حقیقت به هم پیوستهاند. البته کسی توهم نکند که اینها در عرض یکدیگر هستند چون کسی میتواند خدا را قبول داشته باشد که پیامبر خدا را قبول داشته باشد، اگر کسی بگوید من خدا را قبول دارم اما پیامبر را قبول ندارم به این معناست که خدا را هم قبول ندارد، اگر کسی بگوید من پیامبر و خدا را قبول دارم و امیرالمؤمنین را قبول ندارم حرفش قابل پذیرش نیست.
لذا درهمین خطبه شریفه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید باید به آنچه که من میگویم اعتقاد داشته باشید، یعنی به این دستوری که از جانب خدای تبارک و تعالی برای شما بیان میکنم باید معتقد باشید و اگر کسی شک در آن کند، شک در کل کرده، یعنی در کلّ آنچه که مربوط به خدای تبارک و تعالی و رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است شک نموده و این به نحو برهان در این خطبه شریف بیان شده است. بنابراین قسمت اول خطبه، بیان معرفت و صفات خدای تبارک و تعالی است که خود نیاز به شرح مفصل در جلسات متعدد دارد.
نکته سوم تعیین جانشینی پیامبر توسط خود خداوند است.
در ادامهی خطبه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرمایند مردم، من در آنچه که تاکنون از طرف خدای تبارک و تعالی مأمور بودهام کوتاهی نکرده و وظیفه خود را انجام دادهام، هیچ دستوری نبوده مگر آنکه کاملاً به شما رساندهام، فقط یک دستور باقی مانده که باید امروز در این مکان به شما به صورت علنی اعلام کنم و آن مسئله نصب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه صلوات المصلین) از جانب خدای تبارک و تعالی برای امر خلافت و جانشینی است.
نکته مهم این است که پیامبر(صلی الله علیه و آله)، خودش امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود انتخاب نکرد که اگر هم میفرمود، بدون هیچ تردیدی معتبر و حجت بود اما عظمت کار بالاتر از این است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) و همچنین ائمّه بعدی(علیه السلام) با اسامیشان که در این خطبه ذکر شده یکی پس از دیگری از طرف خدای تبارک و تعالی برای جانشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) منصوب گردیدهاند.
نکته چهارم: آنچه در این خطبه توجه انسان را جلب میکند این است که این خطبه نه فقط برای مردم آن سرزمین و نه فقط برای مسلمانان مدینه و مناطق دیگر بوده که آن سال حج نیامدند؛ بلکه برای همه مسلمین و همه بشریت تا قیامت است. در این خطبه بیش از ۴۰ بار پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرمایند «معاشر الناس»، یعنی همه گروهها و همه اقشار مردم، چه مردمی که حضور دارید و چه غائبین، در بعضی از قسمتهای دیگر تعبیر میکنند «اعلمُ کل ابیض و اسود»، به همگان اعلام میکنم سفید یا سیاه، مهاجریا انصار، اصحاب یا تابعین، حاضر یا غائب، عجم یا عرب، حر یا مملوک، حتی صغیر و کبیر. این نکته مهم است که صغیر تکلیفی از جهت فقهی ندارد، صغیر مادام که بالغ نشود به چهچیز مکلف است؟ اما این خطبه از آن جهت که میخواهد سرنوشت انسان را تا قیامت روشن سازد آنقدر مهم است که مخاطبش صغیر و کبیر است.
در جلسهای که جمعی از علمای بزرگ اهلسنت پاکستان در دهه فجر به دیدار ما آمده بودند، بعد از صحبتی که راجع به ضرورت حکومت در اسلام با استفاده از آیات قرآن کردم، یکی از آنها گفت شما کسی مثل امام خمینی(رضوانالله تعالی علیه) داشتید که توانستید این انقلاب را به وجود آورید، ولی ما که چنین کسی را نداریم چه باید بکنیم؟
من در جوابش گفتم این سؤالی است که ما از شما داریم؟ سؤال ما این است رسول خدایی که حلال و حرام، واجب و مستحب و تمام ریزهکاریهای امور بشر را بیان فرمود، پیغمبری که فرمود هر چه شما را به بهشت نزدیک کند من گفتم، هر چیزی که شما را از جهنم دور کند را هم گفتم، آیا تکلیف حکومت تا روز قیامت را در غدیر معین نکرد؟ ما شیعیان معتقدیم رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) تا قیامت تکلیف حکومت بشر را، نه فقط در دایره حکومت مسلمین مشخص کرده و فرمودند حکومت از آنِ خدای تبارک و تعالی است که به رسولش تفویض فرموده و پس از پیامبر هم آن کسانی که خدای تبارک و تعالی تعیین نموده، حکومت مشروع چنین حکومتی است. به هرحال خطاب «معاشر الناس» و خصوصیاتی که در این خطبه وجود دارد دال بر عمومیت مخاطبین این دستور است.
نکته پنجم: یکی از روایاتی که با آن میتوانیم آیه تبلیغ و آیه اکمال را تفسیر کنیم خطبه پیامبر در روز غدیر است.
پیامبر در این خطبه اشاره به آیهی تبلیغ میکنند که بر حضرت نازل گردید «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» جبرئیل سه بار آمد و این دستور را ابلاغ کرد، آنقدر مسئله حساس و شرایط حاد بود که پیامبر به جبرئیل فرمود به خدا عرض کند او را از ابلاغ این دستور معاف کنند. خدای تبارک و تعالی فرمود نگران مباش من تو را از مکر منافقین و دشمنان حفظ میکنم.
نکته ششم که عظمت این خطبه را روشن میکند این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فقط نیامد آیه را تلاوت کند و بفرماید مردم، خدا دستور داده علی بن ابیطالب جانشین من بشود و با او بیعت کنید والسلام! بلکه میفرماید من که در ابلاغ دستورات پروردگار تاکنون هیچ کوتاهی نکردهام در افهام این دستور به شما نیز نهایت تلاش را میکنم. از اینرو در این خطبه فضائل بسیاری از امیرالمؤمنین(صلی الله علیه و آله) را بیان میکند تا با استدلال بگوید چرا خدا علی بن ابیطالب را جانشین او قرار داده است.
اگر کسی بپرسد چرا پیامبر از خدا خواست ایشان را از ابلاغ این دستور معاف بدارد؟
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پنج دلیل آوردند، اول: «قلة المتقین»، کم بودن آدمهای با تقوا. دوم: «کثرة المنافقین»، درآن زمان میان اصحاب رسول خدا منافقین زیاد بودند و تعدادشان کم نبود. سوم: «وادغال اللائمین»، افراد دسیسهچین در بین مردم زیاد بود. چهارم: «وحیل المستهزئین بالاسلام»، وجود افرادی که اسلام را مسخره میکردند و دنبال بهانهای میگشتند که آن را سوژهی تمسخر خود کنند و همینطور هم شد و عدهای گفتند پیامبر داماد خودش را که یک جوان است وصی خود قرار داده، بعد با اشاره به آیه شریفه «یقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ» میفرماید اینها آدمهایی هستند که اسلامشان به زبان است و در قلب خود اسلام را قبول ندارند. پنجم: «وکثرة اذاهم لی غیر مرة حتی سمونی اذنا». اینها آدمهایی هستند که به شهادت آیه۶۱ سوره توبه، من را اذن خطاب کردند «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یؤْذُونَ النَّبِی وَیقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَکُمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ». و عجیب این است که در این خطبه فرمود اگر بخواهم نام تکتک این منافقین را ذکر کنم میتوانم اما از این کار امتناع فرمودند.
نکته هفتم: بیان شایستگیهای امیرالمومنین(علیه السلام).
در ادامه خطبه پیامبر میفرماید خدای تبارک و تعالی علم اولین و آخرین را به من داده و من هم تمام آنها را به علی بن ابیطالب دادم. یکی از محورهای مهم این است که در این خطبه پیام بر با بیان فضائل علی بن ابیطالب روشن میسازند چرا خدای تبارک و تعالی علی(علیه السلام) را جانشین او قرار داده؟ ملاک، شایستگیهایی است که امیرالمومنین از آن برخوردار است، نه موضوع خویشاوندی و داماد و پسرعمو بودن. لذا میفرماید «هو الذی یهدی إلی الحق و یعمل به»، علی بن ابیطالب کسی است که حق را تشخیص میدهد و مردم را به سوی آن هدایت میکند، خودش هم به حق عمل میکند، «و یذهق الباطل و ینهی عنه»، از باطل نهی میکند و آن را از بین میبرد.
کسی که میخواهد رهبر مسلمین و رهبر بشریت باشد باید قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشد، در هر چیزی حق و باطل وجود دارد، در امور سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... «لا تأخذه فی الله لومة لائم» در راه خدا ملامت سرزنشکنندگان او را ناراحت نکرده و به عقب نشینی وادار نمیکند، «إنه اول من آمن بالله و رسوله»، اول کسی است که به خدا و رسول خدا ایمان آورد، «هو الذی فدی رسول الله بنفسه»، علی کسی است که جان خودش را برای محافظت از پیامبر در لیلةالمبیت سپر قرار داد، «هو الذی کان مع رسول الله» در همه حالات با پیامبر بود. «إنّه امامٌ من الله...، إنه جنب الله...، أنصرکم لی واحقکم بی واقربکم الی واعزکم علیّ» اینکه خدا علی بن ابیطالب را جانشین قرار داده برای این است که در قرآن هیچ آیهای درباره مؤمنین نیست مگر اینکه در رأس آن علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشد.
نکته هشتم: إفهام افزون بر ابلاغ.
در دستورات دیگر، پیامبر فقط همان چیزی که خدا فرموده بود را ابلاغ میکرد و تمام میشد اما در این خطبه میفرماید: من باید تبیین و تفهیم به شما کنم.
نکته نهم: وجوب اعتقاد به افضل بودن امیرالمؤمنین.
یکی از نکاتی که از این خطبه استفاده میشود آن است که پیغمبر میفرماید «فضّلوه فقد فضّله الله، اقبلوه فقد نصبه الله» علی را برتر بدانید که خدا او را برتر قرار داده است، به علی روی آورید که خدا او را منصوب کرده است. یعنی از چیزهایی که بر انسان واجب است اعتقاد به افضلیت امیرالمؤمنین است که خود نکتهای است، یعنی ما باید معتقد باشیم در میان اصحاب رسول خدا افضل از همه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است.
نکته دهم: عدم قبولی توبه منکرین ولایت.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بعد از ذکر اوصاف و فضائل امیرالمؤمنین که یکی از آنها کفایت در تعیین حضرت بر جانشینی رسول خدا میکند، نکتهی بسیار مهمتری را بیان مینمایند «ولن یتوب الله علی أحد انکر هدایته و لن یغفرله»، کسی که ولایت امیرالمؤمنین را انکار کند خدا توبهاش را قبول نمیکند و او را نمیبخشد، این فرمایش رسول خدا ریشه در یکی از آیات قرآن دارد که میفرماید «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی»، من نسبت به کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد غفار هستم اما آیه تمام نشده بلکه میفرماید «ثم اهتدی».
امام باقر(علیه السلام) بر اساس آنچه در تفسیر علی بن ابراهیم آمده میفرماید «ثم إهتدی الینا» این غفاریت در صورتی است که به سوی ما اهلبیت هدایت شود یعنی اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین و اولاد او را نداشته باشد خدا توبهاش را قبول نمیکند و این مطلب بسیار بسیار مهمی است.
در این خطبه پیامبر فرمود «فمن شکّ فی ذلک فقد کفر الجاهلیة الاولی»، بعد از اینکه بیان میکند مردم، تمام انبیاء گذشته، نبی و مرسل، به آمدن من بشارت دادهاند و اگر کسی من را انکار کند کافر است، میفرماید «و من شکّ فی شیءٍ من قولی هذا فقط شک فی کل ما أنزل الیّ»، اگر کسی به این کلامی که الآن در غدیر خم میگویم خدا علی بن ابیطالب را جانشین و خلیفه بعد از من قرار داده شک کند در تمام آنچه که تا به حال بر من نازل شده شک کرده است! چه تعبیر عجیب و مهمی؟. بعد هم میفرماید جبرئیل خبر داد که خدا فرموده،«من آذا علیاً و لم یتولّه فعلیه لعنتی و غضبی»، اگر کسی با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد مورد لعن و غضب من قرار میگیرد.
نکته یازدهم: از محورهای مهم دیگری که در این خطبه وجود دارد پیوند بین قرآن و ولایت است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در بیان علت انتصاب علی بن ابیطالب به جانشینیاش توسط خود خداوند متعال چنین استدلال میکنند مگر تدبّر در قرآن بر بشر واجب نیست؟ مگر خدا امر به تدبر در قرآن نکرده؟ تدبر در قرآن مگر برای فهم محکمات و متشابهات نیست؟ تنها کسی که بعد از من میتواند محکمات و متشابهات را از هم جدا کند و به شما یاد بدهد علی بن ابیطالب و جانشینان او هستند، یعنی کسی که میخواهد حاکم مسلمین باشد و عهدهدار زمام امور مسلمین شود، باید با کل قرآن آشنا باشد و بتواند متشابهات آن را بوسیله محکماتش جواب دهد.
مسئله غدیر همانطور که امام خمینی(ره) فرمودند مسئله حکومت است، نه فقط ولایت قلبی و معنوی! تنها کسی که میتواند بعد از پیامبر محکمات و متشابهات قرآن را بفهمد علی بن ابیطالب است، او ست که میتواند تمام خصوصیات آیات قرآن را برای شما بیان کند. لذا میفرماید علی و اولاد او ثقل اصغر هستند در کنار ثقل اکبر که قرآن کریم است.
نکته دوازدهم: در این خطبه معرفی امامان پس از امیرالمؤمنین است که تکتک آنها را نام میبرند و میفرمایند «الا انهم امناء الله فی خلقه و حکامه فی أرضه». عجیب این است که مکرر در اثناء این خطبه پیغمبر میفرماید «الا و قد ادیت، الا و قد بلغتُ، الا و قد اسمعتُ، الا و قد اوضحت»، خدایا شاهد باش من گفتم، من ابلاغ کردم، من به گوش مردم رساندم، «الا إنه لا امیرالمؤمنین غیر اخی هذا» هیچ کس غیر از برادرم علی بن ابیطالب نمیتواند امارت و سلطنت و حکومت بر مؤمنین را داشته باشد.
مهمتر آنکه با صراحت میفرمایند «و لا تحل امرة المؤمنین بعدی لأحدٍ غیره»، بعد از من بر احدی غیر از علی بن ابیطالب تصدی این عنوان حلال و جایز نیست. آنها که میگویند بعد از پیامبر مردم نشستند انتخاب کردند، با این کلام پیامبر چه میکنند؟
بعد از معرفی خداوند یکتا و ذکر اوصاف او و معرفی خودش و بیان فضائل علی بن ابیطالب و آگاهی و علمش به قرآن که علت انتصاب خداوند به جانشینی حضرتش گردیده، دست علی بن ابیطالب را گرفت و بالا برد «ضرب بیده إلی عضده فرفعه وقال من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه ... هذا اخی و وصیی و واعی علمی و خلیفتی فی امتی علی من آمن بی وعلی تفسیر کتاب الله عزوجل، ...» وگفت هر کس که من مولای او هستم اینک علی مولای اوست. علی برادر و وصی و حافظ علم و خلیفه من در میان امتم است. علی کسی است که میتواند قرآن را تفسیر کند، دعوت به سوی خدا کرده و عمل کند به آنچه خدا راضی است. خدایا دوست بدار هر آنکس که ولایت او را بپذیرد و دشمن بدار هر آنکس که با او دشمنی کند. «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ...»
نکته سیزدهم: تبیین آیه اکمال دین.
آنگاه به پیشگاه حضرت حق عرضه داشتند «اللهم إنک انزلت علیّ أن الامامة بعدی لعلیٍ ...» پروردگارا، تو فرمودی امامت بعد از من برای علی است، و تو خود فرمودی «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» در این آیه شریفه سه عنوان وجود دارد:
الف) اکمال دین، «اکملت لکم دینکم» این کامل شدن نه این است که یک جزئی از اجزاء دین تا حالا نبود، مثلاً این دین ۱۰۰ جزء داشته و ۹۹ جزء آن را تا حالا بیان کرده و یک جزئش باقی مانده، نه این حقیقت جزئی ساری و جاری درهمهی اجزاء است بهطوری که اگر این جزء نباشد بقیه اجزاء هم کالعدم است و هیچ اثری نخواهند داشت، اکمال یعنی به فعلیت رساندن حقیقت دین.
ب) اتمام نعمت، «اتممت علیکم نعمتی» تمام نعمتهای عالم در پرتو ولایت است، هیچ نعمتی اعم از نعمتهای مادی و معنوی نعمت نیست مگر آنکه منتسب به ولایت امیرالمؤمنین باشد.
ج) اسلام دین مورد قبول خدا «رضیت لکم الاسلام دینا»، آن اسلامی مرضیّ خدای تبارک و تعالی است که در آن ولایت باشد، اسلام بدون ولایت اسلام نیست، یعنی آن اسلام حقیقی که مورد قبول پروردگار قرار گیرد نیست تا او را به سعادت دنیا و آخرت رساند، بلکه اسلامی ظاهری است که فقط جان و مال وناموس فرد را حفظ میکند و محترم میدارد و فرد را از نجاست شرک طاهر میسازد.
خدای تبارک و تعالی در سوره آلعمران میفرماید «وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» اگر کسی اسلام بدون ولایت داشته باشد در آخرت از زیانکاران است. دین واقعی و آنچه خدای تبارک و تعالی اختیار فرموده آن است که با ولایت همراه باشد. در فقه ادله فراوانی هست که هیچ عملی بدون ولایت مقبول نیست، نه قبول بهمعنای کامل که برخی می گویند. اکثر علماء از مرحوم صاحب جواهر گرفته تا دیگران قائلند به اینکه ایمان شرط صحت عبادات است نه فقط شرط قبولی اعمال.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این خطبه میفرماید: مردم! ابلیس بخاطر حسدش موجبات اخراج حضرت آدم(علی نبیّنا و آله و علیهالسلام) از بهشت را فراهم کرد، «معاشر الناس إن ابلیس اخرج آدم من الجنة بالحسد فلا تحسدوه فتحبط اعمالکم....» پس مراقب باشید به علی بن ابیطالب حسد نورزید تا اعمالتان همچون ابلیس حبط و نابود نگردد.
بعد میفرماید «فإن آدم اهبط إلی الأرض بخیطئة واحده وهو صفوة الله عزّ و جلّ کیف بکم»، آدم که برگزیده و صفیّالله بود با یک خطا از بهشت رانده شد حال حساب کار خودتان را بکنید که در میان شما افرادی وجود دارند که دشمن خدا هستند «و انتم انتم، و منکم اعداء الله»، باید نسبت به هریک از کلمات پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این خطبه جلسات متعدد صحبت کرد، «الا انّه لا یبغض علیّا الا شقیّ» چرا بغض علی کشف از شقاوت ذاتی انسان میکند؟ «و لا یتولی علیاً إلا تقیٌّ و لا یؤمن به إلا مؤمنٌ مخلص»، چرا فقط مؤمنین مخلص به علی ایمان میآورند و پاک نهادان ولایت او را می پذیرند؟
در ادامه خطبه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برخی از سورههای قرآن نظیر سوره حمد و سوره عصر را که مربوط به خودش و علی و اولادش میباشد قرائت و نکات بسیار مهمی را بیان فرمودند.
بعد هم با اشاره به اینکه آخرین وصی من حضرت حجت(علیه السلام) است، هفده خصوصیت از خصوصیات حضرت حجت را ذکر می نمایند، «ألا إنّ خاتم الائمة منّا القائم المهدی، الا إنه الظاهر علی الدین» او کسی است که دین را حمایت میکند، «الا إنه منتقم من الظالمین، الا إنه فاتح الحصون، إنه قاتل کل قبیلة من اهل الشرک»، او منتقم از ظالمین و فاتح قلعههای کفر و شرک است.
نکته چهاردهم: اینکه میفرماید ولایت امیرالمومنین در رأس معروفها قرار دارد، اگر کسی میخواهد امر به معروف کند ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را باید ابلاغ کند.
در همین خطبه به عنوان یک واجب فرمودند هر کسی که در این مکان حاضر است به افراد غایب ابلاغ کند، هر پدری موظف است به فرزندش این دستور خداوند را ابلاغ کند و این مطلبی است که همه پدران و مادران باید به عنوان یک تکلیف و امر واجب به آن توجه و اهتمام داشته باشند.
نکته پانزدهم: در مورد کیفیت بیعت است، که مردم هنگام بیعت چه باید بگویند که همین مطلب بسیار قابل توجه است.
قبل از اینکه پیامبر کلامشان را به پایان رسانند، فرمود: خدا امر کرده که با زبانتان به ولایت علی اقرار کنید «وقد امرنی الله عز و جل ان آخذ من السنتکم الاقرار...»، شما فقط نباید دست به دست من بدهید و تمام شود بلکه باید با زبانتان نیز اقرار کنید که علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین و حاکم مسلمین است، همینطور نسبت به جانشینان امیرالمؤمنین. «فقولوا باجمعکم إنا سامعون» همگی با هم بگویید یا رسول الله ما دستور خدا را در مورد امامت امیرالمومنین و اولادش شنیدیم، «مطیعون» و از آن اطاعت میکنیم، «راضون» و به آن راضی هستیم، «منقادون» با قلب خود از آن انقیاد میکنیم «لما بلغت عن ربّنا و ربک فی امرامامنا علی امیرالمومنین و من ولد من صلبه من الائمة نبایعک علی ذلک بقلوبنا وانفسنا والسنتنا و ایدینا... »، یا رسول الله ما فقط با دست دادن با تو بیعت نمیکنیم، با قلبمان، با جانمان، با زبانمان، با دستهایمان، بیعت میکنیم تا زنده هستیم بر همین عهد باشیم و چنانچه مُردیم بر همین عهد باقی بمانیم، «لا نغیر و لا نبدل»، عهد میبندیم که سر سوزنی آن را تغییر ندهیم، «ولا نشک»، در آن شک نکنیم «لا نرجع عن العهد و لا ننقض من المیثاق».
آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود امروز هر کسی بیعت کند با خدا بیعت کرده «و ید الله فوق ایدیهم» و چون میدانستند بعد از این قضیه بعضیها دنبال مکر و حیله میروند آنها را نفرین نمود «یهلک الله من غدر و یرحم الله من وفی فمن نکث فإنما ینکث علی نفسه»، سپس فرمودند اکنون نزد علی رفته و از همین الان با لقب «امیرالمومنین» به او سلام دهید «و سلموا علی علیّ بامرة المؤمنین» و بگویید «سمعنا و أطعنا غفرانک ربنا وإلیک المصیر» و نیز بگویید «الحمدلله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله».
در پایان این عرایض اجمالی تقاضا میکنم اولاً مسلمین و شیعیان، خانوادههای مذهبی و هیئات به این خطبه اهمیت بدهند. در ایام غدیر در منابر و مجالس، سخنرانان و مداحهای محترم این خطبه را توضیح دهند و با صدای خوب بخوانند. از مسئولین نظام جمهوری اسلامی تقاضا میکنم وزارت ارشاد، آموزش و پرورش و علوم و آموزش عالی را موظف کنند که این خطبه در متن کتابهای درسی دبیرستان و دانشگاه قرار بگیرد.
از صدا و سیما عاجزانه میخواهم به این خطبه اهمیت بدهد. این خطبه محصول رسالت پیامبر است. همه اسلام در این خطبه تجلی پیدا کرده، همه هنرنماییهای پیامبر و همه رسالت انبیای گذشته در همین غدیر است. نسبت به غدیر اهتمام بورزند.
ما غدیر را نه تنها موجب افتراق نمیدانیم بلکه آن را محور وحدت میدانیم. چون حدیث غدیر بین فریقین متواتر است و با قرائن زیادی که در این حدیث وجود دارد به هیچوجه مسئلهی دوستی در کلمه «مولی» مطرح نیست که پیغمبر به مردم بگوید علی را دوست داشته باشید، بر بیعت کنندگان امر فرمود که با «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» به علی بن ابیطالب سلام کنند. از اول تا آخر خطبه، موضوع جانشینی و حکومت امیرالمؤمنین بر مردم مطرح است.
امیدواریم که دنیا و آخرتمان با ولایت امیرالمؤمنین و اولادش(علیهم السلام) باشد و همه ما در دنیا و آخرت از این حقیقت ولایت بیشتر بهرهمند شویم.
نظر شما