به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در تهران، استاد علی اکبر رشاد، رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران در همایش بزرگداشت «شیخ شهید؛ شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری» که سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در محل یادمان شهدای هفتم تیر تهران برگزار شد، گفت: حوزه علمیه تهران تنها حوزهای در کشور است که دو دیدار اختصاصی با رهبر معظم انقلاب داشته است.
وی افزود: در دیدار اول ضمن گزارش به محضرشان نکاتی مطرح شد، از جمله چهار راهبرد اساسی حاکم بر اداره حوزه تهران بود که یکی از آن چهار راهبرد عبارت بود از : «احیای هویت تاریخی و ارتقای موقعیت عصری حوزه عریق تهران»، از این رو این راهبرد در قالب برنامههایی پی گرفته میشود و برگزاری کنگره نکوداشت فقیه شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری (قدس سره) دراین راستا صورت گرفته و این دست نکوداشتها پیشتر با عنوان نکوداشت پیشکسوتان حوزه تهران برگزار شده و همچنان ادامه خواهد یافت.
مشروح سخنرانی استاد رشاد را در ادامه بخوانید:
اولا: سوگیاد حضرت سید الشهدا و الأحرار (ع) و اولاد و اصحاب آن بزرگوار است و سالگرد شهادت شاگرد صادق مکتبش، آیت الله شهید فضل الله نوری را تسلیت عرض میکنم.
ثانیا: به عنوان کمترین خادم حوزه عریق و عظیم عاصمه از یکاک یکان دستگاهها و دوستانی که در برپایی مجموعه آیین نکوداشتها و یادگویههایی که در تهران، قم و نور مازندران برگزار خواهد شد، از سویدای دل و صمیم جان سپاسگزاری میکنم؛ از مدیریت محترم حوزههای علمیه استان تهران بخش برادران، جناب حجت الاسلام والمسلمین رحیمی صادق، مدیریت محترم حوزه علمیه خواهران استان تهران بخش جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای کبیریان، از جناب آقای دکتر موسی حقانی رئیس خدوم و خلیق مؤسسه تاریخ معاصر (که بار اصلی این کنگره را بر دوش کشید) و جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای سیدمظاهر حسینی تشکر ویژه دارم. از جناب حجت الاسلام آقای محمدصادق ابوالحسنی که بمصداق «الولد سرّ ابیه» مسیر پدر فاضلشان دوست از دست رفته مان مرحوم استاد ابوالحسنی منذر (قده) را دنبال می کند؛ آن مرحوم مظلومیت شیخ شهید را با صدایی هرچه بلندتر فریاد کرد و با پژوهش و نگارش آثار ارزشمندی در راستای جبران مظلومیت مضاعف آن شهید سترگ بلندترین گامها را برداشت. از همکارانم در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در قم و تهران سپاسگزارم.
حوزه علمیه تهران تنها حوزهای در کشور است که دو دیدار اختصاصی با رهبر خردمند انقلاب داشت. در دیدار اول در ضمن گزارش به محضرشان نکاتی مطرح شد، از جمله چهار راهبرد اساسی حاکم بر اداره حوزه تهران بود که یکی از آن چهار راهبرد عبارت بود از : «احیای هویت تاریخی و ارتقای موقعیت عصری حوزه عریق تهران»، از این رو این راهبرد در قالب برنامههایی پی گرفته میشود، و برگزاری کنگره نکوداشت فقیه شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری (قدس سره) دراین راستا صورت گرفته و این دست نکوداشتها پیشتر با عنوان نکوداشت پیشکسوت حوزه تهران برگزار شده و همچنان ادامه خواهد یافت.
در گذشته ما تحت عنوان نکوداشت پیشکسوتان حوزه تهران داشتهایم، از بعضی از معاصرین مثل آیت الله علامه جعفری، آیت الله خوشوقت، مرحوم آیت الله خسروشاهی زمانی که در قید حیات بودند و از حکیم مؤسس که مؤسس حوزه تهران قلمداد میشود و اکنون این همایش و پس از این نیز همچنان سلسله همایشها را تعقیب خواهیم کرد. «همایش بزرگداشت فقیه طهران، آیتالله شاهآبادی» استاد حضرت امام (رض) در دستور کار هست. «همایش فقیه سالک آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی» برگزار خواهد شد. دوستان در تدارک این هستند که برای همه کسانی که در حوزه تهران نقش تعیینکنندهای داشتهاند در هویت بخشیدن به حوزه کهن تهران، به تعبیری که در دیداری که شورای حوزه تهران در محضر رهبر معظم انقلاب داشتیم، از حوزه تهران به «حوزه عریق» تعبیر را فرمودند، حوزه ریشهدار تهران.
اگر حوزه تهران و ری قدیمیترین حوزه قلمداد نشود، مطمئناً از کهنترین حوزههای علمیه شیعه در تاریخ به شمار میرود. به هر حال در راستای تحقق این راهبرد، این سلسلهنشستها برگزار شده و برگزار خواهد شد.
حوزه تاریخ بلندی به درازی عمر اسلام دارد. نظام علمی ـ تربیتی حوزوی تبارنامهای به بلندی همه تاریخ شیعه برخوردار است. حوزه با اولین فراخوان قرآنی از شهر مکه آغاز شد، در حقیقت با نخستین آیات نازله بر رسول خدا (ص) که: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿۱﴾خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿۲﴾اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ﴿۳﴾خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿۲﴾الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿۴﴾عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ﴿۵﴾کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی ﴿۶﴾أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی ﴿۷﴾إِنَّ إِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی» (العلق:۱ـ۸) تاسیس شد.
و با آیاتی چون «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» ﴿الجمعة: ۲﴾ استقرار یافت. و با «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» ﴿التوبة: ۱۲۲﴾ توسعه پیدا کرد.
از نخستین آیات، خداوند متعال بشریت را به علمآموزی و قلمزدن، به خداشناسی و انسانشناسی، دعوت کرد. حوزه به موازات هم از توحید و انسانشناسی آغاز میشود. انسانشناسی جایگاه خویش را دارد. انسان مظهر اسماء حسنای الاهی است لهذا انسانشناسی در کنار توحید مطرح میشود.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ اولین مأموریت پیامبر ما تزکیه و تعلیم است. تلاوت آیات است. تعلیم کتاب است. تزکیه کار اصلی است و بعد تعلیم است. تعلیم معطوف به تزکیه در حوزه مراد است و مقصد است. به تعبیر ما که نظام علمی ـ آموزشی و پرورشی. مقصد در حوزه تزکیه است. پروردن استعدادهای فطری و ذاتی الهی انسان است. تفقه نیز نفع برای تفقه، این که حتی در پگاه جهاد و زمان جهاد هم باید نفع برای تعلیم و تربیت تعطیل نشود. حتی زمانی که دنیای اسلام تهدید میشود، تهدید میشود، جهاد برپاست، همان زمان هم قرآن فرموده است که چنین نیست که نباید که همگی کوچ کنیم به سمت جهاد. که بعضی کوچ کنید به سمت جهاد علمی و جهاد فرهنگی. نباید حتی زمانی که گرماگرم جنگ برپاست، همان زمان هم باید عدهای مشغول تفقه باشند، تفقه کنند. دین را تفَقه کنند و تفقه فی الدین، یعنی همه دین را فهم کنند نه فقط شریعت و نه فقط اخلاق و نه فقط الهیات و احیانا معنویت را.
همه ابعاد و اضلاع هندسه معرفتی دین متعلق تفقه است و باید فهم شود. این فرمان قرآن بود که حوزه را ساخت. از مکه خود پیامبر اعظم (ص) آغاز شد، پایگاه خانههای مردم حوزه بود، و مکانهای محدود دیگر بود. مدینه بعد از هجرت شد کانون دوم. بعد از مدینه کوفه، علی(ع) وقتی کوفه منتقل شدند، حوزه به کوفه منتقل شد. ادامه یافت تا عهد امام صادق(ع). انتشار شاگردان امام صادق(ع) به سرتاسر جهان توسعه حوزههای مختلف شیعه را رقم زد. از بغداد احیاناً به نجف، به حلّه، به کربلا، به شامات، جبل عامل، احیانا به ایران. در ایران اول ری، که کهنترین اگر نگوییم، از کهنترین حوزههای علمیه شیعه در جهان اسلام قلمداد میشود. کلینی را در ری داریم، شیخ صدوق را در ری داریم، فقهای محدث عمدتاً اهل ریاند، رازیاند. صدوق پدرش، خودش، شاگردانش در ری بودند. صدوق مظلوم که ما مردم تهران گاه مرقد او را هم نمیشناسیم. بلکه بسیاری از مردم نمیدانند ابن بابویه یعنی کی؟ و بسا در عمر طولانی که در این شهر زیسته باشند، یک بار هم به زیارت مرقد این مرد بزرگ نرفته باشند و بسا ندانند که او دارای نفس مطمئنه ملکوتی بود و بعد از هشتصد سال بدن مبارکش از قبر بیرون آورده شد سالم بود.
حکیم مؤسس، حکیم تهران آقا علی زنوزی(رض) به اذن فتحعلی شاه بر اساس نظریهای داشت که نفس قوی انسانی حتی پس از مرگ میتواند بدن و هر آنچه به بدن متعلق است را از آسیب دیدن و مندرس شدن حفظ کند، بر این نظریه فلسفی مطمئن بود که اجازه گرفت و گفت که : مرقد شیخ را بشکافیم و من مطمئن هستم که بدن شیخ سالم است. بعد از هشتصد سال شکافتند، دیدند که بدن که هیچ، کفن هم سالم است. کفن هم آسیب ندیده بعد از هشتصد سال و داخل تابوت قرار دادند و در سرداب جای دادند که حسب تجربه حکیم زنوزی هنوز هم بدت او قطعاً سالم است. مردی با این عظمت در شهر ما مردم تهران مظلوم است.
حوزه ری و حوزه تهران از کهنترین حوزههای علمیه است. بزرگترین فیلسوفان، بزرگترین متکلمان، بزرگترین محدثان، بزرگترین ادیبان، بزرگترین هیئتدانان و منجمان و حتی بزرگترین طبیبان، اینها همه در ری و تهران پرورده شدند. البته خراسان جایگاه خود را دارد، قم جایگاه خویش را دارد.
قم متأخر کانون حوزههای علمیه ایران بلکه شیعه است. اکنون قم فعلی، قطعا کانون حوزههای علمیه جهان تشیع است، از لحاظ پایداری و عمر و تفوقی که رخ داده و نشاط و شکوفش و ازدهاری که واقع شده است. قم اکنون فوقالعاده است اما در کنار قم، اصفهان جایگاه خود را دارد. اصفهان دارای مکتب است. تهران دارای مکتب است، خراسان برای خود دارای مکتب است. مکتب تهران البته آخرین مکتب زنده بوده است که به حیلت و دسیسه پهلویان نابود شد. شاگردان تهران به قم منتقل شدند، مردانی چون مرحوم آیت الله حسنزاده آملی(ره)، آیتالله جوادی آملی مد ظله العالی، آیت الله شهید مطهری، همه این بزرگان شاگردان و طلاب تهراناند. ۲۵ سال آیتالله حسنزاده و آیتالله جوادی آملی در تهران درس خواندهاند. فیلسوفان بسیاری هم. تهران به تعبیر شایع شهر هزار حکیم. فیلسوفان بزرگی در تهران مستقر بودند.
در دوره پهلویها حوزه تهران افول کرد. با برنامهریزی حوزه را نابود کردند. انقلاب حوزه را از نو احیا کرد و از جمله اولین قدمهایی که برداشته شد، ما اول دهه شصت با یک اعلام وسیعی تحت عنوان حوزه آزاد یا حوزه نیموقت، افزون بر سه هزار و دویست نفر را ثبت نام کردیم. چون قید و شرطی نگذاشتیم، همه را مشغول تحصیل کردیم در بیست مرکز. چهار مدرسه هم تأسیس شد، دو مدرسه برای برادران و دو مدرسه هم برای خواهران. بخش برادران مدرسه امام علی(ع) و بخش خواهران همان است که امروز به آن میگوییم حوزه علمیه کوثر متعلق به خواهران است. کنار مسجد و منزل مربوط به آیتالله شیخ فضل الله نوری. مدرسه کوثر در واقع دو مدرسهای بود که برای خواهران تأسیس کردیم و ادغام شد، امروز یک مدرسه خوبی برای خواهران حوزه تهران است.
حوزه تهران بعد از انقلاب احیا شد. در طول این مدت حدود ۱۲ سال که شورای حوزه تأسیس شده و مدیریتش تعیین شده است، چه در بخش برادران و چه در بخش خواهران پیشرفتهای شگرفی داشته ایم، الان چیزی حدود ۱۵ هزار طلبه و حدود ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ استاد در این حوزه مشغول فعالیت هستند. ۱۵۰ مدرسه دیگر فعالیت میکند. اما نیازمند به تحول و تعمق است، عمقپذیری است.
احیای نام بزرگان چون شیخ فضلالله نوری در حقیقت به مثابه الگوسازی برای مدرسین و طلاب حوزه است. طلبه تهران باید بداند باید شیخ فضلالله نوری بشود که علم و عمل را با هم توأم کند. تا پای دار، پایداری کند. که بگوید اگر پرچم بیگانه را بر سر منزل بزنی، از اعدام در امان خواهی ماند و میگوید من هرگز زیر پرچم کفر نخواهم رفت. به تعبیر مرحوم آل احمد، روشنفکر متعهد آنگاه که جنازه او بر بالای دار رفت، در میدان امام کنونی، گویی پرچم پیروزی غربزدگی و سیطره کفر بر بالا رفت.
حوزه نماد استقلال ایران است. در تاریخ ایران بگردید طی حدود دوازده ـ سیزده قرن پس از آنکه ملت ایران مسلمان شدند و رفتهرفته به مکتب اهل بیت روی آوردند، تاریخ را نگاه کنید، علم را حوزه حفظ کرده است. همه علم و معرفت، فیزیک، شیمی، طب، نجوم و تا برسد به تفسیر، فقه، اصول تا کلام و سایر علوم. یعنی حوزه تا کمتر از یک قرن اخیر، مرکز طب، نجوم، هیئت، کیمیا، فیزیک، روانشناسی، علم را حوزه بود و همه این علوم را علمای دین تدریس میکرند. حوزه مرکز علوم عقلی بود، کانون فلسفه حوزه بود و هست.
هویت ما به فارسی بسته است، ادب فارسی را حوزویان حفظ کردند. مدتی کار کردند روی این قضیه. قوانین علما و فقها و فلاسفه شاعر، تعدادی را کار کردند. بزرگانی چون سبزواری دیوان دارد، لاهیجی دیوان دارد. اصولا فیلسوف و فقیه برجستهای نداریم که شاعر نبوده باشد. فاخرترین، قویترین و بلیغترین شعرها و نثرها را این علمای حوزوی و تربیتیافتگان حوزه نگاشتهاند. زبان پارسی را حوزویان حفظ کردهاند که بخشی از هویت ما ایرانیان است.
استقلال این کشور را حوزویان و طلاب و علما حفظ کردهاند. هرگاه علما پا به جهاد نهادند، ما پیروز شدیم و اگر هم اتفاق افتاد که شهید شدیم، به هر حال عواملی دخیل بود. سید محمد مجاهد(رض) پیشاپیش مجاهدان در جنگ روس رفت ولی خیانت شد. اگر هم در جبههای در ظاهر پیروز نشدیم، چون شیخ فضل الله نوری به بالای دار رفتیم. عمامهها را کفن کردیم و ایستادیم بر استقلال ایران پای فشردیم.
این را کسانی که احیانا از سر جهل و اغفالشدگی امروزه مطالبی را راجع به حوزه میگویند بدانند که اگر حوزه نبود، ایران هم نبود، نه ادبیات پارسی در ایران بود، نه علوم در ایران بود، نه هویت ایرانی باقی مانده بود.
مردم بدانند و روشنفکران بدانند اگر نمیدانند، مخصوصا جوانان بدانند، بنده طلبه هنوز ایرانی مانده ام. این دستاری که بر سر دارم ایرانی است، این قبا و قدک که بر سر دارم لباس اصیل ایرانی است؛ عبا عربی است. من به جامه ایرانی که یکی از وجوه و نمادهای فرهنگ است در کشور و جامعه، همچنان وفادار ماندهام. اما باقی مردم ما لباس فرنگی پوشیدهاند. کت و شلوار لباس فرنگی است. تا کمتر از سه ثلث قرن لباس کفر بشمار بود، علمای ما پوشیدن آن را حرام میدانستند چون «تشبه به کفار» بود و تشبه به کفار در سبک زندگی، اصلاح، لباس پوشیدن و زبان. و امثال آن حرام است (البته الان دیگر کت و شلوار فرنگی مختص فرنگیان نیست و در جامعه ما هم لباس متعارف شده و استفاده از آن تشبه به کفار بشمار نمیآید)، اگر کسانی زبان فارسی اصیل و معیار را به واژههای بیگانه و لاتین آلوده کنند و از این رهگذر ما در هویت بیگانه هضم بشویم فعل حرام مرتکب شده اند، چون هویت ما را تهدید میکند. با عرض پوزش من شأنیت افتاء ندارم اما به عنوان یک طلبه، یک مطلب فقهی را عرض میکنم.
اگر با آلوده ساختن و درآمیختن زبان به واژگان بیگانه زبان ما تهدید شود و این آفت منتهی به تهدید هویت ما شود که نتیجه اش آسیب دیدن استقلال ماست، حرام است. چرا این قدر واژه فرنگی به کار میبریم؟ هر فعلی که منتهی شود به آسیب دیدن استقلال و مستلزم آن باشد بر اساس قاعده «نفی سبیل» حرام است؛ زبان فارسی از بین برود که با این کار از بین میرود. اگر زبان از بین برود هویت تهدید خواهد شد و هویت آسیب ببیند استقلال به مخاطره میافتدو بیگانگان بر کشور نا سیطره پیدا میکنند.
ایران کانون تشیع است، اینجا کشور رسول خداست، اینجا کشور امیرالمؤمنین است. این کشور نباید هیچ چیزش تهدید شود. زبانش بخشی از هویت اوست. رهبری میفرماید که زبان فارسی را باید بکنیم زبان علم. آقایان دانشگاهی و آقایان طلبه، اگر بخواهیم زبان فارسی را زبان علم کنیم، آنگاه واژگانی که گاه ما طلبهها که مثلاً امثال بنده که متهم به روشنفکری هم هستیم و دانشگاهی هم قلمداد میشویم، نمیفهمیم چه میگویند. برخی آن قدر واژگان فرنگی در لابلای فارسی به کار میرود که انسان نمیتواند تفاهم کند. این رفتار برای طلبهها زشت تر است. اگر دانشگاهیان خطا میکنند، طلبه اگر چنین کند، تنها خطا نیست بلکه تخلف است. چرا واژههای بیگانه به کار میبریم؟ ما نگهبانان هویت ایرانیایم. شیخ فضلالله نوری میگوید که من جان میدهم، اما استقلال را از دست نمیدهم. زیر پرچم کفر نخواهم رفت. حرام است.
استیلای کفر یعنی چی؟ « وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» ﴿النسا:۱۴۱﴾ که قرآن فرموده است یعنی چی؟ یعنی این که نظامی دشمن و کفار بیایند و فقط خاک را اشغال کند سلطه بیگانه محقق میشود؟ که سلطه بیگانه فقط معنای فیزیکی دارد، یعنی با سلاح فیزیکی، و با پوتین وارد خاک شد بحث استقلال مطرح است؟ الان لزومی ندارد اصلا. استعمار فرانو این حرفها را نمیفهمد. الان زبان از دست برود، استیلای کفر است. زبان فارسی و عربی اگر از دست برود و زبان لاتین جایگزین آن شود، این یعنی ما برخلاف قاعده نفی سبیل عمل میکنیم. داریم عملا تحت اشغال درمیآییم. حوزه باید استقلال کشور و امت را حفظ کند، من باید خودم پاسخگو باشم از این بایدهایی که برخی مسئولین میگویند خطاب میدهید و خودشان باید پاسخگو باشند، بنده طلبه کف حوزه تهرانم و چهل سال این موها را کنار طلاب در حوزه سفید کردم، بنده باید پاسخگو باشم. بنده باید تلاش کنم، زبان فارسی، ادبیات ما باید حفظ شود. لباسمان حفظ شود، رفتار و سلوکمان و سبک زندگیمان حفظ شود. سبک زندگی نمود هویت است. هویت در کجا آشکار میشود؟ در سبک زندگی آشکار میشود. در سبک زندگی جمله فرهنگ است. فرهنگ تربیت ثانوی انسان است. هر کسی دارای هر فرهنگی است، او طبیعت ثانوی اوست.
شیخ فضلالله نوری در واقع الگوست برای ما. طلاب عزیز باید از مثل شیخ فضلالله درس بگیرند که هم «نفْر» کرد و هم «انذار». یک وقتی زعیم حکیم و بزرگوار امت حفظه الله، خدایا بارالهی، از عمق جان: از عمر من و امثال من بگیر و بر عمر او بیفزا، آمین بگویید، فرمودند که کار من انذار است، کار شما نفر است. شیخ فضلالله هم انذار کرد و هم نفر. هم نفر به علم کرد و هم بالای دار رفت و جهاد کرد. هر دو را توأم انجام داد. هر چند مظلوم اما مثل سید الشهدا، نامش در تاریخ گم نشد. معاصران شیخ فضلالله نوری بسیار بودند، اما نامی از آنها نیست. او اثر تدوینی معنتا بهی ندارد، کتاب کم دارد. بعضی مطالب کوتاه و مکتوبات کم حجمی از او برجای مانده، اما اثر تکوینی آن بزرگوار که همان سیره و سلوک فکری و فعلی اوست باقی است، و در کالبد تاریخ ما همچنان جریان دارد.
امیدوارم خداوند این عمل خیر را مجموعه همکارانمان در این مجموعه نهادهایی که نام برده شد، تلاش کردند و تدویر کردند این نشستها و این یادگویهها و یادنامهها برگزار شد و تجلیل و تکریم شد از این مرد بزرگ و بعضی دوستان هنوز این نشستها برگزار نشد، میرسند میگویند دوباره شیخ فضلالله نوری را احیا کردید از نو، نام مبارک او بر سر زبانها افتاد. به هر حال تشکر میکنم. به دوستان دستاندرکار منتقل میکنم، خداوند از شما بپذیرد که یکایک شما نام و یاد و فکر و اندیشه آن بزرگ را از نو احیا کردید.
۳۱۳/۱۷
نظر شما