به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام والمسلمین علی عباسی، رئیس جامعةالمصطفی العالمیه امروز چهارشنبه ۱۱ مردادماه با حضور مجازی در همایش «سنت، مدرنیته و معرفتشناسی مسلمانان» که از سوی مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام آباد پاکستان(IPS) برگزار شد، در سخنانی به صورت برخط با اشاره به احیای تمدن نوین اسلامی اظهار کرد: تمدن نوین اسلامی حرکتی فرهنگی و علمی است که از سوی رهبران و نظریه پردازان انقلاب اسلامی دنبال میشود.
رئیس جامعةالمصطفی العالمیه یکی از پیش نیازهای تحقق تمدن نوین اسلامی را شکلگیری علوم انسانی با نگاه معنوی و الهی مبتنی بر مبانی دینی دانست و افزود: این وظیفه مهم بر عهده همه مراکز علمی و دانشگاهی در جهان اسلام است و جامعةالمصطفی نیز بسیار علاقهمند است در این عرصه با مراکز علمی کشور دوست و برادر پاکستان، همکاری و همفکری داشته باشد.
حجتالاسلام والمسلمین عباسی با اشاره به اثرگذاری ارزشمند چنین همایشهایی با این موضوع در عرصه بینالملل گفت: اصطلاح مدرنیته که در فارسی از آن به عنوان تجددگرایی یاد میشود، از قرن هجدهم و با آثار روسو رواج یافت، اما ادعا میشود این فرآیند به پیش از قرن هجدهم بازمیگردد. در حقیقت پیرامون آغاز این دوره تاریخی زندگی بشر اختلاف دیدگاههایی وجود دارد و برخی آغاز این دوران را قرن پانزدهم و مقارن با رنسانس دانسته و برخی دیگر نیز آن را به قرن هفدهم و هجدهم نسبت میدهند؛ اما به هر حال، این مقوله به قرنهای اخیر زندگی بشر اختصاص دارد.
وی با بیان برخی تعاریف از مفهوم مدرنیته، اظهارکرد: بنا به تعریف افرادی چون آنتونی گیدنز، مدرنیته یک سبک زندگی جدید است که از قرن هفدهم در اروپا و سایر نقاط جهان گسترش یافت. در مقابل پیتر برگر، مدرنیته را مجموعهی ویژگیهای تمدن جدیدی میخواند که در امریکای شمالی و اروپا رواج یافت. مارکس وبر نیز با نگاه جامعهشناسانه، مدرنیته را فرآیند تسلط عقلانیگری بر جامعه و حذف سنتها نامیده است.
رئیس جامعةالمصطفی ادامه داد: در حقیقت هر یک از این تعاریف به یک ویژگی مدرنیته اشاره دارد و میتوان از ترکیب همه آنها به این نتیجه رسید که مدرنیته، ویژگی تمدن جدید غربی است که سبک زندگی جدیدی را برای بشر ایجاد کرده و بر اساس آن، نوعی عقلانیت خاص شکل گرفته و برخی باورها و هنجارهای سنتی به حاشیه رانده شده است.
وی با اشاره به دامنه گسترده مدرنیته یادآور شد: قلمرو مدرنیته در عرصههای مختلف بینشها و رفتارهای انسان معاصر شامل؛ فلسفه، هنر، ادبیات، دین، اخلاق، سیاست، معرفت شناسی خود را نشان داده و زندگی بشری را تحت تاثیر خود قرار داده است.
حجتالاسلام والمسلمین عباسی به تبیین برخی واژههای نزدیک به مدرنیته پرداخت و افزود: در کنار مدرنیته از مدرنیزم و مدرنیزاسیون سخن گفته میشود. اگر مدرنیته را شیوه جدیدی برای زندگی بشر بنامیم، مدرنیزم، فلسفه و جهانبینی این تمدن را بیان میکند و مدرنیزاسیون فرآیندی است که دیگر جوامع را با این سبک از زندگی هماهنگ میکند. البته مدرنیزاسیون غالبا در نقاط مختلف جهان، بجز خاستگاه آن در اروپا و امریکای شمالی، همراه با نوعی تقلید و ناسازگار با تحولات تدریجی و طبیعی جوامع بوده است.
وی با اشاره به برخی زمینههای پیدایش مدرنیته در غرب، یادآور شد: رنسانس، دوران اصلاح دینی، عصر روشنگری، انقلاب صنعتی زمینههای پیدایش مدرنیته در غرب را رقم زدند که این فرایند تا حدی نیز طبیعی به نظر میرسد. در غرب و تحت تاثیر این رویدادهای تاریخی، جوامع، کشورها و مردم به تدریج از یک شیوه زندگی گذر کردند و به نوع دیگری از زندگی و تمدن وارد شدند. تسلط کلیسا و مذهب به تدریج به حاشیه رانده شد و نگاه به ماوراءالطبیعه به رویکرد طبیعتگرا تغییر یافت.
حجت الاسلام والمسلمین عباسی شکل گرفتن برخی مفاهیم و باورهای تازه از جمله امانیسم، انسانگرایی، فردگرایی، سکولاریزم، تساهل و تسامح، نسبیگرایی، تجربیگرایی و عقلگرایی به معنای توانمندی عقل بشری برای حل همه مشکلات خود به صورت مستقل و بریده از ماوراءالطبیعه را محصول فرایند مدرنیته برشمرد و اذعان کرد: باید به این نکته توجه داشت در این فرآیند که چند قرن به طول انجامید، روایتهای مختلفی در روش و عملکرد و باورها شکل گرفت که برخی از آنها به تدریج از صحنه حیات بشری به انزوا کشیده شدند؛ لذا همه روایتهای انسانشناسانه و فلسفی روند مدرنیته یکسان نبودند.
وی افزود: برای نمونه سوسیالیسم، مارکسیسم و ... از روایاتی هستند که در بستر مدرنیته شکل گرفتند، اما غلبه پیدا نکردند. در مقابل، روایتهایی مانند تجربهگرایی غلبه یافتند و در نتیجه آن، بسیاری از مفاهیم غیرتجربی در دانش فلسفه که در تبیین واقعیتهای جهان باید از آنها کمک گرفته شود، به حاشیه رانده شد. اوج این نگاه را در پوزیتیویسم منطقی حلقه وین میبینیم که تمامی گزارههای غیرتجربی را به کلی مردود و بی معنا اعلام کرد.
رئیس جامعةالمصطفی روایت غلبه یافته در عرصه اخلاق را انکار رئالیسم اخلاقی و نفی ارتباط بایدها و هستهای اخلاقی خواند و ابراز داشت: در نتیجه این رویکرد، گزارههای اخلاقی صرفا بیانگر عواطف و احساسات تلقی شدند؛ یعنی وقتی اخلاق چیزی را خوب میداند، یعنی انسان آن را میپسندد و دوست دارد و نه اینکه در حقیقت آن چیز، خوبی یا بدی داشته باشد. طبیعی است نتیجه این نگاه، نسبیگرایی اخلاقی است که در آن هیچ ارزش ثابت و پایداری باقی نمیماند و هرکس بر اساس پسند خود میتواند یک نظام اخلاقی معرفی نماید که قابلیت داوری و ارزشیابی نیز نخواهند داشت.
وی غلبه نگاه فردگرایی در حوزه اقتصاد را به عنوان محصول رونده مدرنیته مورد ارزیابی قرار داد و گفت: اصالت دادن به منفعت فردی، طبیعتا به شکلگیری سرمایهسالاری در حوزه اقتصاد منجر شد، در نتیجه عصر روشنگری و اصالت دادن به علم تجربی، به تدریج به قوت یافتن تفسیر مادی گرایانه از جهان و به کنار گذاشته شدن ماوراءالطبیعه انجامید. در این فرآیند برخی مانند کوندیاک و فویرباخ به کلی حقیقت متعالی خالق و مدبّر جهان را کنار گذاشتند و برخی مانند کانت، به شکل دیگری خداوند را به حاشیه راندند.
حجتالاسلام والمسلمین عباسی ادامه داد: کانت به عنوان یکی از برجستهترین فیلسوفان دوره مدرن تلاش کرد میان عقلگرایی دکارتی و تجربهگرایی لاک و هیوم، جمع کند و بر اساس فلسفه اعتقادی او، درک و شناخت ماوراءالطبیعه از حوزه توان ما خارج دانسته شده و لذا ارتباط معرفتی ما با عالم واقع به کلی قطع شده است و ما صرفا مجبوریم در مباحث معرفتی به نِمودها بسنده کنیم. بر اساس این نگاه، خداوند نه به عنوان یک واقعیت مستحکم غیر قابل انکار، بلکه تنها به عنوان یک اصل موضوع برای تحکیم نظام اخلاقی و پشتوانه برای آن پذیرفته شد که تفاوت چندانی با انکار وجود خدا ندارد.
وی در تبیین آثار و نتایج مدرنیته در عرصه اجتماعی، سیاسی و حکومتداری، تصریح کرد: در عصر مدرنیته اشکال جدیدی از نظامات سیاسی در غالب مشروطه و جمهوری شکل گرفت، اما آنچه به عنوان روایت غالب پذیرفته شد، دموکراسی و حکومت مردم بر مردم بود. البته با وجود ادعای دموکراسی و حاکمیت مردم، آنچه در حقیقت اتفاق افتاد، حاکمیت رسانهها و صاحبان قدرت بود که میتوانستند افکار عمومی را در اختیار خود داشته باشند.
استاد جامعةالمصطفی العالمیه، ویژگیهای تمدن مبتنی بر مدرنیته در عصر کنونی را منتج به مفاهیمی همچون انسانگرایی، فردگرایی، تجربه گرایی، سکولاریزم، لیبرالیسم و تسلط سرمایهداری دانست و در ادامه به بیان برخی روایتها از سنت در این دوره پرداخت.
وی خاطرنشان کرد: سنت بر اساس تفسیری که تلاش شد در دوره مدرن ارائه شود عبارت است از، ارزشها و هنجارهای کهنه و تا حدی موهون. در این روایت رایج، توجه به سنت یعنی عقب گرد و بازگشت به گذشته و بسنده کردن به موهومات و اسطورهها. البته برخی جریانهای هرچند ضعیف به نام سنت گرایان نیز شکل گرفتند که با تفسیر خاصی از سنت، تلاش میکردند از آن در برابر مدرنیته دفاع کنند.
رئیس المصطفی افزود: چهرههای مشهور این جریان مانند گنون، شوآن، کوماراسوآمی و حسین نصر کوشیدند در نقد مدرنیته و دفاع از سنت، تفسیری قابل دفاع ارائه نمایند. این جریان مدرنیته را به عنوان یک انحراف در تاریخ بشر برشمردند که یک نگاه تک بعدی و خالی از نگاه قدسی از عالم ارائه مینماید. البته در نظریات و آرای این جریان نیز تفاسیر و تأویلات نادرستی در دفاع از هر آنچه که در سنت است را میبینیم.
حجتالاسلام والمسلمین عباسی در تشریح نگاه متعادل میان سنتگرایان و مدرنیته ابراز کرد: در این دیدگاه برگرفته از رویکرد اسلامی میتوان گفت نه هر ارزش و باور کهنی قابل دفاع است و نه اینکه هر آنچه در سنت یافت شود ارتجاعی، موهوم و اسطوره است و چنین نیز نیست که همه مفاهیم دوره مدرن، علمی و غیراسطورهای باشد. به عنوان مثال امروز ناسیونالیسم و ملیگرایی به عنوان یک مفهوم و ارزش در جهان مدرنیته رواج یافته که اصالت دادن به آن، جنگها و مصیبتهای فراوانی را برای بشر رقم زده است. همچنین علم پرستی افراطی موجب شد یافتههای علم تجربی برای داوری بدیهیترین مفاهیم بشری مانند رابطه علیت، اصالت یابد.
وی تمدن جدید را به دنبال سلطه بر همه عالم دانست و تصریح کرد: البته این تمدن در کنار پیامدهای منفی فراوان، دستاوردهای مثبتی همچون پیشرفتهای علمی و فناورانه، بهداشت و سلامت، رفاه و توسعه اقتصادی در برخی عرصهها نیز برای بشر داشته است. تمدن جدید به دنبال تسلط بر همه جهان و حاکم کردن تمامی ارزشها و تفاسیر خاص خود از مفاهیم زندگی بشری در عرصههای مختلف مانند حقوق انسان، خانواده، دین، آزادی، ارزشهای اخلاقی در سراسر جهان است، که نتایج تلخ آن را در پدیدههای ناگواری همچون استعمار، بردهداری و جنگهای گسترده جهانی شاهد بوده وهستیم.
رئیس جامعةالمصطفی، نتیجه تلخ لذتطلبی و نسبیگرایی اخلاقی مدرنیته را فروپاشی اخلاق و خانواده در جوامع بشری دانست و تأکید کرد: چالش اصلی جوامع اسلامی با فرایندی که از آن به عنوان مدرنیته یاد میشود، در عرصههای مختلف باورها، ارزشها و هنجارهاست. ما در کنار باور به منبع معرفتی حس و تجربه، به باورهای عقلی، شهودی و وحیانی اعتقاد داریم و بر همین اساس به مبدأ متعالی عالم، بازگشت و معاد جهان، ساحت معنوی انسان و اصول اخلاقی ثابت و جاودانه برای انسانها معتقدیم.
وی با اشاره به رویکرد انفعالی جوامع اسلامی به ویژه در دو قرن اخیر در برابر روند مدرنیته و تسلط تمدن جدید بر جهان، خاطرنشان کرد: در این میان، انسانهایی مسئول و آگاه بودهاند که در راستای احیای تمدن نوین اسلامی تلاش کردند. جا دارد از چهرههای برجستهای مانند علامه اقبال لاهوری، علامه طباطبایی، شهید مطهری، علامه مصباح یزدی و سایر شخصیتهای علمی که در این عرصه قلم زدند و اندیشههای خود را بیان نمودند، تقدیرکنیم.
۳۱۳/۱۷
نظر شما