به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله جوادی آملی امروز در جلسه درس اخلاق هفتگی به ادامه مبحث شرح نهج البلاغه ـ حکمت ۱۱۱ ـ پرداختند و بیان داشتند: صد و یازدهمین کلمه حکیمانه نهج البلاغه این جمله نورانی است که وجود مبارک امیرالمؤمنین طبق این نقل فرمود: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ»؛ یعنی اگر کوه بخواهد محبت مرا تحمل کند، متلاشی میشود! برای کوه تحمل محبت علی(صلوات الله و سلامه علیه) دشوار است.
معظم له اظهار داشتند: اینگونه از تعبیرها که نشانه تشبیه و تمثیل را هم به همراه دارد ریشه قرآنی دارد. قرآن را خدای سبحان با یک اوصاف علمی معرفی کرد و یک سلسله اوصاف تشبیهی و تنزیهی. آن اوصاف علمیاش این است که این وحی الهی است و شبیهپذیر نیست، آوردن مثل آن هیچ ممکن نیست، یک سلسله بیانهایی هم درباره بزرگداشت قرآن به صورت تشبیه و تمثیل ذکر شده که ﴿لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ﴾ یعنی اگر کوه عاقل بود و میتوانست تحمل کند، با همه صلابت و قدرتی که داشت مقدورش نبود، همین حقیقت درباره انسان کامل و معصوم یعنی اهل بیت(علیهم السلام) که عِدل قرآناند، مثل قرآناند، حقیقت قرآن در حقیقت اینها ظهور و نفوذ تام دارد، وارد شده است. اگر در قرآن آمده که کوه نمیتواند قرآن را تحمل کند وجود مبارک امیرالمؤمنین هم فرمود حقیقت آن علمی که من دارم و آن را به صورت یک محبت که حکمت عملی است در بیاورم و کسی دوست واقعی من باشد که حقیقت مرا درک بکند و برابر آن درک محب من باشد این اگر کوه باشد متلاشی میشود «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ».
ایشان ادامه دادند: بنابراین «فهاهنا امور اربعة»؛ اول حقیقت قرآن است، دوم تمثیل قرآن است. سوم حقیقت علی بن ابیطالب است، چهارم تمثیل ولایت. پس اگر در سوره مبارکه «اعراف» یا آیات دیگر آمده که اگر قرآن بر کوه نازل میشود کوه را متلاشی میکند همان بیان را وجود مبارک حضرت امیر دارد که اگر کوه بخواهد محبت مرا تحمل بکند متلاشی میشود، چون محبت مرحلهای از عشق است، یک؛ بدون معرفت، حقیقت عشق و یافت حقیقت عشق در سایه معرفت محبوب و توجه به محبوب و فنای در محبوب حاصل نمیشود، دو؛ اگر یک چیزی به نام حقیقت محبت، محبت علی(صلوات الله و سلامه علیه) در کسی حاصل بشود این هم متلاشی خواهد شد. پس «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ».
آیت الله العظمی جوادی آملی بیان داشتند: حضرت امیرالمومنین نشانه اهل بیتی بودن و علوی بودن را در آن وصیت دوم ذکر کرده که اگر کسی با ما رابطه داشته باشد باید فلان کار، فلان کار، فلان کار را بکند. فلان وصف، فلان وصف، فلان وصف را داشته باشد. یکی از چیزهایی که در آن فرمود این بود که فرمود: «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَابا»، و «مَنْ تَوَلَّانَا فَلْیَلْبَسْ لِلْمِحَنِ إِهَابا»، «مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَاتَلَ مَعَنَا بِیَدِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِی الْجَنَّةِ فِی دَرَجَتِنَا وَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ لَمْ یُعِنَّا بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُقَاتِلْ مَعَنَا فَهُوَ أَسْفَلُ مِنْ ذَلِکَ بِدَرَجَةٍ وَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ لَمْ یُعِنَّا بِلِسَانِهِ وَ لَا بِیَدِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِی الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَیْنَا بِلِسَانِهِ وَ یَدِهِ فَهُوَ فِی أَسْفَلِ دَرَکٍ مِنَ النَّارِ»؛ اگر کسی دوست ما بود درجاتی دارد چندین درجه برای دوستی ذکر کرد حکم هر درجه را ذکر کرد. اگر کسی معاذالله دشمن ما بود که جای او در جهنم است.
ایشان بیان داشتند: جریان فقر هرگز به این معنا نیست که انسان فقر مادی که با بی آبرویی همراه است آن جزء خواص شیعیان اهل بیت باشد که فرمود: «مَنْ أَحَبَّنَا» برای فقر آماده باشد. این فقر را خود حضرت امیر فرمود: «مَا ضَرَبَ اللهُ الْعُبَاد بِسُوطٍ أَوْجَعُ مِنَ الْفَقْرِ» سوط یعنی تازیانه. خدا هیچ ملتی را با تازیانهای دردناکتر از فقر نزد. چه فرد چه ملت، خدا نکند که محتاج به فقر باشند. باید همه مخصوصاً مسئولین باید عاقلانه و عادلانه کوشش بکنند که نیاز جامعه را برطرف کنند.
معظم له اظهار داشتند: فقر به معنای نداری یک تازیانه دردناکی است طبق بیان نورانی خود حضرت امیر که فرمود: «مَا ضَرَبَ اللهُ الْعُبَاد بِسُوطٍ» یعنی تازیانه «أَوْجَعُ مِنَ الْفَقْرِ». بعد خودش در یک بیانی دیگر فرمود: «لو تَمثّل لِی الفقر رجلاً لَقَتلتُهُ»من تلاش و کوششم این نیست که فقیر را اداره کنم، فقرا را اداره کنم. کوشش حکومتی من این است که جلوی فقر را با تولید و امثال تولید بگیرم. من اگر فقر را ببینم گردن فقر را میزنم، نه به فقیر کمک میکنم. کمک کردن به فقیر امر عاطفی است. فقرزدایی و ملت را آبرومند کردن، قائمه به پا کردن این یک فخر است.
ایشان ادامه دادند: فقیر به معنی گدا نیست. در عربی اگر کسی وضع مالیاش خوب نیست نمی گویند فاقد است، ندارد. میگویند این فقیر است. فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت قیام ندارد. در سوره مبارکه «نساء» فرمود شما بدانید که این مال عامل قیام شماست این مال را به دست یک انسان و مسئول بیدرک ندهید. ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾ ملت اگر بخواهد بایستد باید جیبش پر باشد کیفش پر باشد. ملتی که جیبش خالی است کیفش خالی است ایستاده نیست. این افتاده است. این گدا نیست این فقیر است فقیر یعنی ستون فقراتش شکسته است. این ویلچری است. حضرت هرگز نمیفرماید اگر کسی دوست من شد ویلچری بشود، آن فقر الی الله است، آن نیاز به خداست. اگر کسی دوست علی شد باید احساس بکند که هر چه دارد در کنار سفره الهی است و ﴿ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾.
حضرت آیت الله جوادی آملی در پایان اظهار داشتند: نتیجه اینکه حقیقت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) حقیقت قرآن است، یک؛ در قرآن یک سلسله تحقیق است یک سلسله تمثیل، دو؛ تحقیقش همان است که ﴿لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ﴾، کتابی آوردیم که اگر جن و انس جمع بشوند نمی توانند مثل آن بیاورند و درباره تشبیه هم فرمود: ،﴿لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ﴾ و تجلی الهی که باعث متلاشی شدن انسان می شود، همین بیانها را وجود مبارک حضرت امیر درباره خود و شاگردان مخصوص خود فرمود که اگر کوهی بخواهد علوی باشد، متلاشی می شود.