به گزارش خبرگزاری حوزه، «مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعان گوناگون پرداخته و حوزه نیوز مطالب کاربردی این کتاب را در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما قرآن دوستان خواهد کرد.
* فصل بیست و پنجم
بیست و چهارمین و بیست و پنجمین مثال:
کلمه «طیّبه» و «خبیثه»
در آیات شریفه (۲۴ و ۲۵ و ۲۶) سوره ابراهیم که بیست و چهارمین و بیست و پنجمین مثل را مورد بررسی قرار می دهد، چنین آمده است:
«اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حین بِاِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الاْمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرر»؛ آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیّبه» [و گفتار پاکیزه] را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن [در زمین] ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد. و خداوند برای مردم مثلها می زند، شاید متذکّر شوند [و پند گیرند]. [همچنین] کلمه «خبیثه» [و سخن آلوده] را به درخت ناپاکی تشبیه کرده است که از روی زمین برکنده شده، قرار و ثباتی ندارد.
دورنمای بحث
آیات شریفه فوق، از جمله زیباترین آیات و شیواترین مثل های قرآن است. در این سه آیه تمثیلی جالب و رسا برای کلمه طیّبه از یک سو و گفتار و سخن آلوده از سوی دیگر بیان شده است و سپس خداوند فواید و آثار هر یک را برشمرده است.
ارتباط آیات مَثَل با آیات پیشین
شاید ذکر این دو مَثَل به تناسب آیات قبلی است که در آنها کلمه طیّبه ای از خداوند و کلمه خبیثه ای از شیطان نقل شده و مضامین و مفاهیم بلندی در آن مطرح گردیده است؛ چه اینکه خداوند در آیه ۲۲ سوره ابراهیم فرموده است: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ الاْمْرُ اِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعَدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطان اِلاّ اَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا اَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِیّ اِنّی کَفَرْتُ بِما اَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ اِنَّ الظّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ»؛
و شیطان [در روز قیامت] هنگامی که کار تمام می شود، [و بهشتیان و جهنّمیان مشخّص می شوند] می گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده ]باطل[ دادم و تخلّف کردم. من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید؛ بنابراین، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید. نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من، من نسبت به شرک شما درباره خود - که از قبل داشتید و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید - بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذابی دردناک دارند!
باید توجّه داشت که در آیه شریفه فوق دو کلام نقل شده است: یکی کلام و گفتار و وعده خداوند که بدان عمل شده است و این نمونه ای از کلمه طیبه است و دیگری وعده باطل شیطان که از آن تخلّف شده و آن کلمه خبیثه است.
بنابر آیه شریفه و به مقتضای عدالت الهی، پیروان شیطان در پذیرش دعوت او مجبور نیستند، بلکه مختارند و با میل و اراده خود در پی شیطان حرکت می کنند. به همین جهت، شیطان خود آنها را سزاوار سرزنش می داند؛ زیرا انسان ها با علم به پلیدی شیطان پیرو او می شوند.
مگر انسان سابقه شیطان را در برخورد با پدر خویش، آدم، نمی دانست که باعث خروج آدم و نسل او از بهشت شده بود؟(۱) مگر انسان نشنیده بود که این شیطان قسم یاد کرده است که تمام سعی خود را در انحراف انسان انجام دهد؟(۲)پس چرا آدمی با شناخت کافی از شیطان همچنان فریب وعده های باطل و دروغین او را خورده، کلام خدا را رها می سازد؟!
شرح و تفسیر
«اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة : ای پیامبر و ای انسانی که این آیات الهی را می شنوی! مگر مشاهده نکردی که خداوند چگونه برای کلمه «طیّبه» به درختی مثال زده است؟ این درخت دارای پنج ویژگی مهم است:
درختی که آیه شریفه به آن مثال زده است از جمله درختان پاک و پاکیزه است.
۲- «اَصْلُها ثابِتٌ» ؛ ویژگی دیگر این درخت این است که ریشه آن در زمین مستحکم است. یکی از قدرت نمایی های پروردگار این است که تناسبی بین شاخه ها و ریشه های هر درختی برقرار کرده است. درخت هر مقدار دارای شاخه های بلندتر و سنگین تر باشد، ریشه های آن فراوان تر و در اعماق زمین بیشتر نفوذ می کند؛ به گونه ای که این ریشه بسان طناب های مختلف آن درخت را در مقابل طوفان حفظ می کند.
۳- «وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»؛ سومین ویژگی این درخت رشد صعودی آن است؛ یعنی شاخه های این درخت به طرف آسمان رشد می کند.
بی شک مأموریّت و نقش ریشه های فرو رفته در زمین استحکام درخت و تغذیه رسانی به تنه و شاخ و برگ آن است؛ امّا آنچه جای پرسش دارد این است که شاخه های سر به فلک کشیده آن چه نقشی دارد؟
وجود شاخه های رو به بالا و سر به آسمان کشیده، آثار و فواید مختلفی دارد که به برخی از آن اشاره می شود:
الف: شاخه های سر به فلک کشیده از هوا بهتر استفاده می کنند و جریان تنفّس را شایسته تر انجام می دهند؛ چه اینکه برگ درختان نیز تنفّس می کنند و عجیب اینکه بازدهی تنفّس درختان درست بر عکس بازدهی تنفّس انسان است؛ یعنی درختان در جریان تنفّس خود، کربُن هوا را می گیرند و اکسیژن موجود در درخت را پس می دهند؛ بر عکس دستگاه تنفّسی انسان که اکسیژن موجود در هوا را می گیرد و کربن موجود در بدن انسان را به هوا انتقال می دهد.
فلسفه این جریان معکوس آن است که اگر جریان تنفّس انسان به عکس تنفّس درختان عمل نکند، در مدّت زمانی کوتاه در سراسر کره زمین زندگی برای نوع بشر غیر ممکن می شود؛ زیرا اکسیژن های موجود در هوا به تدریج مصرف می شود و در هوا جز کربن چیزی برای تنفّس نمی ماند و این امر سبب نابودی انسان می گردد.
به همین جهت در شهرها، مخصوصاً شهرهای بزرگ که به دود ماشین ها و کارخانه ها آلوده هستند، توصیه می شود که درختان و فضاهای سبز بیشتری ایجاد شود تا در رفع آلودگی هوا و تأمین اکسیژن لازم مؤثّر باشد.
یکی از فواید بادها جابه جایی هواهای آلوده و فاقد اکسیژن با هوای سالم است.
خداوند به وسیله بادهای رحمت، هواهای آلوده شهرها را خارج می کند و به جای آن هوای سالم و تمیز می آورد و این امر خود در بهبود هوا تأثیر بسزایی دارد.
ب: شاخه های سر به فلک کشیده از نور خورشید بهتر استفاده می کند. نور آفتاب سبب می شود که عملیّات تنفّس درختان و کربن گیری و آزاد کردن اکسیژن بهتر انجام گردد؛ به همین جهت فضای باغ در روزها فرح بخش و در شبها هوا سنگین و برای مدّت زیاد غیر قابل تحمّل است.
ج: شاخه های رو به بالااز گرد و غبار و آلودگی های زمین - که با عدم رعایت برخی از اصول بهداشتی توسّط انسان ها ایجاد می شود - در امان هستند و این آلودگی ها کمتر به چنین درختانی سرایت می کند.
نکته مهم خداشناسی
یکی از درس های خداشناسی که شاخه های درختان به ما می آموزد این است که: جاذبه زمین آب را در دل زمین فرو می برد و این جذب ادامه دارد تا جایی که قشر زمین نفوذناپذیر می باشد و این یک قانون کلّی است. ولی شگفتی درباره آب مورد نیاز درختان است که از جذب آب به اعماق زمین جلوگیری می کند و آن را از طریق ریشه های درختان به سمت خلاف جاذبه زمین و به سوی شاخه های سر به فلک کشیده هدایت می کند و به آخرین شاخه ها و برگ ها می رساند! این عمل خود، حکایت از قدرت الهی دارد که روزانه در یک جنگل پر از درخت بی آنکه همانند پمپ سر و صدایی ایجاد کند، هزاران تُن آب را در مسیر مخالف قانون جاذبه به سوی آسمان هدایت می کند.
آیا جز قدرت بی پایان خداوندِ عالِم قادر، کسی توانایی چنین کاری را دارد؟!
در نتیجه سومین ویژگی این درخت - که کلمه طیّبه بدان تشبیه شده است - این است که شاخه های آن سر به فلک کشیده است؛ زیرا چنین شاخه هایی هم بهتر تنفّس می کنند و هم از نور خورشید بیشتر و بهتر بهره برداری می نمایند و هم از آلودگی های زمین کمتر رنج می برند.
۴- «تُؤْتی اُکُلَها کُلَّ حین»؛ ویژگی چهارم این درخت دائمی بودن میوه های آن است. «شجره طیّبه» درختی است که در چهار فصل سال میوه دارد و هر زمان انسان دست به سوی آن دراز کند، نا امید و دست خالی باز نمی گردد.
۵- «بِاِذْنِ رَبِّها»؛ آخرین ویژگی درخت «طیّبه» این است که - علی رغم ویژگی ها و میوه چهار فصل آن - به فرمان خداوند بر اساس طبیعت و نظام آفرینش سیر می کند بنابراین، همگی تسلیم فرمان خداوند هستند، نه تنها چنین درختانی، بلکه تمام موجودات جهان آفرینش تسلیم اویند «وَ لَهُ اَسْلَمَ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاَْْرضِ» (۳).
«وَ مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة»: و امّا مَثَل کلمه «خبیثه» و گفتار بد و آلوده و زشت، همانند درخت خبیث و بدبو و بدطعم و بدمنظره است.
این درخت خبیث دارای دو ویژگی است:
۱- «اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ»؛ نخستین ویژگی این درختِ خبیثِ آلوده کثیف این است که از ریشه درآمده است و بر خلاف درخت طیّبه که ریشه های آن همچون طناب های محکم و متعدّدی آن را در برابر طوفانها و بادهای سهمگین محافظت می کرد، این درخت ریشه هایش قطع گردیده و از لابلای زمین خارج گردیده است.
۲- «ما لَها مِنْ قَرار»؛ چنین درختی که ریشه هایش از زمین درآمده است، هیچ قرار و ثباتی ندارد و با کوچکترین حادثه و با کمترین وزش بادی جابه جا می شود.
چنین درختی، که نه میوه ای دارد، و نه عطر و بوی خوشی، و نه سایه مناسبی ایجاد می کند تنها و تنها بدرد سوختن می خورد.
بسوزند چوب درختان بی بر *** سزا خود همین است مر بی بری را
«کلمه طیّبه» چیست؟
مفسّران در معنا و تفسیر «کلمه طیّبه» بحث و گفتگو دارند که به برخی از نظریّات آنها اشاره می شود:
۱- برخی معتقدند که مراد از «کلمه طیّبه» ، کلمه طیّبه «لا اله الا الله» است.(۴)این کلمه مبارک بسان شجره طیّبه ای است که ریشه هایش مستحکم و استوار، و شاخه هایش سر به آسمان کشیده است، و در واقع درخت سعادت انسان محسوب می گردد. این درخت که همان حقیقت توحید است قلب انسان را زنده می کند و همه بت ها را می شکند. در مقابل بت پول، رشوه، ربا، دزدی و تجاوز سجده نمی کند؛ برای حفظ مقام هزاران دروغ نمی گوید، و برای حفظ مال دنیا دست به جنایت نمی زند؛ زیرا این گونه اعمال شرک و بت پرستی است و بدین جهت است که انسان ریاکار را در آخرت به اسم منافق و فاجر می خوانند.(۵)
وقتی توحید در دل انسان زنده شد، هواپرستی - که عامل اصلی تمام انحرافات است - نابود می شود.
از این رو، در روایت زیبایی آمده است: «اَبْغَضُ اِله عُبِدَ عَلی وَجْهِ الاْرْضِ الْهَوی»؛ بدترین بت ها که در روی زمین همیشه مورد پرستش قرار می گرفته است، بت هوی و هوس است.(۶)
«مادرِ بت ها بت نفس شماست *** زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست»
اگر شجره طیّبه توحید در قلب انسان کاشته شد این بت ها کنار می رود.
۲- برخی از مفسّران بر این اعتقادند که مراد از کلمه طیّبه «شخص مؤمن» است. در قرآن مجید، بر موجودات «کلمة الله» اطلاق شده است؛ مؤمن هم کلام الهی است. خورشید، ماه، ستارگان، زمین و آسمان همه کلمة الله هستند؛ یعنی اینها در کتاب آفرینش و تکوین جزء کلمات الله به شمار می آیند؛ همانگونه که در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) کلمة الله استعمال شده است.(۷)
درخت وجود مؤمن - مانند شجره طیّبه - دارای میووه های مختلفِ تمام فصل از قبیل سخاوت، شجاعت، جود، مهر، محبّت، احسان، ایمان، و مانند آن است.(۸)
۳- برخی نیز «کلمه طیّبه» را به امامان معصوم (علیهم السلام) تفسیر کرده اند. این بزرگواران شجره طیّبه ای هستند که شاخسار وجودی آنها سرشار از میوه هاست که هر کس به تاریخ زندگی شان، به مزار و حرمشان و به کلمات و سخنانشان، نزدیک شود و دست نیاز بسوی آنها دراز کند، بی بهره نخواهد ماند.(۹)
۴- «علماء» تفسیر دیگری برای کلمه طیبه هستند؛ زیرا مردم از میوه های وجود آنها بهره می برند.
۵- «فکر پاک» پنجمین تفسیری است که برای کلمه طیّبه بیان شده است. افکار پاک، شجره طیّبه ای هستند که در طول تاریخ ثابت و برقرار می مانند.
۶- ششمین تفسیری که برای کلمه طیّبه گفته اند، «سخن خوب» است. گاهی یک سخن خوب ماندگار می شود و افراد زیادی در جامعه از آن استفاده می کنند.(۱۰)
از این رو، از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در کتاب ارشاد دیلمی روایت معروفی نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «ما اَهْدَیَ اَلْمَرْءُ الْمُسْلِمُ عَلی اَخیهِ الْمُسْلِمِ هَدِیَّةً اَفْضَلَ مِنْ کَلِمَةِ حِکْمَة یَزیدُهُ اللّهُ بِها هُدیً وَ یَرُدُّهُ عَنْ رِدیً؛ هیچ مسلمانی برای مسلمان دیگر هدیه ای بهتر از کلمه حکمت آمیزی که نور هدایت را در قلب او زیاد و ظلمت و تاریکی را کم کند، هدیه نکرده است».(۱۱)
در داستان حضرت خضر و موسی (علیهم السلام) آمده است که وقتی آنها به شهر إنطاکیّه رسیدند. و با بی مهری شدید مردم مواجه شدند، به ناچار به سوی خارج شهر حرکت کردند. در خارج از شهر به دیوار خرابه ای برخوردند. حضرت خضر (علیه السلام)به حضرت موسی(علیه السلام) گفت: «این دیوار خراب را باید بسازیم». سخن خضر برای موسی ناخوشایند آمد. حضرت خضر فرمود: «این دیورا از آنِ دو بچّه یتیم است و گنجی در اینجا پنهان گشته، پدر آنها انسان خوبی بوده است، امید می رود بچّه هایش از آن استفاده کنند».
در روایات آمده است که آن گنج پول و طلا نبوده است، بلکه کلمات حکمت آمیزی بوده که پدر برای فرزندان خود به یادگار گذاشته بود.(۱۲) همانگونه که سخنان گهربار امیرالمؤمنین (علیه السلام) ارزشمندتر از هر گنجی است که برای همه عصرها و نسل ها به یادگار مانده است.
کلمه طیّبه ای از امام حسن مجتبی(علیه السلام)
جُنادة بن ابی سفیان، از اصحاب باوفای امام مجتبی(علیه السلام)، در آخرین ساعات عمر با برکت سبط اکبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خدمت آن حضرت شرفیاب گشت. وی به سوی این درخت پاکیزه دست تمنّا دراز کرد تا میوه ای بچیند. علی رغم اینکه امام بر اثر زهر حال مناسبی نداشت؛ لیکن شروع به موعظه جناده نمود. از جمله مواعظ آن حضرت این جمله بسیار زیبا و پرمعنا است: «اِنْ اَرَدْتَ عِزّاً بِلا عَشیرِة وَ هَیْبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ عَنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللّهِ اِلی عِزِّ طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ ای جنادة! اگر می خواهی قوی باشی، بی آنکه قبیله و عشیره ای داشته باشی و اگر می خواهی اُبهت و شکوه و عظمت داشته باشی، بی آنکه تاج و تخت پادشاهی داشته باشی، از سایه شوم معصیت و نافرمانی خداوند خارج شو و در سایه اطاعت و فرمان برداری خداوند قرار گیر».(۱۳)
آری؛ بندگی کن تا که سلطانت کنند، سلطنت در بندگی خداست، عزّت و آبرو و قدرت در بندگی پروردگار عالم است. «فَاِنَّ الْعِزَّةِ لِلّهِ جَمیعاً» (۱۴)
خوی حیوانی سزاوار تو نیست *** ترک این خو کن که انسانت کنند
چون علی در عالم مردانگی *** فرد شو تا شاه مردانت کنند
همچو سلمان در مسلمانی بکوش *** ای مسلمان تا که سلمانت کنند