جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله صافی گلپایگانی

حوزه/ از ویژگی‌های شعر، نقش و تأثیر آن در روح و اندیشه شنونده است که گاه بسیار شگفت‌انگیز است، و بسا که اثر یک بیت شعر، شخص را عوض کند، و سال‌ها و تا عمر دارد باقی بماند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ۲۷ شهریور، سالروز درگذشت شهریار سخن و روز شعر و ادب فارسی است، به این مناسبت، به بازنشر یادداشتی از مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با موضوع «شعر و اثر آن در تاریخ سازی و تحول افکار مردم» خواهیم پرداخت:

آیات خداوند متعال و نشانه‌های قدرت و حکمت الهی، بیرون از حدّ شمار و احصاء است. در قرآن مجید می‌فرماید: (قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ اَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِیْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً)

این آیات، احصاناپذیر است و چنان‌که شاعر با معرفت گفته است:

هر گیاهی که از زمین روید وحده لاشـریک له گوید

همه‌ی کوه و صحرا، درختان، ستارگان و منظومه‌ها و کهکشان‌ها، دریاها و جنبندگان که با چشم‌های مسلّحِ به ذرّه‌بین هم دیده نمی‌شوند، و موجوداتی که به سال‌های نوری در حدّی از ما دورند که آنها نیز با چشم‌های مسلّحِ به دوربین دیده نمی‌شوند و ذرّه و اتم، همه آیات خدا هستند که انسان، در معرفت آنها و ذات آنها با این همه دانشی که به دست آورده، مات و مبهوت مانده است، و بالاخره هر کس باشد و تا هر کجا و هر زمان صدها و هزارها سال، مَرکب اندیشه و تحقیق را براند می‌گوید:

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست و بسی موی شکافت

انـدر دل من هــزار خــورشـید بتافت و آخر بـه کمال ذرّه‌ای راه نـیافت

چه لذّت‌بخش و نشاط‌ آفرین است تفکّر در این کاینات، و چه اندک و کم است آنچه بر انسان کشف شده است در برابر آنچه نامکشوف مانده است.

امیرالمومنین علیه‌السلام به خداوند عرضه می‌دارند: (سُبْحَانَکَ‌ مَا اَعْظَمَ‌ مَا نَرَی مِنْ خَلْقِک؛ منزّهی تو. چقدر بزرگ است آنچه که از مخلوقات تو مشاهده می‌کنیم.‌)

و ما باید بگوییم چه اندک و کم است تفکّر ما در این آیاتی که می‌بینیم، و شب و روزمان مستغرق در آنها هست. و چه‌قدر کم است آگاهی ما از آنها در کنار آنچه از ان علی‌الدّوام غافلیم.

قال الله تعالی: (وَ کَاَینْ مِنْ ایهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ یمُرُّونَ عَلَیها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون‌. صَدَقَ اللهُ العَلِی العَظِیمُ)

یکی از این آیات عظیمه انفسیه - که اگر چه بیشتر یا همگان با گوش و هوش خود با ان اشنا هستند، ولی در عظمت ان، کم اندیشه می‌شود، و ابعاد وسیع ان بسیار عمیق است- ذوق و قریحه و طبع شعر و میل به سخن‌سرایی موزون و لطیفه‌گویی و سخن به نظم و نظام‌گفتن است که در تعریف کامل ان، این الفاظ، گویای حقیقت نیست.

البته برای انسان‌های با معرفت که فقط به ظاهر دنیا نمی‌نگرند، و مثل حیوانات - که از سبزه و گیاهان خوش‌رنگ و زیبا، به همان ظاهر و استفاده جسمانی از ان اکتفا می‌کنند- نیستند، و نیروی درّاکه‌ای دارند که باطن اشیاء را با ان درک می‌کنند، جمال همه اشیاء بر انسان، لذّت‌بخش و شور و شوق‌افرین است؛ شکوفه‌های درختان، مرغزارها و سبزه‌زارها و ابشارها و گل‌های رنگارنگ و اواز و الحان پرندگان و حرکت ماهیان دریا و هزاران هزار کایناتی که می‌بینند، آنها را به پرواز در می‌اورد و از خود بی‌خود می‌سازد.

این قریحه و ذوق شعری و ادبی از هیچ‌کدام از آنها کمتر نیست که برای بسیاری بیشتر و بالاتر است. گاه برای اهل معرفت و ذوق، درک و بینشی که از یکی آیات قران کریم فراهم می‌شود، برای بقیّه فراهم نمی‌شود.

شوق و ذوقی که برای اهل معرفت و معنی در وقت شنیدن و خواندن خطبه‌های امیرالمومنین علیه‌السلام از نهج البلاغه حاصل می‌شود، از تماشای سبزه و گلزار فراهم نمی‌گردد.

راجع به شعر و ادب و فنون و رموز ان که یکی از فنون جمیله و آیات الهیّه است، سخن بسیار است. یکی از ابعاد بسیار مهمّ شعر که کمتر مورد توجه است، بُعد دلالت ان بر وجود عالم غیب و باطن وجود انسان می‌باشد.

همان‌طور که آیات اسمان و زمین، همه و هر کدام، کتاب‌های بزرگ معرفت‌بخش است، اشعار شعرا در ستایش و سپاس خدا، در مدایح پیغمبر خدا حضرت محمّد مصطفی و اهل بیت ان حضرت سلام‌الله علیهم اجمعین، در مواعظ و نصایح و اداب و اخلاق، در دعوت به خیر و تحریک به مهر و رحمت و احسان، در بیان عظمت کاینات زمین و اسمان و وصف طبیعت، و رشته‌های فنّی شعر و ادب، بسیار عجیب است.

باید همان‌طور که وقتی یکی از آیات تکوینیه ظاهری را می‌بینیم، زبان به تکبیر و تعظیم و ستایش قدرت الهی باز می‌کنیم، از شنیدن اشعار شعرای بزرگ نیز همین تسبیح و تعظیم را داشته باشیم.

این معانی که خدا می‌داند چند هزار سال یا چند صد هزار سال پیشتر بوده است و به زبان‌های مختلف و الفاظ و جمله‌های جداگانه گفته‌اند، و این استعارات، این تشبیهات، این حقایق و این لطایف از کجا می‌اید؟ و چگونه است که تمام‌شدنی نیست و چگونه در اندیشه می‌اید؟ غیر از این است که هر اندیشمندی می‌فهمد که انسان، این گوشت و پوستِ در استخوان نیست، و حقیقتش بسیار والا و بالا است. خودش، خود را کم گرفته است، و اسیر ظاهر و لذّات ظاهر نموده است. این شعرای عرب و عجم، هر بیت شعرشان، کلمه‌ای از کلمات خدا و ایتی از آیات خدا است.

آیا مثل این شعر از آیات الهی نیست؟ اگر سنگ و کلوخ و کوه و ابر و اب و برگ هر درخت، ایتی الهی است، این ابیات به این عنوان سزاوارترند:

ســپاس و حـمـد بی‌حد است خدا را کــه از کـــتم عــدم اورد مـــا را

خداوندی که وحدت پــایه‌ی او است زمــــین و اسمان در سایه‌ی او است

بــسیطی خــارج از تـرکـیب و پیوند محــیـطی پـاک از هــمـتا و مــانند

چــسان ایـن بــنده حمـدش را نماید؟ که بـر هــر حـمد، حـمـدی لازم اید

به پیش ان که بی‌پیوند و خـویش است هران را معرفت بیش است پیش است

یکی دیگر از ویژگی‌های شعر، نقش و تأثیر آن در روح و اندیشه شنونده است که گاه بسیار شگفت‌انگیز است، و بسا که اثر یک بیت شعر، شخص را عوض کند، و سال‌ها و تا عمر دارد باقی بماند.

به این جهت، نقش شعرای متعهّد در تربیت جامعه و هدایت همگان خصوص نسل جوان و تحوّل فکری، عامل مهمّی به شمار می‌اید؛ بسا یک شعر در معارف، در اخلاق و در مواعظ به گونه‌ای موثّر شود که سخنرانی‌های متعدّد، ان اثر را ندارد.

در حرکت‌های بزرگ تاریخ، در تهییج اقوام و در دعوت به کارهای نیک، و اقدامات بزرگ سرنوشت‌ساز، در اظهار حقّ و کوبیدن باطل، کاری که از شعر بر می‌اید با صرف هزینه‌های کلام فراهم نمی‌شود.

برای اشعار شعرای صدر اسلام، مثل حسان، لبید، و یا اشعاری مثل قصیده میمیمه فرزدق در ان موقعیت حسّاس که کسی زبان به بیان حقّ باز نمی‌کرد، و یا اشعار سید حمیری و دعبل و کمیت و صدها شعرای شجاع و خود نفروخته، نمی‌توان ارزشی معیّن نمود. این اشعار، همیشه در طیّ مرور قرون و اعصار، اموزنده و انسان‌ساز بوده است.

شعرهای شعرای فارسی‌زبان در الهیّات و مدایح حضرت رسول اکرم و ائمّه طاهرین صلوات‌الله علیهم اجمعین و بیان حقایق و مواعظ، و وصف حال طبیعت و قدرت الهی، و هم در مراثی مخصوصاً در موضوع عاشورا، نیز سازنده و وسیله‌ی انتقال حقایق و حفظ هویّت فرهنگی اسلامی و مذهبی بوده و هست.

در این میان هم، افرادی به عنوان شاعر، از این نعمت عالی طبع شعر و ذوق، سوء استفاده نموده، و با سرودن اشعار مبتذل، به ترویج فساد اخلاق و گمراه‌کردن مردم و مدح ستمگران پرداختند، و به جای شکر این نعمت، کفران نعمت نمودند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha