شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳ |۱۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 16, 2024
مهاجر

حوزه/ به تعبیر جالب یکی از منتقدین، فیلم مهاجر در امتداد دیگر فیلم درخشان حاتمی کیا یعنی دیده بان است. جمعی‌تر، با تکنیک بهتر و درعین‌حال قصه‌گوتر؛ به همین دلایل با مخاطب عام راحت‌ ارتباط می‌گیرد و حرفش را آسان‌تر می‌زند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در ادامه بررسی اجمالی مهم ترین فیلم های سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس می رسیم به فیلم "مهاجر" ساخته ابراهیم حاتمی کیا در سال ۶۸ که به اذعان بسیاری از منتقدین و تحلیلگران جزو آثار شاخص و ماندگار این عرصه به شمار می رود.

از جمله نقاط قوت حاتمی کیا در بسیاری از آثارش از جمله همین فیلم می توان به تسلطش بر تکنیک، همچنین شخصیت پردازی درست و نیز درام فیلمنامه اشاره کرد تا آن جا که فیلم مهاجر به نوعی رکورددار دریافت بیشترین جایزه در جشنواره فیلم فجر بوده است.

قصه این اثر در واقع روایت هدایت هواپیماهای بدون سرنشینی است که برای شناسایی به داخل خاک عراق فرستاده می‌شوند، اما به دلیل بُرد کمی که این هواپیماها دارند کنترل‌کننده‌هایشان باید در مرز عراق مستقر شوند. دو هدایتگر پرنده، مسئول اجرای این عملیات می‌شوند و یکی از آنها در این راه شهید می‌شود.

به تعبیر جالب یکی از منتقدین، فیلم مهاجر در امتداد دیگر فیلم درخشان حاتمی کیا یعنی دیده بان است. جمعی‌تر، با تکنیک بهتر و درعین‌حال قصه‌گوتر؛ به همین دلایل با مخاطب عام راحت‌ ارتباط می‌گیرد و حرفش را آسان‌تر می‌زند.

مهاجر قصه اسد و محمود را روایت می‌کند که قرار است با هواپیمای شناسایی کوچکی–به نام مهاجر- هدفی مهم را در دل دشمن نابود کنند، کاری که با استدلال‌های عقلانی غیرممکن است اما دل به انجام آن حکم می‌دهد و آن را شدنی تصویر می‌کند. مهاجر در واقع روایت گذر از این نگاه خشک و عقلانی به نگاه روحی و عرفانی است، کما این که در آغاز فیلم محمود از میان نی‌زارها و پُل می گوید: «بهتر است غصه تکلیف را بخوریم تا غصه تشکیلات را».

شهید آوینی‌ در درباره فیلم مهاجر می نویسد: "مخاطب این فیلم فلاسفه و روشن‌فکرها نیستند، مردم هستند و اگر ما بخواهیم «سرزمین فلسفی» کنیم و مطلبی را با فشار فلسفه از درون فیلم بیرون بکشیم، به فیلم «مهاجر» ظلم کرده‌ایم‌ ـ اگرچه قابلیت را دارد و مثلاً درباره نگاه فلسفی حاتمی‌کیا به «ابزار» و «تکنولوژی» می‌توان مقاله‌ها نوشت، چرا که او به پهباد مثل یک وسیله بی‌جان نگاه نمی‌کند؛ پهباد جان می‌گیرد، روح اسد و علی و اصغر و غفور در آن می‌دمد و اصلاً از همان آغاز کار زنده است. در تفکر حاتمی‌کیا نه‌تنها انسان‌ها مسیطر و ابزار تکنولوژی نیستند، بلکه «وسیله» جان دارد.

‌در فیلم‌های حاتمی‌کیا همه چیز زنده است. فی‌المثل نی محمود را به یاد بیاورند که زنده است. رابطه محمود با نی‌اش، رابطه انسان با یک وسیله بی‌جان نیست، رابطه غریب دورمانده‌ای است که با همدم خویش راز می‌گوید.

حاتمی‌کیا با روح اشیا سر و کار دارد نه با جسم آنها، و این مستلزم نحوی «رازدانی و رازداری» است که اصلاً مردم این روزگار سیطره‌تکنیک و سلطنت‌ابزار سال‌هاست که با آن غریبه‌اند و بگذارید راستش را بگویم: سینما نیز چه دشوار قالب معرفتی چنین عارفانه واقع می‌شود؛ اما شده است. حاتمی‌کیا توانسته است که بر تکنیک پیچیده سینما غلبه کند، حجاب‌های تصنع و تکلف و صورت‌گرایی و انتلکتوئلیسم را بدرد، از سطح عبور کند و به عمق برسد و با سینما همان حرفی را بزند که «حزب‌الله» می‌گوید. رودربایستی را کنار گذاشته‌ام؛ زدن این حرف‌ها شجاعتی می خواهد که با عقل و عقل‌اندیشی و حتی ژورنالیسم جور درنمی‌آید، چرا که حزب‌الله حتی میان دوستان خویش غریبند، چه برسد به دشمنان. اگرچه در عین گمنامی و مظلومیت، باز هم من به یقین رسیده‌ام که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدینان سپرده است..."

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha