به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله فاضل لنکرانی، رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام در دیدار با اعضای دبیرخانه کنگره بزرگداشت علامه میر حامد حسین، ضمن تقدیر از تلاشها و مجاهدتهای اعضای این کنگره، اظهار داشت: امروز برای احیای و ابقای مکتب اهلبیت علیهمالسلام عمده کار را باید بر روی امامت انجام دهیم.
مشروح سخنان این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به این شرح است:
امروز برای ابقای مکتب اهلبیت علیهم السلام، عمده کارما باید نسبت به امامت باشد. واقع مسئله این است که دراین هزار و چندصد سالی که از عمر اسلام میگذرد، اگر بخواهیم در مورد تتبعات وتوجهات علماء به علوم دینی مقایسهای کنیم ،این مقداری که فقهاء به مباحث فرعی فقه توجه داشته اند، هرچند خود این هم یک شاخهای از احیای اهلبیت علیهم السلام است ولی در اساس امامت به این اندازه کار نشده! ما برای معرفی تراثهای شیعه در بحث امامت به جامعه بشری وبه دنیای اسلام چند تراث مثل عبقات والغدیر داریم؟ نوشتههای پراکنده و مختلفی هست اما موسوعههای قوی و محکم کم است، برخلاف فقه و حتی تفسیر که موسوعههای فراوانی دارد. در حالی که امامت به عنوان یک اصل از اصول دین است .
من مکرر در صحبتها گفته ام ما باشیم و ادله آیات قرآن و روایات، امامت از فروع نیست که بخواهیم به عنوان یک فرع به آن نگاه کنیم، اصل دین است که متاسفانه بسیاری از این نکته محوری غافل هستند و این غفلت هم اثر خودش را در جامعه گذاشته است. گاهی این نسبت بی اساس را به مرحوم آیت الله العظمی بروجردی می دهند که در این زمان راجع به این موضوع که چه کسی وصیّ بلا فصل پیامبر بوده، خیلی بحث نشود، به جهات دیگر بپردازید.
امامت اصلی از اصول دین است و ما معتقدیم اگر کسی فهم درست از امامت نداشته باشد، فهم صحیحی از توحید، رسالت و نبوت ندارد و به تبع فهم درستی از فروع نخواهد داشت. پس این مسئله بسیار مهم است.
در این کنگرهها و در خود آثار مرحوم میرحامد حسین و به قول شما مدرسه ایشان در لکهنو، اولاً بررسی کنید که این بزرگان به این نکته توجه داشته اند یا نه؟ شاید خود مرحوم میرحامد حسین رساله ای در این موضوع داشته باشد، نمیشود کسی این مقدار غور در روایات در باب امامت داشته باشد اما به این نکته کلیدی توجه نکرده باشد! اگربه نتیجه رسیدید این را برجسته کنید یعنی خروجی کنگره این باشد که ما برای جامعه اسلامی اثبات کنیم به این صد دلیل امامت از اصول است و کسی که امامت را باور نداشته باشد اعتقاد به توحید و نبوتش خراب است.
امام خمینی رضوان الله علیه درکتاب اسرار الصلاة خود هنگام بحث از فقرات اذان و اقامه میگوید شهادت به توحید بدون شهادت به ولایت معنا ندارد و برعکس شهادت به ولایت بدون شهادت به توحید معنا ندارد و این نکته مهمی است. پس مطلب اول اینکه موضوع امامت که از اصول دین است نه از اصول مذهب به صورت برجسته مطرح شود.
به تبع این، نکته دوم پیش می آید که خود یک بحث محوری است. اینکه فقها نسبت به شرطیت اسلام در صحت عبادات اجماع دارند، یعنی قدما و متأخرین همه میگویند درعین اینکه نماز و روزه برکافر واجب است اما اگر آن را انجام دهد عملش صحیح نیست، چون در صحت عبادت اسلام شرط است. اما درکنار این، مطلب دیگری نیز هست که به نظرم یک مقدار در حاشیه قرار گرفته و آن مطلب اینست که ایمان هم شرط صحت عبادات است. قطعاً این مطلب در کلمات میرحامد حسین باید باشد و حتماً هم باید موضوع یک رساله مستقل قرار گیرد. اینکه عده ای از قدما متعرض این مطلب در فقه نشده اند بدین جهت بوده که این را به عنوان ارسال مسلمات گرفتند نه اینکه چنین چیزی نیست و یا تردید در آن داشته اند.
این یک امر واضحی است. بیش از ۹۰ درصد متأخرین قائل به همین مطلب هستند و بقیه نیزمیگویند ایمان شرط کمال و ثواب است مثل مرحوم بروجردی در حاشیه عروه که تعجب از مثل ایشان است . اما تصریح بسیاری از فقهای معاصر مثل آقای خوئی و دیگران این است که ایمان شرط صحت عبادات است.
ببینید چقدراین نکته عظمت واهمیت این کنگرهای را که می خواهید برگزارکنید بالا می برد؟ درست است شما قصد دارید راجع به شخصیت میرحامد حسین کار کنید که یک کار کارستان دربحث امامت انجام داده و شاید هم نظیر نداشته، اما در پرتو این همایش باید این دو مسئله محوری هم خیلی برجسته شود.
متاسفانه حوزههای علمیه ما از این دومطلب مهم غافل هستند و خیلی توجه به آن ندارند، گاهی که بحث شرطیت ایمان را در بعضی از مجالس مطرح میکنم میبینم که اطلاع ندارند و یک مقدار استیحاش کرده و میگویند شرط کمال است! با اینکه آیات متعددی از قرآن آنرا اثبات میکند.
مطلب سوم این است که در این کنگره پیوند بین امامت و قرآن برجسته شود. ما برای مردم دنیا اثبات کنیم که این امامتی که اینقدر شیعه نسبت به آن اهمیت قائل است و اینقدر تحقیق در موردش انجام شده و کتابها تالیف گردیده و پیرامونش اینقدر روایات وجود دارد، ریشه اصلی آن در قرآن است.
ذکراین خاطره خالی از لطف نیست یک وقتی آقای قرائتی خدمت والد ما آمده بود، مرحوم والد ما ایشان را خیلی تشویق کرد که این درسهایی از قرآن برای مردم بسیار خوب است و حتی فرمودند که من هم استفاده میکنم، بعد از همه این حرفها گفتند آقای قرائتی اگر کسی از شما به عنوان یک معلم قرآن بپرسد آیهای از قرآن در مورد امامت برای من بیاور بدون اینکه نیاز به ضمیمه کردن روایتی باشد؟،ایشان مواردی را ذکرد اما آیات به تنهایی دلالت نداشت .آنگاه خود والد ما شروع کردند چند آیه را کنار هم قرار دادند و یک نتیجهی خیلی روشن بر ضرورت وجود امام گرفتند که باید ما بین پیامبر و امت گروهی به نام ائمه داشته باشیم که شاهد بر اعمال امت باشند. این استدلال و آیات را مرحوم والد در صفحات آخر کتاب خمسشان نوشته اند.
تلاش کنیددر این کنگره امامت را با استفاده از آیات قرآن اثبات کنید مخصوصاً آیاتی که هیچ نیازی به روایت ندارد وبه تنهایی تصریح بر امامت می نماید.
نکته چهارم اینکه شواهد قرآنی این روایاتی که صاحب عبقات آورده رااستخراج کنید. مثل روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیة » که از آیات قرآن به خوبی در میآید. دربحث آیات مهدویت آیهاش را مفصل مطرح کردم و به راحتی این روایت از آن استخراج شد، با این کار پشتوانه قرآنی روایات روشن میشود.
یک مطلب دیگر که خیلی ارتباطی با موضوع این کنگره ندارد آنست که متأسفانه در این چند دهه اخیر معیار پذیرش و سنجش روایات را وثاقت رُوات قرارداده اند که آیا این راوی موثق است یا نه، شیعی است یا عامی؟ در حالی که خود ائمه نفرمودند ملاک روایات ما این است، بلکه ملاک مهمی که ذکر فرموده اند موافقت با کتاب است. در روایتی امام هشتم علیه السلام در پاسخ به سوال حسن بن جهم میفرماید هر چه از ما به شما رسید اگر دیدید موافق با قرآن است اخذ کنید. لازم نیست حتما مدلول مطابقی قرآن باشد، حتی اگردیدید با روح قرآن مطابقت دارد آنرا اخذ کنید. من روایتی ندیدم که خود ائمه بفرمایند به راوی آن نگاه کن که صادق القول است یا نه؟ یک معیار قویتر دادند که موافقت با قرآن است. این معیار را در روایاتی که صاحب عبقات مطرح کرده بیاوریم. اولاً ببینیم عبقات خودش به این جهت توجه داشته یا نه؟ اگر هم نیست مایک قدم پیش گذاشته و ریشه های قرآنی این احادیث را پیدا کنیم.
من امیدوارم با این تلاش گستردهای که برای احیای این شخصیت بزرگ و کمنظیر عالم تشیع می کنید و همچنین مدرسه ایشان و افرادی که آنجا تربیت شده اند، کتابهایی که در کتابخانه آنجا بوده یا روش کلامی و فقهی آن مرحوم که خیلی هم مهم است، ان شاء الله یک قدم بزرگی در تراث اهلبیت علیهم السلام برداشته شود و در تثبیت شیعه و مکتب اهلبیت مؤثر باشد که قطعاً مؤثر هست..
نظر شما