به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در یک هفته اخیر شاهد عملیات حیرتآور و بینظیر جبهه مقاومت و یکی از ارکان آن حماس در سرزمینهای اشغالی بودیم که بار دیگر نشان داد که مقاومت تا روز آخر و نابودی این رژیم خبیث ادامه دارد.
از همین در گفتوگو با حجتالاسلام محسن صبوری فیروزآبادی امامجمعه شهر کهک به بررسی ابعاد مقاومت و تحولات اخیر پرداختیم که در ادامه میآید.
* بهعنوان سؤال اول بفرمایید، مقاومت در فرنگ دینی به چه معناست؟
واژه مقاومت در لغت از ریشه «قام – یقوم» گرفته شده است و ازآنجا که بر وزن مفاعله است، یک عمل یک جانبه نیست بلکه دو طرف دارد. لذا جناب حمیری در شمس العلوم می نویسد: «قاومه فی الحرب و غیرها: أی قام له» یعنی: وقتی کسی در جنگ یا غیر آن در برابر تهاجم دیگری بایستد، به این عمل، مقاومت گفته می شود. پس در واقع مقاومت، واکنشی است در برابر کنش دیگری و پاسخی است به رفتار تهاجمی شخص دیگر. باید توجه داشت که این واژه با الفاظی همچون «استقامت» نیز تقارب معنایی دارد. با این تفاوت که در «استقامت» تنها مفهوم ایستادگی در مسیر صحیح، لحاظ شده است و الزاما در برابر تهاجم دیگری صورت نمی گیرد.
و اما در اصطلاح فقه سیاسی، مقاومت عبارت است از ایستادگی در برابر سلطه جویی مستکبران در عرصه های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... . لذا در فقه سیاسی، اصطلاح «مقاومت» اعم از اصطلاح «دفاع» است. زیرا اصطلاح دفاع که در کتاب الجهاد مطرح می شود، تنها ناظر به دفع تهاجم نظامی است.
لذا باید گفت که واژه مقاومت در فرهنگ دین مصادیق متعددی دارد که اولین و روشن ترین مصداق آن عبارت است از دفاع از ملتهای مسلمان و مظلوم در برابر هجوم نظامی تجاوزگران، که حمایت از ملت مظلوم فلسطین در برابر اشغالگری صهیونیست ها در زمان حاضر از مصادیق بارز این نوع مقاومت است. این شکل از مقاومت همان چیزی است که تحت عنوان «دفاع» در کتاب الجهاد مطرح می شود.
*آیا مقاومت مبنای قرانی و روایی نیز دارد؟
باید گفت که مقاومت در برابر تهاجم دیگران، یک امر فطری است و پیش از امر نمودن خداوند متعال، هر انسانی بالفطره از امور و شئون مورد اهمیت خود در برابر تهاجم دیگران، دفاع می کند. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه کریمه «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً» به فطری بودن مساله دفاع و مقاومت اشاره نموده و می فرمایند: این آیه کریمه هر چند که در مقام تعلیل، نسبت به تشریع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش این است که تشریع قتال به منظور حفظ مجتمع دینی از شر دشمنان دین است که می خواهند نور خدا را خاموش کنند، زیرا اگر جهاد نباشد همه معابد دینی و مشاعر الهی ویران گشته و عبادات و مناسک از میان می رود، و لیکن درعین حال مراد از دفع خدا مردم را به دست یکدیگر، اعم از مساله جهاد است، چون دفاع مردم از منافع حیاتی خود و حفظ استقامت وضع زندگی، سنتی است فطری که در میان مردم جریان دارد، هر چند که این سنت فطری هم منتهی به خدای تعالی میشود. اوست که آدمی را به چنین روشی هدایت کرده، چون میبینیم که انسان را مانند سایر موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع نموده، تا به آسانی بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع دهد، و نیز او را مجهز به فکر کرده، تا با آن به فکر درست کردن وسایل دفع، و سلاحهای دفاعی بیافتد، تا از خودش و هر شانی از شؤون زندگیاش که مایه حیات و یا تکمیل حیات و تمامیت سعادت اوست دفاع کند.
لذا در سوره مبارکه بقره، فلسفه جهاد، اعم از حفظ دین و در راستای حفظ مصالح انسانها و جلوگیری از مختل گردیدن نظام زندگانی بشر، بیان شده است: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمینَ» و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید. ولی خداوند نسبت به جهانیان تفضّل دارد.
همچنین باید توجه داشت که مساله مقاومت، پیش از آنکه دلیل فقهی داشته باشد، مبنای کلامی و عقیدتی دارد؛ چرا که بر اساس آیات متعدد از قرآن کریم و روایات فراوانی که از معصومین (ع) رسیده است، فرمانبری از مستکبرین و پذیرش سلطه و حاکمیت آنها، با توحید در اطاعت منافات دارد.
مقصود از توحید در اطاعت این است که انسان باید تنها مطیع اوامر پروردگار باشد و از او تبعیت نماید. چرا که تنها اوست که خالق انسان بوده و تکوینا مالک اوست و بواسطه این مالکیت حق دارد که به مملوک خود امر و نهی نماید. اما دیگران چنین حقی نسبت به انسان ندارند و فرمان راندن آنها بر بشر، ظلم به او محسوب می شود زیرا هیچ جهت تکوینی و یا اعتباری وجود ندارد که برای آنها حق حاکمیت و فرمانروایی به دنبال داشته باشد. و لذا در قرآن کریم، از تبعیت غیرالله و کسی که اذن حاکمیت و فرمانروایی از طرف خداوند ندارد، تعبیر به شرک شده است که طبیعتا مقصود از شرک در این موارد، شرک در اطاعت و تبعیت است؛ به عنوان نمونه می توان به آیه کریمه «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون» اشاره نمود. سوالی که در اینجا مطرح است این است که این چه نوع از شرک است که قرآن کریم می فرماید: اکثر مردم در کنار ایمان، گرفتار این شرک هستند؟ بدیهی است که شرک در خالقیت، شرک در پرستش و مانند اینها مقصود نیست زیرا اینها با ایمان به خدا قابل جمع نیستند. بلکه مقصود آیه، شرک در اطاعت و تبعیت است که معمولا عموم انسان ها گرفتار آن هستند. امیرالمومنین (ع) در روایتی مفصل و در مقام تبیین اقسام شرک می فرمایند: «...الْوَجْهُ الثَّانِی مِنَ الشِّرْکِ فَهُوَ شِرْکُ الْأَعْمَالِ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُمْ لَمْ یَصُومُوا لَهُمْ وَ لَمْ یُصَلُّوا وَ لَکِنَّهُمْ أَمَرُوهُمْ وَ نَهَوْهُمْ فَأَطَاعُوهُمْ وَ قَدْ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلَالًا وَ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَهَذَا شِرْکُ الْأَعْمَالِ وَ الطَّاعَات..» یعنی: نوع دوم از شرک، شرکی است که در رفتارهای انسان تبلور پیدا می کند و عبارت است از شرک در رفتار و اطاعت. در ادامه، امام (ع) به همین آیه کریمه مورد بحث و یک آیه دیگر استشهاد می کنند. در آیه دوم، آمده است که اهل کتاب، احبار و رهبان خود را رب قرار داده اند. امام (ع) می فرمایند: رب قرار دادن اینها به این نحو نبوده که اهل کتاب، برای احبار و رهبان نماز بخوانند یا در مقابل آنها سجده کنند! بلکه در اینجا قرآن کریم، از تبعیت و اطاعت از کسانی که ماذون در حاکمیت نیستند، تعبیر به رب قرار دادن نموده است.
لذا در کافی شریف از امام صادق (ع) نقل شده که در تفسیر آیه «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون» می فرمایند: مقصود از شرک در این آیه، شرک در عبادت و پرستش نیست بلکه مقصود آیه، شرک در طاعت و تبعیت است: «... فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ شِرْکُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَة».
لذا فقیهان شیعه از دیرباز تا کنون همواره در کتابهای فقهی خویش بر وجوب مقاومت در برابر سلطه مستکبرین و اشغالگران تاکید ورزیده اند. به عنوان نمونه مرحوم ابوالصلاح حلبی از عالمان قرن چهارم هجری می فرمایند: « ...فان خیف علی بعض بلاد الإسلام من بعض الکفار أو المحاربین، وجب علی أهل کل إقلیم قتال من یلیهم و دفعه عن دار الایمان، و علی قطان البلاد النائیة عن مجاورة دار الکفر أو الحرب، النفور إلی أقرب ثغورهم، بشرط الحاجة الی نصرتهم، حتی یحصل بکل ثغر من أنصار المسلمین من یقوم بجهاد العدو و دفعه عنه، فیسقط فرض النفور عن من عداهم» یعنی: اگر نسبت به برخی از بلاد اسلامی از جانب عده ای از کافران حربی، ترس [حمله و آسیب] وجود داشته باشد، بر هر مسلمان در هر اقلیمی که باشد واجب است که به دفع خطر آنها بپردازد. و بر ساکنان بلاد دور لازم است که به نزدیک ترین نقطه به مرزهای آنها کوچ نمایند البته به شرط وجود نیاز به یاری از سوی آنها؛ تا آنکه در هر نقطه از مرزهای اسلامی، کسانی حضور داشته باشند که [در صورت نیاز] با دشمن جنگیده او را از سرزمین مسلمانان دفع نمایند که در این حالت دیگر کوچ نمودن از دیگران ساقط خواهد شد.
امام خمینی (قدس سره) نیز در تحریرالوسیله به این مطلب اشاره نموده و می فرمایند: «لو خیف علی إحدی الدول الإسلامیة من هجمة الأجانب یجب علی جمیع الدول الإسلامیة الدفاع عنها بأیّ وسیلة ممکنة کما یجب علی سائرالمسلمین.» یعنی: چنانچه نسبت به یکی از دولت های اسلامی، خوف حمله از سوی بیگانگان وجود داشته باشد، بر همه دولت های اسلامی واجب خواهد بود که با هر وسیله ممکن به دفاع از آن دولت بپردازند کما اینکه [این دفاع] بر بقیه مسلمانان نیز واجب می باشد.
لذا در فقه ما مساله مقاومت و دفاع از ملتها و دولتهای مسلمان از اموری است که ارتباطی به مرز، جغرافیا و ملیت نداشته و بر همگان واجب شمرده شده است.
*آیا گفتمان مقاومت در عمل نیز موفق بوده و توانسته است منافع ملتها و دولتهای اسلامی را حفظ نماید؟
بله. قطعا اینگونه است؛ تاریخ شهادت می دهد که در هر زمانی که ملتها و دولتهای مسلمان با توهم حفظ منافع خود، نسبت به مساله مقاومت و دفاع در برابر مستکبران و اشغالگران کوتاهی نموده اند، نتوانسته اند منافع حدّاقلی خویش را نیز حفظ نمایند. در همین مساله فلسطین شما ببینید که از ابتدای اشغال تا کنون آیا گروه های داخلی و دولتهای مسلمان منطقه که همواره به دنبال سازش با اسرائیل بوده اند، چه دست آوردی داشته اند؟ آیا هیچگاه توانسته اند با التماس به اسرائیل و دولتهای غربی حامی او منافع مردم فلسطین را احیا نمایند.
در مقابل می بینیم که جبهه مقاومت- که تعالیم اسلام و قرآن کریم را سرلوحه کار خود قرار داده است- همواره در مواجهه با جبهه کفر و ایادی آنها موفق و پیروز بوده است.
در روزهای اخیر هم عملیات حیرت انگیز حماس که اخیرا با نام عملیات طوفان الاقصی انجام گردید نیز از یک سو، بار دیگر بر پوشالی بودن قدرت رژیم اشغالگر اسرائیل صحه نهاده و نویدبخش نزدیک بودن اضمحلال این رژیم نامشروع گردید و از سوی دیگر، حقانیت و کارآمدی گفتمان مقاومت را در برابر گفتمان سازش عملا به نمایش گذاشت. در این عملیات نیروهای مقاومت فلسطین با یک برنامه ریزی دقیق و هماهنگ ضمن عبور از مرزهای غزه و ورود به شهرکهای اشغالی در اطراف نوار غزه، در کمتر از نیم ساعت بیش از ۵ هزار راکت و موشک به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کردند. عملیاتی که دست آوردهای بزرگی را برای جبهه مقاومت به همراه داشته و بسیاری از ابعاد آن در طول زمان روشنتر خواهد شد.
* از این که وقت خودتان را در اختیار ما گذاشتید کمال تشکر رو دارم.
بنده نیز به نوبه خودم از خبرگزاری حوزه به عنوان اصلی ترین رسانه حوزه های علمیه تشکر می کنم.
نظر شما