دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۳
ولایت مطلقه فقیه، دیکتاتوری نمی‌آورد؟

حوزه/ تشابه لفظی واژه مطلقه در ولایت مطلقه فقیه با اصطلاح مطلقه در حکومت مطلقه و استبدادی موجب شده تا برخی تصور کنند که ولایت مطلقه فقیه همان حکومت مطلقه و استبدادی است، در حالی که بحث ولایت مطلقه فقیه از اساس و بنیان متفاوت با حکومت مطلقه است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، پاسخ به سؤالات و شبهات موجود پیرامون موضوع ولایت فقیه از وظایف مراکز حوزوی و دینی است که این خبرگزاری در شماره های گوناگون به ارائه برخی از پرسش ها و شبهات و پاسخ های آن، برگرفته از «مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم» خواهد پرداخت.

سؤال:

آیا ولایت مطلقه فقیه، دیکتاتوری نمی آورد؟

پاسخ:

ولایت مطلقه فقیه بدان معنا نیست که فقیه بدون در نظر گرفتن هیچ مبنا و ملاکی تنها و تنها بر اساس سلیقه و نظر شخصی خود عمل می کند و هر چه دلش خواست انجام می دهد بلکه ولی‌فقیه مجری احکام اسلام است و اصلا مبنای مشروعیت و دلیلی که ولایت او را اثبات می کند، عبارت از اجرای احکام شرع مقدس اسلام و تأمین مصالح جامعه اسلامی در پرتو اجرای این احکام است.

بدیهی است مبنای کلیه اعمال، تصمیم ها، انتخاب ها و عزل و نصب ها و کلیه کارهای فقیه، احکام اسلام بوده و تأمین مصالح جامعه اسلامی و رضایت خدای متعال است و اگر ولی فقیه از این مبنا عدول کند خود به خود صلاحیتش را از دست می دهد.

بر این اساس به یک تعبیر می توانیم بگوییم ولایت فقیه در واقع حکومت احکام اسلامی و احکام خدا بر جامعه اسلامی است. از شرایط ولی فقیه عدالت است و شخص عادل کسی است که بر محور امر و نهی و فرمان خداوند و نه بر محور خواهش نفس و خواسته دل عمل کند.

تشابه لفظی واژه مطلقه در ولایت مطلقه فقیه با اصطلاح مطلقه در حکومت مطلقه و استبدادی موجب شده تا برخی تصور کنند که ولایت مطلقه فقیه همان حکومت مطلقه و استبدادی است، در حالی که بحث ولایت مطلقه فقیه از اساس و بنیان متفاوت با حکومت مطلقه است و نباید تصور کرد که ولایت مطلقه فقیه به معنای ولایت رها و بی قید و شرط و بدون ضابطه است که بخواهد بدون در نظر گرفتن معیارها و موازین اسلامی و مصالح عمومی کاری را انجام دهد؛ زیرا «تشریع ولایت فقیه اساساً برای حفظ اسلام است اگر فقیه مجاز به انکار اصول دین باشد چه چیز برای دین باقی می ماند تا او وظیفه حفظ و نگهبانی آن را داشته باشد؟

قید مطلقه در مقابل نظر کسانی است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضروری حق تصرّف و دخالت دارد پس مثلا اگر برای زیباسازی شهر نیاز به تخریب خانه ای باشد ـ چون چنین چیزی ضروری نیست ـ فقیه نمی تواند دستور تخریب آن را صادر کند، این فقها به ولایت مقید نه مطلق معتقدند بر خلاف معتقدان به ولایت مطلقه فقیه که تمامی موارد نیاز جامعه اسلامی را چه اضطراری و چه غیر اضطراری در قلمرو تصرفات شرعی فقیه می دانند».[۱]

به عبارت دیگر، مقصود از ولایت مطلقه، ولایت مطلقه در اجرای احکام اسلام است، یعنی فقیه و حاکم اسلامی ولایت مطلقه اش، محدود به حیطه اجراست نه این که بتواند احکام اسلام را تغییر دهد. ثانیا در مقام اجرا نیز مطلق به این معنا نیست که هر گونه میلی داشت، احکام را اجرا کند، بلکه اجرای احکام اسلامی نیز باید توسط راهکارهایی که خود شرع مقدس و عقل ناب و خالص بیان نموده اند، صورت گیرد».[۲]

بنابراین ولایت مطلقه فقیه ناظر به حوزه ولایت و مولی علیهم است و در برابر دیدگاه ولایت مقیده فقیه که حوزه و محدوده ولایت فقیه را به امور ضروری و امور حسبیه محدود می کند، این دیدگاه محدودیت در این زمینه ها را انکار می کند، ولی هرگز به معنای نفی هرگونه محدودیت و ضابطه ای در اعمال ولایت از سوی فقیه نیست و هیچ فقیهی از آن، این معنا را اراده نکرده است، بلکه اعتقادات ما چنین چیزی را نسبت به امامان معصوم علیهم السلام نیز نمی پذیرد که آن بزرگواران بدون هیچ ضابطه و میزان و ملاکی می توانستند حکم کنند و همانگونه امام (ره) در این باره فرمودند: «اسلام دین قانون است، پیامبر هم خلاف نمی توانست بکند. البته نمی توانستند بکنند. غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل می کنند. مجری قانون هستند همه. هم فقیه و هم غیر فقیه و همه مجری قانونند».[۳]

بنابراین، هر چند خطر استبداد، در انسان غیر معصوم اولا ً و غیر عادل ثانیاً، وجود دارد و لذا با حضور و ظهور امام معصوم، غیر معصوم، صلاحیتِ حکومت و ولایت ندارد؛ امّا در زمان غیبت امام معصوم (عج)، نزدیک‏ترین افراد به امام معصوم، وظیفه ولایت و حکومت را بر عهده می‏گیرند تا کمترین آسیب به جامعه اسلامی نرسد.

فقیه جامع شرایط رهبری که به نیابت از امام عصر (عج)، ولایت و مدیریت جامعه اسلامی را بر عهده دارد، به دلیل چند ویژگی درونی، احتمال استبداد درباره او، بسیار کم است.

اولین ویژگی او، وصف فقاهت است و دومین ویژگی او، صفت عدالت است. فقاهت فقیه اقتضا دارد که فقیه، اسلام‏شناس باشد و بتواند کشور را بر اساس احکام و فرامین تعالی‏بخش آن، اداره کند نه بر اساس آراء غیر خدایی؛ خواه رأی خود باشد و خواه رأی دیگران. عدالت فقیه، سبب می‏شود که شخص فقیه، خواسته‏های نفسانی خود را در اداره نظام اسلامی دخالت ندهد و در پی جاه‏طلبی و دنیاگرایی نباشد.

فقیه، تافته جدا بافته‏ای نیست که فوق دین و فقاهت باشد؛ او کارشناس دین است و هر چه را که از مکتب وحی می‏فهمد، به جامعه اسلامی دستور می‏دهد و خود نیز به آن عمل می‏کند و هرگاه حاکم اسلامی، یکی از این دو شرط را نقض کند، از ولایت ساقط می‏شود.

ویژگی سوم فقیه جامع شرائط، سیاست، درایت، و تدبیر و مدیریت اوست که به موجب آن، نظام اسلامی را بر محور مشورت با صاحب نظران و اندیشمندان و متخصصان جامعه و توجّه به خواست مشروع مردم اداره می‏کند. اگر فقیهی بدون مشورت عمل کند، مدیر و مدبّر و آگاه به زمان نیست و لذا شایستگی رهبری و ولایت را ندارد.

وجود این سه ویژگی درونی در فقیه جامع شرایط رهبری، سبب ضعیف شدن احتمال استبداد است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی، پیش‏بینی فرض نادر نیز شده است و لذا، علاوه بر این ویژگی‏های درونی، اولا ً یک سلسله وظایف و حدود و اختیاراتی برای رهبر معین کرده و ثانیاً مجلسی به نام مجلس خبرگان معیّن نموده است که متشکّل از کارشناسان فقاهت و عدالت و تدبیر و سیاست می‏باشد تا پس از شناخت و تعیین و معرفی فقیه جامع الشرایط، کارهای رهبر را برابر وظایف و اختیاراتی که قانون اساسی به او داده، ارزیابی کنند.

اگر دیدند کارهایش موافق با آن است و یا اگر ظاهراً مخالف آن بود، ولی پس از توضیح خواستن، روشن شد که در حقیقت، تخلّفی نداشته است؛ در هر دو حال، رهبری او همچنان محفوظ است؛ و در صورتی که دیدند رهبر، کارهایی انجام می‏دهد که واقعاً بر خلاف قوانین است یا توان اجرای قوانین را ندارد، انعزال او را به مردم اطلاع می‏دهند و رهبر جدید را پس از شناسایی، به مردم معرفی می‏کنند.

استبداد، استعمار، استحمار، استعباد، و هر عنوان ضد ارزشی دیگر که محکوم عقل خردورز و نقل خردساز است، محصول جهل علمی یا مولود جهالت عملی است و اگر فقاهتِ جامعْ و درایتِ کاملْ، ملکه یک انسان عادل شد، نه زبانه جهل علمی از هستی او مشتعل می‏شود که گدازه‏های تمدّن‏سوزی به نام استبداد و مانند آن را به همراه دارد و نه آتش‏زنه یا آتش‏گیره جهالت عملی از وجود او بر می‏خیزد که شعله‏های آزادی‏سوزی به عنوان استعمار و نظیر آن را در بر داشته باشد .

چون انسان معصوم، در حدوث و بقاء کامل است و از گزند تبدّل حال مصون است، احتمال تحولّ از عصمت به حَیْف و عَسف و جور و ظلم، درباره او اصلا ً مطرح نیست، ولی احتمال چنین تحوّلی در انسان عادلِ غیر معصوم، هر چند ضعیف باشد، احتمالی سنجیده است. برای صیانت امت اسلامی از آسیب چنین تحولِ محتمل و نادری، حضور مجلس خبرگان و مراقبت مستمر آن از یک سو و نظارت دائمی آحاد مردم از سوی دیگر که نه تنها چنین حقّی برای آنان مُحْرَز است، بلکه چنان وظیفه‏ای بر اینان حتمی است ضامن حراست نظام اسلامی از هر گونه خطر احتمالی خواهد بود؛ چه اینکه همگان، نسبت به بیگانگان برون مرزی نیز موظف هستند که مراقب باشند که قلمرو اسلامی و منطقه دینی، از تهاجم مستعمران و تطاول مستعبدان و غارت رهزنان، محفوظ بماند.[۴]

امام (ره) فرمودند: «فقیه مستبد نمی شود. فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است؛ عدالتی که غیر از عدالت اجتماعی است. عدالتی که یک کلمه دروغ او را از عدالت می اندازد. یک همچو آدمی نمی تواند خلاف بکند».[۵]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵

جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲

مصباح یزدی، محمد تقی، پرسش ها و پاسخ ها، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،۱۳۸۰

پی نوشت ها:

[۱]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسش ها و پاسخ ها، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۰، ج۱، ص۶۰.

[۲]. جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۲۵۱.

[۳]. صحیفه نور، ج۱۰، ص۵۴.

۴- جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، پیشین، ص ۴۸۰- ۴۸۲

[۵]. صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۳۳.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha