به گزارش خبرگزاری حوزه، آقای محمد مهدی اویسی در مقاله ای به یکی از نقش های فلسفه اسلامی اشاره کرد و اینگونه نوشت:
اکنون زمانی است که نمی توان انسانی را پیدا کرد که بدون هوش مصنوعی و بخصوص یادگیری ماشین قادر به ادامه زندگی باشد.
رایانه کماهمیت دیروزی، امروزه جزو جداییناپذیر در زندگی فردی و اجتماعی است. بهعنوان مثال، محاسبات تحلیل بازار و نمایش محصولات مورد علاقه مشتری در فروشگاه های آمازون و دی جی کالا و شبکه های اجتماعی و حتی تشخیص چهره در تلفن ها با تکیه بر یادگیری ماشین و گاهی حتی با تکیه بر یادگیری عمیق انجام میشود.
علوم حوزه یادگیری ماشین و اساساً تمام علوم مربوط به هوش مصنوعی و زیرمجموعههای آن، تنها یک دلیل برای پیدایش و یک هدف برای رشد دارند و آن شباهت هر چه بیشتر به انسان و حتی بهترشدن از او است؛ بنابراین یک اصل که همیشه و برای همه راهبران پیشرفت این فناوری، مفروض بوده و به کار برده شده، اصل الگوبرداری از انسان و تشابه هر چه بیشتر به او بوده است.
اما از آنجا که پیدایش این فناوری در حوزه ریاضیات و توسط دانشمندان ریاضی که بعضی از آنها با فلسفه آشنا بوده اند صورت گرفت؛ در ابتدای امر از دخالت فلسفه محروم مانده و فلسفه تنها دخالتی حداقلی در این فناوری داشته است. به همین سبب، این فناوری، خطاهای بسیار و راه سختی را در مسیر پیشرفت تجربه کرد تا اینکه فلسفه که انسانشناسی، بخش مهمی از آن است به طوریکه در غرب تبدیل به بخش اعظم فلسفه شده است، در مسئله یادگیری ماشین و هوش مصنوعی وارد شد و بدین شکل بود که قوانین تفکر انسانی به یادگیری ماشین راه پیدا کردند.
به وسیله راهیابی این الگوها در این فناوری، سرعت و عمق رشد این فناوری چندین برابر گردید؛ بهعنوان مثال؛ زمانی که نظریه اوکام در باب صحت قضایا (توصیف با کمترین فرضیات به احتمال قوی، درستترین است.)[۱] در یادگیری ماشین راه پیدا کرد، دیگر این فناوری در انتخاب بین پاسخ های صحیح متوقف نمی شد، بلکه همیشه می دانست پاسخ صحیح، کمترین پاسخ است. همین قضیه ساده فلسفی، سبب رشد زیادی در فناوری هوش مصنوعی و یادگیری ماشین شد.
اما سوال اینجاست که با اینکه فلسفه اسلامی نسبت به سایر فلسفه های مطرح شده، کاملترین شناخت انسان را از وی و هستی به او میدهد، چرا هنوز به صورت جدی و وسیع وارد حوزه هوش مصنوعی و یادگیری ماشین نشده است.
این امر در حالی است که حداقل دو بخش بسیار بزرگ در یادگیری ماشین تنها با افزودن فلسفه اسلامی پیشرفت عظیمی خواهند داشت؛ چراکه اصل و روش صحیح پیشرفت، شباهت هر چه بیشتر به انسان است. با کمی تأمل و مطالعه بیشتر در حوزه هوش مصنوعی، این احتیاج شدید به فلسفه ملموس و روشن می گردد. در ادامه به تبیین این دو بخش خواهیم پرداخت.
بخش اول: تأثیر فلسفه اسلامی در الگویابی از نفس انسانی
یادگیری ماشین در فرآیند یادگیری از الگوهای علم آمار مانند رگرسیون خطی[۲]، خوشهبندی[۳]، درخت تصمیم[۴]، جنگل تصادفی[۵] و ... استفاده می کند. فرآیند یک یادگیری به همراه تحلیل داده، این گونه است که ماشین ابتدا داده را دریافت می کند و سپس توسط الگوهای پایه، یادگیری را آغاز می کند و در انتها علاوه بر ارائه نتیجه، از این تحلیل چیزی جدید می آموزد.
اولین نقش اساسی فلسفه اسلامی، پژوهش در همین الگو ها است که اغلب برگرفته و به کمک علم آمار هستند. مسئله ای که با آن روبهرو میشویم این است که آیا انسان نیز از این الگو ها استفاده میکند و اگر چنین الگوهایی دارد آنها را به عنوان راه حلی صحیح میشناسد؛ در مرحله بعد با این مسأله مواجه میشویم که کدام الگو بهتر و بیشتر مورد پسند انسان است؟ بهعنوان مثال، آیا در الگوی رگرسیون خطی، رگرسیون یک متغیره و مستقل باید جز الگو های پایه باشد و ماشین، مسائل را بر محور یک متغیر تحلیل کند یا خیر، بلکه همیشه و در همه مسائل باید چند متغیره به تحلیل بپردازد؟ شاید در ابتدا پاسخ، واضح باشد و نیاز به تحلیل فلسفی نباشد؛ چراکه بدیهی است هیچیک از تصمیمگیریهای انسانی تنها بر اساس یک متغیر نیست؛ اما آیا واقعا اینگونه است؟
بخش دوم: تاثیر فلسفه اسلامی در تعیین متغیرهای صحیح برای الگوها
زمانی که ماشین به مرحله یادگیری و تحلیل داده می رسد طبق الگو های پایه و یا الگو های یادگیری شده، داده ها را بر اساس متغیرهایی که در آن الگو تعریف شده است، تحلیل می کند و به این روش، نتیجه نمایان می شود. در حقیقت ارزش یک الگو به متغیرها و نحوه تحلیل آنها وابسته است. بنابراین دومین نقش مهم فلسفه، تعیین این متغیرها است؛ به این صورت که چه مولفه هایی برای انسان مهم است و آیا این مولفه ها باید برای ماشین نیز مهم باشد یا خیر؟ بهعنوان مثال، در تمامی الگوها باید مولفه عدم تخلف از نظر الهی لحاظ شود و یا اینکه این مؤلفه در تصمیمات انسان، نقش اساسی ندارد و تنها پسند و میل خود انسان مهم است و این امر، پشتوانه تصمیمات صحیح انسان است؟
نکته ای که در انتها باید به آن اشاره نمود، این است که فلسفه و فلاسفه در هر صورت و بالاخره به مسأله مهم هوش مصنوعی راه پیدا می کنند؛ چنانکه امروز و همین الان هم در حال تحلیل و بررسی این موضوع هستند. اما سؤال اینجا است که آیا دخالت هر فلسفه ای با هر سبک و روشی که دارد در هوش مصنوعی که زندگی هر انسانی به آن گره خورده است، درست است یا اینکه فلسفه اسلامی باید جداگانه و به صورت عمیق و وسیع به اینگونه مسائل نیز بپردازد؟
نتیجه
فلسفه اسلامی نه تنها باعث رشد گستره یادگیری ماشین و افزایش سرعت رشد آن می شود، بلکه با حضور در دو عرصه ساخت الگو، و الگویابی نفس انسانی و عرصه تعیین متغیر های صحیح برای الگوهای صحیح ، این فناوری را به نقطه اوج خود می رساند و به تبع وجود همین تاثیر عظیم، امروز احتیاج به این تغییر و نیاز به ورود فلسفه اسلامی در هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، برای اندیشمندان این حوزه بیش از پیش ملموس است.