پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ |۱۹ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 21, 2024
دوستان شهید آرمان علی وردی

حوزه/ هم‌کلاسی‌ها و هم‌درسی‌های شهید آرمان علی‌وردی با حضور در خبرگزاری حوزه به گوشه هایی از خاطراتی با این طلبه شهید اشاره کردند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، نشست رسانه‌ای به مناسبت سالگرد شهادت شهید آرمان علی‌وردی با سه تن از هم‌کلاسی‌ها و هم‌درس‌های شهید به همت خبرگزاری حوزه در مرکز رسانه و فضای برگزار شد.

ببینید:

تصاویر گپ و گفت خبرگزاری حوزه با دوستان شهید آرمان علی‌وردی

سید محمد حسن آقایی متولد سال ۱۳۸۱ تهران، محمد امین صافی متولد ۱۳۸۱ و محمود اکبری متولد سال ۱۳۸۱ تهران سه هم‌کلاسی و هم‌درسی شهید علی‌وردی بودند که در خبرگزاری حوزه حاضر شدند و به بیان خاطرات خود با این شهید پرداختند که در ادامه می خوانید:

رفاقت با شهید آرمان علی وردی را با چه چیزی عوض می‌کنید؟

محمود اکبری: رفاقت کالا نیست که بشه آن را با چیزی عوض کرد.

رفاقتتان با شهید آرمان علی وردی از کجا آغاز شد؟

محمد امین صافی: تابستان ۱۳۹۹ که وارد حوزه شدیم، به دلیل کرونا کلاس‌ها کاملا مجازی بود و نمی‌توانستیم با افراد زیادی آشنا شویم ولی با آغاز سال تحصیلی کم کم با سایر دوستان و شهید آرمان آشنا شدیم.

مدرسه نیز برای آشنایی بیش‌تر طلاب با یکدیگر اردوهای یک روزه در گلزارهای شهدا و ... برگزار می‌کردند که در این اردوها با شهید آرمان بیش‌تر آشنا شدیم.

خاص‌ترین نکته در این اردوها این بود که سر مزار شهید نیری قرار بر قرائت روضه بود که شهید آرمان پیش قدم شدند و روضه حضرت رقیه(س) را آغاز کردند.

سید محمد حسن آقایی: شهید آرمان علی وردی با تمام طلاب خوب بودند و این گونه نبودند که تنها با یک نفر رفاقت صمیمی داشته باشند.

محمود اکبری: جلسه اول کلاس عقاید با حاج آقای قاسمی بود که ایشان پرسیدند هرکدام از کدام محله هستید و شهید آرمان آن روز گفتند که از شهران می‌آیند که برای بنده جای تعجب داشت از این منطقه به حوزه آمده‌اند.

ایشان احترام خاصی برای اقوام مختلف، بزرگ‌تر، روحانیون و سایرین قائل بودند.

شهید آرمان اقدامات تربیتی که برای سنین پایین‌تر انجام می دادند موجب شده بود ارتباط نزدیکی با آن‌ها داشته باشند.

ایشان ابتدا با موتور از شهران تا میدان قیام می‌آمدند ولی پس از مدتی موتور ایشان به سرقت رفت ولی همچنان با سختی‌های بسیاری در سرما و گرما به کلاس‌های حوزه می‌آمدند.

شهران محله مذهبی نشین نیست ولی شهید آرمان در این محله توانستند با همت و تلاش خود به دنبال حضور در حوزه علمیه باشند.

اولین بار برای مباحثات و حجره داری بود که به حجره‌های یکدیگر می‌رفتیم و با شهید ارتباط می‌گرفتیم.

جنس رفاقت آرمان با شما چطور بود؟

سید محمد حسن آقایی: آقا آرمان هدف عمده‌ای را در تمام زندگی دنبال می‌کردند که آن عبارت بود از کسب رضایت حضرت حجت(عج) و ایشان تماما حول محور ولایت بودند و ارتباطات و معاشرت‌های ایشان نیز حول همین محور بود.

این موضوع موجب شده بود در حتی رفاقت ایشان نیز رنگ و بوی امام زمانی داشته باشد.

خاطره‌ای از بحث‌های شهید آرمان دارید؟

سید محمد حسن آقایی: ایشان نسبت به حرف‌های مقام معظم رهبری بسیار غیرتی بودند و واقعا پای سخنان ایشان ایستادگی می‌کردند و همیشه در برداشت‌ها از صحبت‌های مقام معظم رهبری فعال بودند و با دیگران بحث می‌کردند.

در سفر کربلا شهید آرمان را چطور دیدید؟

محمد امین صافی: بعد از سفر تمام هم‌سفرها تأکید داشتند که از سفرهای بعدی حتما باید شهید آرمان باشد.

در اربعین آن سال بسیاری از زائران به دلیل کرونا جا ماندند و قسمت ما شد که در ایام نوروز به کربلا برویم.

آرمان تنها یک بار اربعین به کربلا رفته بود به همین دلیل برای عید نوروز سال ۱۴۰۱ که همزمان با نیمه شعبان بود اعلام آمادگی کرد.

بدون هیچ برنامه قبلی و تهیه بلیط به فرودگاه رفتیم و یک شب هم در فرودگاه ماندیم و در روز بعد بلیط را گرفتیم و راهی نجف شدیم.

در کربلا محل اسکان ما حوزه علمیه حسنیه و روبروی گنبد حرم حضرت عباس(ع) بود و یک سحر که به حرم رفته بودیم و همه جز شهید آرمان برگشتیم و از پتوی ایشان استفاده کردیم ولی شهید آرمان که آمدند ما را بیدار نکردند و با کاپشن خوابیدند تا ما را بیدار نکنند و پتوی خود را بگیرند.

در این سفر حتی شهید آرمان انگشتر معروف خود را گم کردند و تلاش بسیاری برای پیدا کردن آن داشتند.

از طبع شوخ شهید آرمان خاطره‌ای دارید؟

محمود اکبری: یک روزی که به حجره شماره ۱۰ شهید آرمان رفته بودیم، شهید تعریف کردند که در یک روزی که خواب بودند برادرشون وایتکس را روی صورت شهید ریخته بودند و ایشان صورتشان سوخته بود ولی ایشان برخورد جدی‌ای با برادرشان نداشتند و در این روز متوجه شدیم که ایشان ارتباط نزدیکی با برادرشان دارند و خانواده و پدر و مادر ایشان نیز رضایت بسیاری از ایشان داشتند.

شهید آرمان، صبوری و مدارای خاصی داشتند که دیگران جذب ایشان می‌شدند.

جنس شوخی‌های شهید آرمان با سایر طلبه‌ها چطور بود؟

محمود اکبری: از ابتدای حجره داری باید مسئولیت‌ها را میان یکدیگر تقسیم می‌کردیم. شهید آرمان همیشه به شوخی می‌گفتند سرویس بهداشتی‌ها را من تمیز می‌کنم ولی در واقعیت نیز این مسئولیتی که دیگران از آن فرار می‌کردند را قبول می‌کرد.

در اردوهای جهادی تبلیغی نیز شهید آرمان مسئولیت‌هایی را قبول می‌کردند که خیلی در چشم نبود و دیده نمی‌شد.

شهید آرمان از انگیزه خود برای رها کردن دانشگاه و آمدن به حوزه صحبت می‌کردند؟

محمد امین صافی: در رابطه با چرایی طلبه شدن زیاد با شهید آرمان صحبت نمی‌کردیم ولی درس ایشان خوب بود و توانستند رتبه نخست پژوهشی را کسب کنند.

خانواده من کمی نسبت به طلبه شدن من ناراضی بودند و شهید آرمان بسیار نسبت به این موضوع دغدغه‌مند بودند و هر دفعه پیگیر این موضوع بودند و نخستین پیام‌ها در فضای مجازی با شهید آرمان نیز در همین محور بود.

از آخرین کلاستان با شهید آرمان خاطره‌ای دارید؟

سید محمد حسن آقایی: کلاس مغنی، با شهید بودیم و میدانستیم که شهید آرمان در ایام اغتشاشات پس از کلاس به خیابان‌ها می‌رفتند و ما به شوخی به ایشان گفتیم که امروز فراخوان دادند و میری شهید می‌شوی، بیا یک عکس بگیریم ولی ایشان به شوخی گفتند که شهادت به من نیامده و راضی به عکس گرفتن نشدند.

خاطره‌ای از برخورد شهید آرمان با اساتید دارید؟

سید محمد حسن آقایی: ایشان همیشه با احترام نسبت به اساتید برخورد می کردند و حتی اگر یک دقیقه هم دیر به کلاس می‌رسیدند از همه عذرخواهی می‌کردند.

خاطره‌ای با شهید در گلزار شهدا دارید؟

محمد امین صافی: ایشان در گلزار شهدا اطلاعات خوبی نسبت به شهدا داشتند که نشان از ارتباط ایشان با شهدا دارد و همیشه آخر هفته‌ها که با ماشین به کلاس می‌آمدند، با دوستان به گلزار شهدا می‌رفتند و در یک نوبت ایشان در کنار مزار شهید سجاد زبرجدی می‌خوابند و می‌گویند " چه میشه ما شهید بشیم و اینجا دفنمون کنن" که خوشبختانه همین اتفاق نیز افتاد.

خاطره‌ای از لحظات آخر با شهید آرمان دارید؟

محمد امین صافی: در طول ایام اغتشاشات ایشان دغدغه داشتند که یا مردم نیستند که این اتفاقات را رقم می‌زنند و یا مردم ناآگاه هستند و به شدت معتقد بودند که نباید به این افراد که ناآگاه هستند توهین شود.

شهید در یک نوبت نیز گفتند ما در دفاع از امنیت وظیفه داریم و نباید نسبت به این مسائل سیب زمینی باشیم.

ایشان حتی در ایام انتخابات نیز برای افزایش مشارکت مردمی دغدغه داشتند و فعال بودند.

ورزش‌های مورد علاقه شهید آرمان چه بود؟

محمود اکبری: داخل حوزه یک مجموعه ورزشی داریم که شهید آرمان جزو تیم منتخب پایه در رشته والیبال بودند، ایشان همچنین فوتبال را نیز دوست داشتند .

ایشان از کتب شهدا نیز تأثیرات بسیاری گرفته بودند و زمانی که با مقام معظم رهبری آشنا شدند موجب شد نگاه آرمان تغییر پیدا کند و بسیاری از تأثیرگذاری‌ها را در طلبگی و این مسیر ببیند.

شهید آرمان علاوه بر مقام معظم رهبری علاقه بسیاری به حاج قاسم داشتند و به دلیل اینکه حسن یزدانی علاقه‌ای به حاج قاسم دارد، شهید نیز مسابقات ایشان را دنبال می‌کردند.

شهید آرمان در ظاهر و باطن به شهدا و علما نزدیک بود.

خاطره‌ای فعالیت‌های فرهنگی شهید آرمان می‌فرمایید؟

سید محمد حسن آقایی: دغدغه ایشان نسبت به هدفشان موجب شده بود تا در تمام محل‌ها به دنبال اقدامات فرهنگی باشند.

ایشان در حوزه نیز پس از کلاس‌ها و بعد از ظهرها به دنبال اقدامات تربیتی و فرهنگی بودند.

در یک ماه رمضان که سفره افطار را پهن کرده بودیم و درحال افطار بودیم، متوجه شدیم که آرمان نیست و من برای پاسخ به تماس تلفنی که آمده بودم در حیاط مدرسه دیدم شهید آرمان در گوشه‌ای از مسجد سفره کوچکی پهن کرده و تعدادی از نوجوانان ۸ تا ۱۰ ساله را جمع کرده و درحال آماده کردن افطار برای آن‌ها است.

ایشان آخرین سوالی که از تولیت مدرسه پرسیده بودند این بود که الان اولویت کار فرهنگی و تربیتی را برای مساجد بزاریم یا حوزه که تولیت نیز در پاسخ به ایشان گفتند اگر می‌توانید هر دو را با یکدیگر جمع کنید که شهید نیز همین اقدام را انجام دادند.

در روز آخر و شهادت شهید آرمان حرف خاصی رد و بدل شد؟ شما کی خبر شهادت آرمان را شنیدید؟

محمد امین صافی: ما کلاس آخر را باهم بودیم و بعد از کلاس نیز به شوخی به آرمان گفتیم که نرو شهید می‌شوی و واقعا هم شوخی می‌کردیم ولی شهید رفتند و این اتفاقات افتاد.

اکثر دوستان بعد کلاس رفته بودند و ما در حوزه مانده بودیم و یکی از هم پایگاهی‌های آرمان آمد و گفت انگار آرمان آسیب دیده ولی در ذهن ما چیز جدی‌ای نبود، کمی بعد با آرمان تماس گرفتیم ولی خاموش بود و نگرانی بیش‌تر شد و شب به ما خبر دادند که آرمان حال خوبی ندارد و در کما هست، اون شب تا صبح نخوابیدیم و بیدار بودیم.

صبح روز بعد برای اولین بار در حوزه منتظر بودیم که زودتر کلاس تمام شود و بعد کلاس به بیمارستان رفتیم که نتوانستیم شهید را ببینیم و روز بعد نیز برای زیارت حضرت معصومه(س) و دعا برای آرمان به قم آمدیم که قبل از رسیدن به حرم دیدم که پیام شهادت شهید آرمان آمده است.

محمود اکبری: شب قبل از واقعه شهادت با آرمان به زینبیه رفته بودیم که جو بسیار سنگینی حاکم بود و یکی از رفقا آمد و گفت که یکی مدافعان امنیت در یاسوج به شهادت رسیده است و جو سنگین‌تر شد.

صبح روز بعد کلاس اول درس جواهر بود که با آقا آرمان همکلاسی بودیم و من واقعا نمی‌توانستم فعالیت خاصی داشته باشم چراکه جوّ دیشب در من مانده بود و حال خوبی نداشتم و خیلی حسرت می‌خورم که چرا با شهید صحبت جدی‌ای نداشتم در این روز.

پنج شنبه که به کلاس رفتم دیدم تمام هم کلاسی‌ها حال خوبی ندارند و یکی از دوستان به من گفت که آرمان را دیشب زدند ولی من خیلی این موضوع را جدی نگرفتم ولی کمی بعد متوجه شدم که شهید آرمان در کما است و ضریب هوشی او ۳ است و جوّ کل کلاس کاملا بهم ریخت.

کمی بعد در کانال‌های تلگرامی فیلم شهادت شهید آرمان را دیدیم که واقعا چنین ضرباتی از انسان بر نمی‌آید و روز پنج شنبه را کلا مشغول پیگیری خبرها بودیم که الان وضعیت آرمان چطور است.

شب نیز به مسجد رفتیم و آخرین دعاها را داشتیم که معجزه‌ای برای آرمان اتفاق بیافتد و صبح جمعه نیز خبر شهادت شهید آرمان به گوش ما رسید.

حال و هوای مدرسه در فاصله ضربه زدن به آرمان تا شهادت شهید چطور بود؟

سید محمد حسن آقایی: همان روز نخست که خبر ضربه زدن به آرمان منتشر شد، خیلی جدی نگرفتیم و گفتیم شاید در حد مجروحیت دست است ولی صبح روز بعد متوجه شدیم که آرمان در کما است و در فاصله پنج شنبه تا جمعه مشغول دعا و توسل بودیم و صبح جمعه متوجه شدیم که آرمان شهید شده است و به حوزه رفتیم و مشغول آماده کردن حوزه شدیم ولی حال هیچ کس خوب نبود چراکه یک اتفاق ناگهانی آن هم برای شخصیتی مانند آرمان رقم خورده است.

از دوستی که شهید آرمان را داخل قبر گذاشته بود راجع به حال و هوا پرسیدیم گفتند هیچ چیز متوجه نشدم، فقط می‌دانم تا آرمان را در دل خاک گذاشتم، آرمان به بغل امام حسین(ع) رفت که روز بعد نیز مادر شهید همین خواب را دید.

محمد امین صافی: آخرین لحظاتی که کنار جسم آرمان بودیم یکی از چیزهایی که به ذهنمان می‌رسید این بود که دعا کن که ما هم عاقبت بخیر بشیم و اگر قرار نیست این اتفاق الان رقم بخورد دعا کن که عاقبت به شهادت برسیم.

هر وقت عکسی از شهید را می‌بینیم در لحظه غمی به دل ما می‌نشیند هرچند باید برای شهادت آرمان خوشحال باشیم.

شاید اگر آرمان این گونه توسط این افراد به شهادت نمی‌رسید تا این حد ناراحت نمی‌شدیم ولی الان همیشه به یاد آرمان هستیم و دلتنگ او می‌شویم.

تصور کنید الان آرمان جلوی شما نشسته و می‌خواهید با او صحبت کنید.

محمود اکبری: الان وضعیت آرمان متفاوت شده است، آن زمان آرمان یک طلبه خوبی بود که داشت مسیر درستی را می‌رفت ولی الان آرمان سطحش با ما متفاوت شده و تنها باید از او بخواهیم که دست ما را بگیرد و ما بتونیم توی مسیرش موفق باشیم.

باید تلاش کنیم اهداف آرمان را محقق کنیم چراکه خون آرمان نیز در راه این اهداف ریخته شد.

سر قبر شهید آرمان چه چیزی بر شما می‌گذرد؟

سید محمد حسن آقایی: هر هفته به مزار شهید می‌رویم و شلوغی مزار را می‌بینیم خوشحال می‌شویم که خداوند عزت را به این شهید داده است ولی چیز خاصی به شهید نمی‌گوییم و می‌گوییم خودت می‌دانی و آن چیزی که خودت بهش رسیدی را برای ما بخواه تا به سعادت برسیم.

دلتنگی‌ها برای شهید را چطور جبران می‌کنید؟

محمد امین صافی: معمولا آدم دلتنگ که می‌شود باید با عکس یا یادگاری‌ها سرکند و یا بر سر مزار برود. زمانی که شرایط رفتن به مزار شهید را نداشته باشم عکس‌های سفر کربلا را مرور می‌کنم و مدام خاطرات آن سفر برایم تداعی می‌شود و از شهید می‌خواهم که برای ما هم این جایگاه را بخواهد.

انتهای پیام

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha