به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین کمیلی خراسانی از اساتید حوزه علمیه قم در ادامه سلسله جلسات اخلاقی در شرح و توضیح آداب معنوی نماز گفت: خاتمه کتاب آداب نماز در آداب بعضی از امور داخلی و خارجی نماز گفت.
استاد حوزه علمیه قم گفت: حضرت امام راحل (ره) در فصل اول میفرماید: «فصل اول در تسبیحات اربعه است که در رکعت سوم و چهارم نماز خوانده میشود و اسرار و آداب قلبیه آن به قدر مناسب است و آن متقوم به چهار رکن است: رکن اول در «تسبیح» است. و آن، تنزیه از توصیف به تحمید و تهلیل است، که از مقامات شامله است. و بندۀ سالک باید در تمام عبادات متوجّه آن باشد و قلب خود را از دعوای توصیف و ثناجویی حق نگهداری کند. گمان نکند که از برای عبد ممکن است قیام به حقِ عبودیّت، فضلاً از قیام به حقّ ربوبیّت که چشم آمال کُمّل اولیاء از آن منقطع و دست طمع بزرگان اصحاب معرفت از ذیل آن کوتاه است «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر». از این جهت گفته اند کمال معرفت اهل معارفْ عرفان عجز خویش است»
حجت الاسلام والمسلمین کمیلی خراسانی در توضیح عبارات فوق گفت: «تسبیح» حکایت از عجز بنده نسبت به خدا دارد. انسانی که موفق به گفتن ذکر تسبیح خداوند در نماز و غیر نماز میشود و ذکر «سبحان الله« را به زبان جاری میسازد در واقع خدا را از تمامی محدویتها و نقصها منزه میداند. فردی که در راه سیر و سلوک الی الله، مراتبی از معرفت را طی نموده است وقتی میخواهد خداوند را در آن مراتب بالا تسبیح بگوید در حقیقت مقصودش این است که پروردگارا من عاجزم از اینکه حتی بگویم در معرفتت به آن جایی رسیدهام که تقدیس و تحمیدت را انجام دادهام.
این استاد و مؤلف حوزوی افزود: مفهوم تسبیح این است که انسان بعد از متحمل شدن سختیها و ریاضتهای فراوان در راه سیر و سلوک، داشتن استاد، انجام آداب و دستورات فراوان به نقطهای میرسد که از توصیف خداوند، غور کردن در اصل ذات و درک کُنه ذات عاجز است. پی بردن به همین معنا نیز یکی از مقامات عالیه است.
وی ادامه داد: در جایی که ملائکه کروبیین و مقربین با آن مقام قربشان میگویند: «ما عرفناک حق معرفتک»، دیگران چه بگویند؟ لازمه درک این معانی بلند، داشتن معرفت است؛ اینکه انسان بفهمد حتی اگر فیلسوف و عارف کاملی نیز باشد وقتی به مقام قرب میرسد تازه میفهمد آنجا چه خبر است؛ و چه معانی بلند دقیقی در این راه بوده که تصور میکرده آنها را شناسایی کرده اما حالا به نقطهای میرسد که جلالت و عظمت الهی او را در بر میگیرد. حالا چه در وادی جمال بیفتد و چه در وادی جلال، تازه میفهمد که از چه مطالب و نکاتی غافل بوده و اصلاٌ آن حقیقت مطلقه فطریه توحیدی قابل تعریف نیست.
حجت الاسلام والمسلمین کمیلی خراسانی گفت: علم به اصلِ ذات فقط مخصوص خداوند است. اوست که نسبت به خودش علم دارد؛ حتی انبیاء و اولیاء الهی نیز نمیتوانند به ذات الهی نفوذ کنند و آن را بفهمند؛ چون ما مخلوق و آفریده او هستیم و اوست که از هر جهت بر ما احاطه دارد. لذا چگونه میشود آن خالق عظیم و ذات را شناخت؟ انسان هر چقدر هم تعالی، عروج و صعود پیدا کند نمیتواند آن خالق عظیم را بشناسد و کشف ذات نماید.
وی با اشاره به قاعدهای در علم منطق گفت: مسئله مخلوق بودن و محاط بودن یک امر مسلمی است؛ چون محاط نمیتواند محیط شود. خداوند محیط است و بر همه چیز احاطه دارد. انسان تحت اراده و سیطره خداوند است. لذا اگر کسی بخواهد کشف ذات کند یا باید در ردیف خداوند باشد یا مافوقش باشد. چون طبق قاعدهای در منطق «معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد.»؛ کسی که قصد تعریف از شخصیتی را دارد باید به تمام جزئیات و حدود آن شخصیت وارد باشد. لذا گفتهاند چنین شخصی باید اجلی، بهتر و بالاتر از شخصی باشد که قرار است از وی تعریف شود. چون چنین امری برای انسان مقدور نیست لذا عبارت «سبحان الله» را میگوید.
استاد حوزه با اشاره به مسئله عبودیت و ربوبیت گفت: ما حتی در مسئله عبودیت و بندگی خدا مقصر بوده و کوتاهی داریم. آن بندهای نیستیم که خداوند میخواهد. نمیتوانیم او را آن چنان که شایسته است عبادت کنیم. ما نمیتوانیم خدا را از جنبه الوهیت و ربوبیت آنطوری که خودش هست بشناسیم. چون خداوند محیط و ما محاط هستیم و نمیتوانیم معرفت کاملی نسبت به او پیدا کنیم.
این استاد اخلاق ادامه داد: سپس حضرت امام میفرماید: « آری، چون رحمت واسعۀ حق جل و علا شامل حال ما بندگان ضعیف است، به سعۀ رحمت خود ما بیچارگان را بار خدمت داده و اجازۀ ورود در یک همچو مقام مقدس منزه، که پشت کروبیین از قرب به آن خم است، مرحمت فرموده. و این از بزرگترین تفضلات و ایادی ذات مقدس ولی نعمت است بر بندگان خود، که اهل معرفت و اولیاء کمل و اهل الله قدر آن را به قدر معرفت خود می دانند، و ما محجوبان بازماندۀ از هر مقام و منزلت و محرومان دور افتادۀ از هر کمال و معرفت به کلّی از آن غافلیم؛ و اوامر الهیه را، که فی الحقیقه بالاترین نعم بزرگ نامتناهی است، از تکلف و کلفت دانیم و با انزجار و کسالت قیام به آن کنیم، و ازاین جهت از نورانیّت آن بکلی محروم و محجوبیم.»
حجت الاسلام والمسلمین کمیلی خراسانی در توضیح عبارات فوق گفت: گروهی از ملائکه همیشه در حال رکوع و بعضی همیشه در حال سجود هستند. عمر ملائکه نیز اصلاً قابل قیاس با عمر بنی آدم نیست. از طرفی فقط خداوند به قدر و منزلت خویش آگاه است و دیگران به اندازه معرفت خود قدر خدا را میشناسند.
وی ادامه داد: به مجموعه احکام شرعی، نماز، روزه، عبادات، واجبات و اوامر الهی، تکالیف شرعی و الهی گفته میشود. مکلف به شخصی گفته میشود که به سن بلوغ شرعی رسیده است. تکلیف و مکلف از ماده کلفت به معنای مشقت است. انسان تا زمانیکه عبادت را در حد تکلیف و کلفت میداند و با مشقت و سختی آن را انجام میدهد متوجه لذتها و حلاوت مناجات و گفتوگوی با خدا در قلب، دل، جان و روحش نمیشود. فردی که گرفتار منیتها، خودیتها و علایق دنیوی است و دید توحیدی نسبت به جهان ندارد از این نورانیت محروم است. در عشق مجازی عاشق در شب زفاف با چه لذتی به حجله معشوق خویش میرود؛ باید چنین لذت و حلاوتی را نسبت به عشق حقیقی داشت که از عشق مجازی بالاتر است. انسان باید سعی کند چنین عشقی در وجودش شعلهور شود آنوقت متوجه لذتها، بهجتها، انوار و نفحات این مسیر میشود.
حجت الاسلام والمسلمین کمیلی خراسانی با اشاره به مراتب توحید گفت: توحید به سه قسم توحید افعالی، توحید صفاتی و توحید ذاتی تقسیمبندی میشود. کلمه الحمد در آیه الحمدلله رب العالمین با الف و لام جنس همراه شده است. یعنی تمامی حمدها مخصوص خداوند است. متأسفانه در مجالس و مهمانیها در سفرههای رنگارنگی که پهن میشود عدهای فقط مدام از میزبان تشکر میکنند. پس خداوند به کجا رفت؟ شما که فقط سفره رنگین و صاحبخانه را میبینید؟ یک مقدار هم از خدا بگویید. اصلاً بعضی در شروع و خاتمه غذا «بسم الله» و «الحمدلله» را نیز نمیگویند و غرق در منیت و حجابهای خود هستند.
استاد حوزه علمیه با اشاره به خاطرهای از مرحوم سید هاشم حداد گفت: خدا میداند یک کلمه از همین حرفهایی که در مجالس متعارف شده از دهان مبارک مرحوم حضرت استاد حاج سید هاشم حداد شنیده نمیشد. در مهمانیهایی که از سوی تجار بغداد برگزار میشد وی در گوشهای از سفره مینشست و با تکهای از نان و سبزی مشغول میشد. اصلاً این تعارفات متداول از ایشان دیده نمیشد.
وی افزود: لذا در اینجا توحید افعالی لازم است تا حقیقیت تحمید و تهلیل محقق شود و الا شائبه تحدید، تنقیص، تشبیه و تخلیط وجود دارد. خدا را نباید با مخلوقاتش مخلوط نمود و شریکی در منعم بودنش ساخت. انسان با این همه شرک چکار میخواهد بکند؟ باید تمامی این شرکها رفع شود. مگر حجابهای غلیظ شرک خفی در نفس انسان به این زودی رفع میشود. چقدر تهجد، تعبد، مراقبه و محاسبه میخواهد! باید به هوش بود تا از این شرکها خلاصی یافت. حتی تعینات مخلوقات نیز برای خداست. خداوند وجود مطلقی است که هیچ تعینی ندارد. با مخلوط نمودن خالق و مخلوق در واقع آن وجود بی تعین را هم تنزل داده و کثرت و وحدت را باهم مخلوط میکنید. این چه تحمیدی است؟ مگر به زبان قبول میشود؟ هرچند به زبان هزاران دفعه الحمدلله بگویید. خداوند به باطن و دل شما مینگرد تا بفهمد از مخلوقش تشکر میکنید یا هر دو را باهم مخلوط میکنید؟ بعضی اصلاً به آن اصل الاصول توجهی ندارند و بعضی نیز فقط نیمی از توجهشان متوجه خداوند است و هیچکدام درست نیست. باید روی توحید افعالی کار نمود و تمامی افعال و نعمتها را از سوی آن مصدر یگانه دید.
حجت الاسلام والمسلمین کمیلی خراسانی با اشاره به روایت «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» گفت: در حدیث آمده: کسی که از مخلوق تشکر نکند در واقع از خالق سپاسگزاری نکرده است. این به مفهوم این نیست که انسان خالق را فراموش کند و به سراغ مخلوقش برود. مخلوق حکایت از وجود خالق میکند. لذا مخلوقی که کمکی کرده و دعوت نموده باید او را از جانب خالق و در ارتباط آن خالق دانست؛ چون خداوند زندگی مخلوقاتش را از طریق همین اسباب ظاهری تدبیر و اداره میکند.
وی با اشاره به حدیثی از حضرت امام صادق (ع) گفت: « أبَی اللّه ُ أن یُجرِیَ الأشیاءَ إلاّ بِأسبابٍ، فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد که امور را جز از طریق اسباب تدبیر کند. سؤال این است که چشم مخلوق باید به سبب باشد یا مسبب؟! چه کسی اسباب را آفریده است؟ چه کسی پدر و مادر، میزبان، عالم و این جان را آفریده است؟ انسان به هر طرف که بنگرد متوجه نعمتهای خدا و منعم میشود. با این تفاسیر وقتی فردی میخواهد از مخلوقی تشکر کند باید نظرش به جانب خالق باشد آن وقت آن مشکل نیز رفع خواهد شد. لذا وقتی اصل دل را بشکافند میبینند در جایی که به ظاهر تشکر از مخلوق بوده در اصل تشکر از خالق بوده است. در واقع همه مسائل با دید توحیدی حل خواهد شد. ولی اگر انسان در حجاب باشد و ظاهر را به جای اصل ببیند این شرک خفی است و قضیه حل نخواهد شد.
وی در خاتمه گفت: چارهای جز رفتن به سوی خدا نیست. باید نفس را از تمامی رذایل و شرکهای خفی پاک نمود. انشاءالله با این صفا و طهارت باطنی بتوانید به فرمودههای قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام» عمل نمایید. ما عرفا نیز از خود هیچ چیزی نداریم و همواره دست گدایی ما به سوی او بلند است.