به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق که در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری و با حضور اقشار مختلف مردم برگزار گردید به شرح حکمت 123 نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: کلام حضرت این است که : «وَ قَالَ (علیه السلام): طُوبَی لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ، وَ طَابَ کَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ یُنْسَبْ إلَی الْبِدْعَةِ» مرحوم سید رضی در حاشیه این کلام بیان داشته که این کلام را پیامبر گرامی اسلام بیان داشته و لذا در برخی نسخه های نهج البلاغه این کلام حضرت نیامده است.
ایشان بیان داشتند: این چند جمله نورانی، شناسنامه انسان است، انسانی سعادتمند است که این موارد را داشته باشد، اینها تعیین یک رهبر و معاونان علمی و عملی و کارشناسان درونی نفس است، این کلام نورانی معرفت شناسی را مشخص کرده که انسان یک سلسله شئون علمی و یک سلسله شئون عملی و یک سلسله خواسته ها و ناخواسته ها دارد و یک غوغایی در درون نفس انسان است که اگر بخواهد بیراهه نرود، راه کسی را نبندد، کسی را نرنجاند، باید امامی داشته باشد؛ اما این سوال هست که آیا این امام انسان، علم انسان است یا عقل انسان؟!
معظم له بیان داشتند: علم هرگز نمی تواند امامت انسان را بر عهده بگیرد چون هر چند می داند که این کار چه هست، اما اینکه کجا و چگونه مصرف شود یا چه زمانی و در چه مکانی صلاح هست، انجام این کار لله است یا للنفس، اینها کار عقل است؛ «و بالعقل یعتقل».
ایشان اظهار داشتند: مرحله اول این است که ما را به علم و عالم شدن دعوت کردند، مرحله دوم این است که از ما خواسته اند تا مجتهد شویم، اهل بیت (علیهم السلام) فرموده اند: «علَینا إلْقاءُ الاُصول إلَیکُم و علیکمُ التَّفْریعُ»؛ ما اصول کلی را بیان می کنیم اما شما باید استنباط فروع و ارجاع به اصول و راهنمایی و فرازندگی اصول نسبت به فروع را داشته باشید، انسان نباید مانند استخر باشد، چنین شخصی نمی تواند بگوید مجتهد هستم، بلکه مجتهد کسی است که مانند چشمه جوشان همواره بجوشد این فصل دوم، و در مرحله سوم شناسایی مدیران، معاونان، کارشناسان و رهبری است.
حضرت آیت الله جوادی آملی: بیان داشتند: ما یک سلسله قوای علمی داریم مانند وهم و خیال و امثال آن، یک سلسله قوای مربوط به حرکت داریم مانند اراده و تصمیم و غضب و شهوت که اینها را اول باید بشناسیم که چه کسی اینها را رهبری می کند آیا اینها را عقل رهبری می کند یا علم؟ آیا اینها را جزم رهبری می کند یا عزم؟ آیا اینها را میل نفسانی رهبری می کند یا اراده ربانی؟ فرمود اول شما باید امام خود را بشناسید که آیا می خواهید عالمانه زندگی کنید یا عاقلانه؟ انبیاء و اولیا عالمانه زندگی کردند اما بیان داشته اند که «بالعقل یعتقل»، این علم را عقل باید عقال کند و زانوی آن را ببندد که علم را بیجا صرف نکند و شبهه ها را تقویت نکند.
ایشان با بیان اینکه عقل، علم را رهبری می کند، اظهار داشتند: علم ابزار خوبی است اما امام خوبی نیست، علم را عقل نظری بر عهده دارد که کار حوزه و دانشگاه است و عقل عملی را مسجد و نماز شب اداره می کند که کار سجده طولانی است، عقل است که آدم را بهشتی می کند نه علم. مرز بین عقل عملی و عقل نظری کاملا جداست؛ یعنی می تواند انسان چیزی را بداند که صد درصد درست است و عمل نکند چون دستگاه علم و اندیشه و جزم کاملاً با دستگاه عمل و اراده و عزم جداست .
معظم بیان داشتند: حضرت می فرماید که انسان اول باید شناسنامه بگیرد که آیا امام او درس و بحث و حوزه و دانشگاه است یا سحر و نماز و بندگی و خلوص و گریه و ناله است؟! وقتی مشخص شد که امام او عقل عملی است و رهبری او را «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان» تعیین می کند، آن وقت مطمئن است که تمام شئون علمی او تحت عقل عملی اوست که کجا بگوید، کجا نگوید، کجا برود و چگونه علم خود را مصرف کند؛ ولی اگر ـ معاذ الله ـ در جهاد اوسط و جهاد اکبر شکست خورده است، رهبری او را علم بر عهده می گیرد و علم او را به هر سمتی مایل باشد می برد، مرحوم کلینی مطلبی دارند در مقدمه شریف کافی که قطب فرهنگی یک ملت و جامعه، «عقل» است، عقل است که عقال می کند و زانوی شهوت را می بندد و «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ» می شود «وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان».
ایشان گفتند: حضرت می فرماید «طُوبَی لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ»؛ انسان باید در برابر عقل آرام باشد و عزت کاذب را رها کند تا به عزت صادق برسد، فرمود در برابر این امام خودتان ذلول باشید یعنی آرام و نرم و نه ذلیل؛ ذلیل را خداوند هیچ وقت امضاء نکرده است. آبروی ما امانت الهی است در پیش ما، لذا باید امین باشیم و انسان اجازه ندارد آبروی خودش را در هر جایی صرف کند. مومن در درون خود باید ذلول باشد نه ذلیل و پست!
حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشتند: حضرت می فرماید خوشا به حال کسی که در درون خود خضوع را احساس بکند، در دین کسب طیب و طاهر داشته باشد، همانطور که ظاهرش را اصلاح کرده، و باطنش را هم اصلاح کند و خیر مردم را بخواهد، به اخلاق الهی متخلق شود، مقداری از مال خود را در راه خدا صرف کند، حرفهای زائد را نزند، و مردم از شرّش در امان بمانند چرا که همین شرّ تبدیل به عذاب الهی می شود، این دین دین وسیعی است و انسان مجبور نیست تا خودش را از این دایره خارج کند و لذا نباید به بدعت رو بیاورد.
نظر شما