سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۲
روایت شهادت شهدای مدافع امنیت در کتاب "ماجرای امروز"

حوزه/ "ماجرای امروز" به قلم سمیه عظیمی ستوده که اخیراً از سوی نشر ۲۷ بعثت منتشر شده دربرگیرنده ماجرای حماسه و شهادت شهدای مدافع امنیت است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ماجرای امروز در کتاب اول خودش به روایت هشت شهید مدافع امنیت بر اساس برنامه‌ای درباره شهدای امنیت و فتنه؛ شهدایی از سال ۱۳۸۸ تا به امروز. ماجرای اول کتاب به شهید محمدحسین حدادیان می‌پردازد.

در ماجرای دوم: شهید پرویز کرم پور، در ماجرای سوم: شهید عباس خالقی، در ماجرای چهارم: شهید حسین اجاقی زنوز، در ماجرای پنجم: شهید سیدعلیرضا ستاری، در ماجرای ششم: شهید حسین غلام کبیری، در ماجرای هفتم: شهید حسین تقی‌پور و در ماجرای هشتم: شهید روح‌الله عجمیان پرداخته شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

"در خانه‌مان عکس همه را گذاشته‌ام. گاهی با حسین حرف می‌زنم، گاهی با حبیب و گاهی هم با پدرشان. نبودشان برایم خیلی سخت است. عکس حسین را توی کیفم دارم. دوست دارم هرجا می‌روم، حسین همراهم باشد. هر وقت خیلی احساس تنهایی می‌کنم، ناگهان حسین را می‌بینم. فکر می‌کنم کنارم ایستاده یا خوابیده است. نمی‌گذارد تنها باشم. توی خانه، او را می‌بینم. می‌بینم که در خانه راه می‌رود یا داخل کابینت‌ها را می‌گردد. آن‌قدر حضورش واقعی است که با صدای بلند می‌گویم: «حسین، چی می‌خوای؟» تا پارسال که برادرش از دنیا رفت، مدام خواب حسین را می‌دیدم. وقتی هنوز حسین بود، روز شهادت حضرت زهرا(س) مراسم هیئت محل را در خانه برگزار می‌کرد. می‌گفت: «مامان، برا هیئت غذا درست کن. ساندویچ نه، غذای خوب درست کن؛ مثل پلوخورشت یا عدس‌پلو.» یک بار عدس‌پلو پختم. گفت: «مامان، اصلاً نمی‌دونستم شما این‌جوری برا هیئت غذا می‌پزی. بعضی خونه‌ها که می‌ریم، دو تا عدس توی پلو هست؛ اما غذای شما خیلی خوب بود.» بعد از شهادت حسین، باز هم روز شهادت حضرت زهرا(س)، برای هیئت غذا درست می‌کردم. چند سالی که گذشت، این رسم را کنار گذاشتم. یک بار خواب حسین را دیدم که آمده بود و داشت توی کابینت‌ها را می‌گشت. گفتم حسین، چه می‌خواهی؟ گفت می‌خواهم با وسایلی که اینجا گذاشتی، غذا درست کنم. تو که دیگر درست نمی‌کنی. بیدار که شدم، تصمیم گرفتم دوباره رسم قدیم را شروع کنم..."

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha