به گزارش خبرگزاری حوزه، حسن عبدیپور، عضو گروه تفسیر پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در مقاله ای با عنوان «مرجعیت علمی قرآن کریم در حوزه حکمرانی از دیدگاه آیتاللّهالعظمی خامنهای» اینگونه نوشته است:
مقدمه
حضرت آیةالله خامنهای یکی از اندیشمندان قرآنپژوه و مفسر قرآن کریم و از مصلحان اجتماعی معاصر است که همانند سایر مصلحان اجتماعی، در تفسیر قرآن کریم روش اجتماعی ـ سیاسی را اتخاذ کردهاند. پیشینه مباحث تفسیری ایشان به قبل از انقلاب در شهر مشهد برمیگردد. رویکرد اجتماعی ایشان به قرآن سرمایه منظومه فکری ایشان در امر رهبری انقلاب اسلامی گردید و این مساله بیانگر آن است که ایشان برای هدایت و مدیریت قرآنی جامعه دارای مبانی و اهداف الهی برگرفته از مرجعیت قرآن در عرصه حیات سیاسی ـ اجتماعی هستند.
یکی از امدادهای الهی، رهبری آیةالله خامنهای است که بتوانند پرژه فکری خویش را در حوزه مرجعیت سیاسی ـ اجتماعی قرآن عملیاتی کنند.
یکی از علل ناکارآمدی در نظام اسلامی عدم همراهی دولتها با سیاستها و منویات رهبری میباشد؛ ازاینرو برای رسیدن به آرمان شهر مهدوی و مدینه طیبه، لازم است منظومه فکری رهبری در نظام اسلامی اجرا گردد، نه اینکه از نظامات لیبرالیستی یا مارکسیتی کپیبرداری شود. متأسفانه برخی دولتمردان با نادیده گرفتن ظرفیتهای مکتب تشیع و منظومه فکر رهبر انقلاب، به دنبال کپیبرداری از نظامات لیبرالیستی یا مارکسیتی بودند.
در حقیقت علت اختلاف نظرها و انشعابات احزاب، عدم شناخت منابع وحیانی است. اگر اندیشمندان و متولیان اداره جامعه اسلامی از ظرفیت بیکران منابع وحیانی آگاه باشند، دچار اختلاف نظر و تشتت دیدگاه نمیشوند.
بنابراین تنها راه کارآمدی نظام اسلامی مرجعیت قرآن و شناخت منابع وحیانی است. براین اساس است که آیةالله خامنهای در طول حیاتی علمی و عملی خویش تلاش کردند ظرفیتهای علمی قرآن را برای ساخت تمدن اسلامی و اداره کشور بهکار بگیرند. وظیفه قانونی و شرعی همه مسئولین و مراکز علمی و فرهنگی است که به تبیین اندیشههای قرآنی ایشان بپردازند و آن را نقشه راهی برای اداره کشور بدانند و تلاش کنند که با دستورالعملهای حیاتبخش قرآن زندگی مادی و معنوی مردم را سامان دهند.
در این نوشتار ضمن بیان ویژگیهای تفسیری آیةالله خامنهای، مرجعیت علمی قرآن کریم در حکمرانی و قانونگذاری از نگاه ایشان بررسی میگردد.
قرآن، مبنای احکام اجتماعی
بنابر دیدگاه آیةالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ایران، همه احکامی که تبدیل به قانون میشود و برای اجرا در جامعه به تصویب میرسد باید بر مبنای قرآن کریم باشد، زیرا قرآن کریم مرجعیت علمی در قانونگذاری دارد. ایشان در این زمینه میفرماید:
کشور ما، کشوری است که در آن، احکام بر مبنای قرآن انتخاب میشود. نمایندگانی که در مجلس تشریف دارند، این موارد را میبینند. اگر چنانچه حکمی در آنجا بیاید که برخلاف احکام اسلام باشد، رد میشود؛ بروبر گرد هم ندارد.[۱]
علت اینکه باید قرآن کریم مبنای احکام اجتماعی باشد این است که «دین، علاج نابسامانیها است. ملتهای مسلمان باید امروز بزرگترین وظیفه خودشان را بازگشت به اسلام و حاکمیت آن بدانند. این، عزیزترین و فوریترین و موثرترین هدفی است که امروز ملل مسلمان میتوانند دنبال کنند؛ علاجی هم جز این نیست».[۲]
مقام معظم رهبری در تفسیر سوره تغابن درباره انتخاب جزء ۲۷ و ۲۸ قرآن کریم برای تفسیر، میفرمایند که سورههای این دو جزء غالباً مدنی است و مربوط به بعد از تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اعظم (ص) میشود؛ یعنی اندیشههای قرآنی مقام معظم رهبری مربوط به دوران تشکیل حکومت اسلامی است و این بحث ویژگی منحصربهفرد و نگاه قرآنی ایشان به عنوان یک عالم قرآنی است که دوران پس از تشکیل حکومت اسلامی را در همه ابعاد نگاه میکنند. مقام معظم رهبری به وجود موضوعات مهم اسلامی در سوره تغابن اشاره میکنند و وقتی به «لَهُ الْمُلْکُ» میرسند، میفرمایند: اساس حکمرانی ما در «لَهُ الْمُلْکُ» است و توضیح میدهند که «مُلک به معنای حکومت و سلطنت است. «لَهُ الْمُلْکُ» یعنی اختیار و اراده آفرینش در دست خداست. مُلک حقیقی، مُلک الهی است. همچنین «لَهُ الْمُلْکُ» مبنای فلسفه سیاسی و نظام سیاسی و اجتماعی اسلام هم هست. نظام سیاسی اسلام، نظام حکومت الهی است. حاکمیت الهی است. حاکمیت الهی به معنای همهجانبه و کامل. یعنی هم قانون از سوی خداست و هم مجری قانون منصوب خداست.» این نگاه که اساساً ما چگونه میخواهیم حکمرانی کنیم، از «لَهُ الْمُلْکُ» شروع میشود.
مقام معظم رهبری در تفسیر آیه «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» از سوره تغابن میفرمایند قوانین اسلام مطابق با قوانین طبیعت است و به همین دلیل این نگاه به علم، ایشان را متمایز کرده است. همچنین ایشان در تفسیر این سوره مبارکه «وضوح شعارهای انقلاب شبیه شعارهای انبیاء (ع)»، «سوءاستفاده زورگوها از تحقیر مردم در گذشته و حال»، «تفاوت رویکرد انسان معتقد به معاد با منکر آن» و «نقش ایمان به خداوند در تحول مسائل» را مطرح میکنند.
حاکمیت دین در مقابل حاکمیت طاغوت
حاکمیت دین در برابر حاکمیت طاغوت به معنای حکمرانی قرآنی و اسلامی در برابر حکمرانی طاغوتی است. از نظر رهبر انقلاب حکمرانی قرآنی به شیوهای از حکمرانی گفته میشود که مبتنی بر یک نظام ارزشی الهی و قوانین مترقی همچون اسلام برای نیل به سعادت دنیوی و اخروی مردم در یک حوزه جغرافیایی و یا حوزههای گستردهتر مطرح میباشد. براساس نظریه حکمرانی متعالی، حکومت از آن خداست و تنها اوست که میتواند بر انسان حکم براند، چراکه حکمرانان تا زمانی مشروعیت دارند که از تزکیه نفس و مقبولیت برخوردار بوده و تنها مجری احکام الهی باشند.
حاکمیت اسلام، یعنی حاکمیت عدل و علم و انصاف بر مجموعه انسانها. حاکمیتی که میتواند هم جسم انسانها، هم دل انسانها، هم عواطف، اخلاق و زندگی واقعی و زندگی معنوی آنها و هم دنیا و آخرتشان را آباد کند.
حاکمیت دین یعنی این. حاکمیت دین، در مقابل حاکمیت طاغوت است؛ که «وَ إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»[۳] حاکمیت طاغوت، حاکمیت فساد و حاکمیت ضایع کردن دین و دنیاست - نه فقط دین - کمااینکه در گذشته کشور خودمان از نزدیک شاهد بودیم و کسانی که آن دوره را درک کردند، همه آن را حس نمودند.[۴]
هدف از اجرای احکام اجتماعی، رسیدن به حیات طیبه در جامعه توحیدی
هر حکومتی که تشکیل میشود، به قوانین و مقررات اجتماعی نیازمند است. در تشکیل حکومت و وضع قوانین و مقررات اجتماعی و اجرای آن هدفی وجود دارد. هدف از اجرای احکام اسلام رسیدن به حیات طیبه است. عقیده به توحید یعنی جامعه توحیدی به وجود آوردن؛ جامعهای که بر مبنای توحید شکل بگیرد و اداره بشود. عقیده به توحید این است؛ اگر این نبود، دشمنیهای با انبیا هم به وجود نمیآمد. «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»[۵] این دشمنیها بهخاطر این است که انبیا آمدند، شکل جامعه را مورد اعتراض و تعرّض خودشان قرار دادند؛ یک شکل جدید را، یک هندسه جدید را برای شیوه زندگی بشر ارائه کردند.
آن شیوه زندگی، همان حیات طیّبه است....: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» حیات، حیات طیّبه است. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً»[۶] یعنی فراتر از این حیات ظاهری یک چیزی وجود دارد که به آن گفته میشود حیات طیّبه، آن چیست؟ آن همین زندگی است، درحالیکه با ایمان باشد. زندگی احتیاج دارد به آب و به هوا و به خوراک و به علم و به فنّاوری و به همهچیز؛ زندگی به همه اینها احتیاج دارد، منتها اگرچنانچه بدون ایمان شد، این حیات نیست؛ مرده است. این را قرآن حیات نمیداند. حیات آن وقتی است که این مجموعه تحرّکات زندگی و عوامل زندگی همراه بشود با ایمان؛ نور پیدا کند؛ مثل محیط ظلمانی است که در آن نوری تابانده میشود. این شأن روحانیّت است. شما میخواهید حیات ببخشید به جامعه بشری. این طبعاً همان مشکلات انبیا را دارد، همان اجر نبوّتها را هم دارد، همان توفیقات انبیا را هم دارد؛ چون انبیا موفّق شدند، انبیا توفیق پیدا کردند. همه انبیا حتّی آنهایی که به شهادت رسیدند، حتّی آنهایی که قومشان آنها را انکار کردند، بالاخره حرفشان سبز شد.[۷]
روحانیون، ادامهدهنده اهداف قرآن و پیامبران
وظیفه اساسی روحانیت، هدایت مردم به سمت اهدافی است که قرآن کریم و نیز پیامبران در طول تاریخ نبوت، آنها را ترسیم کردند و وسیله آن، انذار است. «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً»[۸]، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»[۹]، «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ».[۱۰] انذار و ترساندن. ما در موضع کسی که میخواهد میراث فخیم علمای دین در طول این هزار سال را حفظ کند و هدایت مردم را استمرار بدهد، باید به منقلب کردن دلها، روشن کردن ذهنها، تصحیح مسیرها و جهتگیریها، خالص کردن عملها و تحول درونی مردم به یک مؤمن واقعی با اخلاق حقیقی اسلامی، همت بگماریم. این، وظیفه اصلی ماست. این، همان انذار است. این مقصود بزرگ، به وسیلهی انذار انجام میگیرد.[۱۱]
ارکان مشروعیت در مردمسالاری دینی
از دیدگاه مقام معظم رهبری مشروعیت دارای سه رکن الهی بودن، مردمی بودن و کارآمدی است. البته در این میان، رکن الهی بودن پایه اصلی و وجه حقانیت حکومت است و تنها در صورت الهی بودن میتوان از سایر ارکان مشروعیت سخن گفت؛ و گرنه حکومتی که مشروعیت آن فاقد پایه الهی و دینی باشد، از گردونه مردمسالاری دینی خارج میشود و دیگر موضوع بحث نیست. نکته مهم اینکه اقبال مردمی هیچ تأثیری در این رکن ندارد؛ یعنی اینگونه نیست که یک حکومت یا فرد غیرالهی و فاقد صلاحیتهای دینی با کسب اقبال مردمی بتواند مشروعیت کسب کند، اما عکس آن معنا دارد؛ یعنی کسی که دارای صلاحیتهای دینی است، تنها زمانی که اقبال مردمی را هم داشته باشد، میتواند مشروعیت خود را به فعلیت؛ یعنی تشکیل حکومت برساند.[۱۲]
بنابراین چنین میتوان نتیجه گرفت که مردمسالاری دینی به هیچ وجه با اصول و مبانی قانون اساسی که به صراحت بر "لایتغیر" بودن آنها در قانون اساسی تاکید رفته است، نمیتواند از در تعارض درآید. به عبارت دیگر، مردمسالاری در درون این اصول و نه در ورای این اصول، از دیدگاه اسلامی معنا شده و قابل قبول میباشد. رعایت همین اصول قانونی است که سلامت مردمسالاری را تضمین میکند و آن را از افتادن در ورطههای خطرناکی که ممکن است به انهدام کل نظام سیاسی منجر شود، باز میدارد. رهبر انقلاب با عنایت به همین اصل است که رعایت اصول قانونی و پرهیز از تبعیض، باندبازی و منفعتطلبی را بهعنوان رسالتی خطیر در تایید مردمسالاری دینی، مورد توجه قرار داده، اظهار میدارند.
مساله محوری در قرآنپژوهشی
اولین آثار مکتوب مقام معظم رهبری در زمینه قرآن در سال ۵۳ مکتوب شد، نگاه ایشان برای به صحنه آوردن مفاهیم قرآنی در صحنه جامعه و مدیریت جوامع اسلامی.
آیةالله خامنهای همواره به دنبال استخراج پایههای حمکرانی از قرآن بودهاند، و قرآنپژوهی ایشان در واقع اجتماعیترین آثار اسلامی در میان اندیشههای ایشان است.
مساله دیگر تجربه زیسته رهبر انقلاب در مقام صیادی و صورتبندی مسئلههاست. قرآنپژوهش اگر در مقام یک مصلح اجتماعی باشد، نتیجه پژوهش او مناسب با نیاز جامعه معاصر خودش است. اما اگر صرفاً یک قرآنپژوه عزلتنشین گسسته از واقعیت عینی باشد معلوم نیست نتیجه پژوهش او تناسبی با نیاز جامعه خودش داشته باشد. بنابراین قرآنپژوه و مفسر قرآن در عین اینکه اهل معرفت و پژوهش است باید وارد عالم عین شود تا کنشگر صحنه اجتماع شود.
آیةالله خامنهای در مباحث قرآنی زمانی که میخواهد درباره حاکمیت خدا و قوانین الهی بحث کنند، سخن تمام دیگریها را به صحنه میآورند، ادله آنها را مطرح میکنند با تفصیل و گشادهدستی گاهی مبانی مارکسیت و لیبرالیبم را تشریح مینمایند. در مقابل برخی قرآنپژوهان معاصر کلاً صحنه را از دیگریها خارج میکنند بدون دیگریها بحث میکنند. این روش هرچند اگر مسئلهمحور هم باشد، به کام مخاطب شیرین نمیآید و تفاوتها و مزیتهای منابع وحیایی برای مخاطب تبیین نمیشود.
تجربه عینی در رهبری ایشان به قرآنپژوهان معاصر میآموزد که فوائد و آثار دینداری و خدامحوری میبایست در همین جهان مادی تیین شود؛ چرا که اسلام دین دنیا و آخرت است. اگر بهدرستی به آموزههای وحیانی عمل شود، انسان مسلمان میتواند از مواهب دنیوی و اخروی بهرمند شود.
مقام معظم رهبری میفرمایند: آنچه امروز در درجه اول برای ملت ایران مطرح است، تمسک به اسلام است. همهی خیرات و برکاتی که یک ملت آرزومندِ داشتن آنهاست، به برکت اسلام برای یک ملت حاصل میشود. ما برای اینکه آزادی بهدست بیاوریم، استقلال بهدست بیاوریم، رفاه عمومی بهدست بیاوریم، پیشرفت علمی بهدست بیاوریم، پیشرو بودن در میدانهای گوناگون بشری را بهدست بیاوریم، اوج عزت را برای خودمان- به عنوان ملت ایران- فراهم بکنیم، راه منحصربهفردِ امروز ما عبارت است از تمسک به اسلام. اسلام همهی اینها را در تعالیم خود، در بطن خود، برای یک ملت به ارمغان میآورد. تمسک به اسلام، امروز بزرگترین راه است برای ملت ایران.[۱۳]
نقش فلسفه در مسائل سیاسی و اجتماعی
درخصوص آموزش فلسفه و پژوهش فلسفی عرض میکنم، که خوشبختانه دیدم در ذهن بعضی دوستان هم هست. یکی مسألهی امتداد سیاسی - اجتماعی فلسفه است که من مکرّر به دوستان گفتهام و الان هم در تأیید فرمایش بعضی از آقایان عرض میکنم؛ منتها نه با تعبیر رنسانس فلسفی؛ نباید به این معنا مطرح شود. ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفهمان احتیاج نداریم.
نقص فلسفهی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفهی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفههای غربی برای همهی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند؛ اما فلسفهی ما بهطور کلّی در زمینهی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کمااینکه خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لاالهالا اللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمیماند، وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. میتوان در مبانی موجود فلسفیِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت بهوجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آنگاه یک دستگاه فلسفی درست کنید.
از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همهی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفیِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفههای مضاف که آقایان فرمودند: فلسفهی اخلاق، فلسفهی اقتصاد و.... این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچکس غیر از شما نمیتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید.[۱۴]
نظامسازی و کلاننگری قرآن کریم
از آنجا که رویکرد مقام معظم رهبری در فهم قرآن کریم رویکردی اجتماعی - تمدنی میباشد، نظامسازی رکن بنیادین و مبنای اساسی در اندیشه ایشان مطرح شده است. نظامسازی در ساحتهای گوناگونی انجام میشود و عالیترین سطح آن نظام حکومتی میباشد.
آیةالله خامنهای به آیات قابلتوجهی از قرآن با نگاه سیاسی - اجتماعی توجه کرده و با استمداد از بعضی آیات سوره مبارکه حج، اقامه نماز، ایتاء زکات، امر به معروف و نهی از منکر را مثلث نظامساز میدانند.
نظام سیاسی مطلوب و مطمحنظر آیةالله خامنهای نظامی است که بر پایه اصول اسلامی بنیان نهاده شده باشد و در آن معنویت و مادیت آحاد جامعه توأمان با هم لحاظ شود؛ ازاینرو در اندیشه تفسیری ایشان، نظام سیاسی مشروع، نظامی است اسلامی از نوع شیعی و بر پایه رهبری ولی فقیه با رعایت شاخصهایی همچون علمیت، ایمان و تقوا که توسط رهبر و حاکم جامعه هدایت شود و مسئولان و کارگزاران و مردم در تحت رهبری چنین رهبر الهی به رشد و تعالی برسند.
ازاینرو آیةالله خامنهای میفرمایند: آیات و سور مکی آیاتی هستند که زمینهسازی برای تشکیل حکومت دینیاند و آیات و سور مدنی آیاتی هستند که مبانی، اصول و غایات حکومت و مسالههای جامعه اسلامی را بیان میکنند.
این رویکرد و نگاه، قرآن را به صحنه اجتماع میآورد و آیات خوانش عصری پیدا میکنند و به مدل حکمرانی دینی کمک میکند و گفتمانسازی و مدلسازی میکند و به جوامع اسلامی میفهماند که بهجای کپیبرداری از اندیشههای انسانی شرق و غرب به مرجعیت قرآن و منابع وحیانی برگردید و از ظرفیت آن برای ساختن جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی کمک بگیرید. همه برای اسلام باید تلاش کنیم؛ شیعه و سنی باید برای اعلای کلمه توحید، اعلای ارزشهای اصیل اسلامی، برای اجرای قوانین محمدی(صلّی اللَّه علیه و آله) همه تلاشمان را انجام بدهیم؛ نگذاریم اختلافنظرها، اختلاف اجتهادها، اختلاف سلیقهها، حتّی گاهی اوقات کینههای شخصی، غرضورزیهای شخصی، بر زندگی ما، بر مشی ما غلبه کند و دشمن را شاد کند.[۱۵]
با توجه به مفاهیم «جامعه دانشبنیان»، «اقتصاد دانشبنیان» و «حکمرانی دانشبنیان» این سؤال پیش میآید که آنچه قرآن برای ما به عنوان الگو تعیین کرده، این مفاهیم است یا فراتر از آنها؟ وقتی به حکمرانی یا سیاست مُدُن نگاه میکنیم، میبینیم دارای چیستی، چرایی و چگونگی است اما عمدتاً ما در چگونگی یا حداکثر در مفهوم چیستی به اندیشه میپردازیم و به چرایی که پارادایم، مکاتب، رویکرد، نظریهها، اهداف و گزارههاست، کمتر توجه داریم.
ما در حکمرانی، سیاستگذاری را وارد، برنامهریزی را تقلید و قالبها را الگوگیری کردهایم، در ادامه این مسیر که به قوانین میرسیم، میخواهیم بررسی کنیم که آیا با قوانین شرع مطابق است یا خیر، درحالیکه در حکمرانی باید در چرایی تأمل کرد. چرایی مانند ریل و چگونگی مثل قطار است و قطار در هر ریلی قرار بگیرد، مسیر آن را طی میکند و این نکته بسیار مهمی است. به همین دلیل وقتی تمایز جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورهای مسلمان را میبینیم، متوجه میشویم که بحث بر سر ریل است نه چگونگی و اینکه چگونه ریل را بنا نهادهایم، بحث اصلی است.
وقتی سخن از حکمرانی میشود، سیاستگذاری، برنامهریزی و قانونگذاری در حوزههای سلامت، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، محیط زیست، دفاع و امنیت، علم و فناوری و امور اجتماعی را دربرمیگیرد. البته سیاستگذاری انتخاب بین چند راه است و از امور اداری متفاوت و غالب بر آن است.
وقتی به چرایی نگاه میکنیم، میبینیم در سیاستگذاری، فلسفهها، مکاتب و رویکردهای متعدد و متفاوتی وجود دارد و نکته مهم این است که فلسفه و رویکرد سیاستگذاری بسیاری از نظامات، ناخواسته تقلید از آنچه در غرب پرورش یافته، است.
در اینجا این مطرح می شود که آیا علم میتواند بر سیاستگذاری حاکم شود، خداوند در احسن القصص برای حضرت یوسف مراتبی را قرار داده است که اولین آن تعلیم تأویل حدیث است که حضرت یوسف براساس آن؛ آیندهنگری و آیندهنگاری میکرد. مرتبه دیگر، دانش و حکمتی بود که به ایشان داده شد و با آن سیاستگذاری میکرد و مرتبه بعدی دانش و امانتداری است که حضرت یوسف با آن برنامهریزی و اجرا را انجام میداد.
خداوند در سوره یوسف مسیر حکمرانی را براساس آیندهنگری، آیندهنگاری، سیاستگذاری، قانونگذاری و برنامهریزی ترسیم میکند. براساس این سوره مبارکه؛ حکمرانی دارای ابعاد خاصی است و باید از مشاوران عالم و حکیم، برنامه یا دوره زمانی مطابق با محیط پیرامونی، تغییر سبک زندگی، استفاده از فناوری و انتخاب مدیران علیم و امین استفاده کرد.
وقتی اندیشههای رهبر معظم انقلاب در راهبری نظام را مرور میکنیم، شاهدیم که این اندیشهها ابتنای به قرآن، مکتب اهل بیت (ع) و باورمندی مطلق به سنتهای الهی دارد. در جمهوری اسلامی ایران سیاستگذاری که ابتدای «چگونگی» است، برعهده رهبری است. سؤال این است که آیا فقط یک مجتهد در مقام رهبری کفایت میکند یا رهبر باید دارای مکتب سیاستگذاری باشد.
حکمرانی را باید با تعیین پارادایم، مکتب، هدف و رویکرد انجام داد؛ ما از مقام معظم رهبری گزارهها را میشنویم اما پشت این گزارهها، یک الگوی ذهنی است که این الگو همان اندیشههای راهبری ایشان است. اندیشههایی که ایشان در این ۳۰ سال مطرح کردهاند، یک نگاه به قرآن کریم در حوزه حکمرانی و سبک زندگی است که قرآن را برای حکمرانی، پاسخگویی به نیازهای امروز بشر و مواجهه با نظم جهانی به زندگی ما آوردهاند.
زمانی که رهبر معظم انقلاب از تحول سخن میگویند، اشارهای به استفاده از علم غرب ندارند، بلکه میفرمایند بدون پشتوانه فکری، تحول اتفاق نمیافتد و باید از دارایی معنوی خود استفاده کنیم. این نگاه نشان میدهد که ما یک دارایی معنوی داریم و باید به آن اتکا کنیم.[۱۶]
در واقع آنچه که ما در صحنه اداره کشور توسط رهبر انقلاب مشاهد میکنیم منظومه فکری ایشان است که برگرفته از ظرفیتهای علمی قرآن کریم میباشد.
روش تفسیری آیةالله خامنهای
روششناسی یا مِتُدولوژی (به فرانسوی: Méthodologie ) وسیله شناخت هر علم است. روششناسی در مفهوم مطلق خود به روشهایی گفته میشود که برای رسیدن به شناخت علمی از آنها استفاده میشود و روششناسی هر علم نیز روشهای مناسب و پذیرفته آن علم برای شناخت هنجارها و قواعد آن است.
روششناسی تحقیق یا متدولوژی روشی نظاممند برای حل یک مساله تحقیقاتی از طریق جمعآوری دادهها با استفاده از تکنیکهای مختلف، ارائه تفسیر دادههای جمعآوری شده و نتیجهگیری در مورد دادههای تحقیق تعریف میشود. مطالعات روششناسی فهم و تفسیر قرآن کریم دانشها و مهارتهای برداشت از این کتاب آسمانی را سامان میدهد.
آیةالله خامنهای یکی از عالمان نظریهپرداز شیعه در نیم قرن اخیر است، که بسیاری از دیدگاههای ایشان برای عموم فرهیختگان جامعه اسلامی تبیین نشده است.
ایشان با تفکر اجتهادی شیعی در عرصههای گوناگون، به مسائل جدید جامعه اسلامی توجه میکنند. آیةالله خامنهای برای پاسخدهی به مسایل جامعه معاصر، به ظرفیت و مرجعیت قرآن کریم روی آوردند.
به عقیده ایشان روش اجتهادی یا «متد فقاهتی» معتبرترین شیوه تفسیر قرآن کریم بوده، شناخت زمان و مکان و نوآوری روشمند از لوازم مهم آن است. همچنین ضرورت بازگشت به قرآن و وجود مبادی علوم انسانی در قرآن از مهمترین عوامل موثر بر انتخاب این روش است.
ایشان مرجعیت علمی قرآن را به رسمیت میشناسند و معتقدند قرآن کریم، کاملترین و موثقترین منبع استنباط است. حجیت ظواهر قرآن کریم در تفسیر آیةالله خامنهای نمودی قابلتوجه دارد. روایات پس از قرآن منبعی مهم در تفسیر است. ازجمله ایشان روایاتی را که در مقام بیان مفاد آیات و تطبیق آن بر مصادیق هستند، مورد بحث قرار دادهاند. در اسلام یکی از منابع استنباط اصول و فروع دینی عقل است. سالم بودن، تکاملیافتگی و جدایی از هواوهوس شاخصههای عقلی است که دارای حجیت شرعی است. در غیر این صورت نمیتواند منبعی برای تفسیر و استنباط قرآن قرار بگیرد. همچنین استناد به تاریخ بدون اتکا به روش اجتهادی معتبر نیست، بلکه سازگاری با قرآن، دادههای مسلّم عقلی و کلمات معصومین، سبب حجیت آن در تفسیر است.
در تفسیر اجتهادی، بر عقل و نظر و تدبّر تأکید میشود؛ در مقابلِ تفسیر نقلی، که تأکید فزونتر بر نقل است. منظور از تفسیر قرآن به قرآن نیز آن است که آیهای به کمک آیات دیگر، تفسیر میگردد و مقصود آن روشن میشود. همچنین مراد از تفسیر روایی توجّه به روایات و بهرهگیری از آنها در فهم آیات است که بهطور گسترده از سوی آیةالله خامنهای در تفسیر سوره توبه مورد استفاده قرارگرفته است.[۱۷]
مراد از روش اجتهادی، کوشش فکری و بهکار بردن نیروی عقل در فهم آیات و راهیابی به مقاصد آن است. در تفسیر اجتهادی، بر عقل و نظر و تدبّر تأکید میشود؛ در مقابلِ تفسیر نقلی، که تأکید فزونتر بر نقل است. منظور از تفسیر قرآن به قرآن نیز آن است که آیهای به کمک آیات دیگر، تفسیر میگردد و مقصود آن روشن میشود. همچنین مراد از تفسیر روایی نیز توجّه به روایات و بهرهگیری از آنها در فهم آیات است که بهطور گسترده از سوی آیةالله خامنهای در تفسیر سوره توبه مورد استفاده قرارگرفته است.
حضرت آیةالله خامنهای از ابتدای جلسات تفسیر قرآن، سعی داشتند تا مبانیِ اندیشه اسلامی را با رویکردی اجتماعی، منسجم و هماهنگ و با محور قرار دادن قرآن کریم تبیین کنند.
هدف وی نظریهپردازی در قرآن کریم است و روشی که بهکار میگیرند روش اجتهادی در تفسیر برای پاسخ به مسائل اجتماعی است.
عملیات تفسیر قرآن در زوایای مختلف همواره پیگیری و برای آن اصول، روش، مبانی و قواعدی تنظیم شده و بهصورت علوم تفسیری بیان گشتهاند. در این بین تفسیر سیاسی بهمثابه گرایشی نوبنیاد در عصر حاضر مستلزم بحث و سازماندهی جدید است. برای ساماندهی تفسیر سیاسی، مفسران بر پایه مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی به فهم قرآن کریم میپردازند.
استنطاق از قرآن به مفسران سیاسی این فرصت را میدهد نظرات و الگوهای هماهنگ با مسائل اجتماعی- سیاسی را تئوریزه کنند و در اختیار جامعه قرار دهند. لازمه چنین اقدامی مهارت در فهم قرآن و روشمندی در نحوه تلقی از آیات قرآن است.
از آنجا که عنصر تدبر در بیانات و رهنمودهای مقام معظم رهبری بسیار مشهود میباشد و از نگاه ایشان با دوگانه تلاوت - تدبر در قرآن، میتوان فهمی شگرف از آیات قرآن در تمامی ساحتها بهدست آورد؛ شناخت ظرفیت سیاسی تفسیر تدبری قرآن در منظومه فکری آیةالله خامنهای برای این نوشتار هدفی ارزشمند خواهد بود.
ازاینرو یکی از مهمترین فعّالیّتهای حضرت آیةالله خامنهای در سالهای قبل از انقلاب و در دوران مبارزه برای شکلگیری حکومت اسلامی، برگزاری جلسات تبیین و تفسیر آیاتی از قرآن کریم بود که در آن به معرفی اسلام ناب برای قشرهای مختلف خصوصاً جوانان انقلابی میپرداختند.
با توجه به استفاده ایشان از روش اجتهادی در تفسیر آیات، ایشان تلاش میکنند تا با بهکار بردن نیروی عقل، مقصود و مُراد آیه را دریابند. البتّه نکته قابل توجّه در روش تفسیری آیةالله خامنهای این است که ایشان در کنار استفاده از روش تفسیر اجتهادی از روشهای ارزشمند دیگری همچون روش قرآن به قرآن و روش روایی نیز برای کشف مفهوم آیات بهره بردهاند.
به عنوان نمونه در استفاده از روش قرآن به قرآن، ایشان ذیل آیه۵۱ سوره برائت، برای تبیین مفهوم صحیح توکّل به آیات ۵۹ سوره عنکبوت، ۸۱ سوره نساء، ۷۱ سوره یونس، ۵۳ تا ۵۶ سوره هود، ۱۲ سوره ابراهیم و ۱۰ سوره مجادله پرداختهاند.
همچنین توجّه به روایات معتبر و استفاده گسترده از آنها برای فهم آیات نیز در بخشهای مختلفی از تفاسیر معظم له قابل ملاحظه است.
از ویژگیهای مهمّ گرایش اجتماعی در تفسیر میتوان به نکات زیر اشاره نمود:
* داشتن رویکرد اجتماعی و پرداختن به آیاتی از قرآن که مسائل اجتماعی جامعه را بیان میکند.
* عرضه مشکلات جامعه اسلامی به قرآن و جستجوی راه حلّ قرآنی.
* توجّه به جهتگیریهای عصری در مورد دشمنشناسی و جهاد با دشمنان اسلام و مسأله وحدت اسلامی.
* پرداختن به مبانی و نظام تربیتی و ارشادی قرآن و توجّه به بُعد هدایتی آن.
* پرهیز از استفاده از روایات مجعول و خُرافی.
* تلاش برای بیان شرح و تفسیر آیات به زبانی ساده و قابل فهم برای عموم مردم.
* بیان ظرفیتهای مختلف قرآن برای ساخت جامعه مطلوب قرآنی.
ویژگیهای مباحث تفسیری آیةالله خامنهای
توجه به مرجعیت علمی قرآن، استنباط اصول کلی و معیارهای اسلام از آیات، داشتن رویکرد اجتماعی و تمدنی به قرآن کریم، بهکارگیری روش اجتهادی در تفسیر، نگاه منظومهای به معارف قرآن کریم ارائه موضوعات مستقل در ذیل تفسیر آیات، مساله محوری، بهرهگیری از تمثیل در تبیین آیه، طرح مباحث جامعهشناسانه، بهکارگیری ظرفیتهای قرآن برای حل مسایل جامعه معاصر، تبیین نظام طیبه قرآنی در مقابل نظریههای رقیب، تحلیل روایات مربوط به فضائل سور، تحلیل فلسفه احکام قرآنی، تبیین اهداف و فلسفه نقل تاریخ در قرآن، انتقاد از مفسّران در تحمیل رأی خود بر قرآن، تبیین مصادیق مختلف هر یک از آیات، دقتنظر در واژههای آیه و کشف نکتههای آن، دستهبندی مطالب آیات، توجّه به قواعد و احکام فقهی، مطرح ساختن مسائل کلامی- اعتقادی به حسب نیاز در توضیح آیات، طرح مباحث روانشناسانه (تحلیل حالات روانی انسان ذیل تفسیر آیات).
ویژگیهای کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن"
در این راستا یکی از ویژگیهای کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن"، ارائه نمایی کلی از اندیشه اسلامی به جهانیان است، نهفقط مسلمانان، بلکه یکایک انسانها، چه موحد و چه غیرموحد. هر کس، با هر ایده و تفکری، میتواند مخاطب این کتاب باشد، چون روند بحث و نکات عرضهشده در کتاب، آنچنان منطقی و دور از هرگونه تعصبورزی است که مورد پسند هر عقل سلیمی قرار خواهد گرفت.
ویژگی دیگر کتاب این است که در آن تعریفی دوباره از دین به مخاطب داده است. تعریفی که دین را تنها مجموعهای از اصول فکری یا عملی مجزا نمیداند، بلکه آن را مجموعهای متحد تعریف میکند که با نظمی خاص کنار هم قرار گرفتهاند.
ایشان در کتاب " طرح کلی اندیشه اسلامی" در قرآن میگویند:
در زمان پیغمبر، هم پیغمبر مدعی عبودیت و اطاعت خدا بود، هم آنکسانیکه در جبهه مقابل او، با او میجنگیدند، اخلال میکردند، رهبران و آقایان و رهبانان مسیحیت و احبار یهود، اینها هم ادعا میکردند. «وَ قالَتِ الیَهودُ وَ النَّصاری نَحنُ اَبناءُ اللّهِ»، یکذره هم بالاتر از پیغمبر؛ او میگفت من بنده خدا هستم، اینها میگفتند ما فرزندان و پسران خدا هستیم. آنها فکر میکردند که اطاعت خدا دربست در اختیار آنهاست. یا به تعبیر دیگر بگویم، خودشان فکر نمیکنند؛ بعضی از نافرمانان خدا اینجور وانمود میکنند که مطیع خدایند، درست است یا نه؟ عدهای هستند که خودشان وقتی با خود خلوت میکنند، مییابند که چه نامه سیاهی دارند؛ میفهمند که آنچه میگویند سرا پا دروغ است، اما به مردم اینجور وانمود میکنند که بندگان خوب خدا و مطیعان و عابدان پروردگارند. اینها درمقابل مردم حقپرستِ واقعی باید ممتاز بشوند، باید مشخص بشوند. این است که اینجا خدای متعال، در مقام بیان اطاعت و لزوم آن برای مؤمنان، اینجور میگوید: «وَ اَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسولَ» اطاعت کنید خدا را و پیامبر را. اگر نمیگفت پیامبر را، دشمنان پیامبر هم میگفتند ما مطیع خداییم؛ لذا بایستی مشخص بشود که اطاعت خدا یعنی چه. آنکسانیکه خود را بنده خدا میدانند، اما بنده فرمانِ قانون خدا نیستند، عمل به قانون نمیکنند، ملتزم به لوازم این بندگی نیستند، اینها چطور میتوانند بگویند ما بنده خداییم؟ «اَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسولَ» اطاعت کنید خدا را و رسول را، «لَعَلَّکم تُرحَمونَ» شاید مورد رحم پروردگار قرار گیرید.
ایشان در ادامه میگویند:
رحم خدا یعنی چه؟ مورد رحم خدا قرار گرفتن یعنی چه؟ اینجا یک مقایسهای بکنید بین بیان قرآن و پندار عامیانه ما. ما میگوییم که اگر گناهکاریم، اگر نافرمانی خدا کردیم، اگر به واجبات و تعهدات و تکالیف عمل نکردیم، اگر چنانچه از منطقههای ممنوعه پروردگار پا عقب نکشیدیم؛ فقط یک امیدواری داریم، آن چیست؟ آن رحم خداست. خدا با رحمتش با ما عمل کند، خدا ما را رحم کند، این داعیه و حرف ماست؛ یعنی حرف معمول اجتماع ما و مردم ما این است. رحمت خدا را برای کجا میدانیم؟ برای آنجا که عمل نکردیم. درصورتیکه نافرمانی کردیم، درصورتیکه منطقه ممنوعه خدا را زیر پا لگدکوب کردیم، مسئولیت و تعهدِ الهی را ملاحظه نداشتیم؛ در یکچنین صورتهایی میگوییم: ما که عمل نداریم، مگر خدا رحممان کند. رحم را، رحم خدا را، رحمت پروردگار را، رقیب عملکردن و جایگزین عملکردن میدانیم. آیه قرآن بهعکس است؛ میگوید عمل کنید، اطاعت کنید، شاید مورد رحمت پروردگار قرار بگیرید. رحمت خدا آنوقتیست که یک ملتی به مسئولیتش عمل کند. خدا آنوقتی به مردمی رحم میکند که او را اطاعت کنند، تکالیف خود را انجام بدهند. هفتصد میلیون مسلمان بنشینند به انتظار ابر رحمت پروردگاری که بر سرشان ببارد، آنوقت راهها را باز کنند تا دزدانِ ناموس و غارتگران دین بیایند همه چیزشان را ببرند؛ به امید رحمت خدا بنشینند؟ پس بگو بنشینند حالا![۱۸]
در جهانبینی (بینش فلسفی و زیر بنائی) اسلام، همه پدیدههای جهان، وابسته و آفریده و بنده یک قدرت برترند. این قدرت برتر، خدااست (الله) و به همه خصلتهای اساسی نیک، همچون: علم، قدرت، اراده، حیات... آراسته است.
در حقیقت توحید صرفاً یک نظریه اعتقادی و فلسفی نیست، بلکه توحید روش زندگی برای انسان است. خداوند را در زندگی احساس کردن و بیگانه را حذف کردن، این تأثیر ذهنیت اعتقادی در اخلاق و زندگی را نشان میدهد. توحید نقش راهبری پیدا میکند و از طاغوت میگسلد.
بر عالم وجود قوانینی حاکم است که اهل مادّه آن را نمیشناسند. یک جبهه وسیع دشمن در مقابل خودمان داریم.
حضرت آیةالله خامنهای در این زمینه فرمودند: «بر این عالم وجود، قوانینی حاکم است که اهل مادّه آن قوانین را نمیشناسند؛ آن قوانین را نمیبینند؛ سُنَّةَ اللهِ فِی الَّذینَ خَلوا مِن قَبل. در جای دیگر: سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبل. سنّت خدا یعنی قوانین الهی؛ قوانینی وجود دارد در عالم وجود، در سرتاسر این کُون عظیم. این قوانین مثل قوانین طبیعی، مثل قانون جاذبه، مثل قانون ستارگان و خورشید و ماه و آمد و رفتِ ماه و خورشید در شبانهروز، اینها قانون است؛ قانون طبیعی است. همینجور قوانینی در جوامع انسانی وجود دارد، این قوانین را اهل مادّه با چشمهای کمسو نمیتوانند درک بکنند، امّا وجود دارد. خب، وقتی که ما زمینه این قوانین را بهدست خودمان فراهم کردیم، خدای متعال قانون را محَکَّم میکند. آتش سوزندگی دارد، باید شما زمینه را فراهم بکنید، آتش را روشن کنید، جسم غیرمرطوب را روی آتش بگیرید، آتش خواهد گرفت؛ زمینه را فراهم بکنید، قانون طبیعی کار خودش را خواهد کرد. باید زمینه را فراهم کرد.»[۱۹]
غفلت مسلمانان از توحید حکیمانه و آینده نگرانه پیامبر اکرم (ص) فراموش کردن قرآن و متروک و منزوی نمودن آن – سبب شد تا سالهای سال، طواغیت و مستکبران، چه در پوشش اسلامی و چه در هیبت غیر اسلامی،با سطله بر مسلمانان، آنان را از پیشرفت مادی و معنوی بازدارند و نیازمند غرب سازند. قرآن، آنچه برای هدایت، عزت و پیشرفت فردی و جمعی، مادی و معنوی، اساس و زیربنا محسوب میشود، با وضوح در اختیار مسلمانان قرارداده است. حیلههای شیاطین چه در صدر اسلام و چه در تاریخ معاصر سبب شد تا قرآن از متن زندگی و جامعه و اداره امور ملتهای مسلمان خارج، و به حاشیه رانده شود.
در سالهای اخیر، کمونیستها با سر دادن "دین افیون ملتهاست" و لیبرال دمکراسی غرب با تلقین "جدایی دین از سیاست" و " ناکارآمدی دین از اداره کشورها در عصر تکنولوژی و صنعت" مسلمان را از این گوهر ناب و یکی از دو ثقل عظیمی که نبی اکرم(ص) به انس با آن توصیه فرمودنده بودند، محروم نمود.
قرآن کریم با آیات جهاد، حدود، خمس، زکات، مبارزه با استکبار، امر به معروف و نهی از منکر، عدالت و قسط، حمایت از مستضعفین، دعوت به وحدت، دعوت به عزت و عدم پذیرش سلطه طواغیت و مستکبران، چگونه میتواند "افیون جامعه" و یا از "سیاست" جدا باشد؟ اگر به روشهای دشمنان توجه میشد و بشود، قطعا مسلمانان پی میبردند که قرآن به خاطر اعجازش در هدایت و برانگیختگی و پیشرفت است که این چنین مورد تهاجم قرار گرفته و تلاش گستردهای در جدایی ملتهای مسلمان با آن به عمل میآید. اقدام آن سیاستمدار انگلیسی در بلند کردن قرآن در مجلس عوام آن کشور و اعلام اینکه تا قرآن در میان مسلمانان زنده و حضور دارد تسلط بر آنان ممکن نیست، دقیقا بر این مساله تاکید دارد که قرآن، کتاب زندگی است و برترین و ماندگار ترین آثار حیات مادی و معنوی را در جوامع مسلمان بر جای میگذارد.[۲۰]
قرآن اقامه قسط را هدف از ارسال رسل میداند؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[۲۱] و درحالیکه خطاب «کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّه»[۲۲] همه مومنین را موظف به تلاش برای اقامه قسط میکند، و درحالیکه آیات کریمه قرآن، اعتماد به ستمگران را ممنون میسازد و به پیروان خود میفرماید: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»[۲۳] و گردن نهادن به ظلم طاغوت را منافی با ایمان میشمرد و میگوید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ»[۲۴]، و کفر به طاغوت را کنار ایمان به خدا قرار میدهد؛ «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی»[۲۵] و درحالیکه نخستین شعار اسلام، توحید، یعنی نفی همه قدرتهای مادی و سیاسی و همه بتهای بیجان و باجان بود، و درحالیکه اولین اقدام پیامبر(ص) پس از هجرت، تشکیل حکومت و اداری سیاسی جامعه بود، و با دلایل و شواهد فراوان دیگری که بر پیوند دین و سیاست حکم میکند، باز کسانی پیدا میشوند که بگویند دین از سیاست، و کسانی هم پیدا شدند که این سخن ضد اسلامی را از آنها بپذیرند.
معرفی کتاب «زندگی باید قرآنی باشد»
آیةالله خامنهای درباره تمدن نوین اسلامی در کتاب «زندگی باید قرآنی باشد» میفرمایند: دستیابی به تمدن نوین اسلامی و زمینهسازی برای ظهور امام زمان(عج)، از مهمترین وظایف جوان انقلابی امروز است. تنها راه رسیدن به این هدف عالی، شناخت نقشه راه و عمل به آن است. رهبر معظم انقلاب بهعنوان سکاندار کشتی انقلاب، نقش قرآن را در رسیدن به این مهم بهخوبی ترسیم میکند. در کتاب «زندگی باید قرآنی باشد» تلاش شده است که نگاهی راهبردی و کلان به بیانات معظمله شود و خط مشی زندگی فردی و اجتماعی انسان را ترسیم کند. این اثر در هفت فصل تدوین شده است. در فصل اول به ویژگیها و کارکرد قرآن پرداخته شده است.
در فصل دوم اهداف فعالیتهای قرآنی و قرائت قرآن مورد بررسی قرار گرفته و در فصل سوم مراحل دستیابی به جامعه اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی از منظر رهبر معظم انقلاب آورده شده است.
فصل چهارم به ثمرات تشکیل حکومت قرآنی پرداخته، فصل پنجم راههای گسترش حاکمیت قرآن مورد بحث قرار گرفته است، فصل ششم به اقدامات دشمنان اسلام در برابر گسترش اسلام اشاره میکند و فصل آخر وظایف نهادهای گوناگون در قبال قرآن کریم را گوشزد میکند. زندگی باید قرآنی باشد، بستری برای رسیدن به زندگی قرآنی و نقشه راهی برای ایجاد تمدن اسلامی و زمینهسازی برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه است.
در بخشی از این کتاب آمده است: عزیزان من! ما احتیاج داریم به قرآن، این قرآن نیاز امروز ما است؛ نه فقط ملت ما، جامعه اسلامی، بلکه جامعه بشری، امروز واقعاً به قرآن نیاز دارند.[۲۶]
منابع
قرآن کریم
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی حسینی خامنهای
منظومه قرآنی، حضرت آیت الله العظمی خامنهای
پی نوشت ها:
[۱] منوچهر خادمی ، منظومه قرآنی ،حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ،جلد دوم ، ص ۲۲
[۲] همان ص ۲۳، ۲۴/۱۱/۱۳۶۹
[۳] . بقره، آیه۲۰۵.
[۴] منوچهر خادمی ، منظومه قرآنی ،حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ،جلد دوم ، ص ۲۵. ۲/۲/۱۳۷۷.
[۵] . انعام، ۱۱۲.
[۶] . نحل، ۹۷.
[۸] فرقان ، آیه ۱
[۹] نوح ، آیه ۱
[۱۰] مریم آیه ۳۹
[۱۱] منوچهر خادمی، منظومه قرآنی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ،ج۱، ص۱۸۵؛ ۲۲/۱۲/۱۳۶۹.
[۱۲] https://www.farsnews.ir/news/۱۳۹۶۰۴۰۹۰۰۱۰۸۴
[۱۳] . https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۳۴۳۷ ۱۹/۲/۱۳۸۷
[۱۴] منوچهر خادمی، منظومه قرآنی، حضرت آیت الله العظمی خامنهای ،ج۲، ص۴۹؛ ۲۹/۱۰/۱۳۸۲.
[۱۵] https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۳۴۳۷
[۱۶] https://iau.ir/fa/news/۳۹۴۷ برگزفته از سخنان دکتر محمد مهدی طهرانچی
[۱۷] آشنایی با روش و قواعد آیتالله خامنهای در تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان : https://khameneibook.ir/content
[۱۸] https://taaghche.com/book
[۱۹] https://farsi.khamenei.ir/search-result?q ۱۹/۱۰/۱۳۹۴
خامنه ای ،علی ،،قرآن کتاب زندگی ،موسسه فرهنگی قدرولایت ،۱۳۸۲ ص ۱۰
[۲۱] حدید ۵۷ ودر حالی که خطاب "
[۲۲] نساء ۵
[۲۳] هود ۱۱
[۲۴] نساء ۴
[۲۵] بقره ۲
[۲۶] . بیانات رهبر معظم انقلاب در محفل انس با قرآن کریم، ۱۶/۲/۱۳۹۸.
نظر شما