چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۰
با حضرت ابوطالب (علیه السلام) بیشتر آشنا شویم

حوزه/ شیخ طوسی (ره) می نویسد: از امام صادق و امام باقر علیهما السلام نقل شده است که ابوطالب علیه السلام مسلمان بوده است. شیعیان بر این مطلب اجماع دارند و در آن اختلافی ندارند. آن‌ها دلایل قطعی بر این مطلب دارند که سبب یقین بر ایمان ابوطالب علیه السلام می‌شود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، بیست و ششم رجب سالروز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام است که به این مناسبت به انتشار مطلبی پیرامون این شخصیت بزرگوار خواهیم پرداخت:

نام وی عبدمناف بن قصی بن کلاب و بنابر نظر برخی عمران و بنابر نظر دیگری شیبة و کنیه او ابوطالب است.

وی سی و پنج سال قبل از ولادت رسول گرامی اسلام (۷۵سال پیش از بعثت) در مکه بدنیا آمد و برادر تنی جناب عبدالله پدر رسول گرامی اسلام است.

پدرش عبدالمطّلب و مادرش فاطمه بنت عمر بن عائذ بن عمران بن مخزوم است. [۱]

بعد از رحلت پدرش عبدالمطلب، ریاست قبیله قریش به او واگذار گردید و او عهدهدار کفالت رسول گرامی اسلام گردید و با علاقه شدیدی که به ایشان داشت، همه همّت خود را برای محافظت و مراقبت از آن حضرت به کار گرفت[۲] و حدود چهل و سه سال کفیل ایشان بود.

آخرین حجت در عصر فترت

حضرت ابوطالب علیه السلام هرگز بت نپرستید، بلکه از اولیای الهی و آخرین وصی حضرت ابراهیم علیه السلام در عصر فترت بود چنانکه علامه مجلسی مینویسد:

قد أجمعت الشیعة علی إسلامه، و أنه قد آمن بالنبی صلی الله علیه و آله و سلم فی أول الأمر و لم یعبد صنما قط، بل کان من أوصیاء إبراهیم علیه السلام.

شیعیان درباره حضرت ابوطالب اجماع کردهاند که وی در آغاز بعثت پیامبر اکرم به وی ایمان آورد، هرگز بتی را نپرستید؛ بلکه از اوصیای حضرت ابراهیم بود. [۳]

امام کاظم علیه السلام در این باره و در پاسخ به سوالی فرمودند:

أکان رسول الله صلی الله علیه وآله محجوجا بأبی طالب؟ فقال : لا ولکنه کان مستودعا للوصایا فدفعها إلیه صلی الله علیه وآله، قال: قلت: فدفع إلیه الوصایا علی أنه محجوج به؟ فقال لو کان محجوجا به ما دفع إلیه الوصیة، قال : فقلت : فما کان حال أبی طالب؟ قال أقر بالنبی وبما جاء به ودفع إلیه الوصایا ومات من یومه.

آیا ابوطالب بر رسول خدا هم حجت بود؟ حضرت فرمودند: نه اما او امانتدار وصایا بود و آن را به پیامبر تحویل داد. راوی میگوید: به ایشان گفتم: چطور وصایا را به او دادند در حالی که او حجت نبود؟ حضرت فرمودند: اگر حجت خدا نبود که وصایا به او واگذار نمیشد، سپس من پرسیدم: پس وضعیت ابوطالب چگونه بود؟ حضرت فرمودند: او مؤمن به پیامبر و قرآن بود و وصایا را به او تحویل داد و در این حال از دنیا رفت. [۴]

علامه مجلسی در شرح این حدیث شریف میفرماید:

منظور از وصایا؛ کتابهای پیامبران، عصای حضرت موسی، انگشتری حضرت سلیمان و امثال آنهاست. [۵]

البته در تاریخ دقیق وفات ایشان اختلاف وجود دارد اما با توجه به پیشنهاد برخی از محققین و نظر مثبت مراجع مناسب است با استناد به نقل شیخ طوسی اعلی الله مقامه در مصباح المتهجد[۶] هر ساله ۲۶ رجب بزرگداشتی برای حضرت ابوطالب در جهان تشیع برگزار شود امید است با برپایی عزا و بزرگداشت ایشان مقام ایشان شناخته و کمی از مظلومت ایشان کاسته شود و از خدمات ایشان تجلیل گردد.

حضرت علی علیه السلام در مصیبت پدر بزرگوارشان و حضرت خدیجه سلام الله علیهما شعری سرودند:

أعینی جودا بارک الله فیکما * علی هالکین لا تری لهما مثلا

علی سید البطحاء وابن رئیسها * وسیدة النسوان أول من صلی

مهذبة قد طیب الله خیمها * مبارکة والله ساق لها الفضلا

مصابهما أدجی إلی الجو والهواء * فبت أقاسی منهم الهم والثکلا

لقد نصرا فی الله دین محمد * علی من یعافی الدین قد رعیا إلا.

یعنی ای دو چشمانم! اشک بریزید خدا آن را در مورد شما مبارک کند در مورد رحلت ابوطالب و خدیجه علیهماالسلام که بی نظیر بودند.

بر رحلت جانسوز سرور بطحاء و فرزند رییس مکه (ابوطالب) و برای سرور زنان، نخستین زنی بود که نماز را به پا داشت.

همان پاک بانویی که خداوند هودج و پیرامون او را پاک ساخته، بانوی پربرکتی که خداوند او را رهرو فضایل و برتری ها نموده است.

شب کردم در حالی که دچار اندوه جانکاه رحلت این دو و فراق آنها شدم، و مصیبت جان سوز آنها، شبانه روز مرا تیره و تار ساخته است.

این دو شخص آیین محمد صلی الله علیه و آله را برای خدا یاری کردند، و با ستمکاران و یاغیان، با آخرین توان مبارزه نمودند. [۷]

دیدگاه علمای شیعه نسبت به حضرت ابوطالب علیه السلام

مرحوم شیخ طوسی رحمه الله

شیخ طوسی رحمه الله در این باره می‌نویسد:

وعن أبی عبد الله وأبی جعفر إن أبا طالب کان مسلما وعلیه اجماع الامامیة، لا یختلفون فیه، ولهم علی ذلک أدلة قاطعة موجبة للعلم.

از امام صادق و امام باقر علیهما السلام نقل شده است که ابوطالب علیه السلام مسلمان بوده است. شیعیان بر این مطلب اجماع دارند و در آن اختلافی ندارند. آن‌ها دلایل قطعی بر این مطلب دارند که سبب یقین بر ایمان ابوطالب علیه السلام می‌شود. [۸]

دیدگاه علامه طبرسی رحمه الله در تفسیر مجمع البیان

ایشان درباره اعتقاد شیعه پیرامون حضرت ابوطالب علیه السلام می فرماید:

قد ثبت إجماع أهل البیت علی إیمان أبی طالب وإجماعهم حجة ، لأنهم أحد الثقلین اللذین مر النبی صلی الله علیه وآله وسلم بالتمسک بهما بقوله: إن تمسکتم بهما لن تضلوا.

اجماع اهل بیت بر ایمان ابوطالب ثابت شده و این اجماع آنان حجت است چرا که آنان یکی از دو شئ گرانبهایی هستند که پیامبر چنگ زدن به آن دو را دستور داده هنگامی که فرمود: اگر به آن دو چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد. [۹]

علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه

ایشان در اینباره می فرماید:

وقد أجمعت الشیعة علی إسلامه وأنه قد آمن بالنبی صلی الله علیه وآله فی أول الأمر، ولم یعبد صنما قط، بل کان من أوصیاء إبراهیم علیه السلام واشتهر إسلامه من مذهب الشیعة حتی أن المخالفین کلهم نسبوا ذلک إلیهم، وتواترت الاخبار من طرق الخاصة والعامة فی ذلک وصنف کثیر من علمائنا ومحدثینا کتابا مفردا فی ذلک کما لا یخفی علی من تتبع کتب الرجال.

شیعیان بر ایمان ابوطالب و این که او در ابتدای امر رسالت رسول خدا صلی الله علیه وآله، به او ایمان آورده و هرگز بتی نپرستید، اجماع دارند؛ بلکه او از اوصیای حضرت ابراهیم علیه السلام بود. این مطلب به اندازه‌ای نزد شیعه مشهور است که حتی دشمنان شیعه نیز این اعتقاد را به شیعه نسبت می دهند. و روایات متواتر از طرق خاصه و عامه، بر ایمان او وارد شده و بسیاری از دانشمندان و محدثان ما درباره ایمان ابوطالب کتاب مستقل تألیف کرده اند؛ چنانچه این مطلب بر کسی در کتاب‌های رجالی تحقیق می‌کند، پوشیده نیست. [۱۰]

ایشان همچنین مینویسد:

اتفقت الإمامیة رضوان الله علیهم علی أن والدی الرسول و کل أجداده إلی آدم علیه السلام کانوا مسلمین بل کانوا من الصدیقین إما أنبیاء مرسلین أو أوصیاء معصومین و لعل بعضهم لم یظهر الإسلام لتقیة أو لمصلحة دینیة.

علمای امامیه رضوان الله علیهم اتفاق نظر دارند که والدین رسول خدا و همه اجداد ایشان تا آدم علیه السلام مسلمان بوده بلکه از صدیقین بودهاند. یا انبیاء فرستاده شده بوده و یا اوصیاء معصوم بوده و چه بسا از برخی آنان اسلام ظاهر نشده که یا به خاطر تقیه بوده یا به علت مصلحتی دینی.[۱۱]

اشعار حضرت ابوطالب علیه السلام خطاب به نجاشی پادشاه حبشه در حمایت از مسلمین

حضرت ابوطالب علیه السلام همواره حامی پیامبر بود و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکرد.

بعد از اینکه عمرو عاص از جانب مشرکین به حبشه رفت تا جعفر بن ابی طالب و همراهانش را نزد پادشاه حبشه که نجاشی نام داشت رسوا گرداند و آنها را از پادشاه حبشه تحویل گرفته و برای مجازات به حجاز نزد مشرکین برگرداند، ابوطالب علیه السلام نامه‌ای به نجاشی نوشته و در آن با سرودن ابیاتی نجاشی را دعوت به عدل و احسان با آنها کرده است.

ابن کثیر می‌نویسد:

وقد ذکر زیاد عن ابن إسحاق أنّ أبا طالب لمّا رأی ذلک من صنیع قریش کتب إلی النجاشی أبیاتاً یحضّه فیها علی العدل وعلی الإحسان إلی من نزل عنده من قومه:

ونَعلم أبیتَ اللَّعْنَ أنَّکَ ماجِدٌ کریمٌ، فلا یَشقی لدیکَ المُجانبُ

وَنعلم بأنّ اللهَ زادَک بَسْطَةً وأفعالَ خیرٍ کلُّها بکَ لازِبُ.

زیاد از ابن اسحاق نقل کرده است که ابوطالب زمانی که برخورد قریش را دید، نامهای به نجاشی نوشت و در آن ضمن ابیاتی او را به عدل و احسان نسبت به کسانی که از خانوادهاش به او پناهنده شده اند دعوت کرد:

و می‌دانیم که تو چنان خوب و کریم هستی که از طرف تو به کسی که نزد تو است ستم نمیشود.

و می‌دانیم که خدا قدرت تو را زیاد کرده است و همه اسباب نیکی و خیر با تو عجین است.[۱۲]

شهرت پیامبر به یتیم ابوطالب علیه السلام

آنقدر حضرت ابوطالب علیه السلام در کفالت از یتیم حضرت عبدالله و پسر برادر خود مصمم و متعهد بود که پیامبر به یتیم ابوطالب مشهور شده بود.

مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه، ضمن اشاره به روایتی نسبتا طولانی، داستان میهمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله در طائف و شهرت ایشان به یتیم ابوطالب را چنین نقل میکند:

یزید کناسی به نقل از امام باقر علیه السلام می‏گوید که: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله پیش از اسلام به مردی در طائف وارد شد و او پیامبر را گرامی داشت. پس چون خداوند محمد صلّی اللَّه علیه و آله را به پیامبری برانگیخت، به آن مرد گفته شد: آیا می‏دانی خداوند چه کسی را برای مردم فرستاده است؟ گفت: نه. به او گفتند: او محمد بن عبد اللَّه، یتیم ابو طالب و همان کسی است که فلان روز در طائف بر تو وارد شد و تو او را گرامی داشتی.[۱۳]

نجات جان پیامبر با نقشه حضرت ابوطالب علیه السلام

زمانی که قریش تصمیم بر کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفتند، حضرت ابوطالب علیه السلام از این نقشه با خبر شد. در آن زمان ابولهب دارای وجهه خاص و مهمی بود و دیگران از او حساب میبردند. وقتی که نقشه قریش در راستای تحقق قرار گرفت، حضرت ابوطالب علیه السلام با طلب کمک از ابولهب، توطئه قتل پیامبر را خنثی کرده و جان ایشان را نجات داد، چنانچه مرحوم کلینی رحمه الله از قول امام صادق سلام الله علیه چنین آورده است:

حسین بن ابی حمزه از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمودند: هنگامی که قریش تصمیم به کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله گرفتند، با هم گفتند: با ابو لهب چه کنیم؟ ام جمیل (همسر ابو لهب) گفت: من او را از سر شما دور میکنم و به او میگویم: امروز میل دارم در خانه بنشینی و با هم می گساری کنیم.

چون فردا شد و مشرکین آماده کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله شدند، ابو لهب با همسرش در خانه نشست و به می گساری مشغول شدند، ابوطالب [فرزندش] علی علیه السلام را طلبید و به او گفت: پسرم به نزد عمویت ابو لهب برو و درب خانه‏اش را بزن اگر درب را باز کردند که داخل شو و اگر باز نکردند درب را بشکن و داخل شو و به او بگو: پدرم میگوید: کسی که عموئی [چون تو] چشم اوست (کنایه از صاحب نفوذ بودن)، خوار نباشد.

امیر مؤمنان علیه السلام [طبق دستور پدرش] به در خانه ابو لهب آمد و مشاهده کرد که درب بسته است، پس در را کوبید ولی باز نکردند، پس به درب حمله کرده آن را شکست و وارد خانه شد، ابو لهب که او را دیدار کرد گفت: برادرزاده تو را چه شده؟ [حضرت علی علیه السلام] فرمود: پدرم میگوید: کسی که چون تو عموئی در قوم خویش دارد، خوار نباشد. ابو لهب گفت: پدرت راست گفته اکنون بگو چه اتفاقی افتاده؟ فرمود: برادر زاده‏ات را میکشند و تو نشسته‏ای و [شراب] میخوری و می‏نوشی؟ ابو لهب از جا به سرعت بر خواست و شمشیر خود برگرفت، ام جمیل جلو آمد [تا او را از رفتن منصرف کند] ابو لهب دست خود را بالا برد و چنان سیلی بصورت ام جمیل زد که چشمش از حدقه بیرون افتاد و تا وقتی که مرد، همچنان یک چشم نداشت، پس از این جریان ابو لهب با شمشیر از خانه خارج شد، قریش که او را دیدند و آثار خشم در چهره‏اش مشاهده کردند به او گفتند: ای ابولهب تو را چه شده؟ گفت: من بر ضد برادرزاده‏ام با شما بیعت کردم ولی قصد کشتن او را دارید، سوگند به لات و عُزی من تصمیم گرفته‏ام مسلمان شوم و آن وقت است که شما خواهید دید من چه خواهم کرد! قریش [که این سخن را شنیدند]، از او عذرخواهی کردند و او بازگشت. [۱۴]

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که این فداکاری ها و حمایت های بی دریغ حضرت ابوطالب علیه السلام را با همه وجود لمس کرده بود علاقه شدیدی به عموی خود حضرت ابوطالب داشت و به مناسبت های مختلف علاقه خود را ابراز می کرد.

محمد بن سعد صاحب کتاب الطبقات الکبری از علمای اهل سنت و تعدادی دیگر علمای اهل سنت پیرامون محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت ابوطالب علیه السلام می‌نویسند:

عن أبی إِسْحَاقَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم قال لِعُقَیْلِ بن أبی طَالِبٍ: یا أَبَا یَزِیدَ انی احبک حُبَّیْنِ لِقَرَابَتِکَ مِنِّی وَحُبٌّ لِمَا کنت أَعْلَمُ من حُبِّ عَمِّی إِیَّاکَ.

رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلم به عقیل بن ابی طالب فرمودند: من تو را از دو جهت دوست دارم، یکی دوستی به خاطر خویشاوندی که با من داری، دیگری دوستی به خاطر آنکه می‌دانم عمویم ابوطالب تو را دوست داشت. [۱۵]

از این جمله معلوم می‌شود که حضرت ابوطالب سلام الله علیه چقدر نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دارای اجر و قرب بوده که به خاطر علاقه او به عقیل، رسول خدا به عقیل ابراز دوستی و محبت می‌نماید

حمایت بی دریغ از پیامبر گرامی در شعب ابی طالب

همه علمای شیعه و اهل سنت باور دارند و نقل کرده اند زمانی که اهالی مکه و قریش، محاصره اقتصادی مسلمانان را به مرحله اجرا درآوردند، حضرت ابوطالب علیه السلام با بنی هاشم به یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستند و سه سال در شعب ابی‌طالب از آن حضرت محافظت و نگهداری نمودند؛ تا جایی که وقتی در شعب، رسول خدا صلی الله علیه و آله به خواب می‌رفت، حضرت ابوطالب علیه السلام می‌آمد و ایشان را به جای امن‌تری می‌برد و فرزند عزیزش حضرت علی علیه السلام را در بستر او می‌خوابانید که اگر دشمنی قصد سوئی به آن حضرت داشته باشد، جان حضرت علی علیه السلام فدای ایشان گردد و پیامبر از شر دشمنان در امان باشد.

بیهقی در دلائل النبوة، شمس الدین ذهبی در تاریخ الاسلام و ابن کثیر سلفی در البدایة والنهایة می‌نویسند:

سپس کفار بر مسلمانان سخت گرفتند و آنقدر بر آن شدت بخشیدند تا مسلمین به سختی افتادند و زندگی بر آنها سخت شد و قریش هم پیمان شدند که رسول خدا را به طور علنی به قتل برسانند پس زمانی که ابوطالب تصمیم آنها را دید بنی هاشم را جمع کرد و آنها را امر کرد که رسول خدا را به شعب خود ببرند و از او در برابر کسانی که تصمیم به قتل او دارند محافظت کنند.... قریش تصمیم گرفتند که با بنی هاشم در یک مجلس ننشینند، با آن‌ها معامله نکنند، وارد خانه‌های آن‌ها نشوند تا این که خود آن‌ها رسول خدا را برای کشتن تسلیم قریش نمایند. با حیله و نیرنگ عهدنامه‌ای نوشتند و در آن این نکته را گنجاندند که هیچگاه صلح با بنی‌هاشم را نپذیرند، بر آن‌ها رأفت نداشته باشند؛ تا این که رسول خدا برای کشتن تسلیم نمایند. بنی‌هاشم سه سال در شعب ماندند، بلاها بر آن‌ها شدید شد، بازارها بر روی آنان بسته شد...

هنگامی که مردم به بسترشان می‌رفتند، رسول خدا را در رختخواب خودش می‌خواباند؛ تا کسانی که قصد ترور او را دارند این قضیه را ببینند؛ اما زمانی که مردم می‌خوابیدند، یکی از فرزندان یا برادرانش را امر می‌کرد تا در بستر رسول خدا بخوابد و رسول خدا را به بستر او می‌برد تا آنجا بخوابد... [۱۶]

این مطلب نشانگر ایمان قوی ابوطالب علیه السلام به آن حضرت است؛ زیرا امکان ندارد که شخصی فقط به خاطر خویشاوندی فرزند دلبند و نوجوانش را به جای کسی دیگر بخواباند.

دفاع جانانه پیامبر از حضرت ابوطالب علیه السلام در جنگ بدر

روزی در جنگ بدر شخصی از حضرت ابوطالب علیه السلام به بدی یاد می کند و رسول خدا صلی الله علیه و آله تاب نیاورده و به شدت با او برخورد می کند:

هنگامی که ابو عبیده بن الحارث بن مطلب مجروح شد، به پیامبر گفت: اگر عموی تو زنده بود، می دانست که من سزاوارم به گفتن آنچه که او گفته بود و شعری که سروده بود که:

دروغ می گویید که محمد صلی الله علیه و آله را تنها می گذاریم و در حمایت او شمشیر نمی زنیم و جنگ نمی کنیم.

و او را به شما تسلیم می نماییم نه بلکه از او دفاع می کنیم تا درحمایت او به خون در غلطیم و از زنان و فرزندان چشم بپوشیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا نمی بینی پسرش را به مانند شیری نزد خدا و رسولش می جنگد و پسر دیگرش در جهادِ در راه خدا به حبشه رفته است؟

به پیامبر گفت: آیا بر من در این حالت خشمگینی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ داد: بر تو خشمگین نشدم اما چون عمویم را یاد کردی، بر انگیخته شدم.

عبیده زنده نماند چرا که به خاطر جراحات به شهادت رسید رضوان الله تعالی علیه. [۱۷]

طلب خیر برای ابوطالب سلام الله علیه

و به خاطر این همه فداکاری پیامبر او را می ستاید و برای او طلب خیر می کند چنانکه شمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام و دیگران نقل کرده اند:

از عباس نقل شده است که از رسول خدا سؤال کرد [برای ابوطالب] چه چیزی را امید داری؟ او پاسخ داد: هر خیری که از خدایم امیدوارم برای او امید دارم . [۱۸]

اهل بیت علیهم السلام نیز جد خود حضرت ابوطالب علیه السلام را خیلی دوست داشتند و در روایات فراوانی که از ایشان رسیده است از مقامات معنوی ایشان و همچنین محبت خود به جد بزرگوارشان حضرت ابوطالب سخن گفته اند.

در ذیل برخی از روایات اهل بیت در مقامات و فضیلت حضرت ابوطالب علیه السلام اشاره می کنیم:

ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام در کلام امام باقرعلیه السلام

از امام باقر علیه السلام نسبت به این که بعضی از مردم میگویند حضرت ابو طالب سلام الله علیه مسلمان نبوده و در وسط آتش است سوال شد، ایشان در پاسخ فرمودند:

«والله إن إیمان أبی طالب لو وضع فی کفة میزان وإیمان هذا الخلق فی کفة میزان لرجح إیمان أبی طالب علی إیمانهم . ثم قال علیه السلام : کان والله أمیر المؤمنین یأمر أن یحج عن أب النبی وأمة وعن أبی طالب فی حیاته ، ولقد أوصی فی وصیته بالحج عنهم بعد مماته.»

به خدا قسم هر گاه ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو قرار داده شود و ایمان مردم در کفه دیگر، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها سنگینی میکند و سپس فرمود: به خدا قسم که امیر المؤمنین علیه السلام در زمان حیات خود دستور میداد از طرف پدر و مادر پیامبر و از طرف ابوطالب حج بجا آورند و در وصیت نامه خود وصیت کرد که بعد از حیاتش هم برای آنان حج انجام شود. [۱۹]

قبول شفاعت حضرت ابو طالب علیه السلام در حق همه گناهکاران

امام صادق از پدرانشان از امیرالمومنین صلوات الله علیهم اجمعین اینچنین نقل فرمودهاند:

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (علیهم السلام) أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً فِی الرَّحْبَةِ وَالنَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْزَلَکَ اللَّهُ بِهِ وَأَبُوکَ مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ: مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاکَ وَالَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ شَفَعَ أَبِی فِی کُلِّ مُذْنِبٍ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِیهِمْ أَبِی مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ وَابْنُهُ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ وَالَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نُورَ أَبِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ کُلِّهِمْ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) وَنُورِی وَنُورَ الْحَسَنِ وَنُورَ الْحُسَیْنِ وَنُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَی قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ (علیه السلام) بِأَلْفَیْ عَام‏.

از حضرت صادق از پدران گرامش علیهم السّلام نقل است که أمیر المؤمنین علیه السّلام روزی در رحبه نشسته بود و مردم گرد ایشان جمع بودند که مردی برخاسته و گفت:

ای امیر المؤمنین چطور می‏شود که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان فرو آورده، در حالی که پدر تو به آتش در عذاب است؟ حضرت علیه السّلام فرمود: خدا دهانت را ببرد! قسم به خدایی که محمّد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را می‏پذیرد، مگر می‏شود که پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسیم بهشت و جهنّم باشد؟! قسم به آنکه محمّد را به پیامبری مبعوث فرمود، بی‏شکّ نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلایق؛ جز پنج نور: نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش و بی‏اثر می‏سازد؛ زیرا نور او از نور ما است، خداوند آن را دو هزار سال پیش از خلق آدم آفریده است. [۲۰]

وصیّت حضرت أبوطالب علیه السلام به پیروی از رسول اللّه صلی الله علیه و آله

هنگامی که حضرت ابوطالب علیه السلام در حال احتضار قرار داشت، بزرگان قریش نزد او جمع شدند و ایشان در وصیتی بسیار مهم خطاب به ایشان همه را دعوت به تبعیت از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اآه نمود.

تعدادی از علمای اهل سنت این جریان را اینگونه نقل کرده اند:

هنگامی که ابوطالب در حالت احتضار قرار گرفت، همه بزرگان قریش نزد او جمع شدند؛ پس آنها را وصیت کرد و فرمود: ای گروه قریش شما برگزیدگان خدا از خلق او هستید، شما را درباره محمد سفارش به نیکی می‌کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوترین فرد در میان عرب است، او دربردارنده همه ویژگی‌هایی است که شما را به آن سفارش کردم، او برای ما چیزی آورده که قلب آن را می‌پذیرد و زبان از ترس ملامت دیگران آن را انکار می‌کند. به خدا قسم گویا می‌بینم که عقب افتاده‌های عرب و اهالی روستاها و مردم محروم دعوتش را اجابت می‌کنند و گفتار او را تصدیق می‌کنند و امر او را بزرگ می‌دارند... ای گروه قریش، او پسر پدر شما است،‌ برای او یاور و برای حزب او حامی باشید، به خدا قسم کسی راه او را نمیرود؛ مگر اینکه هدایت می‌شود و کسی که هدایت او را بپذیرد، خوشبخت می‌شود،‌ و اگر از عمر من باقی مانده بود و در اجل من تاخیر می‌افتاد سختی‌های او را به جان می‌خریدم و در مقابل بلاها از او دفاع می‌کردم. [۲۱]

حضرت ابو طالب علیه السلام و رسیدن به رضوان الهی

سبط بن جوزی در تذکرة الخواص شعر زیبائی از امیر مؤمنان علیه السلام درباره پدر گرامیشان حضرت ابوطالب علیه السلام نقل می‌کند که حضرت علی علیه السلام در این شعر تصریح می‌کند که جایگاه پدر گرامیشان بهشت خواهد بود:‏

أَبَا طَالِبٍ عِصْمَةَ الْمُسْتَجِیرِ وَ غَیْثَ الْمُحُولِ وَ نُورَ الظُّلَمِ‏
لَقَدْ هَدَّ فَقْدُکَ أَهْلَ الْحِفَاظِ فَصَلَّی عَلَیْکَ وَلِیُّ النِّعَمِ‏
وَ لَقَّاکَ رَبُّکَ رِضْوَانَه فَقَدْ کُنْتَ لِلطُّهْرِ مِنْ خَیْرِ عَم

ابوطالب، ای پناه پناهندگان و ای باران خشکسالی‌ها و ای نور تاریکی‌ها؛

فقدان تو اهل دین را به لرزه درآورد و صاحب نعمت ها [خداوند] بر تو درود فرستاد؛

پروردگارت را با رضوانش ملاقت کردی که برای پیامبر بهترین عمو بودی. [۲۲]

شکایت پیامبر اسلام به خدا در فقدان ابوطالب علیه السلام

امام سجاد علیه السلام، در روایتی اشاره فرمودند هنگامی که حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب سلام الله علیهما از دنیا رفتند، رسول خدا دلتنگ شده و سختی به ایشان روی آورد و از این سختی با خدای خویش نجوا کرد که خداوند از طریق جبرئیل به او وحی کرد از مکه خارج شو چنانچه مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در ضمن حدیثی طولانی، چنین نقل کرده است:

ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ قَالَ سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع ابْنُ کَمْ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع یَوْمَ أَسْلَمَ فَقَالَ أوکَانَ کَافِراً قَطُّ إِنَّمَا کَانَ لِعَلِیٍّ ع حَیْثُ بَعَثَ اللَّه عَزَّ وجَلَّ رَسُولَه ص عَشْرُ سِنِینَ ولَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ کَافِراً ولَقَدْ آمَنَ بِاللَّه تَبَارَکَ وتَعَالَی وبِرَسُولِه ص وسَبَقَ النَّاسَ کُلَّهُمْ إِلَی الإِیمَانِ بِاللَّه وبِرَسُولِه ص وإِلَی الصَّلَاةِ بِثَلَاثِ سِنِینَ وکَانَتْ أَوَّلُ صَلَاةٍ صَلَّاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّه ص الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ ... وقَدْ کَانَتْ خَدِیجَةُ مَاتَتْ قَبْلَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ ومَاتَ أَبُو طَالِبٍ بَعْدَ مَوْتِ خَدِیجَةَ بِسَنَةٍ فَلَمَّا فَقَدَهُمَا رَسُولُ اللَّه ص سَئِمَ الْمُقَامَ بِمَکَّة ودَخَلَه حُزْنٌ شَدِیدٌ وأَشْفَقَ عَلَی نَفْسِه مِنْ کُفَّارِ قُرَیْشٍ فَشَکَا إِلَی جَبْرَئِیلَ ع ذَلِکَ فَأَوْحَی اللَّه عَزَّ وجَلَّ إِلَیْه اخْرُجْ مِنَ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وهَاجِرْ إِلَی الْمَدِینَةِ فَلَیْسَ لَکَ الْیَوْمَ بِمَکَّةَ نَاصِرٌ وانْصِبْ لِلْمُشْرِکِینَ حَرْباً.

سعید بن مسیب گوید: از امام سجاد علیه السلام پرسیدم: علی بن ابی طالب علیه السّلام روزی که مسلمان شد چند سال داشت؟ حضرت فرمود: مگر هیچ گاه او کفر ورزیده بود (که تو از مسلمان‏شدنش می‏پرسی) همانا روزی که خداوند پیامبرش را به نبوت مبعوث فرمود، علی علیه السلام ده سال داشت، و در آن روز هم کافر نبود، و به خدای تبارک و تعالی و پیغمبرش ایمان داشت، و از همه مردم سه سال زودتر به خدا و رسولش ایمان آورد و نماز خواند، و نخستین نمازی را که آن حضرت با رسول خدا صلی الله علیه و آله خواند، دو رکعت نماز ظهر بود... خدیجه یک سال پیش از هجرت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله از دنیا رفت و ابو طالب نیز یک سال پس از مرگ خدیجه، دیده از جهان فرو بست، و چون پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله هر دوی آنها را از دست داد از ماندن در مکه دلتنگ شد و اندوه فراوانی وجود او را دربرگرفت و از شر کافران قریش بر جان خویش بیم برد و لذا به جبرئیل شکایت کرد و خداوند به او وحی فرمود که: از این سرزمین که مردمش ستمگرند بیرون رو و به مدینه هجرت کن که در مکه دیگر یاری برایت باقی نمانده است و عَلَم جنگ با مشرکان برافراز. [۲۳]

پی نوشت ها:

[۱]. الاصابة، ابن حجر العسقلانی، ج۷، ص۱۹۷، ترجمه ابوطالب بن عبدالمطلب.

[۲]. الطبقات الکبری، محمد بن سعد الکوفی، ج۱، ص۱۱۹.

[۳] . مرآة العقول، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۵، ص۲۳۵.

[۴] . اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج۱، ص۴۴۵.

[۵] . مرآة العقول، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۵، ص۲۲۵.

[۶] . مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص۸۱۲؛ همینطور رک: منتهی المطلب، العلامه الحلی، ج۹، ص۳۷۵.

[۷] . دیوان امیرالمؤمنین سلام الله علیه، ص۱۴۰؛ بحارالانوار، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۳۵، ص۱۴۳؛ مستدرک سفینه البحار، الشیخ علی النمازی، ج۴، ص۷۳.

[۸] . التبیان فی تفسیر القرآن، الشیخ الطوسی، ج۸، ص۱۶۴.

[۹] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، العلامه الطبرسی، ج۴، ص۳۱.

[۱۰] . بحار الأنوار، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۳۵، ص۱۳۹.

[۱۱] . مرآة العقول، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۱۵، ص۱۱۷.

[۱۲] . سیرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازی)، محمد بن اسحاق المطلبی، ج۴، ص۲۰۳ ؛ السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۱۷۷ ؛ الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، سلیمان بن موسی الکلاعی، ج۱، ص۲۴۳ ؛ البدایة والنهایة، ابن کثیر الدمشقی، ج۳، ص۷۷.

[۱۳] . روضه کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج۸، ص۱۵۵، ح۱۴۴.

[۱۴] . فروع کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج۸، ص۲۷۶، ح۴۱۸.

[۱۵] . الطبقات الکبری، محمد بن سعد الکوفی، ج۴، ص۴۳؛ المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی، ج۱۷، ص۱۹۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ابو عبد الله حاکم النیشابوری، ج۳، ص۶۶۷؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابن عبد البر القرطبی، ج۳، ص۱۰۷۸؛ أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر الجزری، ج۴، ص۷۰؛ سیر أعلام النبلاء، شمس الدین الذهبی، ج۱، ص۲۱۹.

[۱۶] . دلائل النبوة، احمد بن الحسین البیهقی، ج۲، ص۳۱۱ ؛ تاریخ الإسلام، شمس الدین الذهبی، ج۱، ص۲۲۱ ؛ البدایة والنهایة، ابن کثیر الدمشقی، ج۳، ص۸۴.

[۱۷] . تفسیر قمی، علی ابن ابراهیم، ج۱، ص۲۶۵، بحارالانوار، العلامه محمد باقر المجلسی، ج۱۹، ص۲۵۵، الصحیح من سیرة امام علی علیه السلام، سید جعفر مرتضی جبل عاملی، ، ج۲، ص۱۰۶.

[۱۸] . الطبقات الکبری، محمد بن سعد الکوفی، ج۱، ص۱۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عشاکر الشافعی، ج۶۶، ص۳۳۶؛ کتاب الأذکیاء، ابو الفرج ابن الجوزی، ج۱، ص۱۲۴؛ تاریخ الإسلام، شمس الدین الذهبی، ج۱، ص۲۳۳؛ الخصائص الکبری، جلال الدین السیوطی، ج۱، ص۱۴۷.

[۱۹] . ایمان ابی طالب، محمد بن محمد الشیخ المفید، ص۴؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ص۴۵۹؛ بحارالانوار، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۳۵، ص۱۵۷؛ الدرجات الرفیعة، سید علی خان المدنی، ص۴۹.

[۲۰] . الامالی، الشیخ ابی جعفر الطوسی، ص۳۰۵؛ الاحتجاج، فضل بن حسن الطبرسی، ج‏۱، ص۲۳۰؛ کنز الفوائد، محمد بن علی الکراجکی، ص۸۰؛ بحار الأنوار، العلامة محمد باقر المجلسی، ج۳۵، ص۶۹؛ تفسیر صافی، ملا محسن الفیض الکاشانی، ج۴، ص۹۷؛ خاتمة المستدرک، میرزا حسین النوری، ج۵، ص۲۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، السید هاشم البحرانی، ج۴، ص۹۷.

[۲۱] . الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، سلیمان بن موسی الکلاعی، ج۱، ص۲۹۵ ؛ سبل الهدی والرشاد، محمد بن یوسف الصالحی حضور در تشییع جنازه ابوطالب علیه السلام

زمانی که حضرت ابوطالب سلام الله علیه از دنیا رفت، رسول خدا به شدت محزون شد و ضمن دستور به امیرالمومنین علیه السلام به انجام کفن و دفن، در تشییع جنازه ایشان شرکت و از او به نیکی یاد کردند.

عن ابن عباس: أن النبی صلی الله علیه وآله وسلم عاد من جنازة أبی طالب فقال: وصلتک رحم، وجزیت خیرا یا عم.

از ابن عباس نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در هنگام بازگشت از دفن ابوطالب فرمود: ای عمو! تو صله رحم را به نیکی بجا آوردی و پاداش نیکی دادی‏.[۲۱]

یعقوبی از مورخین به نام مینویسد:

هنگامی که به رسول خدا خبر دادند که ابوطالب از دنیا رفته، این مصیبت بر قلب او سنگینی نمود و ناله آن حضرت را شدید کرد. رسول خدا بر جنازه ابوطالب وارد شد، سپس به طرف راست پیشانی او را چهار مرتبه و به طرف چپش را سه مرتبه دست کشید، سپس فرمود: ای عمو! وقتی کودک بودم تو مرا بزرگ کردی، وقتی یتیم بودم تو سرپرستیم کردی، و هنگامی که بزرگ شدم تو یاری‌ام کردی، پس خداوند به تو پاداش خیر دهد. سپس جلوی تابوت او رفت و فرمود:

ای عمو! تو صله رحم را به نیکی بجا آوردی و پاداش نیکی دادی‏.[۲۱]

نامگذاری سال وفات ابوطالب علیه السلام به سال اندوه

پیامبر از شدت محبت به حضرت ابوطالب علیه السلام، سال وفات ایشان و حضرت خدیجه سلام الله علیها را عام الحزن نامید.[۲۱]

شفاعتی بی نظیر از عموی فداکار

آنچه در ادامه این روایت در منابع شیعه وجود دارد نیز بسیار زیبا و قابل توجه است:

ثم أقبل علی الناس وقال: أما والله لأشفعن لعمی شفاعة یعجب لها أهل الثقلین.

سپس [پیامبر] رو به مردم کرد و گفت: به خدا قسم چنان شفاعتی از عمویم (ابوطالب) میکنم که اهل ثقلین از آن متعجب شوند. [۲۱]

الشامی،ج۲، ص۴۲۹ ؛ السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، علی بن ابراهیم الحلبی، ج۲، ص۴۹ ؛ سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، عبد الملک بن حسین العاصمی المکی، ج۱، ص۳۹۴.

[۲۲] . تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۹؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، یوسف بن حاتم الشامی، ص۲۱۹؛ دیوان امیرالمؤمنین سلام الله علیه، ص۴۱۰.

[۲۳] . روضه کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج۸، ص۳۴۱، ح۵۳۶.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha