به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، فاطمه میریطایفهفرد، نویسنده و پژوهشگر حوزوی در یادداشتی آورده است:
خوش به حالت ایران!
فرزندان تو حسرت یک عمرِ بشریتاند.
فرزندانی که نه به خاطر پول، نه مقام و نه هیچ چیز مادی دیگری، وسط میدان جهاد میروند. ترسی ندارند که کشته شوند، تهمت باران شوند، بایکوت شوند و یا حتی وقتی از سر کوچه میگذرند سلامشان علیک نداشته باشد.
خوش به حالت ایران! که اگر تمام رسانههای دنیا بر علیه تو به میدان بیاید، فرزندانت، با اتکا به همان الله وسط پرچمت، کار خدایی میکنند. در جنگ نابرابر روایتها، در جنگ دنیای دنیا زده، آبرو و اقتدار تو را فریاد میزنند.
خوش به حالت ایران!
که اگر دنیا نخواست موفقیتت را ببیند، فرزندانت برای سرفرازی تو در میدان جهاد علمی حماسهها خلق کردند. باید دوباره فردوسی بیاید و حماسه را معنی کند و بگوید که فرزندان ایران، خود را به سلاح ایمان رویین تن کردند و هرچه خواب پلید اکوان دیو را پریشان.
این حماسه چقدر گفتنیاست! نه برای رأی آوردن فلانی و فلانی، برای شناختن دوستانی، از جنس تمدن اسلامی، از جنس ناب کار الهی کردن، از آن معاملههایی که شهدا در شب عملیات میکردند. چقدر بیشتر دوستشان دارم، دوستانم را.
چقدر عزیزترند این عزیز کردههای بیجیره و مواجب که حتی لبشان به همان ساندیسهای متهمی هم تَر نشد ولی زبان به کام نگرفتند و از حقانیت تنها کشور شیعی جهان دفاع کردند. تنها کشور متکی بر دین آخرین پیامبر الهی، در راستای ولایت الله و به پشتوانه همراهی همین مردم در تحقق دینداری.
رینگ آخر، لحظات پایانی رأی گیری و دستانی که برای دعا بلند میشوند و کودکانی که عزم جزم کردهاند با همین لکنت زبانشان برای اقتدار تو بر محمد(صلاللهعلیهوآله)و آلش درود فرستند. فرزندانی که برای مادرشان ایران خود را به هر آب و آتشی میزنند.
شعر سلمان هراتی را در ذهنم مرور میکنم: ای ایستاده در چمنِ آفتابی معلوم _ وطن من! ای تواناترین مظلوم _ تو را دوست دارم.
راستش نمیتوانم دوستت نداشتهباشم. هر دلیلی از جنس تو بهانهای قشنگ است برای عاشقی. تو دلیل همه بهانههای منی، وقتی که در خلوت ذهن غرور داشتنت را حس میکنم.
میشود من را هم فرزند خود بدانی؟
انتهای پیام