یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ |۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 24, 2024
قدس

حوزه/ اگر پذیرش دستورات الهی مشروط به این باشد که بر خود ما نازل گردد، این در حقیقت شرک است، نه ایمان، و کفر است، نه اسلام، و قبول چنین دستوراتی هرگز دلیل ایمان نخواهد بود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ماه مبارک رمضان، بهار قرآن است و در این ماه برای انس و الفت قلب ها با این هدیه الهی، به بررسی شبهات قرآنی در شماره های گوناگون خواهیم پرداخت.

پرسش:

چگونه تعصّبات نژادی یهود مانع ایمان به پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) گردید؟

پاسخ اجمالی:

خدای متعال در آیات ۹۱ـ۹۳ سوره «بقره» به یکی از جنبه های تعصبات نژادی یهود که در دنیا به آن معروفند اشاره کرده، و چنین می گوید: (هنگامی که به آنها گفته شود: به آنچه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید، می گویند: ما به چیزی ایمان می آوریم که بر خود ما نازل شده باشد). پس از آن پرده از روی دروغ آنان بر داشته و می گوید: اگر بهانه عدم ایمان شما این است که محمّد(ص) از شما نیست (پس چرا به پیامبران خودتان در گذشته ایمان نیاوردید؟ پس چرا آنها را کشتید اگر راست می گوئید و ایمان دارید).


پاسخ تفصیلی:

خدای متعال در آیات ۹۱ـ۹۳ سوره «بقره» به یکی از جنبه های تعصبات نژادی یهود که در دنیا به آن معروفند اشاره کرده، چنین می گوید: (هنگامی که به آنها گفته شود: به آنچه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید، می گویند: ما به چیزی ایمان می آوریم که بر خود ما نازل شده باشد (نه بر اقوام دیگر) و به غیر آن کافر می شوند)؛ «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَرائَهُ».
آنها نه به «انجیل» ایمان آوردند و نه به قرآن، بلکه تنها جنبه های نژادی و منافع خویش را در نظر می گرفتند (در حالی که این قرآن حق است و منطبق بر نشانه ها و علامت هائی است که در کتاب خویش خوانده بودند)؛ «وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ».


پس از آن پرده از روی دروغ آنان بر داشته می گوید: اگر بهانه عدم ایمان شما این است که محمّد(صلی الله علیه وآله) از شما نیست (پس چرا به پیامبران خودتان در گذشته ایمان نیاوردید؟ پس چرا آنها را کشتید اگر راست می گوئید و ایمان دارید)؟!؛ «قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».


اگر به راستی آنها به «تورات» ایمان داشتند، توراتی که قتل نفس را گناه بزرگی می شمرد، نمی بایست پیامبران بزرگ خدا را به قتل برسانند.


از این گذشته، اصولاً این سخن که ما تنها به دستوراتی ایمان می آوریم که بر ما نازل شده باشد، انحراف روشنی از اصول توحید و مبارزه با شرک است، این یک نوع خود خواهی و خود پرستی است، چه در شکل شخصی باشد؟ یا در شکل نژادی؟

توحید آمده است که این گونه خوهای زشت را از وجود انسان ریشه کن سازد، تا انسان ها دستورات خدا را فقط به خاطر این که از ناحیه خدا است بپذیرند.


به عبارت دیگر اگر پذیرش دستورات الهی مشروط به این باشد که بر خود ما نازل گردد، این در حقیقت شرک است، نه ایمان، و کفر است، نه اسلام، و قبول چنین دستوراتی هرگز دلیل ایمان نخواهد بود.


جالب این که: در آیه فوق می گوید: «هنگامی که به آنها گفته شود به آنچه خدا نازل کرده ایمان بیاورید...» که در این عبارت، نه محمّد(صلی الله علیه وآله) مطرح است، نه موسی و نه عیسی(علیهما السلام) بلکه صرفاً «ما أَنْزَلَ اللّه».


قرآن برای روشن تر ساختن دروغ و کذب آنها، در آیه بعد، سند دیگری را بر ضد آنها افشا می کند و می گوید: (موسی آن همه معجزات و دلائل روشن را برای شما آورد، ولی شما بعد از آن گوساله را انتخاب کردید و با این کار ظالم و ستمگر بودید)!؛ «وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ».


اگر شما راست می گوئید و به پیامبر خودتان ایمان دارید، پس دلیل گوساله پرستی بعد از آن همه دلائل روشن توحیدی چه بود؟
این چه ایمانی است که به محض غیبت موسی(علیه السلام) و رفتنش به کوه طور از دل های شما پرواز می کند و کفر جای آن، و گوساله جای توحید را می گیرد؟


آری شما با این کارتان هم به خود ستم کردید و هم به جامعه خود و نسل های آینده تان.


در سومین آیه مورد بحث، سند دیگری بر بطلان این ادعای آنها ذکر کرده مسأله پیمان کوه طور را به میان می کشد، می گوید: (ما از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان قرار دادیم و به شما گفتیم، دستوراتی را که می دهیم محکم بگیرید و درست بشنوید اما آنها گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم)؛ «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّة وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا».
(آری دل های آنها به خاطر کفرشان با محبت گوساله آبیاری شده بود)! «وَ أُشْرِبُوا فی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ».


آری، شرک و دنیاپرستی که نمونه آن عشق به گوساله طلائی سامری بود در تار و پود قلبشان نفوذ کرد، و در سراسر وجودشان ریشه دواند، و به همین دلیل، خدا را فراموش کردند.


شگفتا! این چگونه ایمانی است که هم، با کشتن پیامبران خدا می سازد، هم گوساله پرستی را اجازه می دهد، و هم میثاق های محکم الهی را به دست فراموشی می سپرد؟!
آری (اگر شما مؤمنید ایمانتان بد دستوراتی به شما می دهد)؛ «قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».(۱)

پی نوشت:

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha