به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین روح الله حبیبیان از اساتید حوزه علمیه قم در مطلبی که در اختیار حوزهنیوز قرار داد، به برخی از اظهارات مصطفی ملکیان پیرامون رئیس جمهور شهید که این روزها در فضای مجازی پخش شده، واکنش نشان داد و نوشت:
از زمانی که در موسسه امام صادق علیه السلام در قم، تحصیل در رشته کلام را آغاز کردم بیش از ۲۰ سال می گذرد، در همان سالها بود که یکی از فضلای هم دوره حجم قابل توجهی از صوت تدریس های استاد سابق موسسه، جناب مصطفی ملکیان را در اختیارم گذاشت که تقریبا همه را و برخی جلسات را چند بار گوش دادم.
تنوع موضوعات ارایه شده و معرفی منابع گسترده و ارائه دسته بندی جدیدی از موضوعاتی متداول کلامی، ویژگی آن جلسات بود که این شیوه تدریس و طرح بحث را در خاطرم ستودنی می نمود. نکته خاص و غیر علمی آن فایل های صوتی که بعدها با گزارش شفاهی برخی طلاب حاضر در همان کلاسها تایید شد، تندمزاجی و عصبانیت و حتی نزاع لفظی مکرر بین ایشان و برخی طلاب در نقد و نظرهای طلبگی بر مباحث مطروحه بود که البته در فضای طلبگی متداول است اما برخی عکس العمل های ایشان در جایگاه استاد بعضا منجر به عذرخواهی شدید و شرمسارانه اش در جلسه بعد می شد.
این تمام آنچه من از مصطفی ملکیان می دانستم بود؛ اما پس از گذشت سالها و مطالعه کتاب ها و مقالات و بخصوص مصاحبه های ایشان و سپس طرح نظریه «تدین تعقلی» ایشان که اثر شگرف آن را بر بخشی از دوستان سابق خویش در سبک و سلوک زندگی مومنانه می دیدم مرا بر آن داشت که تاملی عمیق تر بر نظرات و سیر تغییر تدریجی بینش و منش ملکیان بیندازم و نظرات و تاملات و دید گاه های خاص وی را عمیق تر مورد توجه قرار دهم که از میان این نمونه های مورد بررسی، مصاحبه وی در برنامه اصل ۲۷ و در گفتگو با خانم نسرین نیکنام در سال ۱۴۰۲ آخرین مورد از این دست موارد بود .
تعجب و حیرت از شدت انحراف فکری یک نو اندیش و عمق بیگانگی وی از جامعه ای که در آن زیست می کند از یک طرف و تعارض آنچه می اندیشد که می داند و مبلغ آن است با آنچه خود به عنوان یک مصداق، در گفتار و رفتار نمود عینی آن است انگیزه ای شد جهت نگارش مقاله ای در نقد ایشان در سال گذشته که البته مشورت با برخی اساتید و پاره ای عوامل دیگر مانع از این امر شد.اما امروز و در پس انتشار گسترده کلیپ سخنان ایشان در خصوص رییس جمهور شهید رئیسی عزیز که پاره ای کوتاه از همان مصاحبه طولانی سال گذشته است بر آن شدم که از انصراف قبلی خود منصرف شده نکاتی چند بنگارم.
عنوان نوشتارم برگرفته از دیدگاه اندیشمندان متاخر زیست شناس در خصوص نظریه تکامل یا فرگشت است که در آن معتقدند فرگشت لزوما به پیشرفت و کاملتر شدن موجود منجر نمی شود بلکه در مواردی روندی بر عکس به صورت پس رفت به خود می گیرد و موجود از وضعیت زیست بهتر و امکان تداوم حیات مطلوب تر نوعی عقب گرد را تجربه می کند. فارغ از درستی یا نادرستی این دیدگاه و علی رغم آنکه مصطفی ملکیان در مصاحبه های گوناگون سیر تطور و تغییر نگرش و تنوع رفتار فوق العاده خود را نوعی تطور تکامل معرفی می کند به نظر می رسد آنچه در شخصیت و تفکرات وی رقم خورده نوعی فرگشت معکوس به مراتب شدید تر از مورچه های لاک پشتی است که مثال معروف تکامل معکوسند.
بررسی عمق این انحراف نیاز به ساعتها بحث و ارایه مستندات از آثار متشتت و مصاحبه های گوناگون و سخنرانی های متعدد ایشان دارد که بحمدالله برخی اندیشمندان به این امر همت گمارده اند و مقالات و حتی پایان نامه های خوبی در این خصوص نگاشته شده است اما برای اثبات مدعای فوق، تنها و تنها همین مصاحبه تاسف بار سال گذشته که مملو از گزافه گویی و مدعیات ناصواب است کافی است که هر خردمندی را به تامل وا دارد که این همه مدعای بی سند و مدرک، بلکه بدیهی البطلان چگونه ممکن است با این ژست عالمانه و بی لکنت و تردید به زبان بیاید و مجریِ احتمالا - و البته خوش بینانه- نااگاه نیز با لبخندی از سر تعجب یا سکوتی از سر تردید یا تایید این حجم از شطحیات را همراهی کند .
تنها و تنها به همین چند دقیقه کوتاه از بخش پایانی این مصاحبه بنگرید که ملکیان در برابر نام «ابراهیم رئیسی» با چه تعابیر ناشایستی بر مردم و انتخابشان و بر شخص رئیس جمهور منتخب با تحقیر تاسف می خورد. نکته جالب آنکه در این مصاحبه چند ده بار تعبیر «مردم» بر زبان ملکیان جاری می شود و حتی دفاع خویش از انقلاب و نظام اسلامی را اشتباه مصداقی خود در دفاع از حقوق مردم و کاستن از آلام ایشان می نمایاند و همواره سخن از مردم در حوادث گوناگون بر زبان می راند، اما بر میلیون ها نفری که علی رغم تخریب های رسانه ای دشمنان داخلی و خارجی بخصوص دوستان و ارادتمندان خود وی و دو شخصیت محبوبش خاتمی و میرحسین موسوی و حامیان و همفکران سیاسی شان بر علیه شهید رئیسی، باز وی را اصلح تشخیص داده و به او رای داده اند افسوسی از عمق وجود بر می آورد تو گویی این جمع انبوه از مردم ایران توده ای فرو رفته در جهالت و نادانی اند و اگر به کاندیدای مورد تبلیغ وی جناب همتی رای می دادند فرهیختگانی قابل تحسین بودند.
عجیب تر آنکه اینگونه می نمایاند که خود رئیسی می داند که بسیاری -که ملکیان آن ها را حدود ۷۰ میلیون نفر از مردم ایران می داند- از او برای حضور در این مسند داناتر هستند !!! . عجبا که خود ملکیان در خصوص اظهار نظر چند سال گذشته دکتر سروش در مقام مقایسه بین امام خمینی و محمدرضا شاه حدود ۱۰ دقیقه با حرارت سخن می گوید تا روشن سازد این مقایسه نادرست است و در این امور باید کارکرد هر فرد را در همان مسند و جایگاه معیار قرار داد و دانایی امام خمینی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان ربطی به برتری او در مقام رهبر جامعه بر شاه ندارد؛ اما اینجا برای جایگاه ریاست جمهوری که بر اساس قانون اساسی کشور چه بسا کمتر از ۱۰۰ نفر از جمعیت هشتاد و چند میلیونی ایران دارای شرایط قانونی ثبت نام در کاندیداتوری این مسند هستند و اگر چنین قانونی هم نبود از حیث کارکرد چه بسا کمتر از ۱۰ هزار نفر واجد چنین کارکردهایی باشند دست بر روی دانایی و رتبه علمی می گذارد!!.
نگارنده با میزبان این مصاحبه که انگیزه ها و گرایشات و بخصوص مهارت وی در انجام حداقل های گفتگو و مصاحبه گیری از برنامه های دیگر وی نیز قابل درک است سخنی ندارد اما واقعا آیا کسی که از اندک خردورزی برخوردار باشد و در پایین ترین درجات ادراک و حتی اخلاق باشد نباید در برابر چنین ادعایی بپرسد که جناب ملکیان! فیلسوف و اندیشمند نواندیش و مبدع نظریه تدین تعقلی! این عدد مورد ادعای شما از چه پشتوانه سندی برخوردار است؟
به واقع آیا ملکیان که چنین تعبیر سخیفی بر زبان راند از خود نپرسید که چه بسا اگر در جمعی دوستانه کودکی نوسال در این خصوص از من بپرسد که « آیا شما در طول عمر نسبتا طولانی خود حتی یک بار با شخص شهید رئیسی دیداری داشتید یا گفتگویی با ایشان کرده اید که چنین قضاوتی در خصوص ایشان میکنید؟» چه پاسخی خواهم داد؟
آیا جامعه مخاطبان و مستمعان این گفتگو حق ندارند از ایشان بپرسند آیا شما لااقل یک بار کتاب های فقهی و حقوقی ایشان را که برخلاف عمده آثار خودتان حاصل تجمیع مصاحبه ها و مقالات پراکنده نیست و طرح موضوعات مشخص فقهی و حقوقی در رشته تحصیلی خود ایشان است تورق کرده اید که در خصوص ایشان چنین نظری می دهید؟ بعلاوه این قضاوت و اهانت به میلیونها انسان و رئیس جمهور مستقر در کشور در کجای منظومه اخلاقی ملکیان که پروژه چند دهه اخیر وی است می گنجد ؟
رویکرد جناب ملکیان در تدریس و سخنرانی های گوناگون تحلیل همه جوانب یک مساله و ارایه جمع بندی بر اساس همین تحلیل است ؛ بیایید بر همین مبنا تلاشی کنیم تا بدانیم منظور ایشان از آن ۷۰ میلیون ایرانی داناتر از رئیسی کیانند؟ افراد دارای سواد خواندن و نوشتن؟ افراد دارای تحصیلات دانشگاهی؟ کسانی که توانسته اند لااقل یک خانواده را اداره کنند؟ کسانی که از اختلالات جسمی و روحی حاد رنج نمی برند ؟ کسانی که توانایی سخن گفتن در یک جمع چند نفره چه رسد به فضاهایی مثل مجمع عمومی سازمان ملل را دارند؟ و ....
نگارنده که هرچه اندیشید معیاری برای این رقم (۷۰ میلیون) نیافت جز بیان عددی برای استخفاف و تحقیر رئیس جمهور منتخب مردم ایران که میلیونها رای را به خود اختصاص داده است و این رفتار سخیف و بی اخلاقی شنیع چیزی نیست جز نمونه ای از سلوک فردی و منش رفتاری کسی که بیش از ۲۰ سال است دغدغه خود را اخلاق و معنویت در جامعه معرفی می کند .
نکته عجیب تر اینکه ایشان این ادعا را مستند می کند به روایتی در منابع دینی به این مضمون که «ملعون است کسی که داناتر از خود را در کاری بیابد ولی خود متصدی آن شود.» اولا که چنین روایتی با این عبارات در منابع شیعه و سنی یافت نشد. ثانیا روایات در این باب چند دسته اند؛ دسته اول که افراد جاه طلب و طالب ریاست را ملعون معرفی می کند که این امر ربطی به وجود اصلح و اعلم ندارد بلکه این روایات تلاش برای کسب ریاست و جاه طلبی بدون قصد خدمت به خلق و تقرب الهی را عملی بدور از رحمت خدا معرفی می کند (بحار/۷۰/۱۵۱) مفسران ذیل آیه ۸۳ سوره قصص و آیه ۵۵ سوره یوسف به طور مبسوط به این دسته از روایات پرداخته اند.
دسته دوم روایات ناظر به زمامدارانی است که در زیر مجموعه خود فرد ناشایست را بر کاری می گمارند که بهتر از او وجود دارد که این عمل را غشّ در امر خدا و رسول و امور مسلمین و عملی مذموم معرفی می کند(نهج الفصاحه/۱/۳۶۱ ) دسته سوم ناظر به خود شخصی است که متصدی امری می گردد در حالی که افضل از او وجود دارد که این فرد را خائن به خدا و رسول معرفی می کند (الحیات/۲/۵۸۶) که در این دسته نیز بحث افضل است نه صرفا فرد داناتر و اعلم .
آشنایان با منطق و منش این روشنفکر معاصر می دانند که امروزه مصطفی ملکیان در سیر فرگشتی خود و احتمالا در مرحله پنجم دگردیسی فکری که در آن بسر می برد لااقل به معنای مصطلحی که قاطبه مسلمانان سراسر عالم درک می کنند به دین و منابع یا ادبیات دینی معتقد نیست و شنیدن تعبیر« ادبیات دین مان» که قطعا مرادش معنای مصطلح روایات اسلامی است لطیفه ای تلخ است که تنها در مقام ظهور و بروز بی اخلاقی های درونی وی و تحقیر کسی که منتخب و محبوب وی نیست بکار می رود امری که مشابه آن را در کلیپ تبلیغاتی شرکت در انتخابات سال ۹۶ و تلاش جهت ترغیب مردم برای رای دادن به روحانی برای تحقیر رییس جمهور قبلی و سیاه نمائی وضعیت جامعه ایران نیز می توان یافت.
ثانیا عمق فقدان صلاحیت وی در اظهار نظر در خصوص منابع اسلامی در حالیکه تخصصی در این امر نداشته از همین یک نمونه روشن می شود زیرا تلفیقی از چند روایت در منابع درجه ۲ و ۳ که پاره از ای آنها مرسل و فاقد ارزش روایی هستند را چنان در ژست یک اسلام شناس مطرح می کند و مستند تهمت ناجوانمردانه خود قرار می دهد تو گویی محدثی متضلّع در روایات در حال استناد به منابع اصیل برای تایید مدعای دینی خویش است در حالی که تفاوت افضل و اعلم را نیز درک نمی کند یا افضلیت و اعلمیت قیاسی را با افضلیت و اعلمیت عرفی خلط می کند.
ثالثا ایشان که سالهاست جز حضور در جمع شاگردان خاص و فضاهای دانشگاهی ویژه و تعامل با مجیزگویان و ارادتمندان تقریبا در هیچ جمع مخالفی حضور نیافته و با اندیشمندان و صاحب نظرانی که چون او تطور فکری نداشته و به تعبیر ایشان در همین مصاحبه همانند دماسنج در هر زمان دمائی را نشان نمی دهند بلکه بر مبانی معرفتی و اندیشه ثابتی در طول حیات فکری خود استوار ماندند و دین را به حد ابزاری برای حصول معنویت تنزل نداده و معنویت را نیز اعم از حالات خوش برخاسته از نحله های ساخته فکر بشر نمی دانند، چگونه در خصوص ۷۰ میلیون ایرانی سخن می گوید و دیدگاه ایشان را عمیقا می شناسد و می تواند بین ایشان و دکتر رئیسی مقایسه ای تا این حد شنیع بر زبان بیاورد؟!
و رابعا فرض کنیم مراد ایشان همچون رقیب بی اخلاق انتخاباتی شهید رئیسی تحصیلات ابتدائی و پیش حوزوی رئیس جمهور فقید بوده و در نتیجه میلیون ها نفر در ایران از ایشان داناتر هستند آیا براستی دانائی، تنها و تنها به خواندن کلاسهای ابتدائی و اخذ مدرک سیکل یا دیپلم از وزارت فرهنگ سابق است و حجم انبوه اندیشمندان این سرزمین که در طول قرون متمادی در حوزه های علمیه تحصیل کرده اند همانند پدر مرحوم خود ایشان که از عالمان محترم شهرستان شهرضا بوده بی سواد و نادان تلقی می شوند؟
آیا دانش و تخصص در اموری همچون تمشیت قوه قضاییه یا یک مجموعه بزرگ دینی و فرهنگی و اقتصادی مانند آستان قدس که در زمره بزرگترین مجموعه های مردم نهاد خاورمیانه است و حتی اداره حکیمانه کشوری بحران زده مانند ایران پسا روحانی که در همه به شهادت آمارها موفقیت چشمگیر در عملکرد شهید رئیسی مظلوم وجود داشته، بخشی از دانائی بحساب نمی آید ؟ یا دانایی در حوزه مهارت ها تنها همان ۱۴ مهارتی است که به زعم وی باید هر والدینی به فرزندان خویش بیاموزند؟ (سخنرانی در رونمائی از مجموعه کتاب های زندگی خوب).
جالب آنکه جناب ملکیان با این حجم از دانائی و مهارت تشخیص سره از ناسره در امور دینی، در بخشی از همین مصاحبه وارد تحلیل فقهی و تاریخی مقوله حجاب می شود و برخی نظرات مراجع تقلید را فاقد ریشه و سند در منابع اسلامی معرفی می کند.
برای کسانی که سالهاست ارادتمند ملکیان هستند نکته عجیب تر در این مصاحبه آن بود که وی علی رغم ادعاهای همیشگی خود، بخش عمده این مصاحبه را به تعبیر احمد زیدآبادی به تئوریزه کردن سیاست اختصاص می دهد؛ در حالی که ملکیان همواره خود را فردی غیر سیاسی دانسته و در همین مصاحبه هم تاکید می کند «من کنشگر سیاسی نیستم» اما جالب آنکه در جلسات مختلف سیاسی حتی در جلسه دعوت از حضور مجدد خاتمی در انتخابات سال ۸۸ در صف اول میهمانان می نشیند و بر اشعار هجو رئیس جمهور مستقر خنده سر می دهد و دست می زند یا در تایید آشوب های غیر اخلاقی و ضد بدیهیات زندگی مدنی در سال ۸۸ و ۹۸ موضع صریح می گیرد و حتی اعتراضات مخرب سال ۱۴۰۱ را کاملا موجه جلوه داده و در اظهار نظری مضحک مردم را از کمک به مراکز خیریه نهی میکند تا این امر موجب تضعیف نظام گردد و اعتراضات آشوبگران کمرنگ نگردد!؟(سخنرانی در دانشگاه تهران آذر ۱۴۰۰)
نمی دانم امروز در پس شهادت دکتر رئیسی و بازتاب گسترده دلبستگی خارق العاده بخش عظیمی از مردم ایران نسبت به این مرد بی ادعا و رئیس جمهوری که تنها سه سال فرصت خدمت یافت و بی گمان یکی از اخلاقی ترین و جهادی ترین نوع مدیریت در سطح کلان را به نمایش گذارد، مصطفی ملکیان در خلوت خویش چه می اندیشد و در خصوص این حجم عظیم از ایرانیان دلبسته به این شهید مظلوم چه تعبیری در ذهن می پروراند! اما بنظر نگارنده مصطفی ملکیان کسی است که حتی نمی توان بر او تاسف خورد.
اگر تاسفی باشد بر سیر قهقرایی روشنفکری در ایران است و البته بر کسانی که نسبت به دیدگاه ها و نظرات مصطفی ملکیان حس خوشایندی داشته آن را برخاسته از حجم قابل قبولی از دانائی می انگارند و گمان می کنند که وی از پس آشنایی با دین (به معنای مصطلح) و منابع دینی از آن رویگردان شده و به اخلاق مداری و معنویت گرایی و تلاش برای رهایی از رنج بشر چیزی همانند جهان بینی بودیزم روی آورده است؛ غافل از آنکه مراد ملکیان از «مردم» نه انسان است و نه انسان ایرانی بلکه بخش خاصی از کسانی است که ایشان را در زیست فکری همچون خود می انگارد در نتیجه بعد از سرکوب آشوبگران فتنه ۸۸ به شهادت برخی نزدیکانش تا مدتها خود را از شدت اندوه قادر و مایل به سخن گفتن نمی دانست اما لااقل در طول این یک دهه اخیر در برابر رنج عمیق مردم سوریه و عراق و میانمار و فاجعه نسل کشی مردم مظلوم غزه و حتی مصیبت دیدگان حوادثی چون شهدای ترور در سالگرد شهید سلیمانی و بطریق اولی داغداران شهادت رئیس جمهور محبوب و یاران همراهش در هفته گذشته نه کلامی بر زبان می راند و نه قلمی بر کاغذی و نه حتی ابراز تاسفی می نماید .
و سخن آخر آنکه در برابر تهمت زشتی که جناب ایشان به رئیس جمهور محبوب در «علم به داناتر بودن دیگران در تصدی مسئولیت ریاست جمهوری از خودش» زد و تهمت سخیف تری که به میلیونها رای دهنده به ایشان که «این رأی را فقط و فقط بخاطر گرایش حزبی خود و به قیمت نابودی ملت دادند» زد به یاد روایتی افتادم که امام علی علیه السلام می فرماید : « لا قِحَةَ کالبُهت؛ هیچ وقاحت و بی شرمی همانند بهتان زدن نیست» (غرر الحکم /۴۴۳۸).