به گزارش خبرگزاری حوزه، بیست و نهم ذی القعده سالروز شهادت امام جواد علیه السلام است که به این مناسبت به زندگینامه این امام همام خواهیم پرداخت:
ولادت:
از نجم صنعانی روایت شده که گفت: من در حضور امام رضا علیه السّلام بودم، امام جواد را آوردند، به امام رضا گفتم: فدایت شوم این همان مولود مبارک است؟ فرمود: آری، این همان کسی است که از لحاظ خیر و برکت کسی نظیر او برای شیعیان ما متولد نشده.[۱]
اما درباره روز و ماه ولادت اختلاف نظر وجود دارد. قول مشهور و منحصر به فرد، دهم رجب است که شیخ طوسی نقل کرده است که قَالَ ابْنُ عَیَّاشٍ وَ خَرَجَ إِلَی أَهْلِی عَلَی یَدِ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ أَبِی الْقَاسِمِ رَضِیَاللَّهُ عَنْهُ فِی مُقَامِهِ عِنْدَهُمْ هَذَا الدُّعَاءُ فِی أَیَّامِ رَجَبٍ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ- مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرْب..... وَ ذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ مَوْلِدَ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع.[۲] ابو جعفر لقب امام جواد ع است که به جهت مشابهت با لقب امام محمد باقر در روایات به ابوجعفر ثانی معروف هستند. همچنین از القابی که به ایشاننسبتدادهشدهاست، از جمله تقی، زکی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، متوکل، مرضی، متقی، منتجب، عالم ربانی و هادی[۳]
ولی بیشتر منابع زادروز امام را نیمه ماهرمضان و در شهر مدینه دانستهاند: قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیُّ الثَّانِی (عَلَیْهِ السَّلَامُ): وُلِدَ بِالْمَدِینَةِ، لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ، النِّصْفَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ مِائَةٍ وَ خَمْسٍ وَ تِسْعِینَ مِنَ الْهِجْرَةِ.[۴] امام می فرمایند ایشان در شهر مدینه و در شب جمعه در نیمه ماه مبارک سال ۱۷۵هجری چشم به جهان گشوده اند.
امامت:
به خاطر امامت ایشان در کودکی، افرادی سعی داشتند امامت ایشان را منکر شوند. از محمودی روایت شده که گفت: من در طوس بالای سر امام رضا علیه السّلام ایستاده بودم، بعضی از یاران آن حضرت گفت: اگر حادثه ای برای امام رضا پیش آمد کند امام بعد از او که خواهد بود؟
امام رضا به آن شخص توجهی کرد و فرمود: بعد از من باید برای امر امامت به پسرم(امام جواد) رجوع شود. او گفت: سنّ امام جواد کم است، فرمود: خدا حضرت عیسی بن مریم را برای مقام پیغمبری برانگیخت در صورتی که سن آن حضرت از امام محمّد تقی کمتر بود. [۵] موقعی که امام رضا علیه السّلام در سنه (۲۰۲) هجری از دنیا رفت سنّ امام محمّد تقی تقریبا هفت سال بود همچنین در روایتی دیگر نشانه ای از امامت ایشان را امام رضا به اصحاب نشان میدهند: از محمّد بن علی بن جعفر روایت شده که گفت: من با امام رضا علیه السّلام بودم، امام رضا فرزند خود امام جواد را که خردسال بود صدا زد، او را نشانید و به من فرمود: تا پیراهن آن حضرت را بیرون آوردم، امام رضا علیه السلام مهری را که نظیر انگشتر در بین گوشت و پوست در یکی از کتفهای امام جواد بود بمن نشان داد و فرمود: این مهر را میبینی؟ نظیر همین مهر هم در همین موضع از بدن موسی بن جعفر علیهما السلام بود.[۶]
زندگینامه:
امام جواد علیهالسلام هفت سال و اندی از عمر پدرش، امام رضا علیهالسلام را درک کرد [۷]و با دو خلیفهعباسی، مأمون و معتصم، معاصر بود.
یکی از دلایلی که دهان منکران امامت امام جواد علیه السلام را می بست، علم لدنی ایشان از خردسالی بود: در روایتی آمده است که مخالفین به مأمون گفتند: اگر اجازه فرمائی یحی بن اکثم از امام جواد مسئله فقهی پرسش کند تا ببینیم فهم و معرفت امام جواد نسبت بفهم و معرفت پدر بزرگوارش چگونه است؟ مأمون به یحی بن اکثم اجازه داد، یحی بن اکثم به امام جواد عرض کرد: چه میفرمائید در این مسأله که شخص مُحرِم صیدی را بکشد؟ امام جواد فرمود: آن را در حرم کشته یا خارج از حرم، عالم به حُکم آن بود یا جاهل، عمدا آن را کشت یا از روی خطا، قاتل صغیر بود یا کبیر غلام زرخرید بود یا آزاد، اولین صید او بوده یا قبلا هم صید کرده، آن صید از پرندگان بوده یا غیر آنها، صید صغیر و کوچک بوده یا بزرگ، بعمل خود اصرار دارد یا پشیمان شده، در روز آن صید را کشته یا شب، برای حج احرام پوشیده یا برای عمره؟؟ راوی گوید: یحی بن اکثم از جواب امام جواد علیه السلام عاجز شد.[۸]
آگاهی هایتاریخی درباره وقایع زندگی امامجواد علیهالسلام اندک است. افزون بر محدودیتهای سیاسی که مانع نشر اخبار راجع به امامانمیشد، کوتاهیعمر آن حضرت نیز عامل مؤثری در نبود اخبار در منابع تاریخیاست. به علاوه، امام بیشتر عمر خود را در مدینه، دور از مرکز خلافت، به سر بردهاست. در سال۲۰۰، رجاءبن ابیضحاک(از امرای مأمون) به دستور مأمون، امام رضا علیهالسلام را از مدینه به مرو فرستاد [۹]
دختر ایشان حکیمه، همنام عمّه پدرش( حکیمه، دختر امام کاظم علیه السلام) و همان کسی است که هنگامولادت حجّت علیه السلام حضور داشته است، همان گونه که عمّه همنامش حکیمه، در ولادت امام جواد علیه السلام حاضر بوده است.[۱۰]
شهادت:
زرقان به نقل از ابن ابی دؤاد میگوید: نزد معتصم رفتم و گفتم: خیرخواهی امیرالمؤمنین بر من واجب است و سخنی میگویم که میدانم فرجام آن، آتش دوزخ است.
معتصم گفت: این خیرخواهی چیست؟ گفتم: امیرالمؤمنین، فقیهان و عالمان را برای حکمی از احکام دین در مجلس خود گرد آورد و از همگان درباره آن حکم نظر خواست و آنان در حضور دیگر عباسیان، وزیران و دبیران خلیفه، دانستههای خود را درباره موضوع مورد بحث بیان داشتند.
تمام حاضران و عامّه مردم که در پس درها قرار داشتند فتوای آنان را شنیدند. آنگاه امیر المؤمنین آرای آنان را نادیده گرفته و سخن و رأی کسی را- که حکمی غیر از حکم فقیهان داده- پذیرفت که امت را با امامت خود به دو دسته کرده است و [دستهای از آنان] او را نسبت به خلافت، از خلیفه سزاوارتر میدانند. ابن ابی دؤاد گفت، رنگ از چهره خلیفه پرید و متوجه مطلب شد، آنگاه به من گفت: به پاس این خیرخواهی خدایت پاداش خیر دهد! [۱۱]درواقع خلیفه امام را برای حکومت خود خطرناک دیده و درصدد رفع این خطر بزرگ برآمد. اما وی در تلاش بود برنامه ایی بریزد که در کم ضرر ترین و کم سرو صداترین حالت ممکن این اتفاق بیفتد، چراکه مردم امام را دوست داشتندو در صورت دشمنی علنی امکان شورش مردم و یا ازبین رفتن محبوبیت حکومت وجود داشت.
دلایل و انگیزه هایی از جمله آنچه گذشت معتصم را واداشت تا ام الفضل را برای کشتن امام جواد علیه السّلام برگزیند، اقدام ام الفضل به تحریک پدرش مأمون برای کشتن امام جواد علیه السّلام بود.[۱۲]در باره مسموم شدن امام به دست همسرش، امفضل، گزارش مفصّلی آمدهاست. بنا بر این گزارش، امفضل به تحریک معتصمعباسی و جعفر، برادر تنی امفضل، و از روی حسادت به همسر دیگر امام (مادر امامهادی علیهالسلام)، امام را مسموم کرد، اما بعد پشیمان شد[۱۳]
حُسنا عباسی، طلبه حوزه علمیه خواهران
پی نوشت ها:
[۱] اثبات الوصیه،ص۴۱۰
[۲] مصباح المتهجد،ج۲،ص۸۰۶
[۳] دلائل الامامه؛فضلبن حسنطبرسی، ۱۴۱۷
[۴] دلایل ایمه،ص۳۸۳
[۵] اثبات الوصیه،ص۴۱۲
[۶] همان،ص۴۱۰
[۷] همان،ص۳۹۴
[۸] ترجمه اثبات الوصیه ،ص۴۱۹
[۹] ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۱، ص۱۹۴
[۱۰] ابن شهرآشوب در المناقب،ج ۴،ص ۳۹۴
[۱۱] پیشوایان هدایت ،حکیم، سید منذر؛ مترجم عباس جلالی ،ج۱۱ ،ص۱۷۵
[۱۲] حیاة الإمام محمد الجواد علیه السّلام،ص ۲۶۴
[۱۳] اثبات الوصیه ص۲۲۷