به گزارش خبرگزاری حوزه، گزیده ای از سخنان متفکرین انقلاب اسلامی با عنوان «گفتمان ناب» توسط رسانه حوزه پرداخته شده است که در این شماره سخنان مرحوم آیت الله مصباح به صورت پرسش و پاسخ در موضوع «فلسفه چرایی انتخابات با فرض عدم مشروعیت حاکم اسلامی توسط آراء مردم» تقدیم علاقهمندان میشود.
پرسش: اگر مشروعیت حاکم اسلامی منوط به آرای مردم نیست، پس انتخابات چرا؟
پاسخ: شایسته است ابتدا به چند نظریه اشاره کنیم که معتقدند آرای مردم باید در حکومت دینی نقش داشته باشد.
۱. برخی میگویند: حکومت یا «لیبرالی» است و توسط آرای مردم مشروعیت پیدا میکند، و یا «فاشیستی» است و در آن مردم هیچ دخالتی ندارند. در نظام اسلامی باید آرای مردم را معتبر بدانیم تا انگ فاشیستی به نظام زده نشود.
۲. معدودی از فقهای معاصر شیعه به عنوان احتمال گفتهاند: در زمان غیبت معصوم، مشروعیت حکومت منوط به آرای مردم است.
۳. برخی معتقدند: چون از طرف خدا برای حکومت ـ در زمان غیبت ـ حکمی صادر نشده و امر و نهیای به ما نرسیده است، یعنی امر حکومت در عصر غیبت مسکوت مانده است، پس این امر به مردم واگذار شده و آنان باید به حاکمیت شخص و یا اشخاصی نظر بدهند، یعنی نظر و رأی مردم نقش تعیینکننده در مشروعیت نظام دارد.
۴. گروهی می گویند: چون توسط خدا به کسی حق حاکمیت اعطا نشده است، خود مردم باید تصمیم بگیرند زیرا مردم بر جان و مال خویش مسلط هستند (الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم): مردم حاکمیت را ـ که حق آنان است ـ به شخصی واگذار میکنند و یا او را وکیل خود میگردانند. ـ تفاوت «توکیل» با «تفویض» این است که در اوّلی حق تجدید نظر داریم، ولی در تفویض نمیتوانیم از رأی خود برگردیم، ـ پس مشروعیت حاکمیت در هر دو صورت، به آرای مردم است.
در نقد نظریه نخست باید گفت: به چه دلیل حکومت باید در دو شکل یاد شده منحصر باشد؟!
ما شکل سوّمی از حکومت را میشناسیم که در آن مشروعیت، با آرای مردم به دست نمیآید، بلکه مشروعیت آن با حکم الهی است، در همان حال هیچگونه تحمیلی هم بر مردم وجود ندارد، زیرا توسّل به زور برای دستیابی به حکومت مورد نظر ما روا نیست.
درباره نظریه دوّم باید توجه کرد اکثریت فقهای شیعه، مشروعیت حکومت در زمان غیبت را از ناحیه خدا میدانند، اگرچه پذیرش و بیعت مردم باعث عینیت بخشیدن به حکومت دینی خواهد شد. و اگر مشروعیت، بسته به آرای مردم باشد، اشکالاتی پیش خواهد آمد که در نقد نظریات دیگر مطرح میشود.
درباره نظریه سوم باید گفت: خدای متعال در مورد حکومت در عصر غیبت سکوت نکرده است؛ متون دینی میگویند: مردم در زمان غیبت باید تحقیق کنند و فقیه جامع شرائط را برای حکومت بیابند و حکومت را به او بسپارند.
درباره نظریه چهارم باید گفت: در بینش دینی حق حاکمیت از آنِ خداست، همه چیز مملوک اوست. هیچ کس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه خدا ندارد، حاکمیت بر مردم در صورتی مشروع است که با اذن خدا باشد. پس حاکمیت حق مردم نیست، تا بخواهند آن را به کسی واگذار کنند یا کسی را وکیل نمایند.
اشکالاتی ـ که در جای خود ـ بر «دموکراسی» وارد است، بر نظریه چهارم هم وارد است؛ از جمله اینکه اگر اکثر مردم حاکمیت را به کسی توکیل یا تفویض کردند، وظیفه مخالفان چیست؟ آیا باید اطاعت کنند؟ چرا؟! همچنان که میتوان اشکال کرد چرا مردم حق حاکمیت را فقط به فقیه واگذار کنند؟! اگر حق مردم است، میتوانند آن را به هر کس که بخواهند واگذارند. پس طبق نظریه چهارم ولایت فقیه ضرورت ندارد.
* جایگاه حقیقی مردم در حکومت دینی
پس از بررسی نظریهها، به نظریه مورد قبول میپردازیم. گفته شد مردم هیچ مشروعیتی به حکومت فقیه نمیدهند رأی و رضایت آنان باعث بوجود آمدن آن میشود. خدا به پیامبر میفرماید:«هُوَ الَّذی اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤمنین؛«خداست که تو را با یاری خویش و مؤمنان تقویت کرد». کمک و همدلی مردم مؤثر در عینیت بخشیدن به حکومت ـ حتّی حکومت پیامبر است. حضرت امیر(علیه السلام)میفرماید:«لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَقیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ... لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها، میفرماید:«اگر حضور بیعتکنندگان نبود و با وجود یاوران حجّت بر من تمام نمیشد... رشته کار [حکومت] را از دست میگذاشتم.»همچنین از آن حضرت نقل کردهاند:«لارَأْیَ لِمَنْ لایُطاع؛ «کسی که فرمانش پیروی نمیشود، رأیی ندارد.»این سخنان همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش و تثبیت حکومت الهی، خواه حکومت رسول اللّه و امامان معصوم و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت، دارد.
منبع: کتاب پرسشها و پاسخها ج اول