جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳ |۶ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 8, 2024
تصاویر/ حال و هوای مسجد مقدس جمکران در شب عید غدیر

حوزه/ آنجایی که چشم انتظاران موعود در پایتخت منتظران رحل اقامت افکنده اند، تا در کشاکش روضه های جانسوز شب عاشورا، دل در گروی منتقم اصلی خون سالار شهید باشند، چه نیکو جایی است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کوتاه بود ولی پر محتوا، کوتاه بود ولی برای اولین بار.

از آنجایی که همیشه برای اولین بارها زیبا است، همین برای اولین بار هم در ذهن من ماند.

بهانه برای همین اولین بارهم به حدی دلچسب بود که جایی بهتر از اینجا برای ادای این بهانه و این نذر زیبا وجود نداشت.

جمکران، در شب عاشورا؛ و چه حس عجیبی به این ترکیب داشته ام. لیکن به رغم علاقه ام هرگز این حس را به تجربه نرسانده بودم.

من همیشه جمکران برای در آغوش کشیدن آرامش رفته از زندگی ام بر می گزیدم. اینکه در گوشه ای بنشینم و غرق در آرامش و رهایی این تکه از زمین شوم. عادت نداشتم که در مراسم های بزرگ در این خلوتگاه اتراق کنم. چون جمکران برای بسیاری از ما حکم حیات خلوتی دارد که شاید همیشه آرامش را به زندگی پر آشوب مان هدیه می کند.

امشب با رفیق جمکرانی ام برای ادای دینی در این مکان حضور می یافتم. سر شب بود که به مسجد رسیدم. هول هول به دنبال عبور از موانع امنیتی بودم که تا خودم را به دوست قدیمی ام که از خادمان با سابقه جمکران بود و قرار بود نذری را بگیرد برسانم، ولی آنچه در ابتدای ورود به مسجد دیدم، مثل ترمزی بود که در جایی که فکر نمی کردم ترمز چرخ روان ذهن من را کشید و با خود به جایی برد که باید میرفت.

اولین صحنه قشنگی که در پارکینگ جمکران نظرم را جلب کرد، نشستن خانواده هایی بود که مشخص بود از شهرهای مختلف خود را به جمکران رسانده بودند تا شب عاشورا در این مکان بیتوته کنند و عزای امام شان را در محضر امام حاضرشان باشند.

سفره ساده و دل ساده شان ذهنم را مشغول می کرد. آن قدر شیرین بود که با خودم می گفتم که خوشبحالشان و بدا به ما که نه چنین حالی داریم و نه چنین دلی و نه چنین کیاستی. این شب را اصلا آدم اینجانباشد کجا باشد؟

اصلا مگر نگفته اند که در شب عاشورا برای تسلی دل امام زمان(عج) که آکنده در اضطراب و اندوه است صدقه بدهید؟ مگر از اینجا جایی هم بهتر می توان یافت که سفره اندوه و عزای دل باز کنی و میهمان صاحب عزای اصلی این عالم باشی؟

جای جای مسجد در این شب برایم عجیب و غریب تر از همیشه بود. هیچ وقت عادت نداشتم که مسجد را در این حال ببینم چون من همیشه روزهای خلوت به جمکران می رفتم و آرام و آرام بدون و هیچ صدای بلندگویی در خلوت خود، محفل انسی برپا می کردم و آرامشی که از گوشه گوشه مسجد به سمتم می آمد را در آغوش می کشیدم. اما این شب، ماجرا چیز دیگری بود.

نمی دانم چرا انقدر حال و هوای این شب و این مکان مثل شب قدر بیست و یکم یا بیست و سوم بود. انگار سنگینی همه عالم در این حیات جمع شده بود و بارش عجیب بر قلب آدم سنگینی می کرد.

هول و ولای شب عاشورا و اضطراب قطب عالم امکان را می شد در گوشه گوشه مسجد لمس کرد. گویی این سنگینی و اضطراب در سنگ ها و شیشه ها و ستون ها نیز رخنه کرده بود.

واعظ مسجد متنی از مقتل را پیش روی گذاشته بود و آرام آرام می خواند. کم کم ناله های مردمی که گوشه و کنار مسجد بیتوته کرده بودند را هم بلند کرده بود. این حرف ها و کلمات سنگینی فضای مسجد را بیشتر می کرد.

گویا ولوله ای که امشب در آسمان و زمین برپاست را در این گوشه ناب از دنیا می توان بهتر حس کرد.

آنجایی که چشم انتظاران موعود موجود، در پایتخت منتظران رحل اقامت افکنده اند، تا در کشاکش روضه های جانسوز شب عاشورا، دل در گروی منتقم اصلی خون سالار شهید باشند، چه نیکو جایی است.

بساط زندگی حصیری کوچک مردم این سرزمین در گوشه گوشه مسجد به جزایر اشکی مبدل شده بود که از بالاتر و آنجایی که خیل عظیم و بی حساب فرشتگان الهی ثبت کننده احوالات عزاداران حسین (ع) اند، صحنه ای شعف انگیز در روح ملائکه الله می دمید.

هر کسی با حال دل خود از گوشه و کنار مسجد زمزمه ای می کرد و همین جوری که کم کم بر جمعیت عشاق افزوده می شد. سور و سات مهمانان ماتم کده حسین(ع) هم علم می شد.

اینجا کسانی می آمدند که می خواستند که در بیدارباش شب عاشورا چشم از دنیا ببندند و دیده ای تر کنند و در کشاکش غم انگیزترین شب سال، در کنار مولایشان باشند.

در همین حین ها بود که یادم می آمد، هرساله این موقع شب عاشورا دعای فرج می خواندم برای آقایی که بالای سر همه ما امورات عالم را در کف دست گرفته و بر افلاکیان سروری می کند. برای آرامش قلب ایشان صلواتی می فرستادم و چند برگ قرآنی می خواندم و صدقه ای پیش کش می کردم برای قلب مبارکشان. و امشب همان جایی بود که باید می بودم و لحظه سنگین شب عاشورا را کنار موعود محبوب می زیستم. خدا را سپاس.

راستی دم علی فانی گرم که دعای فرج را در تنگ روزی های کرونا با آن لحن خوش و دل فریب زمزمه کرد و این حال خوش را به ما هدیه داد و این آوای دل انگیز را در زیباترین لحظات مردم این سرزمین سنجاق کرد.

چه نیکو شبی و چه نیکوجایی که زول بزنی به گنبد سبز و مناره هایی که یادآور مسجد النبی است و گوش دل بدهی به نوای روح انگیز دعای فرج. جایی که عظم البلا بخوانی و این بار تو باشی که از خدا بخواهی جان و قلب مالامال از غم و اضطراب امام حاضرت را تسکین دهد.

إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ...

مولای من یادت هست که امشب من برای تو دعا کردم؛ تو نیز برای من و این دنیا دعا کن که آرامشی که امشب از خدا برای قلب محزون و خونین ات طلب کردیم به ما باز گردانی و دنیایی که دیگر هیچ دل خوشی برای کسی نگذاشته است را برای آنهایی که از ظلم و جور ظالمان و ستمگران این عالم به ستوه آمده اند، حیاتی دوباره بدهی.

یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha