به گزارش خبرگزاری حوزه، مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «عبودیت و رضایت به مقدرات الهی» پرداختند که متن آن بدین شرح است:
عبادت و اطاعت بر دو قسم است، عبادت تکوینی که جمیع جمادات و نباتات و حیوانات مجذوب مسئولیتی است که خدا بر آنها محول کرده است.
بین عبادت و اطاعت فرق است، عبادت یعنی حتما قصد و نیت در آن لازم است، مثلا برای چه و به امر چه کسی نماز میخوانی؟ آیا مستحب است یا واجب که نماز میخوانی، به دستور چه کسی صدقه میدهی؟ پس عبادت هم نیت لازم دارد و هم هدف آن باید مشخص باشد.
در اطاعت اعم است، نه قصد لازم است و نه نیت. اطاعت امر مولا میکند. پدر دستور میدهد و او عمل میکند، ثواب دارد اما لازم نیست که نیت داشته باشد.
عبادت را میتوان به دو قسم عبارت تشریعی و غیرتشریعی تقسیم کرد و به عبادت غیرتشریعی، اطاعت میگوییم.
جمیع عالم وجود مطیع و فرمانبردار حضرت حق هستند. جمادات، نباتات، حیوانات و ملائکه مطیع خدا هستند، خورشید به امر حق طلوع و غروب میکند، میلیونها سال است که کار میکند و یک دقیقه از چهار فصل کم یا زیاد نشده است پس امر الهی را اطاعت میکند و طبق دستور خداوند متعال عمل میکند لحظهای هم تخلف نمیکند.
در همین زمینه آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد در آیه ۱۱ سوره فصلت میفرماید: «ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»؛ و آن گاه به خلقت آسمانها توجه کامل فرمود که آسمانها دودی بود، پس (به امر نافذ تکوینی) به آسمان و زمین فرمود که همه (به سوی خدا و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت یا به جبر و کراهت بشتابید. آنها عرضه داشتند: ما با کمال شوق و میل میشتابیم.
این اطاعت تکوینی است و در ذات آنها نهاده شده است، طلوع و غروب ستارگان، سیر کواکب و کهکشانها به امر حق است و عبادت نیست بلکه اطاعت است، و از نوع اطاعت تکوینی، میلیاردها سال بعد هم اگر دستور بیاید، به همین شکل عمل میکنند.
عباداتی که ما انجام میدهیم چند نوع است. یک نوع از عبادات از روی طمع و برای آثار عمل است، یعنی بخاطر آثار آن عمل، آن را انجام میدهیم. هدف ما از انجام واجبات و ترک محرمات، نفع خودمان است و طمع داریم که بواسطه نماز و دعایی که میخوانیم، دعایمان مستجاب شود، این کار معامله است نه عبادت.
یک نوع عبادت از روی ترس است. ترس از اینکه جهنم نرویم این نوع عبادت بازدهی ندارد و ارزشی هم ندارد، درست است که اسقاط تکلیف میشود اما ما به ازای اسقاط تکلیف ندارد و این بسیار مهم است.
یک نوع از عبادت از روی محبت به خداست. در این حالت انسان میگوید خدایا چون دوستت دارم عبادت و اطاعت تو را میکنم من عبد تو هستم میخواهی مرا به جهنم ببر یا بهشت ببر. عبد طبق خواست مولای خود عمل میکند نه آنچه دلش میخواهد.
منظورم این نیست که نذر کردن درست نیست، نذر بکنید لکن از خدا تقاضا کنید که خدایا حاجتم را بده و موفقم بدار تا این عمل را انجام دهم. این کار بسیار عالی است.
اما بعضی افراد مثلا پانزده هزار صلوات نذر میکند و میگوید خدایا من من پنج هزار تا را میفرستم و بقیه را گرو نگه میدارم، هر موقع حاجتم را دادی ادامه را هم میفرستم و اگر حاجتم را ندادی، نمیفرستم.
این راهش نیست. شما کار را برای خدا انجام بده. خدا ذکر شریف صلوات را دوست دارد، بوسیله این ذکر از شما دفع قضا و بلا میکند. حجابهای ظلمانی را بواسطه این ذکر برطرف میکند. صدایت به گوش ملائکه میرسد. چرا شرط و شروط برای خدا میگذاری؟
ما عبادتمان را برای خدا بکنیم و حاجتمان را از او بخواهیم.
در آیه ۹ سوره مائده میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ»؛ خدا به آنان که ایمان آورده و کار شایسته کردند وعده آمرزش و اجر عظیم فرموده است.
یعنی کسانی که هم قلباً معتقد هستند و هم اعمالشان طبق دستورات خداوند است یعنی هم عقیده آنها درست است هم عملشان طبق عقیدهشان است. کسی که میگوید من ولایتی هستم واقعا ولایتی باشد و عملش طبق دستور ائمه باشد نه اینکه هر روز به یک رنگ باشد.
خداوند برای کسانی که او را عبادت کنند، اجر عظیم بیان کرده است، چون خدا مستحق عبادت است.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک»؛ من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکردهام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.
بنابراین دوستان حضرت و علاقمندان به ولایت نیز باید اینگونه باشند.
در قرآن کریم میفرماید: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ»؛ او با شماست هرجا که باشید.
خدا از شما جدا نیست و میفرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»؛ ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.
خدا مخفی نیست و همه اعمال و گفتار و کردارم را هم میداند و هم میبیند. همچنین امام زمان (ع) هم میداند و هم میبیند، این مطالب مخفی نیست.
انسان کمی حواسش را جمع کند و بیشتر با خدا باشد چون این دنیا محل عبور ماست ما برای تجارت به این دنیا آمدهایم خداوند متعال در قرآن میفرماید: «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»؛ آیا به تجارتی که از عذاب دردناک شما را نجات می دهد، راهنمایی کنم؟
از شکم مادر وارد این دنیا شدی و تا سن تکلیفت تو را آزاد گذاشت و پس از آن تو را مکلف کرد و پس از این تجارت تو شروع شد، تجارت برای آخرت در این دنیا چند صباحی هستی و پس از آن باید به آخرت که الی الابد در آنجا خواهی ماند بروی.
در این دنیا بسیار زحمت میکشی، برای وراث خود اموال جمع میکنی، اما موقع رفتن به آن دنیا دست خالی میروی. تجارت این دنیا انجام واجبات، ترک محرمات و خلوص در عمل است. تجارت فقط این نیست که از صبح تا شب نماز بخوانی و دعا کنی و گریه کنی، هر یک از اعمال به جای خود باید باشد. عبادت این است که تصمیم بگیری که اطاعت از حق کنی و مرتکب گناه نشوی و همیشه خود را در محضر حق ببینی.
حضرت امیرالمؤمنین میفرمایند: «قُلوبٌ خَلَت من ذِکرِ اللّه ِ فأذاقَها اللّه ُ حُبَّ غَیرِهِ»؛ دلهایی از یاد خدا تهی میگردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها میچشاند.
در روایت آمده است که «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه»؛ قلب مومن حرم الله است و در آن، غیر خدا راه ندهید.
بایستی حضرت حق در قلبش جلوهگر باشد و تمام اعمال و رفتارت خدایی باشند نه برای خوش آمد دیگران، بلکه برای بندگی، خدا را عبادت کنی.
در صورتی تنها خدا در قلب انسان که میگیرد که حجابهای ظلمانی از بین بروند و قلب را از صفات رذیله خالی بکنیم، در این صورت حضرت حق جلوه گر میشود.
روایت است که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «جَعَلَ لَکَ عَلی نَفْسِهِ اَنْ یَکْفیَکَ اَمْرَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْها»؛ خداوند، کار دنیا و آخرتت را کفایت می کند و آنچه را دوست داری برایت نگه می دارد.
همچنین به این موضوع معتقد باشیم که مقدرات ما همان است که برایمان مقدر شده، چه راضی باشیم و چه راضی نباشیم. خداوند آنچه صلاح دین و دنیا و آخرتمان بوده بر ما مقدر کرده است، راضی باشیم و زیاده روی و ناشکری نکنیم. عقول تمام عقلای دنیا از نحوه مدیریت مقدرات خداوند در عالم وجود متحیر است.
مگر قرار است خدا تمام حاجتهای ما را بدهد؟ آیا بناست که خدا حرف مرا اطاعت کند یا من حرف او را اطاعت کنم؟
قهر کردن با خدا، طریقه بندگی نیست، ما باید بنده او باشیم نه بنده نفسمان.