زهرا شریف در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، با بیان اینکه فمینیسم در طول تاریخ اعتراضات خود سه موج داشته است، عنوان کرد: در موج اول به دنبال مطالبه حقوق مدنی مانند اعتراض علیه برده داری، مطالبه حق رأی زنان و... و در موج دوم به دنبال تبدیل جنبش به یک رویکرد آکادمیک و تولید نظریه بودند. فمینیستها در موج سوم متوجه شدند که شرایط و خواستههای زنان آسیا، آمریکا و آفریقا و ... متفاوت است و باید به این تفاوتها اهمیت بدهند.
وی با بیان اینکه مطالبه گری، آزادی و توجه به تفاوتها از عناصر اصلی فمینیسم است، اضافه کرد: یکی از مهم ترین دلایلی که فمینیسم شکل گرفت این است که احساس کرد حقش داده نشده است و در این زمینه دین را مقصر میدانست؛ زیرا از نظر فمینیسم دین مناسبات اجتماعی را میسازد و عناصری مانند کلیسا، رهبران دینی، متن مقدس و... در این زمینه نقش دارند؛ مثلاً در آموزههای دینی مسیحیت خدای پدر و خدای پسر وجود دارد که به زعم فمینیستها نشان از مرد محوری (مرد سالاری دینی) دارد و این مردسالاری در اجتماع امتداد پیدا میکند؛ زیرا نظامهای اجتماعی متأثر از نظامهای دینی هستند.
این پژوهشگر با بیان اینکه این دیدگاه سبب واکنشهای متفاوت فمینیستها نسبت به دین شد، تصریح کرد: فمینیستهای ضد دین معتقدند که دین باید به صورت کامل کنار گذاشته شود؛ زیرا دین نمیتواند دغدغههای فمینیستی را تامین کنند. این گروه فمینیستهای غیر الهیاتی هستند که الهیات را قبول ندارند و دین را منشا همه ظلمها میدانند.
وی با اشاره به اینکه گروهی از فمینیستها دین را قبول دارند و آن را مهم میدانند که به آنها فمینیستهای الهیاتی گفته میشود، افزود: این افراد بر این اساس که دین موجود چقدر میتواند دعاوی زنانه را تأمین کند، به چند گروه تقسیم میشوند، گروهی (رادیکالها) معتقد هستند که از این دین مسیحی موجود باید عبور کنیم و تعریف دیگری از خدا ارائه داد؛ زیرا آموزههایی مانند هبوط، خدای بالانشسته قادر مطلق، خدای پسر منجی و ... توسط مفسرین بیان شده است و در دین نبوی اصیل این آموزهها وجود ندارد.
عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده اظهار کرد: گروه دیگر دینِ موجود را خوب میدانند؛ اما بیان میکنند که نیاز به بازسازی و اصلاح دارد که این گروه نیز به دو دسته تقسیم میشوند که گروهی معتقد به تغییرات جزئی و گروهی معتقد به تغییرات اساسی هستند.
وی گفت: گروهی که به اصلاح اساسی در دین معتقد هستند بیان میکنند کتاب مقدس را پیروانی نوشتند که همگی مرد بودند و زنها در نوشتن آن دخالت نداشتند همچنین بیان میکنند که ساختار کلیسا باید تغییر کند و به زنها اجازه داده شود که وارد مناصب کلیسا شوند و در دین نقش آفرینی مستقیم داشته باشند و چرا باید رهبران دینی فقط مرد باشند؟
شریف ادامه داد: این گروه فهم الهیات سنتی را مشکل اساسی میدانند و احساس میکنند الهیات مسیحی موجود، زنان را مخاطب کامل امر الهی در نظر نمیگیرد و اسطوره ها و نمادهای دینی، مردمحور هستند و مریم مقدس نیز به واسطه مادر یک مرد بودن شخصیت مقدسی است و هبوط آدم نیز به واسطه اغواگری حوا (یک زن) رخ داده است و یک مرد (خدای پسر) باید او را از هبوط نجات دهد در حالی که هبوط معلول توأمان فعل آدم و حوا بوده است.
وی تاکید کرد: الهیدانان فمینیست معتقد هستند که زنان باید بتوانند تجربیات خود را در مواجهه با امر متعالی بیان کنند و هم از لحاظ آموزشی و هم عملیاتی در اجتماع تاثیرگذار باشند.
این پژوهشگر با بیان اینکه شعار اصلی الهی دانان فمینیست انسانیت کامل زنان در امر دینی است، گفت: آزادی از نظر فمینیستهای الهیدانان به معنای آزادی زنان در بیان تجربیات شان در ارتباط با دین و معنویت است و لازمه این امر را اجتماع زنانه (اجتماع خواهری) میدانند؛ منظور از اجتماع خواهری اجتماعی صرفا برای زنان نیست؛ بلکه مردانی که این اصول را پذیرفتهاند نیز در این اجتماع هستند.
وی بیان کرد: اگر برای الهیات فمینیستی سه مرحله قائل باشیم مرحله اول به رسمیت شناختن زنان در الهیات، مرحله دوم نگاه نقادانه به الهیات موجود و باز خوانی آن و مرحله سوم نگاه اصلاحی به اجتماع است؛ چون معتقدند الهیات در اجتماع تاثیر میگذارد.
عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده در رابطه با تاثیر محیط در نوع مطالبات فمینیستی گفت: بین نظریه و عمل وضعیت دیالکتیکی برقرار است و جریان فمینیسم نیز در ابتدا یک کنش اجتماعی بوده که آکادمیک شده و نظریه داده است به همین خاطر محیط و شرایط زنان در هر بوم بر خواسته های آنان اثر دارد.
وی گفت: شرایط زنان مسیحی در اروپا با شرایط زنان مسیحی در آسیا متفاوت است به همین خاطر نگرش و خواسته های آنان نیز متفاوت است و اهمیت این تفاوتها در موج سوم فمینیسم مورد توجه قرار گرفت و این تفاوت نگرش مورد توجه فمینیستهای الهیدان نیز قرار گرفت و آنان نیز بیان کردند که زنان باید باتوجه به بوم و اعتقادات شان آزادی در رسیدن به تعالی داشته باشند.
شریف یادآور شد: آینده و سرنوشت فمینیسم برای فمینیست ها به یک دغدغه تبدیل شده است و رصد کتاب های تازه نشر ایشان نشان میدهد که بعد از مسائلی مانند آزادی و بدن و... به دنبال بحث های اندیشه ای و فلسفه ای و گسترده کردن نظریهها هستند تا به این وسیله بقای خود را تضمین کنند؛ زیرا همانگونه که پس از آنکه مسائل آزادی جنسی شان تمام شد، بازی اقلیت های جنسی شان نیز مدتی بعد تمام می شود و برای ماندگاری باید به دنبال نظریه باشند.
بازی فمینیسم با طبیعت
وی افزود: اساسا بازیهای فمینیستی موضوعی قابل مطالعه است، برای مثال بازی آنان با طبیعت نیز نشان از پارادوکسیکال بودن این رویکرد دارد؛ همانطور که میدانید فمینیسم بین Sex و Gender تفاوت قائل است؛ یعنی مسائل جنسی را یک موضوع ناظر به طبیعت و جسم و مسائل جنسیتی را برساخت اجتماع میداند، بدین معنا که ربطی به بیولوژیک زن نداشته و اجتماع آن را به زنان تحمیل میکند؛ مانند مردانه بودن پست های مدیریتی، اولویت خانهداری برای زنان و... . از نظر ایشان طبیعت به زن فقط دستگاه تولید مثل داده است و نباید بار بیشتری به آن تحمیل کرد. و امور دیگر زنانه و مردانه نیستند و ما به آنان برچسب می زنیم و کلیشههای اجتماعی را می سازیم.
عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده بیان کرد: به همین خاطر آنها جنگ با طبیعت را راه انداختند و تلاش کردند که باردار نشوند و این جنگ با طبیعت منشا اتفاقات مهمی شد. از سوی دیگر فمینیستها امروز در بحث اقلیت های جنسی بیان می کنند که طبیعت این افراد اینگونه اقتضا میکند در حالی که پیش از این طبیعت و تأثیر آن در رفتارها و نقش جنسها را به رسمیت نمی شناختند.
وی ادامه داد: این مسائل نشان می دهد که سرزمین فمینیسم استوار نیست و نظریه های شان تامین کننده دغدغه هایشان نیست. به گفته یکی از رادیکال ترین فمینیست ها، آزادی جنسی و انقلاب جنسی بیشترین ضرر را به زنها زده است. کلیفورد محقق الهیات فمینیستی میگوید: یک قرن پیش، در دوره ای که به عنوان موج اول فمینیسم شناخته می شود، تجاوز جنسی به زنان به عنوان یک اقدام انفجاری اجتناب ناپذیر توسط مردان در یک فضای جنسی به شدت سرکوبگر توضیح داده شد. اکنون آن را به عنوان یک اثر اجتناب ناپذیر یک محیط جنسی مجاز توضیح می دهند. با این حال، حداقل در ظاهر به نظر می رسد که در مورد زنان، هر چه چیزها بیشتر تغییر کنند، بیشتر به همان شکل باقی می مانند (مقدمه کتاب الهیات فمینیستی، کلیفورد)
شریف گفت: کتاب "شهر زنان" نوشته کریستین دوپیزان (قرن پانزدهم)، کتاب انجیل زنان و کتاب "کتاب مقدس زنان" نوشته الیزابت کدی استانتون (قرن نوزدهم) از آثاری است که پیش از جنبش فمینیسم نگارش شدند و به نوعی پیشگامان جنبش الهیات فمینیستی هستند و رویکردهای اندیشهای در آنها غلبه دارد.
فمینیست و اسلام
وی گفت: فمینیسم اسلامی نداریم؛ زیرا فمینیسم اصولی را دارد که ما آنها را قبول نداریم؛ مثلا الهیات فمینیستی مسیحی با مرد سالار بودن دین شروع میشود در حالی که در اسلام مرد سالاری ایدئولوژیک نداریم و زن و مرد جایگاه برابری در انسانیت الهی دارند و قرآن در رسیدن به تعالی و انجام وظایف هم مردان و هم زنان را مورد خطاب قرار داده است.
عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده تاکید کرد: نام بردن از خداوند با ضمیر مذکر در اسلام نشأت گرفته از دستور زبان عرب است و دلیل بر نگاه ایدئولوژی مردسالارانه نیست و «کتاب جنسیت و زبان قرآن» این مسأله را به صورت کامل توضیح داده است.
وی یادآور شد: البته نسبت به فهم وضعیتی که از مسیحیت وجود دارد نقد داریم؛ چون این دین مسیحیت را تحریف شده میدانیم؛ زیرا دین مسیحیت متنی مانند قرآن که از سوی خدا نازل شده باشد در دسترس ندارد و کتاب مقدس توسط پیروان نوشته شده است.
غیبت زنان در روایت تاریخ و دین
شریف بیان کرد: بسیاری از مواقع بیشتر از اینکه به گفته ها مشغول شویم باید به نگفته ها توجه کنیم؛ زیرا زنان زیادی بودند که راوی حدیث و... بودند که این آثار به نظم در نیامده است و این پرسش ایجاد میشود که چرا زنان کمتر می نویسند و به دنبال روایت فهم و تفسیرشان از آیات نیستند؟ بخشی از این برگرفته از اجتماع است اما بخشی از آن نتیجه کم کاری زنانه است.
وی با اشاره به اینکه فمینیسم همیشه به دنبال ایده برابری و تساوی بوده است در حالی که ما معتقد به عدالت هستیم، بیان کرد: برخی از افراد خصوصا در جهان عرب به دنبال فمینیسم اسلامی رفتند که برخی از آنان خود را فمینیست مسلمان نمی خوانند که در این رابطه کتاب حاشیه های فمینیستی قرآن اثر عایشه هدایت الله چاپ شده است.
عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده اظهار کرد: گروهی از این افراد بیان می کنند که با این دیدگاه آغاز کردند که قرآن می تواند آنچه زنان می خواهند را تامین کند؛ اما با آیاتی مواجه شدند و نظر خود را تغییر دادند این در حالی است که فهم آیات و تفسیر آنان نیاز به دانش تخصصی و فهم اجتهادی دارد.
وی با اشاره به اقداماتی که در زمینه نظریه جنسیتی اسلام صورت گرفته است، بیان کرد: هنوز طراحی نظریه جامع جنسیتی اسلام نیاز به اجتهاد و تحقیق چندین جانبه دارد؛ اما اندیشمندان بزرگ آیت الله جوادی آملی و علامه طباطبایی از جمله افرادی هستند که تلاش کردن کردند در این زمینه فهم درستی از آیات و نظریات اسلامی ارائه بدهند و منظومه فکری دارند.
شریف افزود: آیت الله جوادی آملی بیان میکند که نفس حقیقت انسانی زن و مرد یکسان است و زنان در صورتی که غلبه عاطفه را کنترل کنند و اعتدال داشته باشند می توانند قاضی، مجتهد و... شوند که این کنترل عاطفه در مردان نیز باید رعایت شود و آنان هم باید تلاش کنند خشم و... را کنترل کنند و زنان منع ذاتی برای این امور ندارند.
این پژوهشگر گفت: علامه طباطبایی (ره) نیز با اینکه معتقد به غلبه حیات احساسی در زن و غلبه حیات تعقلی در مرد هستند، آن دو را در وصول به ارزش ذاتی و سعادت غایی برابر میدانند. هر کدام از این دو رویکرد، با سوالاتی جدی مواجه است در فروعات و لوازم یک نظریه بایستی مورد مداقه قرار بگیرند.
انتهای پیام
نظر شما