دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ |۲۴ ربیع‌الثانی ۱۴۴۶ | Oct 28, 2024
کد خبر: 1195030
۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
اسرائیل

حوزه/ در آن روزگار سیاه و نکبت‌باری که فلسطین از سوی صهیونیست‌ها اشغال شد و مردم بی‌دفاع آن سرزمین قتل عام شدند، گروه‌ها و احزاب ایرانی و روشنفکران دو آتشه‌ای که به اصطلاح برای حقوق بشر یقه چاک می‌دادند نه تنها از صدور اعلامیه‌ای خشک و خالی در نکوهش از نسل‌کشی در فلسطین اشغالی خودداری کردند، بلکه با سفرهای پنهانی و گاهی نیمه علنی به فلسطین و بهره‌مندی از پذیرایی گرم و سخاوتمندانه صهیونیست‌ها سخت نمک‌گیر شدند.

خبرگزاری حوزه | از نیرنگ‌ها و ترفندهای استعماری برای رویارویی با اسلام، به صحنه آوردن به اصطلاح مدرن‌ها و جنتلمن‌هایی بود که خود را خردگرا، تجددگرا و روشنفکرمآب می نمایاندند و از لائیسم و مدرنیسم دم می‌زدند و دین‌ستیزی و سنت‌زدایی در رأس برنامه آنان قرار داشت.

استعمارگران که از مبارزات بی‌امان اسلام‌گرایان علیه تجاوزگران و فزون‌خواهان به ستوه آمده بودند، بر این باور بودند که با به صحنه آوردن مشتی عناصر غرب‌زده، خودباخته و بی‌هویت می‌توانند اسلام‌گرایان را از سر راه آز و نیاز استعماری خود کنار زنند و راه را برای غارتگری‌ها و تاخت و تاز جهانخواران در سرزمین‌های اسلامی هموار سازند.

این گروه‌ها نقش نیروهای پیاده نظام استکبار جهانی و صهیونیزم بین‌المللی را در کشورهای اسلامی بازی می‌کردند و در پیاده کردن توطئه‌های استعماری و صهیونیستی نقش بسزایی داشتند.

استعمارگران در آن روزگار که اندیشه تجزیه کشور عثمانی را در سر می‌پروراندند از گروه مرموز و وابسته‌ای که در آن کشور زیر عنوان «ترکان جوان» فعالیت می‌کردند، بهره‌برداری زیادی گرفتند و به دست آنها نه تنها دولتی را که از تسلیم فلسطین به صهیونیست‌ها سرسختانه مخالفت می‌کردند، به سقوط کشانیدند، بلکه طبق نقشه استعمارگران، اسلام را در آن کشور از رسمیت انداختند و یک نظام لائیک حاکم کردند.

مصطفی کمال از جمعیت به اصطلاح اتحاد و ترقی ترکان جوان بود که سلطان عبدالحمید را از قدرت برکنار کرد و سیاست استعماری و ضد اسلامی انگلستان را در آن کشور موبه‌مو به اجرا درآورد و ترکیه نخستین کشور اسلامی بود که در پی اشغال فلسطین، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت با آن رژیم ارتباط‌هایی همه جانبه برقرار کرد.

این ارتباط تنگاتنگ رژیم لائیک ترکیه با اشغالگران فلسطین ریشه در جمعیتی داشت که دست‌پروده صهیونیست‌ها بود.

در ایران نیز ماسون‌ها و روشنفکر مآب‌هایی که زیر پوشش ملی‌گراها بازیگر صحنه بودند، با شگردهایی تلاش می‌کردند و می‌کنند که ملت ایران را نسبت به فاجعه فلسطین بی‌تفاوت سازند و خطر صهیونیست‌ها برای جهان اسلام را از دیدها پنهان و پوشیده دارند و نقشه شیطانی صهیونیست‌ها در راه چیرگی بر کشورهای نفت‌خیز را پندار بافی و دروغ بنمایانند، از این رو در آستانه سقوط فلسطین به دست صهیونیست‌ها و در آن روزگاری که علمای مجاهد اسلام مانند آیت‌الله کاشانی و شهید نواب صفوی ملت ایران را به نام‌نویسی برای بسیج مردم به فلسطین و دفاع از آن سرزمین فرا می‌خواندند، گروه‌ها و احزاب سیاسی نه تنها از این حرکت حمایت نکردند و حتی اعلامیه‌ای در نکوهش از اشغال فلسطین نداند، بلکه با ترفندها و توطئه‌هایی کوشیدند که ملت ایران را از مسئولیت دفاع از سرزمین‌های اسلامی باز دارند و با شعار شیطانی ارتجاعی« چراغی که در خانه رواست در مسجد حرام است» در مقابل احکام اسلام و اصول انسانی ایستادند و موازین اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشتند.

بنابراین می‌بینیم در آن روزگار سیاه و نکبت‌باری که فلسطین از سوی صهیونیست‌ها اشغال شد و مردم بی‌دفاع آن سرزمین قتل عام شدند، گروه‌ها و احزاب ایرانی و روشنفکران دو آتشه‌ای که به اصطلاح برای حقوق بشر یقه چاک می‌دادند نه تنها از صدور اعلامیه‌ای خشک و خالی در نکوهش از نسل‌کشی در فلسطین اشغالی خودداری کردند، بلکه با سفرهای پنهانی و گاهی نیمه علنی به فلسطین و بهره‌مندی از پذیرایی گرم و سخاوتمندانه صهیونیست‌ها سخت نمک‌گیر شدند و پس از بازگشت مقاله‌هایی در ستایش از رژیم صهیونیستی و آزادمنشی و ترقی‌خواهی آن رژیم به قلم آوردند.

سید حمید روحانی، فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره ۷۸ و ۷۷، ص ۶۱-۶۳

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha