به گزارش خبرگزاری حوزه از اصفهان، آیت الله سید ابوالحسن مهدوی صبح امروز در نشست علمی بررسی ابعاد علمی و اخلاقی علامه طباطبایی (ره) در مدرسه علمیه صدر بازار اظهار کرد: علامه یکی از شخصیت های بزرگ و متواضع هستند که هم از لحاظ علمی و هم از نظر معنوی خیلی خدمت کردند.
وی افزود: از نظر شخصیت علمی علامه، یکی از اعضای مجلس خبرگان نقل می کرد که نجف بودند و امام موسی صدر را در نجف دیدند که در دستش کتاب تفسیر المیزان است، ایشان میگفت از امام موسی صدر پرسیدم که شما به المیزان توجه دارید ؟ امام موسی صدر جواب دادند بله و در تایید حرف خود نقل کردند که حتی رئیس دانشگاه الازهر مصر هم به المیزان افتخار می کردند.
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه اما از نظر معنوی هم ، علامه انسان بالایی است، ایشان در مقام علم و عمل با هم است، علامه طباطبایی فقط از نظر علمی مطرح نیستند و ایشان چند سالی در محضر علامه آقاسید علی آقای قاضی بودند و خود نقل می کنند که وقتی تازه به نجف رفته بودند، با آیت الله قاضی ملاقات داشتند که ایشان را توصیه به نماز شب کرده بودند و همان توصیه آیت ا. قاضی برای علامه ماندگار شد.
وی ادامه داد: آیت الله قاضی یک بار به علامه طباطبایی گفتند چه چیزی در مسجد سهله دیدی؟ علامه در جواب ذکر کردند« در مسجد نشسته بودم که ملکی بهشتی کنارم آمد و جام بهشتی به من تعارف کرد، یاد حرف شما افتادم که در هر مرتبه از مراتب معنوی رسیدی، توقف نکن، برای همین جام را از ملک نگرفتم ، ملک به سمت چپ من آمد و باز هم به من جام را تعارف کرد که من باز هم بی محلی کردم و آن ملک وقتی بی توجهی مرا دید، از پیش من رفت .
آیت الله مهدوی عنوان کرد: ایشان روزه که می گرفتند گاهی برای افطار به حرم حضرت معصومه (س) می رفتند و در جوار ضریح مطهر حضرت افطار می کردند، در معنویات مراقب بودند که گناه حتی در فکرشان هم نباشد، رفتار ظاهری برای عوام خوب است اما ما که طلبه هستیم باید در باطن هم پاک باشیم و بزرگان ما اینطور بودند و آن معنویات درونی پشتوانه کتاب های علمی آنها بوده است.
استاد حوزه خاطرنشان کرد: علامه برادری به اسم آقای الهی دارند که از آذربایجان پیام به برادر می دهند که خواب پدر را دیدند و پدر شاکی بودند در کتابی که نوشتی چرا در ثوابش مرا سهیم نکردی ؟ که علامه در چاپ بعدی، پدر را هم در ثواب این کتاب شریک کردند و دوباره آقای الهی پدر را در خواب می بیند که این بار از ایشان راضی بودند.
وی توضیح داد: علامه می گویند ( البته این داستان به چند طریق نقل شده) موقعی بود که در نجف فشار اقتصادی بر من عارض شده بود و در ذهنم بود که چقدر زیاد مقروض هستم، ناگهان دیدم کسی جلوی من ظاهر شد و گفت ما در این 18 سال کی از شما غافل بودیم؟! که بعد این شخص ناپدید شد و من به خود آمدم و استغفار کردم و آن 18 سال را حساب کردم دیدم از زمان ملبس شدن به لباس طلبگی است، پوشیدن لباس طلبگی، خودش به نحوی هم تبلیغ است و هم بقیه مساله دارند و می توانند از آنها بپرسند.