پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
تصاویر / مراسم بزرگداشت شهید سید حسن نصرالله توسط آیت الله العظمی مکارم شیرازی

حوزه/ حضرت آیت الله مکارم شیرازی در گفتاری با موضوع «هتک حرمت خانۀ حضرت زهرا (س)» تصریح کردند: از مهم ترین پیامد های سقیفه، شکسته شدن حرمت پیامبر (ص) بود. در سقیفه سخنان صریح پیامبر (ص) در نصب علی (ع) برای خلافت و رهبری امّت به فراموشی سپرده و ابّهت حضرت در میان امّت شکسته شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، گفتاری از حضرت آیت الله مکارم شیرازی در مورد موضوع « هتک حرمت خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها » در منابع اهل سنت منتشر شده است که تقدیم مخاطبان عزیز می شود.

از جمله حوادث بسیار اسف ‏انگیزی که پس از مدّت کوتاهی از رحلت پیامبر رخ داد، هجوم‏ به خانه زهرا علیها السلام، آتش زدن در خانه، اسقاط جنین آن حضرت و بردن امام را به زور به سوی مسجد برای بیعت است.[۱]

حق نشناسان در زمان کوتاهی بعد از رحلت پیامبر چه مصائبی بر اهل بیت علیهم السلام او و عزیزترین عزیزانش وارد کردند، مصائبی که علی علیه السلام را که کوه شکیبایی و استقامت بود به لرزه درآورد و همچون مادر جوان مرده به گریه و ناله واداشت و عجب اینکه مدارک این تهاجم بی ‏رحمانه بر بیت وحی، در کتب اهل سنّت نیز به صورت گسترده آمده است.[۲]

فاطمه سلام الله علیها در لسان رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم

دخت گرامی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از مقام والایی برخوردار بود. سخنان رسول گرامی صلّی الله علیه وآله وسلّم در حقّ دخترش حاکی از عصمت و پیراستگی او از گناه است، آنجا که درباره او می فرماید:

«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنی‏؛[۳] فاطمه پاره تن من است، هرکس او را به خشم آورد مرا خشمگین کرده است». ناگفته پیداست که خشم رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مایه اذیت و ناراحتی اوست و سزای چنان شخصی در قرآن کریم چنین بیان شده است: «وَ الَّذِینَ یؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛[۴] آنان که رسول خدا را آزار دهند، برای آنان عذاب دردناکی است».

چه دلیلی استوارتر بر فضیلت و عصمت او که در حدیث دیگری رضای وی در گفتار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مایه رضای خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفی گردیده است، می فرماید:

«یا فاطِمَةُ إِنَّ اللهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضی لِرِضاکِ؛‏[۵] دخترم فاطمه! خدا با خشم‏ تو خشمگین، و با خشنودی تو، خشنود می شود».

به سبب داشتن چنین مقامی والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر در حق او چنین فرموده: «یا فاطِمَةُ! أَلا تَرْضینَ أنْ تَکُونَ سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمینَ، وَ سَیِّدَةَ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ وَ سَیِّدَةَ نِساءِ الْمُوْمِنینَ‏؛[۶] دخترم فاطمه! آیا به این کرامتی که خدا به تو داده راضی نمی شوی که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشی».[۷]

هتک حرمت خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها

با این همه سفارش های مؤکد، متأسفانه برخی حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند، و این مسئله ‏ای نیست که بتوان بر آن پرده ‏گذاشت.

در این مورد نصوصی را از کتاب اهل سنّت نقل می کنیم، تا روشن شود مسئله هتک حرمت خانه زهرا علیها السلام و رویدادهای بعدی، امری تاریخی و مسلّم است؛ نه یک افسانه! و با اینکه در عصر خلفا سخت گیری فوق العاده ‏ای نسبت به نگارش فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام در کار بود، ولی به حکم اینکه «حقیقت شیء نگهبان آن است»، این حقیقت به طور زنده در کتاب های تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است. در نقل مدارک، [توجه به اسناد] قرن های نخستین در نظر می گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.[۸]

ریشه عداوت با فاطمه زهرا سلام الله علیها

یکی از مهم ترین پیامد های سقیفه، شکسته شدن حرمت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بود. در سقیفه سخنان صریح پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در نصب علی علیه السلام برای خلافت و رهبری امّت به فراموشی سپرده شد و ابّهت حضرت در میان امّت شکسته شد.

طبیعی بود که اهل‏بیت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و مؤمنان راستین زیر بار این خواسته ناروا نروند و در نتیجه با مقاومت دستگاه خلافت مواجه شوند که این خود به شکسته شدن بیشتر حرمت خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دامن می زد و آن را در میان امّت رسمیت می بخشید.

دستگاه خلافت که جایگاه خویش را با برافروختن آتش تعصّب قبیله‏ای به چنگ آورده بود، برای حفظ آن جایگاه تا بدانجا پیش رفت که به خانه وحی و رسالت‏ یورش برد. چیزی که تا چند صباح قبل از آن، حتّی به مخیله هیچ مسلمانی خطور نمی کرد.[۹]

الف) ابن ابی شیبه در کتاب «المصنّف»

این بخش از تاریخ حاکی از آن است که اخذ بیعت برای خلیفه با تهدید و ارعاب صورت می پذیرفت امّا اینکه این ‏گونه بیعت چه ارزشی دارد؟ قضاوت آن با خوانندگان است.[۱۰]

می دانیم که پس از داستان سقیفه تعدادی از بزرگان اسلام از بیعت‏ با ابوبکر امتناع کرده بودند. آنان که افرادی چون زبیر، عبّاس بن عبدالمطلّب، عتبة بن ابولهب، سلمان‏ فارسی، ابوذر غفاری، عمّار بن یاسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب و ابیّ بن کعب در جمع آنان دیده می شدند، همگی در منزل حضرت فاطمه علیها السلام جمع شده بودند.[۱۱]

ابوبکر ابن ابی شیبه (۱۵۹- ۲۳۵) مؤلف کتاب «المصنّف» به سندی صحیح چنین نقل می کند:... عمر بن خطّاب گفت: ای دختر رسول خدا... سوگند به خدا اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.[۱۲]

ب) ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»

«ابن عبد ربّه» دانشمند معروف اهل سنّت نقل می کند: «ابوبکر، عمر را فرستاد و به او گفت: اگر آنان از بیعت امتناع کردند با آنان بجنگ! وی با مشعلی از آتش به خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آمد تا آن را بسوزاند. فاطمه علیها السلام جلو آمد و گفت: ای زاده خطّاب! آیا آمدی تا خانه ما را بسوزانی؟ گفت: آری. مگر آنکه چون بقیه امّت با ابوبکر بیعت کنید!».[۱۳]

ج) طبری و تاریخ او

طبری در تاریخ‏ خود و ابن‏ اثیر در کامل تصریح کرده ‏اند که جمعیت انصار که در سقیفه بنی ساعده گرد آمده بودند یا گروهی از آن ها در برابر پیشنهاد عمر نسبت برای بیعت با ابوبکر گفتند: «لَا نُبَایعُ إِلَّا عَلِیا؛ ما تنها با علی بیعت می کنیم».

این در حالی بود که علی علیه السلام و بنی هاشم و از جمله زبیر و همچنین گروه دیگری از مهاجران در سقیفه حاضر نبودند.

طبری بعد از ذکر این مطلب می گوید: بعد از این جریان عمر به سراغ منزل علی علیه السلام آمد و در آنجا طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران حضور داشتند،[۱۴] آنگاه به آنان گفت: «وَ اللَّهِ لَنُحْرِقَنَّ عَلَیکمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ الَی الْبَیعَةِ؛ به خدا سوگند این خانه را با شما آتش می زنیم یا بیرون آیید و بیعت کنید».[۱۵]

و از جمله کسانی که با عمر در این حمله به خانه امیر مؤمنان علی علیه السلام همراه بودند، اسید بن حضیر و سلمة بن اسلم بودند.[۱۶]

دیگر اینکه جمعی از انصار که در بیعت با ابوبکر پیشقدم شدند هر کدام بعداً به مقامی رسیدند، از جمله بشیر بن سعد بود که جزو مشاوران عالی خلیفه شد، و دیگر اسید بن حضیر که سرپرست نیروی انتظامی مدینه شد، سوم سلمة بن اسلم بود که به مقام معاونت اسید رسید.[۱۷]

د) بلاذری در کتاب «انساب الاشراف»

«بلاذری» نیز در «انساب الاشراف» نقل می کند: حضرت زهرا علیها السلام رو به عمر بن خطّاب کرد و فرمود: «یابْنَ الْخَطَّابِ! أَتُراک مُحْرِقاً عَلَیَّ بابِی؟ قالَ: نَعَمْ وَ ذلِک أَقْوی فِیما جاءَ بِهِ أَبُوک‏؛ ای فرزند خطّاب! آیا می خواهی در خانه مرا آتش بزنی؟ پاسخ داد: آری. [مصلحت] این کار برای آنچه پدرت آورده مهم ‏تر است».[۱۸]

دامنه این هتک حرمت‏ ها که ریشه در سقیفه داشت، تا بدانجا کشیده شد، که وقتی امیرمؤمنان علیه السلام را برای بیعت نزد ابوبکر آورده بودند، آن حضرت فرمود: اگر بیعت نکنم شما چه می کنید؟ گفتند: به آن خدایی که جز او معبودی نیست، سرت را از بدنت جدا خواهیم کرد![۱۹]

پر واضح بود که این حرمت شکنی ‏ها، آن هم از سوی کسانی که سال ‏ها محضر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم را مستقیماً درک کرده، و از این جهت برای خویش وجهه و اعتباری کسب نموده بودند، می توانست تا چه میزان مورد سوء استفاده فرصت طلبانی چون «بنی ‏امیه» قرار گیرد، و آینده اسلام را در کابوس حوادث دردناکی فرو برد و نتایج شومی را برای آیندگان به بار آورد.[۲۰]

یورش انجام گرفت!

تا اینجا بخشی که در آن تصریح به تصمیم به هتک حرمت شده است بیان گردید،[۲۱] گروهی که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالی که برخی دیگر به اصل فاجعه؛ یعنی یورش به خانه و ... اشاره نموده‏ اند و اینک مدارک یورش و هتک حرمت به خانه حضرت فاطمه علیها السلام[۲۲] که حاکی از جامه عمل پوشاندن به این نیت شوم است، می پردازیم! مبادا تصور شود که قصد آنها تنها ارعاب و تهدید بود تا علی علیه السلام و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و هدف عملی ساختن چنین تهدیدی را نداشتند.[۲۳]

ه) ابن حجر و «لسان المیزان»

ذهبی در میزان الاعتدال[۲۴] و ابن حجر در لسان المیزان[۲۵] در شرح حال علوان بن داود روایت کردند که ابوبکر در آن بیماری که به مرگش منتهی شد، گفت: «وَدِدْتُ أَنِّی لَمْ‏ أَکشِفْ‏ بَیتَ‏ فاطِمَةَ وَ تَرَکتُهُ وَ إِنْ أَغْلَقَ عَلَی الْحَرْبِ؛ دوست داشتم که خانه فاطمه را به زور باز نمی کردم، گرچه برای جنگ بر ضدّ ما بسته شده بود».[۲۶]

و) باز هم ابن عبد ربّه و «عقد الفرید»

ابن عبد ربّه اندلسی مؤلف کتاب العقد الفرید (م ۴۶۳) در کتاب خود از عبد الرحمن بن عوف نقل می کند: «من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو می کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم و یکی از آن سه چیز این است: «وَدَدْتُ أنّی لَمْ أکْشِفُ بَیْتَ فاطِمَةَ عَنْ شیءٍ وَإنْ کانُوا أَغْلَقُوهُ عَلَی الْحَرْبِ؛ ای کاش خانه فاطمه را نمی گشودم، هرچند آنان برای نبرد در خانه را بسته بودند».[۲۷]

ز) مسعودی و «مروج الذهب»

مسعودی (م ۳۲۵) در مروج الذهب می نویسد: «آنگاه که ابو بکر در حال احتضار بود چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنّا می کردم که ای کاش انجام نمی دادم؛ یکی از آن سه چیز این بود: «فَوَدَدْتُ أنّی لَمْ أَکُنْ فَتَّشْتُ بَیْتَ فاطِمَةَ وَ ذَکَرَ فی ذلِکَ کَلامآ کَثیرآ!؛ آرزو می کردم که ای کاش حرمت خانه زهرا را هتک نمی کردم. وی در این مورد سخن زیادی گفته است!!».[۲۸]

مسعودی با اینکه‏ نسبت‏ به‏ اهل‏ بیت‏ گرایش های موافقی دارد؛ ولی اینجا از بازگویی سخن خلیفه خودداری کرده و با کنایه رد شده است. البتّه سبب را خدا می داند، بندگان خدا هم اجمالا می دانند![۲۹]

ح) مبرّد در کتاب «کامل»

ابن ابی الحدید می نویسد: محمد بن یزید بن عبد الاکبر بغدادی (۲۱۰- ۲۸۵) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار مشهور، در کتاب الکامل، از عبد الرحمن بن عوف داستان آرزوهای خلیفه را می نویسد، و چنین یادآور می شود: «وَدَدْتُ أنّی لَمْ أکُنْ کَشَفْتُ عَنْ بَیْتِ فاطِمَةَ وَ تَرَکْتُهُ وَ لَوْ أُغْلِقَ عَلَی الْحَرْبِ».[۳۰]

ط) ذهبی و کتاب «میزان الاعتدال»

ذهبی در کتاب میزان الاعتدال از محمّد بن احمد کوفی حافظ نقل می کند که در محضر احمد بن محمّد معروف به ابن ابی دارم، محدّث کوفی (م ۳۵۷)، این خبر خوانده شد: «إنّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ حَتّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ؛ عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد!».[۳۱]

ی) مقاتل بن عطیه و کتاب «الامامة و الخلافة»

این بحث را با حدیث دیگری از مقاتل ابن عطیّه در کتاب الامامة و الخلافة پایان می دهیم، [هر چند هنوز ناگفته ها بسیار است!].

او در این کتاب چنین می نویسد :«إنّ أبابکر بَعْدَ ما أَخَذَ الْبَیْعَةَ لِنَفْسِهِ مِنَ النّاسِ بِالإرْهابِ وَ السَّیْفِ وَ الْقُوَّةِ أرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذآ وَ جَماعَةً إلی دارِ عَلیٍّ وَ فاطِمَةَ سلام الله علیها وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ أَحْرَق بابَ الدّارِ!...؛ هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه سلام الله علیها فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...».

در ذیل این روایت، تعبیرات دیگری است که قلم از بیان آن عاجز است.[۳۲]

سخن آخر: شهادت فاطمه سلام الله علیها افسانه نیست

این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که تهدید های عمر عملی شد و در خانه را به زور، یا با آتش زدن، گشودند.[۳۳]

با این همه مدارک روشن که از منابع اهل سنّت نقل شده و ثابت می کند شهادت بانوی اسلام یک واقعیّت انکار ناپذیر تاریخی است، باز بعضی از آنان تعبیر «افسانه شهادت» را به کار می برند و این حادثه تلخ را ساختگی می پندارند! اگر اصرار آنها بر نفی این حقایق نبود ما نیز بحث را این مقدار گسترش نمی دادیم.[۳۴]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: پیام امام امیر المومنین علیه السلام

[۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۳۸.

[۲] همان، ص۳۹.

[۳] فتح الباری در شرح صحیح بخاری، ج۷، ص۸۴ و نیز بخاری این حدیث را در بخش علامات نبوّت، ج۶، ص۴۹۱، و در اواخر مغازی، ج۸، ص۱۱۰ آورده است.

[۴] توبه، آیه۶۱.

[۵] مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۴، مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳ و حاکم در کتاب مستدرک احادیثی می‏ آورد که جامع شرایطی است که بخاری و مسلم در صحت حدیث، آن ها را لازم دانسته ‏اند.

[۶] مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۶.

[۷] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۴.

[۸] همان، ص۴۲.

[۹] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص۱۱۸.

[۱۰] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۴۷.

[۱۱] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص۱۱۷.

[۱۲] مصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۷۲، کتاب المغازی. پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۴۳.

[۱۳] «إِنَّ أَبابَکْر بَعَثَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لِیَخْرُجَهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَةَ علیها السلام وَ قالَ لَهُ: إِنْ أَبَوْا فَقاتِلْهُمْ! فَأَقْبَلَ بِقَبَسٍ مِنْ نارٍ عَلی أَنْ یَضْرِمَ عَلَیْهِمْ فَلَقِیَتْهُ فاطِمَةُ علیها السلام فَقالَتْ: یَابْنَ الْخَطَّابِ أَجِئْتَ لَتُحْرِقَ دارَنا؟ قالَ: نَعَمْ أَوْ تَدْخُلُوا فِیما دَخَلَتْ فِیهِ الْأُمَّةُ». (عقد الفرید، ج۴، ص۲۵۹-۲۶۰). همچنین رجوع کنید به: الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۰، انساب الاشراف، «باب امر السقیفة»، با تحقیق دکتر زکّار و دکترزرکلی، ج۲، ص۲۶۸.

[۱۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۹، ص۴۱۴.

[۱۵] «أَتی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِیٍّ وَ فِیهِ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ وَ رِجالٌ مِنَ الْمُهاجِرِینَ. فَقالَ: وَاللَّه لَاحْرِّقَنَّ عَلَیْکُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ الَی الْبَیْعَةِ». (تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳)؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۱۱۸).

[۱۶] سفینة البحار، ماده اسد.

[۱۷] به کتاب الامامة والسیاسة، ص۹ به بعد مراجعه شود؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۹، ص۴۱۴).

[۱۸] انساب الأشراف، ج۲، ص۲۶۸، «باب امر السقیفه».

[۱۹] «فَاخْرَجُوا عَلِیّاً وَ مَضَوْا بِهِ إِلی أَبِی بَکْرٍ فَقالَ: إِنْ لَمْ أَفْعَلْ فَمَهْ؟ قالُوا: اذاً وَاللَّهِ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نَضْرِبُ عُنُقَکَ». (الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۰- ۳۱، «باب کیف کانت بیعة علی ابن ابی طالب علیه السلام»).

[۲۰] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۱۱۹.

[۲۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۴۷.

[۲۲] همان، ص۴۸.

[۲۳] همان، ص۴۷.

[۲۴] ر.ک: ج ۳، ص۱۰۸.

[۲۵] ر.ک: ج۴، ص۱۸۹.

[۲۶] طبری در تاریخش (ج۲، ص۶۱۹) نیز آن را روایت کرده است و نیز در الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۶ و مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۱ آمده است؛ (عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۱۱۸).

[۲۷] عقد الفرید، ج۴، ص۹۳، چاپ مکتبة الهلال؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۵۰).

[۲۸] مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۱، چاپ دار الاندلس، بیروت.

[۲۹] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸ ، ص۵۱.

[۳۰] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۶ و ۴۷، چاپ مصر؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۵۰).

[۳۱] میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۳۹، شماره ۵۵۲؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸ ، ص۵۱).

[۳۲] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۸، ص۵۳.

[۳۳] همان، ص۴۹.

[۳۴] همان، ص۵۳.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha