سه‌شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۷
روایتی شنیدنی از احیای میراث مکتوب شیعه از غیبت صغری تا عصر حاضر

حوزه، مدیر مرکز احیای آثار شبه‌قاره در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه، گفت: برخی کتاب‌ها در کتابخانه‌های شخصی و برخی در کتابخانه‌های عمومی گم شده‌اند. برخی کتاب‌ها به صورت فهرست شناسایی می‌شوند، اما در بازار موجود نیستند.

آنچه می خوانید بخش نخست گفت و گو با مدیر مرکز احیای آثار شبه‌قاره با خبرگزاری حوزه است:

حوزه : خبرگزاری حوزه به شما خوش‌آمد می گوید و برای حضورتان از شما تشکر می‌کنیم لطفاً در ابتدا خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید.
حجت الاسلام والمسلمین طاهر اعوان: من نیز از خبرگزاری حوزه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار بنده قرار داد تا در این رسانه نماینده حوزه‌های علمیه صحبت کنم. خداوند متعال بر توفیقات شما بیفزاید.
من در سال ۱۹۷۰ میلادی در یکی از روستاهای منطقه ایالت سند پاکستان دنیا آمدم و تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا گذراندم. بعد از کلاس پنجم، استاد ما جناب حجت الاسلام سید ریاض حسین شاه که اکنون در روستای چپری در منطقه اَتَک زندگی می‌کند و استاد، مربی و سرپرست ما بود، ما را تربیت کرد وی حقیقتاً مربی اصلی من هست که مرا به این مسیر هدایت و تربیت کرد.
پس از تحصیلات ابتدایی، در شهر "باندی" که هشت کیلومتر از روستای ما فاصله داشت، ادامه تحصیل دادم. در ابتدا این مسیر را پیاده طی می‌کردم، اما بعداً با وجود اتوبوس که مسافتی را پوشش می‌داد، باز هم سه تا سه و نیم کیلومتر پیاده می‌رفتم.
وقتی به دبیرستان رسیدم، استاد ما به پدر مرحومم گفت: "خداوند به شما چهار پسر عطا کرده است، یکی را به نام دین وقف کنید." در اواخر سال ۱۹۸۴ یا اوایل ۱۹۸۵ پدرم مرا از سند به لاهور، جامعۀ المنتظر فرستاد. در آن زمان وضعیت مالی ما خوب نبود که پدرم فقط ۱۰ روپیه پاکستانی به من داد و گفت که چیز بیشتری ندارم.

الحمدلله این ۱۰ روپیه پر برکت شد و بعد از آن تا به امروز دیگر از پدرم پولی دریافت نکردم.

روایتی شنیدنی از احیای میراث مکتوب شیعه


جامعه منتظر لاهور، شعبه‌ای در کراچی به نام "جامعه علمیه" تأسیس کرد و طبق اعلامیه‌ای که صادر شده بود، دانش‌آموزان ساکن سند باید به آنجا می‌رفتند. در سال 1985 یا 1986، نخستین گروه جامعه علمیه کراچی ما بودیم. من به مدت ده ماه در جامعه منتظر لاهور ماندم، سپس از جامعه علمیه به مدرسه جعفریه منتقل شدیم. مدرسه جعفریه متعلق به شیخ نوروز رضوان‌الله تعالی علیه بود.

من در آنجا تا لمعه تحصیل کردم. سپس حجت الاسلام جان علی کاظمی مدرسه‌ای به نام جامعه اطهر تأسیس کرد و شیخ نوروز به ما دستور داد تا در آنجا تدریس کنیم. از سال 1990 تا م1992م در آنجا تدریس کردم. در پایان سال 1992، در 14 آگوست، ما از مرز پاکستان و ایران عبور کردیم و وارد ایران شدیم. تقریباً یک سال بعد، در امتحان مرکز جهانی قبول شدیم و تحصیلات خود را ادامه دادیم.
حوزه: تاریخچه مرکز احیای آثار شبه‌قاره و هدف از تأسیس آن چیست؟ به کدام جنبه از تاریخ علمی و ادبی شبه‌قاره توجه بیشتری می‌شود؟
حجت‌الاسلام والمسلمین طاهر عباس اعوان: از همان روز اول در حوزه، به مطالعه احوال علما علاقه داشتم. داستان این علاقه از اینجا شروع می‌شود که نیاکان بزرگوار ما قصه‌های انبیا و علما را بسیار برای ما تعریف می‌کردند. ما از ایشان می‌پرسیدیم که این مطالب را از کجا به خاطر دارید؟ ایشان می‌گفتند: «وقتی شما مولوی بشوید و کتاب‌ها را بخوانید، این مطالب خود به خود به یادتان خواهند ماند».
اما اگر درباره احیای آثار شبه‌قاره صحبت کنیم، موضوع پایان‌نامه من "کتاب‌شناسی توصیفی تألیفات شیعه در ردّ اهل سنت" بود. در این رابطه مستحضر هستید که زمانی که در اوایل قرن دهم، حکومت شیعه صفوی در ایران تشکیل شد، حکومت‌های اطراف نیز فعال شدند.

در همان زمان، حکومت عثمانی نیز وجود داشت و عثمانی‌ها در اینجا قتل عام کردند و تقریباً ۲۵ هزار نفر از شیعیان اهل بیت را به شهادت رساندند. در همان زمان ابن حجر مکی، نویسنده کتاب صواعق محرقه در مکه زندگی می‌کرد. شما می‌توانید از این نکته متوجه شوید که ابن حجر مکی در ابتدای صواعق محرقه می‌نویسد: «این کتاب را برای این می‌نویسم تا تبلیغ روزافزون تشیع در سرزمین مکه را متوقف کنم.»
البته در همان زمان علمای شیعه نیز ردیه‌نویسی بر آن را آغاز کرده بودند. پایان‌نامه من که در حال تألیف بود، حاج آقای عبدالحسین محمدی که استاد راهنمای من بود و بسیار محبت می‌کرد، حتی گاهی به منزل می‌آمد و از روند تحقیق سؤال می‌کرد که چه کارهایی انجام داده‌ام... سپس وی گفت که هر چقدر کار تا کنون انجام شده است را نهایی کنید و از آن دفاع کنید.
استاد حسینی قزوینی داور دوم من شدند. وقتی برای ارائه پایان‌نامه‌ام به نزد وی رفتم، ابتدا به من گفت که من دفاع نخواهم کرد. من گفتم که شما اختیار دارید، اما من اولین کسی هستم که وارد این موضوع شده‌ام و شما متخصص این حوزه هستید، حداقل مرا راهنمایی کنید.

من پایان‌نامه‌ام را به شما می‌دهم، در آن حدود سیصد و پنجاه کتاب معرفی شده است، فقط یک کتاب را بررسی کنید، بقیه کتاب‌ها از یک روش مشابه پیروی می‌کنند. وی گفت: "خیلی خوب است، پایان‌نامه را بگذارید، اگر وقت کردم مطالعه می‌کنم." روز بعد که به نزد وی رفتم، گفت: "من داور این پایان‌نامه خواهم بود." این اولین تشویق از سوی وی بود. سپس زمانی که دفاع انجام شد، در همان دفاع نیز این تشویق از جانب وی برای ما بود که گفت: "این تنها پایان‌نامه‌ای است که از هر صفحه آن خودم بهره‌برداری کرده‌ام." سپس وی ، نامه‌ای به آقای اعرافی حفظه‌الله نوشت که:

«این دانشجو را تشویق کنید." هنوز به تازگی در مراسم غدیر که در مؤسسه ما برگزار شد، سخنران آقای قزوینی بودند و دوباره نقل کردند که:"من قرار نبود از این پایان‌نامه دفاع کنم، اما به اصرار ایشان گفتم پایان‌نامه را بگذارند، و در اینجا گفت: 'دیدم که این یک گوهر است، فقط برای دو نفر از طلاب به آقای اعرافی نامه نوشتم، یکی از عربستان بود و دیگری آقای طاهر».
پس همین موضوع باعث شد که مرکز جهانی (جامعه المصطفی فعلی) مسئولیت این کار را به من محول کند که "این کار را پیش ببرید". وقتی که این تصمیم گرفته شد که من این کار را گسترش دهم، من این کار را از غیبت صغری تا عصر حاضر گسترش دادم.

بنابراین تقریباً ۱۶۲۵ کتاب معرفی کردم. برای این کار من یک ضرورت داشتم که باید وضعیت علما و فهرست‌های کتابخانه‌ها را مطالعه می‌کردم. موضوع اصلی هم این بود که کتاب‌شناسی باید انجام شود، پس باید کتاب‌ها را هم دید و وضعیت علما را هم مطالعه می‌کردم.

اولین بار که برای نوشتن این موضوع توجه من به وضعیت علما جلب شد، دیدم که یکی از بزرگواران ۲۰۰ کتاب نوشته است، دیگری ۲۵۰ کتاب نوشته است، یکی دیگر ۵۰۰ کتاب نوشته است و هزاران کتاب نوشته شده است، اما این کتاب‌ها اصلاً در بازار نیستند!

این کتاب‌ها کجا رفته‌اند؟ کجا گم شده‌اند؟ مهجور یا نابود شده‌اند؟! این سوال ذهن من را مشغول کرد که وقتی مطلع شدم برخی کتاب‌ها در رامپور، برخی در دهلی، برخی در پتنا و برخی در ایران و برخی در خارج از کشور نگهداری می‌شوند. فلانی فلان تعداد کتاب نوشته است، دیگری فلان تعداد. برخی از این کتاب‌ها در کتابخانه‌های شخصی و برخی در کتابخانه‌های عمومی گم شده‌اند، بعضی کتاب‌ها به صورت فهرست‌ها شناسایی شده‌اند اما در بازار نیستند.

پس من با خود عهد بستم و به خود گفتم : "طاهر، مساجد آبادند، منابر آبادند، مدارس آبادند، اما این میدان کاملاً خالی است. حالا که شما نمی‌دانستید، مشکل نبود، اما حالا که همه چیز مشخص شده است که میراث این بزرگان کجا قرار دارد؟ کجا پراکنده است؟ چه مشکلاتی برای آنها پیش آمده است؟پس این میراث را جمع‌آوری کنید، چون این میدان کاملاً خالی است."

بنابراین من به تنهایی وارد این میدان شدم، چون دوربین نداشتم، یکی از دوستانم که آقای مجتبی پیری‌نژاد در تهران زندگی می‌کرد، از وی دوربین قرض گرفتم و به کتابخانه‌های مختلف رفتم و با خواهش و التماس، و با گرفتن معرفی‌نامه از دیگران، شروع به عکسبرداری از این کتاب‌ها کردم. به همین روش یکی از دوستان من بود که من تمام روز را در کتابخانه‌ها می‌گشتم و شب‌ها به نزد او می‌رفتم و کارت دوربین را که در آن قرار داشت در کامپیوترش کپی می‌کردیم تا دوباره بتوانم از آن کارت استفاده کنم چون خودم کامپیوتر نداشتم. این کارت و دوربین را نیز به صورت قرضی از او گرفته بودم.
شش ماه بعد به این برادر گفتم که حالا باید داده‌های زیادی جمع شده باشد، پس لطفاً آن‌ها را در سی‌دی یا دی‌وی‌دی بریزید. او در پاسخ با لبخندی گفت:

«من که ویندوز نصب کردم، همه داده‌ها پاک شد.» برای یک لحظه به نظر می‌رسید که دنیایم تاریک شده است، اما به هر حال چه کاری می‌شد کرد. البته در آن زمان انرژی و جوانی بود. پس دوباره شروع کردم. داده‌هایی که پاک شده بود را دوباره ذخیره کردیم، ولی حالا الحمدلله با انگیزه بیشتر این کار را پیش بردیم. سپس وقتی که به سفر می‌رفتم، در پاکستان به برادرم (که مدتی پیش مرحوم شد) گفتم:«من تنها هستم و این کار خیلی زیاد است. اگر به یک کتابخانه می‌روم، شروع به گرفتن عکس می‌کنم، اما در کتابخانه‌ی دوم فراموش می‌کنم که چه کتابی در آن است و نیمی از کارها را نمی‌کنم. من نیاز دارم که یک همراه داشته باشم.» او پس از بیان برخی مشکلاتش، بالاخره گفت: "باشه".

ما از صفر شروع کرده بودیم و الحمدلله اکنون که در خدمت شما هستم، این پایان‌نامه که از لحاظ کتاب‌شناسی اطلاع‌رسانی بود، باعث شد که با علما و کتاب‌هایشان آشنا شوم و سپس بعد از آشنایی با آن‌ها، وجدان و ضمیرم مرا مجبور کرد که وقتی حالا فهمیدم، وظیفه‌ای هم دارم نسبت به آن‌ها، بنابراین شروع به گرفتن عکس‌ها و کپی کردن کتاب‌ها کردیم....(ادامه دارد)

روایتی شنیدنی از احیای میراث مکتوب شیعه

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha