به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام عباسی از محققان و پژوهشگران حوزوی در مطلبی به موضوع «مشروع بودن یا نبودن ساخت گنبد و بارگاه» که تقدیم شما مخاطبان فرهیخته خواهد شد:
بناء بر قبور:
احترام به بزرگان، و زنده نگه داشتن نام و یاد آنان، همواره از رسوم و رفتارهای بشری بوده، به گونه ی که هر قوم یاد بزرگان خود را به روش های مختلفی زنده نگه می داشتند.
پیروان ادیان الهی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و پس از رحلت پیامبرشان، با ساختن بنا و مقبره ی ضمن محافظت از قبر و آثار بر جای مانده، یاد او را همیشه زنده نگه می داشتند. این کار علاوه بر زنده نگه داشتن نام و یاد شخص متوفی، مقبره او نماد مذهب و آیینش خواهد بود.
پس از اسلام این رویه نیز ادامه داشت و بر روی قبور بسیاری از بزرگان بنا و مقبره ی ساخته می شد و این گونه یادها را زنده نگه می داشتند. تا جایی که امروزه در تمام بلاد اسلامی مقابر بسیاری از قدیم الایام تا به امروز مشاهده می شود که دارای گنبد و گلدسته و ... می باشند.
با ظهور عقاید وهابیت به رهبری ابن تیمیه، در اواخر قرن هفتم و ابتدای قرن هشتم هجری، بر خلاف قرآن و سنت مسلمانان به یک باره بنای بر قبور حرام اعلام شد و بعد در قرن دوازدهم با تاسیس وهابیت در عربستان و انتشار افکار ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بسیاری از قبور اولیای الهی به بهانه حرمت و بدعت بودن ساخت بنا بر قبور تخریب شد.
این اقدام وهابیت برخلاف سیره و روش تمام مذاهب اسلامی بود لذا همواره مورد انتقاد مذاهب اسلامی بوده و هستند.
نوشتار حاضر، در صدد است تا با بررسی این مساله در آیات، روایات معتبر و سیره صحابه و مسلمانان، ضمن اثبات آن، بر اعتقاد وهابیت در مساله بنای بر قبور، خط بطلانی کشده و آن را رد کند.
این عقیده با ادله فراوانی رد می شود که در ذیل به اختصار بیان خواهد شد.
بنای بر قبور در آیات قرآن:
قرآن به عنوان کلام الهی و اصلی ترین منبع تشریع در میان مسلمانان جایگاه والایی دارد. خداوند متعال در سوره کهف میفرماید:
وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فِیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً [۱].
و همانگونه (که آنان را از خواب طولانی بیدار کردیم مردم آن دیار را) از (وضع) آنها آگاه ساختیم، آنگاه که در میان خودشان در کار بعث خود نزاع داشتند تا بدانند که وعده خدا حق است و در (آمدن) روز قیامت تردیدی نیست. پس (مشرکان آنها که از این حادثه قانع نشده بودند) گفتند: بر (اجساد) آنها بنایی بسازید (و رهاشان کنید) پروردگارشان به آنها داناتر است. (اما مؤمنان یعنی) کسانی که بر کار آنها غالب بودند گفتند: ما بر اجساد آنان مسجدی بنا خواهیم کرد (تا یادگار جاویدان آنها باشد).
این آیه در مورد افراد صالحی سخن به میان آورده است که به اراده خداوند سال های سال، در غاری به خواب رفتند. پس از بیدار شدن و آگاهی مردم از آنان، دعا کردند و خداوند جان آنان را گرفت و در همان غار از دنیا رفتند. مردم آن دیار و سرزمینی که ماجرای اصحاب کهف در میان آنها به وقوع پیوسته بود، پس از اطلاع و آگاهی از سرنوشت اصحاب کهف، دچار اختلاف شدند. گروهی معتقد بودند برای جلوگیری از انتشار ماجرای اصحاب کهف و عدم اطلاع مردم، باید در ورودی غار را با دیوار بست؛ اما گروه دیگر بر این باور بودند که باید بر روی قبور اصحاب کهف مسجدی ساخته شود و چون سلطان آن دیار مسلمانان و خداپرست بود، نظر گروه دوم را پذیرفت و بر روی قبور اصحاب کهف مسجدی ساخته شد.
فخر رازی در تفسیر خود آورده است:
و القول الثالث: ان بعضهم قال: الاولی ان یسد باب الکهف لئلا یدخل علیهم احد و لا یقف علی احوالهم انسان و قال آخرون: بل الاولی ان یبنی علی باب الکهف مسجد و هذا القول یدل علی ان اولئک الاقوام کانوا عارفین بالله، معترفین بالعباده و الصلاه
و القول الرابع: ان الکفار قالوا: انهم کانوا علی دیننا، فنتخذ علیهم بنیانا و المسلون قالوا: کانوا علی دیننا، فنتخذ علیهم مسجدا… «قال الذین غلبوا علی امرهم» قیل: المراد به الملک المسلم و قیل: اولیاء اصحاب الکهف و قیل: روساء البلدو «لنتخذن علیهم مسجدا» نعبد الله فیه و نستبقی آثار اصحاب الکهف بسبب ذلک المسجد [۲].
قول سوم در این آیه: برخی از آنان گفتند: اولویت این است که درب غار را مسدود کنیم تا کسی وارد آن نشود و از احوال اصحاب کهف کسی باخبر نشود. عده ی دیگر گفتند سزاوار این است که بر درب غار مسجدی بسازیم. و این یعنی آنان قومی بودند که نسبت به خداوند شناخت داشتند و به عبادت و نماز معترف بودند.
قول چهارم: کفار گفتند: اینان بر دین ما بودند بر روی آنان بنایی بسازیم... مسلمانان گفتند آنها بر دین ما بودند و بر روی آنان مسجدی می سازیم ... کسانی که بر کار آنها غالب بودند (گفته شده مراد پادشاه مسلمان است. و یا اولیاء اصحاب کهف و یا روسای قوم می باشد) گفت: بر روی آنان مسجدی می سازیم تا خدا را در آن عبادت کنیم و به واسطه این مسجد آثار اصحاب کهف را حفظ کنیم.
این آیه به خوبی ساختن مسجد بر قبور را به انسان های مومن نسبت داده و هیچ مخالفتی با آن ننموده است و این یعنی خداوند متعال با این اقدام موافق بوده است.
ثعلبی از مفسرین شافعی مذهب، در ذیل آیه آورده است:
فقالوا ابنوا علیهم بنیاناً ربهم أعلم بهم قال الذین غلبوا علی أمرِهم ( یعنی تیدوسیس الملک و أصحابه : ) لَنَتَّخِذَنَّ علیهم مسجداً و قیل: الذین تغلبوا علی أمرهم، و هم المؤمنون [۳].
گفتند بنایی را بر روی آنان بسازیم خداوند به حال آنان آگاه است. کسانی که بر کار آنها غالب بودند (یعنی تیدوسیس پادشاه و اصحابش) گفتند: بر روی آنان مسجدی می سازیم. گفته شده کسانی که بر کار آنها غالب بودند مومنین بودند.
أبو محمد حسین بن مسعود بغوی شافعی که از او با تعابیر محدث، فقیه و مفسر یاد می کنند در تفسیر بغوی آورده است:
قال ابن عباس یتنازعون فی البنیان فقال المسلمون نبنی علیهم مسجدا یصلی فیه الناس لأنهم علی دیننا وقال المشرکون نبنی علیهم بنیانا لأنهم من أهل دیننا [۴].
ابن عباس می گوید: در مورد بنا دچار اختلاف شدند. مسلمانان گفتند بر روی آنان مسجدی بسازیم تا مردم در آن نماز بخوانند چون آنان بر دین ما بودند. مشرکین هم گفتند بر روی آنان بنایی بسازیم چون آنها از اهل دین ما بودند.
زمخشری شافعی، امام در تفسیر، در تفسیر الکشاف آورده است:
لَنَتَّخِذَنَ علی باب الکهف مَسْجِداً یصلی فیه المسلمون و یتبرکون بمکانهم [۵].
مؤمنین بر سر ورودی غار اصحاب مسجدی بنا کرده و در آن نماز اقامه کرده و از قبور آنها تبرک میجویند.
همان طور که از نص کلام زمخشری هویداست اصل ساخت مسجد بر روی قبور، اقامه نماز در آنها و مهمتر از همه تبرک جستن به قبور آنها را جائز و از اعمال مؤمنین میشمارد.
بیضاوی دیگر مفسر شافعی در تفسیر آیه مبارکه مینویسد:
قالت طائفة نبنی علیهم بنیاناً یسکنه الناس و یتخذونه قریة، و قال آخرون لنتخذن علیهم مسجداً یصلی فیه [۶].
گروهی از آنان گفتند بنایی بر روی آنان می سازیم تا مردم در آن سکونت کنند و اینجا روستایشان شود. گروه دیگر گفتند بر روی آنان مسجدی بسازیم تا در آن نماز بخوانیم.
و در ادامه آورده است:
ثم قالت الفتیه للملک: نستودعک الله و نعیذک به من شر الجن و الإنس، ثم رجعوا إلی مضاجعهم، فماتوا، فدفنهم الملک فی الکهف و نبی علیهم مسجدا [۷].
آن گروه جوان به پادشاه گفتند: شما را به خداوند می سپاریم و از او می خواهیم شما را از شر جن و انس محفوظ بدارد. سپس به غار برگشتند و در همان جا از دنیا رفتند. پادشاه نیز آنان را در همان غار دفن کرد و بر روی قبور آنان مسجدی ساخت.
علی ای حال، پیشنهادی که مطرح شد و مورد تایید قرآن هم قرار گرفته بود پیشنهاد افراد مومنی بود که نظرشان، ساخت مسجد بر روی اصحاب کهف بود؛ اما با توجه به مطالب ارائه شده بیان دو نکته ضروری است:
نکته اول:
قرآن کریم، بنا بر مدفن اصحاب کهف را بیان کرده و این مساله را رد ننموده است. چرا که اگر شبهه ی در آن بود قرآن مطرح و رد می کرد. حال که بدون رد، آن را بیان کرده دال بر مشروع بودن این عمل می باشد.
نکته دوم:
طرح پیشنهاد (ساخت مسجد بر روی مدفن) از سوی مومنین کسانی که خدا را قبول داشته و آن را می پرستیدند بوده و این یعنی آنان حکم شرعی خود را بیان کرده اند که مرود تایید قرآن قرار گرفته است. لذا این حکم شرعی از احکام ثابتی بوده که در شرایع پیشن اسلام هم بوده است و قرآن بر آن صحه گذاشته است.
بنابرین ساخت مسجد بر روی اصحاب کهف، که مورد تایید قرآن می باشد دلیلی است که مشروعیت ساخت مسجد بر روی قبور را می رساند.
بنای بر قبور در روایات
پس از قرآن، روایت بالاترین جایگاه را برای استنباط احکام داراست و مورد استناد قرار می گیرد. با بررسی روایات این گونه به دست می آید که ساخت بنا بر روی قبر و یا دفن میت در بنا، از همان عصر نبوی و در میان صحابه امری رایج بوده است که در ذیل به چند مورد آن اشاره می شود:
دفن رسول خدا در خانه خویش:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه خود دفن شدند:
دُفِنَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فی بَیْتِهِ الذی کان یَسْکُنُهُ أَیَّامَ حَیَاتِهِ [۸].
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خانه ی که در ایم حیادتش در آن سکونت داشت دفن شدند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور دادند او را در بناء دفن کنند. چرا که در روایت آمده است:
عبد الرزاق عن بن جریج قال أخبرنی أبی أن اصحاب النبی صلی الله علیه و سلم لم یدروا أین یقبرون النبی صلی الله علیه وسلم حتی قال أبو بکر سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لم یقبر نبی الا حیث یموت...[۹]
ابن جریح به نقل از پدرش می گوید: صحابه نمی دانستند کجا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دفن کنند ابوبکر گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: پیامبری دفن نمی شود مگر همان جایی که از دنیا رفته است.
در احکام القرآن ابن عربی آمده است:
لما توفی رسول الله و اختلف الناس أین یدفن فقال القوم یدفن بمکة و قال آخرون ببیت المقدس و قال آخرون بالمدینة فقال أبو بکر سمعت رسول الله یقول ما دفن قط نبی إلا حیث یموت [۱۰].
چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت مردم در مود این که کجا دفن شود دچار اختلاف شدند برخی گفتند در مکه دفن شود و برخی گفتند در بیت المقدس و برخی دیگر گفتند در مدینه دفن شود ابوبکر گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: پیامبری دفن نمی شود مگر همان جایی که از دنیا رفته است.
لذا حضرت را در خانه خودش دفن کردند. این یک دلیل خاص بر جواز بنا بر روی قبر می باشد. زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در جایی دفن کردند که بنا بود و دیوار و سقف داشت. وقتی این گونه شد فرقی نمی کند که آن بنا مسجد باشد یا مدرسه، خانه باشد یا ضریح و ...
اگر ساخت بنا بر قبر حرام بود چرا صحابه ی که به زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله می رفتند از این عمل نهی نکردند و با آن مخالفت نکردند. بنابرین صحابه دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله در یک ساختمان و بنا را دیدند و هیچ اعتراضی نکردند این نشانه اعتقاد به جواز چنین کاری را می رساند. همان بنا امروزه تبدیل به مسجد بزرگ و دارای گنبد و گلدسته ی است که سالیان سال، ملجا و پناه مسلمانان سراسر جهان است.
دفن مادر امیرالمومنین علیه السلام در مسجد:
فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین علیه السلام، از زنان با تقوا و پاک دامنی بود که همواره مورد احترام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) واقع می شد. پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امر کردند که در مسجد دفن شوند. در وفاء الوفاء سمهودی آمده است:
و أما قبر فاطمة بنت أسد أم علیّ بن أبی طالب رضی الله تعالی عنهما ... فلما توفیت خرج رسول الله صلی الله علیه و سلم، فأمر بقبرها فحفر فی موضع المسجد الذی یقال له الیوم قبر فاطمة [۱۱].
اما قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب (علیه السلام) ... چون فاطمه از دنیا رفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، دستور به دفن او را داد و در مکانی از مسجد برای او قبری کندند و به آن مکان قبر فاطمه می گویند.
همچنین جناب سمهودی آورده است:
فلما توفیت، خرج رسول الله، فأمر بقبرها، فحفر فی موضع المسجد الذی یقال له الیوم قبر فاطمة[۱۲].
وقتی فاطمه بنت أسد از دنیا رفت، قبر او توسط رسول الله (صلی الله علیه و آله) در جایی قرار گرفت که مسجد بود که امروزه به آن قبر فاطمه می گویند.
جناب سمهودی در ادامه می نویسد:
و قوله فی موضع المسجد إلی آخره یقتضی أنه کان علی قبرها مسجد یعرف به فی ذلک الزمان[۱۳].
این که گفته شده قبرش در گوشه ای از مسجد بوده اقتضا می کند که بر روی قبر او مسجدی بوده که در آن زمان به آن نام شناخته شده بود.
بنابرین مادر امام علی (علیه السلام) هم در عصر نبوی در مسجد دفن شد و اگر اشکالی داشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از این کار منع می کردند و یا بعدها مورد اعتراض صحابه و خلفا قرار می گرفت.
عثمان بن مظعون و سنگی بزرگ بر مزار وی
عثمان بن مظعون از اصحاب وارسته و با وفای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود که حضرت در تشییع جنازه او حاضر شد او را بوسید و در عزای او اشک ریخت:
حدثنا محمد بن کَثِیرٍ أخبرنا سُفْیَانُ عن عَاصِمِ بن عُبَیْدِ اللَّهِ عن الْقَاسِمِ عن عَائِشَةَ قالت رأیت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یُقَبِّلُ عُثْمَانَ بن مَظْعُونٍ و هو مَیِّتٌ حتی رأیت الدُّمُوعَ تَسِیلُ [۱۴].
عایشه می گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دیدم در حالی که عثمان بن مظعون از دنیا رفته بود او را بوسید و اشک از چشمان او جاری بود.
و پس از خاکسپاری عثمان بن مظعون، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سنگ بزرگی را روی قبر گذاشت تا نشانه قبر باشد و مسلمانان بتوانند به آسانی آن را شناسایی و زیارت نمایند. در المغنی آمده است:
و روی أبو داود بإسناده عن المطلب قال لما مات عثمان بن مظعون أخرج بجنازة فدفن أمر النبی صلی الله علیه وسلم رجلا أن یأتیه بحجر فلم یستطع حمله فقام رسول الله صلی الله علیه وسلم فحسر عن ذراعیه ثم حملها فوضعها عند رأسه و قال أعلم بها قبر أخی و أدفن إلیه من مات من أهله [۱۵].
ابو داود با اسنادش از مطلب نقل کرده، چون عثمان بن مظعون از دنیا رفت جنازه او را دفن کردند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دو نفر دستور داد تا سنگی (بزرگ) بر روز قبر او بگذارند. اما آن دو نتوانستند سنگ را حمل کنند. رسول خدا برخواست و سنگ سنگ را گرفت و بالای سر عثمان بن مظعون قرار داد و فرمود به واسطه این سنگ قبر برادرم را می دانم. هر که از اهلش از دنیا رفت او را این جا دفن کنید.
در المصنف ابن ابی شیبه آمده است:
حدثنا أبو بکر قال ثِنَا وَکِیعٌ عن أُسَامَةَ بن زَیْدٍ عن عبد اللهِ بن أبی بَکْرٍ قال رَأَیْت قَبْرَ عُثْمَانَ بن مَظْعُونٍ مُرْتَفِعًا [۱۶].
عبدالله بن ابی بکر می گوید قبر عثمان بن مظعون را مرتفع و بلند دیدم.
لذا بنا بر همین روایت برخی از علمای اهل سنت فتوی به استحباب علامت روی قبر داده اند:
یستحب أن یجعل علی القبر علامة یعرف بها [۱۷].
حال که علامت گذاشتن بر روی قبر سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است. فرقی نمی کند که علامت چوب باشد یا سنگ و دیوار و...
بنابرین گذاشتن علامت جهت شناسایی قبر، از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام شده و اشکالی بر آن مترتب نیست.
ساخت بنا بر قبر ابوبصیر:
ابو بصیر یکی از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وقتی از دنیا رفت ابی جندل او را دفن و بر روی قبر او مسجدی بنا کرد. در اسد الغابه آمده است:
فلما أرسلت قریش إلی النبی فی أمرهم کتب إلی أبی بصیر و أبی جندل لیَقْدُما علیه فیمن معهما فقرأ أبو جندل کتاب رسول الله صلی الله علیه و سلّم و أبو بصیر مریض، فمات، فدفنه أبو جندل و صلی علیه، و بنی علی قبره مسجدا [۱۸].
قریش برای کاری نامه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ارسال کردند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ابی بصیر و ابی جندل نامه نوشت و آنها را فرا خواند. ابی جندل نامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را خواند. در آن حال ابوبصیر مریض بود و از دنیا رفت. ابو جندل او را دفن کرد و بر پیکر او نماز خواند و بر روی قبرش مسجدی ساخت.
ابو جندل بن سهیل که یکی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود وقتی ابی بصیر از دنیا رفت، بر جنازه وی نماز خواند و بعد از دفن وی بنایی را روی قبرش ساخت. با وجود این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از این اقدام وی باخبر شدند اعتراضی ننمودند. و دستور بر تخریب آن را ندادند.
ساخت بنا بر روی قبر ام حبیبه:
عقیل بن ابی طالب در خانه خود مشغول کندن چاهی بود که به قبری رسید و بر روی سنگی نوشته این قبر ام حبیبه است. عقیل چاه را پر کرد و بر روی قبر بنایی ساخت:
روی عن زید بن السائب قال: أخبرنی جدی قال: لما حفر عقیل بن أبی طالب رضی الله تعالی عنه فی داره بئرا وقع علی حجر منقوش مکتوب فیه «قبر أم حبیبة بنت صخر بن حرب» فدفن عقیل البثر، و بنی علیه بیتا، قال ابن السائب: فدخلت ذلک البیت فرأیت فیه ذلک القبر [۱۹].
عقیل بن ابی طالب در خانه خود چاهی را حفر می نمود که سنگی را مشاهده کرد روی آن نوشته بود این قبر حبیبه دختر صخر بن حرب است وی نیز چاه را به عنوان قبر او پُر از خاک کرد و بر روی آن بنایی را ساخت، یزید بن سائب می گوید من داخل بر خانه شدم و این قبر را مشاهده کردم.
موارد مذکور تنها تعدادی از موارد بسیاری است که صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر روی قبور بنا می ساختند و یا مسجدی بنا می کردند و این نشان می دهد که این سنت امر رایجی در میان اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده است.
علی ای حال دفن میت در یک بنا، یا ساخت بنا بر روی قبر هم در آیات قرآنت موید دارد و روایات و سیره صحابه آن را تایید می کند.
سابقه ساخت بنا و مقبره بر روی قبور:
ساخت بنا بر روی قبر و مسجد قرار دادن آن مختص دوران اسلام و پس از آن نبوده بلکه قبل از اسلام هم امری رایج بوده و پیروان ادیان مختلف بر روی قبور انبیاء و بزرگانشان بنا می ساختند.
بنای بر قبور قبل از اسلام:
در اقضاء الصراط ابن تیمیه آمده است:
و قد کانت البنیة التی علی قبر إبراهیم علیه السلام مسدودة لا یدخل إلیها إلی حدود المائة الرابعة[۲۰].
بنایی بر روی قبر حضرت ابراهیم (علیه السلام) قرار دارد که مسدود است درهای این بنا تا حدود قرن چهارم بسته بوده و کسی داخل این بنا نمیشده است.
همچنین در کتب و رسائل ابن تیمیه آمده است:
قبر إبراهیم الخلیل لما فتح المسلمون البلاد کان علیه السور السلیمانی و لا یدخل إلیه أحد [۲۱].
قبر حضرت ابراهیم خلیل چون به دست مسلمانان فتح شد بر روی آن دیوار های کشیده شده بود و کسی در آن داخل نمی شد.
اگر بنای بر قبور حرام و شرک، چرا مسلمانان پس ازفتح آن سر زمین ها تخریبشان نکردند.
بنای بر قبور بعد از اسلام:
پس از اسلام هم این سنت که نوعی بزرگداشت یاد و نام متوفی، و به عنوان یک شاخص و علم برای بقای آیین از آن یاد می شود نگه داشته شد و مسلمانان بر روی مقابر بزرگانشان بنا می ساختند.
این نوشتار (اگر چه مواردی را در بخش ادله روایی بیان کرد) در صدد اثبات این موضوع در کلام علمای شافعی است لذا این سنت، از کلام علمای مذهب شافعیه بیان می شود.
سیره مسلمانان در بنای بر قبور
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و صحابه، هنگامی که افراد از دنیا میرفتند، بسیاری از آنان در خانههای مسکونی و مسقف خود به خاک سپرده میشدند. اگر بنای بر قبور حرام بود، دفن کردن اموات در خانههای مسکونی و مسقف نیز جایز نبود و مسلمانان و صحابه باید ابتدا خانهها را خراب میکردند و سپس اموات را در آن دفن میکردند؛ چون ملاک حرمت در آنجا نیز میآید.
لذا بنای بر قبور، از سنت های متداول در بین مسلمانان بوده و آن گونه که در آثار بر جای مانده از ابتدای اسلام تا به امروز معلوم است در میان تمام فرق اسلامی وجود داشت، تا زمانی که وهابیت آن را حرام اعلام نکرده بود و تخریب بناها را در دستور کار خود قرار نداده بود آثار بسیاری از صحابه و بزرگان موجود بود و همواره مورد احترام بودند.
ساخت بنا بر روی قبر در سیره مسلمانان در ذیل بیان می شود.
ساخت دیوار بر روی قبر رسول خدا توسط عمر:
پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله اولین کسی که بر روی قبر او بنایی ساخت عمر بن خطاب بود جناب سمهودی در وفاء الوفاء میگوید:
لم یکن علی بیت النبی حائط و کان أوّل من بنی علیه جداراً، عمر بن الخطاب [۲۲].
بر روی قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حائطی نبود اولین کسی که بر روی قبر رسول الله دیواری بنا کرد عمر بن الخطاب بود.
بنابرین با وجود افراد بسیار از صحابه، و عدم مخالفت با این اقدام عمر، نمی تواند این عمل حرام باشد.
قبه ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله:
ابراهیم فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود که در کودکی از دنیا رفت. و بر روی قبر او گنبدی بنا شد. ابن خلکان شافعی در شرح حال ظهیر الدین روذراوی مینویسد:
توفی فی النصف من جمادی الآخره سنه ثمان و ثمانین و أربعمائه و دفن بالبقیع عند القبه التی فیها قبر ابراهیم (علیه السلام) ابن رسول الله (صلی الله علیه و آله) [۲۳].
روذراوی در نیمه جمادیالآخر سال ۴۸۸ هجری قمری در مدینه منوره از دنیا رفت و در قبرستان بقیع نزدیک قبه و بارگاه قبر ابراهیم فرزند پیابمر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شد.
بنای قبر ابو ایوب انصاری:
خطیب بغدادی شافعی در تاریخ مدینه دمشق مینویسد:
قال الولید: فحدثنی شیخ من أهل فلسطین أنه رأی بنیه بیضاء دون حائط القسطنطنیه، فقالوا: هذا قبر أبی أیوب الأنصاری صاحب النبی (صلی الله علیه و آله)، فأتیت تلک البنیه، فرأیت قبره فی تلک البنیه و علیه قندیل معلق بسلسله [۲۴].
ولید بن مسلم میگوید: پیرمردی از اهالی فلسطین ساختمان سفید رنگی را در نزدیکی دیوارهای قسطنطنیه مشاهده کرده بود و هنگامی که از اهالی منطقه هویت ساختمان را جویا میشود، به او میگویند: این ساختمان مربوط به قبر ابوایوب انصاری صحابی پیامبر میباشد. پیرمرد فلسطینی میگوید: به طرف ساختمان و قبر ابوایوب انصاری حرکت کردم و قبر ابوایوب را در داخل ساختمان از نزدیک دیدم. بالای قبر ابوایوب انصاری شمعدانی قرارداشت که با یک زنجیر بسته شده و آویزان بود.
بنای قبر سلمان:
در تاریخ مدینه دمشق در مورد قبر جناب سلمان آمده است:
و قبره الان ظاهر معروف بقرب ایوان کسری، علیه بناء و هناک خادم مقیم لحفظ الموضع و عمارته و النظر فی أمر مصابحه و قد رأیت الموضع و زرته غیره مره [۲۵].
قبر سلمان فارسی هماکنون در نزدیکی ایوان کسری مشخص و معروف است. روی قبر سلمان فارسی بنایی ساخته شده است. یک نفر خدمتگزاری و امور مربوط به حفظ، آبادانی و رتق و فتق امور مقبره سلمان فارسی را به عهده گرفته است و به صورت دائمی در همان مکان ساکن شده است. بارگاه و مقبره سلمان فارسی را از نزدیک دیدهام و بارها قبر این صحابی را زیارت نمودهام.
قبر حمزه بن عبدالمطلب دارای قبه:
سمهودی در توصیف مزار حمزه بن عبدالمطلب میگوید:
مشهد سید الشهداء حمزة بن عبد المطلب، عم رسول الله صلی الله علیه وسلم ورضی الله تعالی عنه... وعلیه قبة عالیة حسنة متقنة، و بابه مصفح کله بالحدید بنته أم الخلیفة الناصر لدین الله أبی العباس أحمد بن المستضئ، کما قاله ابن النجار، وذلک فی سنة تسعین و خمسمائة [۲۶].
مشهد حمزه سید الشهدا عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ... بر مزار او قبهای عالی، زیبا و محکم است. درب آن، همه آهنی است که در ایام خلافت خلیفۀ عباسی ناصر دینالله ابوالعباس احمدبن مستضیئ، سال ۵۹۰ هجری ساخته شده است.
خیمه ی بر قبر حسن بن حسن:
شواهد تاریخی نیز نشان میدهد که مسلمانان در همان صدر اسلام بر روی قبور صحابه و بزرگان، خیمه و سایبان درست میکردند و حتی سالها در همان خیمه و سایبان میماندند و در زیر همان خیمه و سایبان نماز میخواندند و مورد اعتراض کسی نیز قرار نمیگرفتند. اگر مسجد قرار دادن قبور جایز نباشد، خیمه زدن بر روی قبور و نماز خواندن در زیر خیمه نیز نباید جایز باشد.
بَاب ما یُکْرَهُ من اتِّخَاذِ الْمَسَاجِدِ علی الْقُبُورِ وَلَمَّا مَاتَ الْحَسَنُ بن الْحَسَنِ بن عَلِیٍّ رضی الله عَنْهُمْ ضَرَبَتْ امْرَأَتُهُ الْقُبَّةَ علی قَبْرِهِ سَنَةً ...[۲۷]
حسن بن الحسن بن علی (علیه السلام) از دنیا رفت همسر او قبهای [ظاهرا مراد خیمه است] روی قبر او زد و تا یک سال آن قبه سر پا بود.
بخاری در باب ما یکره آورده است. ابن حجر عسقلانی شافعی در مورد این روایت می نویسد:
و مناسبة هذا الأثر لحدیث الباب أن المقیم فی الفسطاط لا یخلو من الصلاة هناک فیلزم اتخاذ المسجد عند القبر [۲۸].
آن چه مناسب این حدیث است این است که کسی که در خیمه بر روی قبر مقیم شده است ناچار است که نماز را در آنجا بخواند پس لازم می باشد که کنار قبر را مسجد قرار دهد.
ابن حجر عسقلانی با توجه به همین مطالب معتقد است بخاری مطلق مسجد قرار دادن قبور انبیا و نماز خواندن در این مکانها را حرام نمیداند، بلکه بخاری معتقد است مسجد قرار دادن قبور انبیا در صورتی که دارای مفسده باشد حرام است و اگر مفسده نداشته باشد، اشکالی ندارد
و لفظها یقتضی أن بعض الاتخاذ لا یکره فکأنه یفصل بین ما إذا ترتبت علی الاتخاذ مفسدة أو لا[۲۹].
لفظ کلام بخاری این گونه اقتضا می کند که مسجد قرار داد قبور مکروه نیست. همانا او قائل به تفصیل شده است که مفسده ی بر اتخاذ کردن مسجد مترتب هست یا نه.
دفن امام سجاد علیه السلام در قبه ابن عباس:
ابن خلکان شافعی در شرح حال امام سجاد (علیه السلام) مینویسد:
و فضائل زین العابدین و مناقبه أکثر من أن تحصر و کانت ولادته یوم الجمعة فی بعض شهور سنة ثمان و ثلاثین للهجرة و توفی سنة أربع و تسعین و قیل تسع و تسعین و قیل اثنتین و تسعین للهجرة بالمدینة و دفن فی البقیع فی قبر عمه الحسن ابن علی رضی الله تعالی عنه فی القبة التی فیها قبر العباس رضی الله عنه [۳۰].
فضائل و مناقب امام زین العابدین علیه السلام بیش از آن است که شمرده شود حضرت در روز جمعه سال ۳۸ هجری قمری به دنیا آمد و در سال ۹۴ و بنا به قولی ۹۹ یا ۹۲ هجری قمری در مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی (علیه السلام) و در زیر گنبد و بارگاه عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شد.
دفن امام باقر علیه السلام در قبه ابن عباس:
ابن خلکان در شرح حال امام باقر (علیه السلام) نیز می نویسند:
و مولده یوم الثلاثاء ثالث صفر سنة سبع و خمسین للهجرة و کان عمره یوم قتل جده الحسین رضی الله عنه ثلاث سنین و امه أم عبد الله بنت الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنه و توفی فی شهر ربیع الآخر سنة ثلاث عشرة و مائة و قیل فی الثالث و العشرین من صفر سنة أربع عشرة و قیل سبع عشرة و قیل ثمان عشرة بالحمیمة. و نقل إلی المدینة و دفن بالبقیع فی القبر الذی فیه أبوه و عم أبیه الحسن بن علی رضی الله عنهم فی القبة التی فیها قبر العباس رضی الله عنه [۳۱].
امام باقر (علیه السلام) در روز سه شنبه سوم صفر سال ۵۷ هجری قمری به دنیا آمد، مادرش امه أم عبد الله دختر حسن بن حسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنه بود. حضرت در ربیع الآخر سال ۱۱۳ و به نقلی در ۲۳ صفر ۱۱۴ یا ۱۱۷ یا ۱۱۸ هجری قمری در «حمیمه» از دنیا رفت. بدن مطهر آن حضرت به مدینه منتقل شد و در قبرستان بقیع در کنار قبر پدر بزرگوارشان حضرت سجاد و امام حسن مجتبی (علیه السلام) در زیر گنبد و بارگاه عباس عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شد.
بارگاه امام کاظم علیه السلام:
ابن خلکان شافعی به نقل از خطیب بغدادی مینویسد:
توفی فی الحبس و دفن فی مقابر الشونیزیین، خارج القبه و قبره هناک مشهور یزارو علیه مشهد عظیم، فیه قنادیل الذهب و الفضه و أنواع الآلات و الفرض ما لایحد [۳۲].
امام کاظم (علیه السلام) در زندان (هارونالرشید) از دنیا رفت و در مقابر شونیزیین، خارج گنبد به خاک سپرده شد. قبر امام کاظم (علیه السلام) مشهور و معروف است و مردم به زیارت قبر آن حضرت میروند. بر روی قبر ایشان ساختمان و بارگاه بزرگی ساخته شده است. چلچراغها و شمعدانهایی از طلا و نقره وانواع دیگری از وسایل و فرشهای فراوانی در این بارگاه قرار دارد.
بنای قبه بر قبر احمد بن محمد باهلی بصری معروف به غلام خلیل:
خطیب بغدادی در تاریخ بغداد درباره وفات و تشییع جنازه و قبر و بارگاه احمد بن محمد بن غالب بن مرداس باهلی بصری معروف به غلام خلیل مینویسد:
قال: سنه خمس و سبعین و مائتین، توفی أبوعبدالله أحمد بن محمد بن غالب بن خالد بن مرداس غلام خلیل ببغداد فی رجب منها و حمل فی تابوت إلی البصره و غلقت أسواق مدینه السلام و خرج الرجال و النساء و الصبیان لحضوره و الصلاه علیه، فأدرک ذلک بعض الناس و فات بعضهم، لسرعه السیر به و دفن بالبصره و بنیت علیه قبه [۳۳].
غلام خلیل در رجب سال ۲۷۵ هجری قمری در بغداد از دنیا رفت. تمامی بازارهای بغداد به خاطر وفات غلام خلیل تعطیل شد. اهالی بغداد اعم از زن و مرد و کودک برای شرکت در تشییع جنازه و نماز از منازلشان خارج شدند. پس از خواندن نماز، جنازه را در تابوتی قرارداده و به بصره منتقل کردند و در آنجا به خاک سپردند و بر روی قبرش قبه و گنبد و بارگاهی ساختند.
دفن محمد بن احمد یزیدی در زیر قبه:
سمعانی درباره وفات ابوالحسن محمد بن احمد بن جعفر یزدی یکی از اساتید حاکم نیشابوری مینویسد:
و ماته بنیسابور فی الثانی من المحرم سنه ثلاث و سبعین و ثلاثمائه و دفن فی القبه التی بناها لنفسه فی حیاته [۳۴].
ابوالحسن یزدی در روز دوم محرم ۳۷۳ هجری قمری در نیشابور از دنیا رفت و در گنبد و بارگاهی که خودش در زمان حیات ساخته بود، به خاک سپرده شد.
بنابرین علمای اهل سنت افرادی زیادی را نقل کرده اند که بر روی قبورشان گنبد، و بارگاه و بنایی وجود داشته و متعرض آن هم نشده اند. از همه مهمتر این که پیروان مذهب شافعی بر روی قبر امام خود یک گنبد بزرگ بنا نموده اند.
گنبدی بزرگ بر قبر امام شافعی:
شافعی که یکی از ائمه چهار گانه اهل سنت می باشد و در بین اهل سنت طرفداران بسیاری دارد پس از وفات بر روی قبر او ضریح و گنبدی بزرگ ساخته می شود.
صفدی شافعی در الوافی بالوفیات آورده است:
تملک الدیار المصریة أربعین سنة شطرها فی أیام والده وعمر دار الحدیث بالقاهرة فی سنة إحدی وعشرین وست مائة و جعل ابن دحیة شیخها و القبة علی ضریح الشافعی [۳۵].
ملک کامل چهل سال در مصر حکومت کرد بخشی از آن را در ایام پدرش بود در قاهره در سال ۶۲۱ هجری دار الحدیث را بنا کرد و ابن دحیه را شیخ آن جا قرار داد و بر ضریح شافعی گنبدی ساخت.
در الدراس عبدالقادر نعیمی دمشقی آمده است:
و اما الکامل فانه تملک الدیار المصریة اربعین سنة و عمر دار الحدیث بها و قبة علی ضریح الامام الشافعی رضی الله تعالی عنه [۳۶].
ملک کامل (متوفای ۶۳۵ هجری قمری) که مدت چهل سال بر مصر حکومت کرد و دار الحدیث را در آنجا ساخت بر روی ضریح شافعی قبه و گنبدی ساخت.
بنابرین بر روی قبر شافعی گنبدی بزرگ ساخته شد و تا به امروز پیروان او به زیارتش می روند. و اگر ساخت آن حرام چرا هیچ گاه کسی از بزرگان شافعیه و یا سایر فرق متعرض مقبره او نشده است.
پس سیره مسلمانان همواره بنای بر قبور و احترام صاحب قبر بوده است.
ابن حجر عسقلانی سیره مسلمانان را پس از نقل روایتی در این باب این گونه آورده است:
هذه الأسانید صحیحة و لیس العمل علیها فإن أئمة المسلمین من الشرق إلی الغرب مکتوب علی قبورهم و هو عمل أخذ به الخلف عن السلف [۳۷].
اسانید این روایت صحیح است (علما و مسلمانان) به این روایت عمل نکردهاند. بر روی قبور بزرگان و علما و ائمه از شرق تا غرب کشورهای اسلامی نوشتههایی وجود دارد. مسلمانان نسل به نسل اینگونه عمل کرده و بر روی قبورشان مطالبی را نوشتهاند.
پس علمای بسیاری از شافعیه مانند سایر فرق و سیره مستمره مسلمانان ساخت بارگاه و ضریح و ... را در آثار خود نقل کرده اند.
نتیجه:
با توجه به آن چه بیان شد می توان این گونه نتیجه گرفت:
۱. بنای بر قبور از سنت های دیرین، در جهت حفظ یاد و نام متوفی بوده و در شخصیت های دینی به عنوان یک علم برای حفظ عقاید و باورهای دین و مذهب بوده است؛ لذا همواره شخصیت های بزرگ قبورشان مورد احترام مردم بوده و بر روی آنان بنایی ساخته می شد. این سنت قبل از اسلام بوده و پس از اسلام هم مسلمانان بر قبور بزرگان بنا می ساختند.
۲. پس از ظهور وهابیت بر خلاف قرآن و روایات و سیره صحابه و مسلمین، به یک باره ساخت بنا بر روی قبور حرام اعلام شد. این مسئله چنان ناخوشایند بوده که با مخالفت علمی و عملی تمام مذاهب روبرو شد.
۳. مذاهب اهل سنت بر خلاف وهابیت، بنای بر قبور را حرام نمی دانند و پیروان ایشان بر روی مزار امام خود گنبد و بارگاهی ساخته اند و این عمل را مشروع می دانند؛ لذا بر خلاف وهابیت، مذهب شافعیه بنای قبور را پذیرفته و مشروع می داند.
پی نوشت ها:
[۱] . سوره کهف: آیه۲۱.
[۲] . فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۹۰.
[۳] . ثعلبی، تفسیر الثعلبی، ج۶، ص۱۶۲.
[۴] . بغوی، تفسیر البغوی، ج۳، ص۱۵۶.
[۵] . زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۶۶۵.
[۶] . بیضاوی، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج۳، ص۲۷۷.
[۷] . بیضاوی، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج۳، ص۲۷۷.
[۸] . شوکانی، نیل الأوطار، ج۲، ص۱۳۹.
[۹] . صنعانی، مصنف عبد الرزاق، ج۳، ص۵۱۶.
[۱۰] . ابن العربی، أحکام القرآن لابن العربی، ج۲، ص۴۱۵.
[۱۱] . سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج۳، ص۸۷.
[۱۲] . سمهودی، وفاء الوفاء للسمهودی، ج۳، ص۸۷.
[۱۳] . سمهودی، وفاء الوفاء للسمهودی، ج۳، ص۸۷.
[۱۴] . ابوداوود، سنن أبی داود، ج۳، ص۲۰۱.
[۱۵] . ابن قدامه، المغنی، ج۲، ص۱۹۱.
[۱۶] . ابن ابی شیبة کوفی، المصنف، ج۳، ص۲۳.
[۱۷] . قاری، مرقاة المفاتیح، ج۴، ص۱۶۸.
[۱۸] . ابن اثیر، اسد الغابة، ج۶، ص۴۰.
[۱۹] . سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج۳، ص۹۷.
[۲۰] . ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۳۱.
[۲۱] . ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیة فی الفقه، ج۲۷، ص۱۴۱.
[۲۲] . سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج۲، ص۱۱۱.
[۲۳] . ابن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج۵، ص۱۳۵.
[۲۴] . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۶۲.
[۲۵] . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، ص۳۷۹.
[۲۶] . سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج۳، ص۱۰۴.
[۲۷] . محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۴۴۶.
[۲۸] . ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۳، ص۲۰۰.
[۲۹] . ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۳، ص۲۰۰.
[۳۰] . ابن خلکان، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج۳، ص۲۶۹.
[۳۱] . ابن خلکان، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج۴، ص۱۷۴.
[۳۲] . ابن خلکان، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج۵، ص۳۱۰.
[۳۳] . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۷۸.
[۳۴] . سمعنای، الأنساب، ج۵، ص۶۹۱.
[۳۵] . صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱، ص۱۵۸.
[۳۶] . عبدالقادر نعیمی، الدارس، ج۲، ص۲۱۴.
[۳۷] . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۲۵.
نظر شما