دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱
امیرالمومنین(ع) در فصاحت و بلاغت سرآمد بودند

حوزه/ حضرت آیت الله مکارم شیرازی گفتند: نامه ۳۵ نهج البلاغه یکی از فصیح ترین و بلیغ ترین نامه های علی(علیه السلام) است. «ابن ابی الحدید» در شرح این نامه، تحت تأثیر فوق العاده فصاحت و بلاغت آن واقع شده و می گوید: «نگاه کن ببین این مرد بزرگوار چگونه فصاحت را در این نامه رهبری می کند، زمام آن را در اختیار گرفته و به هر سو می برد».

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سوال «نظر ابن ابی الحدید درباره فصاحت و بلاغت امیر المومنین(علیه السلام) براساس نامه ۳۵ نهج البلاغه را چگونه توصیف می کند؟» گفتند:

پاسخ اجمالی:

ابن ابی الحدید هنگام شرح نامه ۳۵ نهج البلاغه، تحت تاثیر فصاحت و بلاغت آن قرار گرفته و سخنانی دارد، بدین مضمون: «ببین این مرد بزرگوار چگونه فصاحت را در این نامه رهبری می کند و زمام آن را در اختیار گرفته، فصیحان اگر بخواهند مثل او بنویسند به تکلف می افتند، اما او لطیف و روان سخن گفته است. عالمان و شجاعان و زهد پیشه گان در قبیله قریش و اهل مکه حضور چشمگیری نداشتند. پس او چگونه در علم، فصاحت، بلاغت و زهد شجاعت سرآمد همگان شد؟ چه کسی به این بزرگوار این همه امتیازات روحی و صفات شریفه بخشیده است؟».

پاسخ تفصیلی:

نامه ۳۵ نهج البلاغه یکی از فصیح ترین و بلیغ ترین نامه های امیر مؤمنان علی(علیه السلام) است که در عباراتی کوتاه و بسیار زیبا حق مطلب را به طور کامل ادا کرده است. «ابن ابی الحدید» در شرح این نامه، تحت تأثیر فوق العاده فصاحت و بلاغت آن واقع شده و چنین می گوید: «نگاه کن ببین این مرد بزرگوار چگونه فصاحت را در این نامه رهبری می کند، زمام آن را در اختیار گرفته و به هر سو می برد. این الفاظی که همه به صورت حالت نصب پشت سر یکدیگر در می آید، بسیار لطیف و روان و خالی از هر گونه تکلف تا آخر نامه ادامه پیدا می کند. در حالی که فصیحان هنگامی که شروع به نوشتن نامه یا خطبه ای می کنند، جمله ها و کلمات قرینه یکدیگر را گاه به صورت مرفوع و گاه مجرور و گاه منصوب می آورند و اگر بخواهند همه را با یک اعراب (منصوب یا مرفوع یا مجرور) بیاورند گرفتار انواع تکلفات می شوند و همین امر یکی از چهره های اعجاز در قرآن مجید است که عبدالقاهر جرجانی به آن اشاره کرده آنجا که می گوید: «به سوره نساء و بعد از آن به سوره مائده نگاه کن. فواصل غالب آیات در اوّلی همه جا منصوب است و در دومی اصلاً منصوبی وجود ندارد و به گونه ای است که اگر این دو سوره را به هم بیامیزند هرگز آمیخته نمی شوند و آثار ترکیب ناموزون در آن نمایان است...». سبحان الله چه کسی به این بزرگوار این همه امتیازات روحی و صفات شریفه بخشیده است؟ او در ابتدا نوجوانی بود از اهل مکّه که هرگز با حکما و دانشمندان معاشرت نداشت، در عین حال در اسرار حکمت و دقایق حِکَم الهیه از افلاطون و ارسطو پیشی گرفت. با دانشمندان و علمای اخلاق و آداب هرگز معاشر نبود، با این حال بر سقراط هم در این امر مقدم شد. او هرگز در میان شجاعان پرورش نیافته بود؛ زیرا اهل مکّه اهل تجارت بودند نه اهل پیکار و جنگ؛ ولی از هر انسانی در روی زمین شجاع تر بود. کسی به «خَلَف الاحمر» گفت: آیا عنبسه و بسطام (از دلیران معروف عرب) شجاع ترند یا علی بن ابی طالب؟ در پاسخ گفت: عنبسه و بسطام را با افراد بشر مقایسه می کنند نه با کسی که برتر و بالاتر از آن است. بار دیگر سؤال کردند: به هر حال نتیجه را بگو. گفت: به خدا سوگند اگر علی در صورت این دو فریاد می کشید آنها قالب تهی می کردند پیش از آنکه به آنها حمله کند.

از نظر فصاحت هم که بنگریم علی(علیه السلام) فصیح تر از سحبان و قُسّ (فصحای معروف عرب) بود در حالی که قریش فصیح ترین قبایل عرب نبود؛ بلکه گفته اند قبیله جُرهم فصیح ترین قبیله عرب بوده است. از نظر زهد، علی(علیه السلام) زاهدترین و عفیف ترین مردم دنیا بود. با اینکه قریش مردمی حریص و دوست دار دنیا بوده اند و اینها تعجب نیست در مورد کسی که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مربی و پرورش دهنده او بوده و عنایت الهیه شامل حال او بود.،

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha