به گزارش خبرگزاری حوزه، میرزا فضل الله خان الحسینی، در اوایل سال ۱۲۹۱ هجری شمسی (۱۸۷۳ میلادی) به دستور ناصر الدین شاه قاجار، برای سرکشی و بررسی وضعیت ایرانیان پراکنده در شبه قاره هند، به سفرهای گستردهای پرداخت. این سفرها به منظور آشنایی با شرایط زندگی ایرانیان و همچنین جمعآوری اطلاعات مفید در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی انجام شد. او از شهرهای مختلف هندوستان، از جمله کشمیر و برمه بازدید کرد و در سفرنامهای که به رشته تحریر درآورد، گزارشی جامع و دقیق از مشاهدات خود ارائه داده است. گروهی از تذکره نویسان او از سادات حسینی عاملی و از خاندان شیخ الاسلام قزوینی دانسته اند ولی برخی نسب او را جز این می دانند. با توجه به بررسی های لقب شناسی و رجال پژوهی صورت گرفته، میرزا فضل الله خان الحسینی از سادات شیخ الاسلامی قزوینی و پسر محمدحسین خان عضدالملک قزوینی دانسته شده است. پدرش میرزا محمد حسین ملقب به صدر قزوینی چندسال وزرات مختاری ایران در روسیه را برعهده داشت و مدتی وزارت وظایف و اوقاف با او بود. همچنین دو بار متولی آستان قدس رضوی گردید و به صورت موروثی، صدردیوانخانه لقب – منصب داشت.
فضل الله خان در سفرنامه خود به بررسی اوضاع سیاسی و جغرافیایی مناطق مختلف پرداخت و به ویژه به وضعیت شیعیان و ایرانیان مقیم آن سرزمینها توجه ویژهای داشت. او با دقت به توصیف شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم، از جمله فعالیتهای کشاورزی و مذهبی، پرداخت و تلاش کرد تا تصویری روشن از زندگی روزمره آنان ارائه دهد. این سفرنامه نه تنها یک گزارش ساده از سفرهای او بود، بلکه به عنوان یک منبع تاریخی و اجتماعی ارزشمند نیز شناخته میشود.
او در بخشی از سفرنامه اش به ماموریت خود اشاره کرده و می نویسد:
مامور به اقامت بمبئی کردید چون از مجاور و مسافر شنیده شد که از تبعه دولت و مشارکین ملّت در اطراف و اکناف هندوستان کتفَرق آیادی سبا متفرّق و پریشانند بر ذمّت چاکریم لازم آمد که استرخاصی از اولیای دولت تحصیل نموده سیاحتی در اطراف هندوستان و سرکشی از ایشان بشود چُون این مسئول قرین حصول* و این مامول مطابق وصول شد* فلهذا مصمّمالعزم روانه هندوستان شُد و چندسطری از حالات ممالک هندوستان و سلوک و پولیتیکل اولیای دولت انگلستان و شطری از احوال تبعه دولت ایران در کمال عجز و ابتهال و فرط ضراعت و مسکنت و انفعال زمین ادب بوسیده بعرض باریافتگان آستان کردون پاسبان میرساند امید که بکرم عمیم و بفضل جسیم چناچه شیوه خداوندان است بعین مرحمت منظور و از بعض عبارات متنافره نامأنوس که الجأً بمنصه ظهور رسیده بذیل عفو و صفح مستور فرمایند زیرا که تبدیل اعلام موجب تعقید کلام و تنافر از افهام است گذشته از این بنده متّصف بقصور در اعتصام از خطا معذور است فانّی عارف بحدّی و قصوری و معترف به عجزی و فتوری و علی کلّ حال فیالانابه و لکلّ دعوه ارجوالاجابه فالمجتهد یعتریه انحطاکما تصادفالاصابه بَدوِ سیَر اَقَلِّالعِباد اِلیالهند و سایرالبلاد بتاریخ بیست و پنجم شهر ربیعالاوّل سنه ۱۲۹۰.
فضل الله خان در طول اقامتش در هندوستان، به شهرهایی همچون پتیاله، بنارس، هوگلی و کلکته سفر کرد و در این شهرها به حل مسائل و مشکلات ایرانیان مقیم پرداخته است. او برای رسیدگی به امور ایرانیان، مسئولانی را به کار گماشته و پیشنهادهایی را برای دولت ایران ارسال کرده است. او در سفرنامهاش به تعداد زیاد ایرانیانی که در این مناطق زندگی میکردند اشاره کرده و تأکید میکند که پیش از این، اطلاعات دقیقی درباره تعداد و وضعیت آنان وجود نداشت.
فضل الله خان همچنین به فرهنگ و آداب و رسوم مردم کشمیر پرداخته و با دقت به توصیف زیباییهای طبیعی این منطقه، از جمله آب و هوا، سرسبزی و شادابی آنجا، چشمهها و کوههای زیبای آن، پرداخته است. این توصیفات نه تنها نمایانگر زیباییهای طبیعی کشمیر است بلکه نشاندهنده حس زیباییشناسی میرزا فضل الله خان در نگارش سیاحت نامه موصوف است. او در سفرنامه خود جشنها و عیدهای مذهبی و سنتی هندوستان را نیز معرفی کرده است. به عنوان مثال، درباره عید "دسیره" مینویسد: این روز دسیره که عید است ده پانزده روز پیش و بعد آن روز را در عیش و نشاط میکوشند.
علاوه بر این، فضل الله خان در سفرنامه خود به گزارشهای سیاسی نیز اشارههایی دارد که برای ناصر الدین شاه ارسال شده است. این گزارشها شامل تحلیلهای سیاسی و اجتماعی از وضعیت منطقه بوده و میتواند به عنوان یک منبع معتبر برای تاریخنگاران و پژوهشگران مورد استفاده قرار گیرد. او با دقت و جزئیات به بررسی مسائل مختلف پرداخته و سعی کرده است تا تصویر روشنی از وضعیت ایرانیان در شبه قاره هند ارائه ده. به جز این در بخش انتهایی سفرنامه اش، کتابی از وضعیت جغرافیای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هندوستان را که برای پرنس ولز ولیعهد بریتانیا (ادوارد هفتم شاه بعدی انگلستان پس از ملکه ویکتوریا) به نگارش در آمده بود، ترجمه می کند. او درباره این کتب می نویسد:
ترجمه کتاب دستی هندوستان مسمی به هندبوک. چون در آن اوان سعادت بنیان که حضرت پرنس آف ولز ولیعهد انگلستان به سیاحت هندوستان نزول اجلال میفرمودند، مستر جی آرابری مکی مددکار معلم مدرسه دولتی دهلی محض استبصار و بینایی معظم الیه در احوال ممالک هندوستان کتابی نوشته و مسمی به قیدبوک [کذا؟ هند بوک] داشته بود، چون کتابی مختصر و جامع جمیع حالات هندوستان می بود. محض ازدیاد مدارج اطلاع بر حال هندوستان، شطری از آن را مناسب دید که جسارت ورزد. لهذا در کمال ضراعت و فرط مسکنت، بعضی از مراتب آن که لزومی داشت به ترجمه ی آن پرداخته، در این مختصر که این کمترین خانه زاد خود با کمال حقارت نوشته، در ذیل حالات کلکته که امروز [روزگار مولف] پای تخت هند است، زمین ادب بوسیده به عرض می رساند... .
از این کتاب نسخه ای به خط کاتب و بسیار نفیس طراحی و کتابت گردیده بود و همراه با تصایر مختلف از شبه قاره هند، به ظاهر در همان هندوستان جلد شده و بعد از پایان ماموریت توسط میرزا فضل الله خان به ناصرالدین شاه قاجار اهدا گردید. شاه در صفحه اول آن به خط خودش مطلبی را با این عنوان: سیاحت نامه میرزا فضل الله، قونسول ممبئی هندوستان، تماما ملاحظه شد، سنه ۱۳۰۰ نگارش کرده است.
میرزا فضل الله خان در بخشی از این سیاحت نامه اش درباره پنجاب می نویسد:
مَمالِکِ پَنجابِ
در روز بیست و هشتم هنکام ظهر بقصد رفتن ریوه روانه شده و در استیشن ستنه چون تحقیق شد که راجه بشکار رفته لهذا رفتن آنجا را موقوف داشته و تکیت تبدیل کرده بطرف لاهور و پنجاب همانشب روانه شد از جبلپور بلاهور نهصد چهل و دو میل است دو روز و شب کاری آتشی میرود و چون مسافتی معتدهبها بوُد بسیار خسته شده در دو شهر و قصبه کوچک در عرض راه پیاده شد یکی علیکرد دیکری قاضیآباد که در هریک روزی اقامت شد و امّا شهرهای معتبر که در عرض راه واقعند یکی آلهآباد است که لفتننت کورنر میماند و آبادی آلهآباد بیش از لاهور است زیرا که کاری آتشی بهرطرف که برود اعمّ از بنکال یا پنجاب یا بمبئی لابد است که بانجا برود و دیکری کانپور است و لکنهو که از کانپور به لکنهو میرود و آکره است که مسمّی به اکبرآباد است و پتیاله و امرتسر و غیره تماما در این راه واقع است لیکن درین شهرها هنکام رفتن اقامت نشد و در مراجعت از کشمیر احوال بعضی که دیده شد جسارت میرود در روز دوشنبه دوّم جمادیالاولی وارد لاهور شد چون لفتننت کورنر در کوه مَرِی بود اقدامی از جانب دیپوتی کمشنر آنجا نشد مکر بعد از ورود همانروز عصر برکتعلیخان اِکستِرا اِسیستِنت از طرف مشارالیه دیدن نمود و مذکور ساخت که دیپوتی کمشنر میکوید خبر آمدن شما باین طرف رسیده بوُد از طرف حکومت هندوستان مکر جناب لفتننت کورنر فرمودهاند چون شما خیال رفتن کشمیر دارید بعد از مراجعت پذیرائی لازم از شما خواهد شد و میکوید از کدام راه بکشمیر خواهید رفت اطّلاع بدهید چون جناب لفتننت کورنر در کوه مَری بودند قرار شد که قبل از رفتن بکشمیر ملاقات از ایشان بشود لهذا از راه مَری مقرّر شده مشارالیه خطوط لازم به بعضی منازل که در عرض راه است نوشته فرستاده روز دیگر صبح خود دیپوتی کمشنر بملاقات آمده و در کاری خود سوار کرده بتماشای قلعۀ لاهور رفته در همهجا خود همراه بودند و این قلعه نه قلعه شهر است بلکه قلعهایست متّصل بشهر که محلّ سلاطین سلف و رنجیت سینک بوُده حال انکریزها سربازخانه مقرّرش کردهاند که یک دو فوج سواره و پیاده در آنجا ساخلو میمانند چون سلاطین سابق مُسلمان بودهاند یکی از عمارات قلعه مزبور را زیارتکاه خود قرار داده بودند دران عمارات چیزی که زیارت پارچه از عمامۀ حضرت امیر علیهالسّلام و عصای دست مبارکش و خاک تربت کربلای معلّی و دندان اُویس قرن و سنکی که جای پای در آن بود نظیر سنک قدمکاه نیشابور و میگفتند جای قدم مبارک حضرت رسول صلّیالله علیه و آله است و عمارات آنجا چندمرتبه بوُد در یکی از آنها در مرتبه فوقانی شحتی ساخته و فوّاره آب در اطراف آن نصب کردهاند و ارتفاع آن عمارت تخمینا شصت یا هفتاد ذراع متجاوز است و در آنجا بعضی از اسلحه و ادوات حربیه قدیم که از رنجیت سینک و غیره ماند بدست حضرات انکلیسها افتاده گذاردهاند و پسر محمّداعظم خان کابلی همان قلعه مقیّد است و آن قلعه سه حصار دارد و بطرز مارپیچ ساختهاند و برای خبک بسیار مضبوط و مُحکم است عرض دیوار قلعه بقدریست که یک عرّاده توپ بسهولت آمد و شد میکند و دوره قلعه از بیرون بر حسب مساحت تخمینا قریب بیک میل و نیم و از داخل یک میل است و مخلوق شهر لاهور با انکریزها که در خارج شهر در چهباونی میمانند هشتادهزار کساند چند سالی است که خندق دور شهر را پر کردهاند و باغ ساخته و از اب نهر جدید که انکریزها تازه آوردهاند آن باغ سقی میشود و هر باغی را مسمّی باسم یکی از امراء شهر موسوم کردهاند و از این سبب که باغ و درخت بسیار شده و آب جاری هست شهر بالنّسبه بسابق میکفتند فرق کرده مع ذلک در آنوقت «در حاشیه و قبل از آغاز سطر سوم که "آنوقت"، آخرین کلمۀ آن است، نوشته شده «هوای» چنین هوا کرم بود بحدی که بوصف نیایدحال آنکه قلب اسد نبود و روز بغیراز یکدو ساعت صبح و مغرب مجال حرکت نبود اما اماکن قدیمه و جدیده که ملاحظه و دیده شد یکی باغ شالماراست که از بناهای سلاطین سابق است و مقابر سلاطین که در خارج شهر قریب دو سه کوُس دوُر واقع است و عجایبخانه که انکریزها ساختهاند و باغ کمپانی و غیره است... .
از این سیاحت نامه نسخه های دیگری نیز در برخی از کتابخانه های داخلی وجود دارد اما با توجه به شواهد ذکر شده، نسخه اصلی این کتاب همان نسخه ای است که روزگاری از مایملک کتابخانه سلطنتی بوده و اینک از ماترک کتابخانه ملی به شمار می آید. این سیاحت نامه با شماره ۱۱۵ در مجموعه کتب فارسی بخش خطی کتابخانه ملی ایران نگهداری می شود.
منبع: میراث مشترک ایران و هند
مرکز بین المللی میکروفیلم نور
نظر شما