شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۴
«پارتیزان» به کتابفروشی‌ها آمد/ این‌واژه افتخارآمیز فارسی است نه فرانسوی

حوزه/ کتاب «پارتیزان؛ سرگذشت‌نامه مستند سردار شهید علی‌اکبر حاجی‌پور» نوشته گل‌علی بابایی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «پارتیزان؛ سرگذشت‌نامه مستند سردار شهید علی‌اکبر حاجی‌پور» نوشته گل‌علی بابایی به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شده است، این‌کتاب هفدهمین‌عنوان از مجموعه بیست‌وهفت در بیست‌وهفت است که این‌ناشر درباره فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) چاپ می‌کند.

گلعلی بابایی نویسنده کتاب پیش‌رو که او را با کارنامه‌های عملیاتی لشکر ۲۷ و سرگذشت‌نامه‌هایی که برای فرماندهان این‌یگان سپاه نوشته می‌شناسند، در مقدمه کتاب پیش‌رو، ضمن معرفی شهید حاجی‌پور و خاطره اولین‌ملاقات با او در پادگان دوکوهه، چرایی انتخاب عنوان «پارتیزان» را برای کتاب سرگذشت‌نامه این‌سردار شهید توضیح داده است. بابایی می‌گوید به‌خلاف تصور بسیاری از مردم که «پارتیزان» واژه‌ای بیگانه و خارجی است، این‌کلمه در واقع «پارتی‌زن» است و ریشه در دوران اشکانیانی دارد که با کراسوس سردار رومی می‌جنگیدند.

مولف کتاب پیش‌رو می‌گوید در فرهنگ واژگانی معتبر انگلیسی آمده پارتیزان به‌معنای فرد یا جمعی از شهروندان میهن‌دوست یک‌کشور است که برای مقابله با نیروهای سازمان‌یافته ارتش اشغالگر، اقدام به جنگ مخفیانه می‌کنند. و عجیب آن‌که برخی مولفان فرهنگ واژگان انگلیسی در ایران طی دهه‌های اخیر، با تاثیر از اقدامات پارتیزانی شهروندان فرانسوی در جنگ جهانی دوم، مدعی شده‌اند واژه پارتیزان، فرانسوی است.

بابایی می‌گوید شهید حاجی‌پور مصداق واقعی و اتم و اکمل واژه بااصالت ایرانی پارتیزان و رادمردی از تبار سورنا است؛ یکی از فرماندهان تیزهوش، شجاع و یکتاپرست ایرانی که در مصاف با دشمنان این‌مرز و بوم به شهادت رسید.

شهید علی‌اکبر حاجی‌پور پیش از انقلاب به‌عنوان یکی از نیروهای گارد شاهنشاهی بود که به مردم پیوست و در سال‌های جنگ به‌عنوان فرمانده تیپ یکم عمار لشکر ۲۷ خدمت کرد. او متولد ۲۱ اسفند ۱۳۲۹ در شهرستان آذرشهر بود و در خلال اجرای عملیات والفجر ۴ در ۱۳ آبان ۱۳۶۲ بر اثر اصابت توپ مستقیم تانک دشمن در دامنه‌های کانیمانگا به شهادت رسید.

عناوین فصل‌های کتاب «پارتیزان» به‌ترتیب عبارت‌اند از:

«معرفت آقای صاحبخانه»، «فرزند دامنه باختری سهند»، «هم‌کلاس و همکار دلسوز من»، «تادیب جبار چاقوکش»، «تکاور گارد جاویدان»، «فرمانده گروهان یکم گردان ۲۰۷ لشکر گارد»، «خبری در راه است!»، «پاسدار انقلاب»، «تقصیری متوجه ایشان نیست!»، «مربی، مدافع، سربنّا»، «ارتباطت را با ما قطع نکن!»، «تبریز در آتش فتنه»، «حراست از گردنه گاران»، «ازدواج در آستانه آغاز جنگ»، «مصاف پارتیزانی در کوت شیخ و سوسنگرد»، «فتح دزلی؛ ماموریت ناممکن»، «پنجه در پنجه قابیلیان!»، «فرماندهی گردان عمار»،‌ «برای آزادی خرمشهر»،‌ «رشاد بابایی و بشکیده»، «لبنان؛ ژوئن ۱۹۸۲»، «سرمشق رشادت در زیر باران آتش»، «عزیمت به جبهه غرب»، «هم فرمانده باشید؛ هم برادر»، «نبرد در هزار توی کانال‌ها»، «حضور در قلاجه»، «مهران؛ گذرگاه کربلا»،‌ «تابع محض همت»، «سیلی ادب‌کننده!»، «با شیران کمیل در دشت نالپاریز»، «شهید دشت قزلچه»، «زیرا کف دست مو ندارد».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

اولین‌نفرات نزدیک به این‌خاکریز، ما بودیم. آتش بی‌امان توپخانه سپاه یکم دشمن شروع شد بود. صبح بود. دیدم از دور، موتورسواری با وجود انفجارهایی شدید در کنارش، دارد به سمت ما می‌آید. بچه‌ها با دوربین نگاه کردند و گفتند: برادر حاجی‌پور است. حدود صد یا دویست‌متر مانده بود که به ما برسد، فرمان موتور را کمی کج کرد و به سمت دامنه کانی‌مانگا رفت. تا جایی که توان موتور اجازه می‌داد و راه هموار بود، با موتور بالا کشید. بعد از آن موتور را روی زمین خواباند و خودش هم کنار موتورش، روی زمین دراز کشید و دوربین را جلوی چشمانش گرفت و منطقه را دید زد. همین‌طور که دید می‌زد و همزمان با بی‌سیم هم صحبت می‌کرد، گاهی توی دفترچه کوچکی، چیزی را یادداشت می‌کرد. از جایی که ما بودیم،‌ با چشم غیرمسلح، به‌راحتی او را می‌شد دید. چند دقیقه‌ای بیشتر از حضورش نگذشته بود، که به ناگاه انفجار شدیدی در همان محل که روی زمین دراز کشیده بود، رخ داد. فکر کنم شلیک مستقیم تانک بود. همگی مات و مبهوت به هم نگاه کردیم. ناباورانه به سمت‌اش دویدیم. از موتور سیکلت‌اش که جز مشتی پاره‌آهن، به جا نمانده بود، اما خودش در دم به شهادت رسیده بود. به سختی پیکر پاره‌پاره‌اش را از روی زمین جمع کردیم و داخل آمبولانس گذاشتیم.

این‌کتاب با ۴۴۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha