به گزارش خبرگزاری حوزه، اول بهمنماه ۱۳۴۳ شمسی، حسنعلی منصور نخست وزیر پهلوی ساعت ۱۰ صبح در برابر مجلس شورای ملی ترور شد.
منصور دومین نخستوزیر ایران در دوران انقلاب سفید بود، در این دوره لایحه کاپیتولاسیون (اعطای حق قضاوت کنسولی) به اتباع آمریکایی مطرح شد و او یکی از موافقان سر سخت این لایحه بود که در نهایت هم توانست آن را به مجلس برده و علیرغم مخالفتهای مردم و روحانیت تصویب کند.حق کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی اتباع بیگانه در ایران، اولین بار در معاهده ترکمنچای در سال ۱۲۰۳ در زمان فتحعلی شاه قاجار به روسیه داده شد. کاپیتولاسیون موجب برتری و تقدم اتباع خارجی بر اتباع کشور شده و در سایه آن، بیگانگان هر چه میخواستند به ایران وارد و یا از ایران خارج میکردند.
در ابتدا امام خمینی (ره) مشی مسلحانه را نهی کردند؛ اما پس از تبعید ایشان به ترکیه اعضای حزب مؤتلفه، پس از کسب اجازه از آیتاللَّه مطهری و اذن آیتاللَّه العظمی سید محمد هادی میلانی، تصمیم به ترورِ انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر سرسپرده شاه گرفتند.ساعت ۱۰ صبح اول بهمن ماه منصور در مقابل مجلس شورای ملی به دست جوان بی باک انقلابی محمد بخارایی با شلیک ۳ گلوله ترور شد؛ اگرچه او را فورا به بیمارستان پارس رساندند و دست به دامان پزشکان آمریکایی و اروپایی شدند، اما هیچ اقدامی جوابگو نبود. وی آنقدر برای دربار مهم بود که شخص شاه و فرح به عیادت او رفتند؛ اما سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۴۳ به هلاکت رسید.
واکنش امام خمینی (ره) در برابر قانون کاپیتولاسیون
امام راحل در تاریخ ۴ بهمن در سخنرانی تندی علیه رژیم ایراد فرمودند و گفتند:
«قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیا الحاق کردند به پیمان وین [تا]مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند.اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد. دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند با کمال وقاحت گذراندند. دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد باز خواست میکنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد. چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند از آمریکا، امریکا گفت این کار باید بشود - لابد این جور است - بعد از سه - چهار روز، یک وام ۲۰۰ میلیون، ۲۰۰ میلیون دلاری، تقاضا کردند.
دولت تصویب کرد ۲۰۰ میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ۱۰ سال ۳۰۰ میلیون بگیرند. میفهمید یعنی چه؟ ۲۰۰ میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام و در عرض ۱۰ سال ۳۰۰ میلیون - آنطور که حساب کردند - ۳۰۰ میلیون دلار از ایران بگیرد یعنی ۱۰۰ میلیون دلار، یعنی ۸۰۰ میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند.مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام ۲۰۰ میلیون که ۳۰۰ میلیون دلار پس بدهند. ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟»
رویش مؤتلفه
پس از وقایع پاییز ۱۳۴۱ و شکست اسدالله عَلَم در قانع کردن مراجع و علمای کشور در قضیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در خلاء تعطیلی دو مجلس سنا و شورای ملی اتفاق افتاد، گروههای مذهبیِ مخالف رژیم پهلوی با الهام از حجتالاسلام سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی رهبر جمعیت فداییان اسلام که در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۳۴ توسط رژیم اعدام شد، مبارزه مسلحانه را انتخاب کردند. بدین ترتیب با تلفیق و ترکیب گروههای مذهبی که عمدتا از کسبه و بازاریان عصرِ پهلویِ پسر بودند، هیاتهای موتلفه اسلامی به رهبری آیتالله مطهری متولد شد.
ارکان اصلی هیات موتلفه سه هیات مذهبیِ مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و هیات اصفهانیها بود. علاوه بر این سه هیات مذهبی، مهدی عبدخدایی و مهدی عراقی و برخی از اعضای به جا مانده از جمعیت فداییان اسلام، بعد از تیرباران نوابصفوی، مظفر ذوالقدر، خلیل طهماسبی و محمد واحدی از کادر مرکزی این تشکیل مذهبی که به جرم اعدام انقلابی حسین علاء نخستوزیر وقت پهلوی در آذر دستگیر، شکنجه و محاکمه شدند و تاریخ ۲۷ دی ۱۳۳۴ به جوخه اعدام سپرده شدند، به کادر مرکزی هیاتهای موتلفه مذهبی پیوستند.این گروهها که در سه دسته تقسیم بودند در جلسات و مراسمهای مذهبی مشترک با یکدیگر آشنا شدند و با ارتباطاتی که از طریق شخصیتهای سرشناسی نظیر مهدی عراقی، حبیبالله عسگراولادی و ابوالفضل توکلیبینا با یاران نزدیک امام خمینی و آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی و چند شخصیت سیاسی و فرهنگیِ دیگر ایجاد کردند، در تصمیمی مشترک که به پیشنهاد امام مطرح شد، پذیرفتند تحت نظر یاران و پیروان امام خمینی قرار بگیرند.
حقیقت مکتوم در قتل منصور، جراحی اشتباه نه گلوله ها
دکتر طباطبایی رییس پزشکی قانونی وقت، دستور داد گروهی از پزشکان قانونی به بررسی مراحل مختلف معالجه منصور و کالبدشکافی جسد او بپردازند که تشخیص دادند اولا دو گلولهای که به گردن و شکم نخستوزیر اصابت کرده به مرگ او منجر نشده و منصور هنگام انتقال به بیمارستان برخلاف نظریه تیم پزشکی دارای علایم حیاتی و زنده بود، ضمنا در معاینه و کالبدشکافی جسد توسط پزشکان قانونی روشن شد علاوه بر نبود تجهیزات موثر پزشکی در بیمارستان، اهمال تیم جراحی در مرگ نخستوزیر دخیل بوده است.
همچنین وی در مصاحبه ای گفته بود:صبح روزی را به یاد میآورم که حسنعلی منصور پس از شش روز معالجه فوت کرده بود و جنازهاش را از بیمارستان بیرون آوردند. همسرش را دیدم که پس از شش روز اقامت در بیمارستان بر بالین همسر با چشمانی گریان از بیمارستان بیرون آمده بود. هویدا که به نخستوزیری رسیده بود، سوار بر اتومبیل از راه رسید و در کنارش توقف کرد، شیشه را پایین کشید و رو به او گفت بفرمایید سوار شوید تا شما را برسانیم. اما همسر منصور با بغضی در گلو و لحنی پر نفرت جواب داد: نه... نه... من سوار اتومبیل شما نمیشوم. شوهرم را که کشتید! در این لحظه اتومبیل همراهانش رسید، چند زن زیر بازوهایش را گرفتند و سوارش کردند. این زن چنان گرفتار فشار روحی بود که همان روز به بیمارستان انتقالش دادند که بستری شد و بیماریاش چنان شدت یافت که نتوانست در مراسم تشییع جنازه و مراسم ترحیم شوهرش شرکت کند.»
منابع:
صحیفه امام، ج ۱، ص: ۴۱۵-۴۲۴
خبرگزاری ایسنا
نظر شما