به گزارش خبرگزاری حوزه، دومین فیلمی که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر تماشا کردم، بارقههای جدی امید را در وجودم برانگیخت از این بابت که سینمای ایران همچنان قابلیتهای خوبی برای تولید یک اثر قابل قبول و آبرومند دارد.
سخن از فیلم"آسمان جنگ" به کارگردانی حسین دارابی است که پیش از این" مصلحت" و "هناس" را به علاقه مندان هنر هفتم وطنی معرفی و عرضه کرده بود.
سکانس آغاز فیلم هم جالب و نمادین است... بر فراز ابرها به ناگاه موشکی را مشاهده میکنیم که بر سر مردم بی دفاع در پارکی واقع در دزفول فرود میآید و همین شروع تکان دهنده و دلخراش، باعث درگیری مخاطب با درام و قصه فیلم میشود و انصافاً باید گفت که تلاش کارگردان و عوامل برای بهره گیری درست از قدرت روایی فیلمنامه در اینجا ارزشمند و قابلتقدیر است.
برداشتی آزاد به یاد قهرمان موشکی ایران
در جایی از فیلم، شخصیت قهرمان با عنوان "ابراهیم" که بهجهت فضای کاری و موقعیتش در میانه سالهای دفاع مقدس، انسان را ناخودآگاه به یاد قهرمان موشکی ملت ایران، شهید حسن تهرانی مقدم میاندازد، خطاب به یاران و همراهانش دیالوگی دارد که میگوید: "تا وقتی صدام راحت توی کاخش خوابیده و با این موشکبارانها زن و بچه ما خواب راحت ندارن، باید خواب راحت رو از دشمن بگیریم"
در ادامه ماجرا، متوجه میشویم که ابراهیم و چند تن از دوستان متخصصش برای آموزشهای موشکی به سوریه اعزام میشوند و البته بعد از ورود به کشور متوجه میشوند یک گروه از لیبی به سرکردگی یک سرهنگ نظامی وارد ایران شدهاند و قرار است صفر تا صد متولی پرتاب موشک بهسمت عراق باشند.
بیش از این البته لو دادن قصه فیلم به صلاح و انصاف نیست فقط این نکته و آن هم اینکه خرده روایتهای گنجانده شده در اثر گرچه به ایجاد تعلیق کمک کرده اما برخی سکانسها بیش از حد طولانی است خاصه ماجرای برداشتن قطعات مهم موشکی از منزل گروه لیبیایی در منطقه ونک تهران.
برخی نقاط قوت فرمی فیلم
از نکات درخشان "خدای جنگ" فیلم برداری خوب و میزانسنهای درست باید به بحث استفاده صحیح و بهموقع از نور و رنگ اشاره کرد و شاید به همین خاطر است که برخی منتقدان و کارشناسان در توصیف این فیلم گریزی به سینمای هالیوود و قیاس در این زمینه داشتهاند.
سکانس پرتاب اولین موشک از سوی گروه ایرانی که با شکست مواجه میشود و در ادامه نخستین پرتاب موفقیتآمیز هم خوب از کار در آمده چه آنکه اتمسفر فیلم در این لحظات گیرا و جذاب است و اینها نشانمیدهد دارابی در آینده میتواند به کارگردانی تبدیل شود که در صورت برخورداری از فیلمنامه ای خوب در عرصه فرمی نیز مهارتهای خوبی دارد.
نگاه عاطفی به زندگی مردم
حساسیت فوق العاده فرمانده ایرانی یگان موشکی در زمینه دقتنظر در پرتاب موشک و اینکه نیروهایش در محاسبات مربوط به این کار، مراقب حفظ جان مردم ولو عراقی باشند، نشان از رویکرد انسانی قهرمان فیلم دارد که بهراستی خود و تیمش قهرمان ملتی شریف و در عین حال شجاع هستند.
این دیالوگ فیلم هم شاید تا حدی شعاری به نظر برسد اما گواهی است بر این مدعا آنجا که ابراهیم تأکید میکند: "جای موشکا وسط زندگی مردم نیست، عراقی و ایرانی هم نداره"
یکی دیگر از سکانسهای پرمعنای فیلم مربوط به حضور ابراهیم در حسینیه جماران است که با لانگ شات درست، یادآور آن عکس معروف است که امام روی بالکن حسینیه در حال سخنرانی است و ما کفشهایی در پایین حسینیه مشاهده میکنیم که دیوار آجری دارد و هنوز دربی ندارد و این سادگی توأمان شده با سخنان آرامش بخش حضرت امام (ره) که تأکید میفرمایند "بکوشید مثل چمران باشید و مثل او بمیرید. "
در انتهای فیلم این نوشته جلوی چشمان مخاطب رژه میرود که این اثر، برداشتی آزاد از یک داستان واقعی است؛ برداشتی که البته ورای شکل گیری درام و اینکه بخواهیم داستان را با اصل ماجرای زندگی شهید تهرانی مقدم تطبیق بدهیم یا نه، تأکیدی بر این حقیقت است که حتی در بحبوحه سالهای سخت جنگ و تحریم ناجوانمردانه ایران از سوی قدرتهای دنیا، به حول و قوه الهی و تکیهبر توانمندی و غیرت جوانان ایرانی، کارهای به ظاهر ناشدنی نیز ممکن است و میتوان بهگونهای ریلگذاری کرد که در سالهای آینده، ایران اسلامی نه صرفاً در مقیاس منطقهای بلکه در گستره جهانی به یکی از قدرتهای موشکی جهان تبدیل شود.
موفقیت ساعد سهیلی در باورپذیری نقش قهرمان
از بازیها که بخواهیم صحبت کنیم نمیتوانیم از بازی خوب و استاندارد ساعد سهیلی در نقش قهرمان اصلی قصه چیزی نگوییم که توانستهبود ویژگیهایی چون شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی در کنار بروز واکنشهای عاطفی بهعنوان یک پدر را در ایفای نقش خود بهدرستی بروز دهد.
البته نکتهای که باید به آن توجه کرد اینکه ما در این فیلم شاهد منحنی رو به صعود تحول شخصیتی ابراهیم نیستیم و لازم بود که کارگردان بهگونهای به معرفی شخصیت میپرداخت که به موازات طی شدن ماهها و سالهای جنگ در وجود خودش نیز رشد و تحولی را شاهد باشد، با این حال کشمکش درونی بازیگر اصلی نیز تا حدودی انعکاس یافتهبود هر چند که برخی جاها این مساله بهشکلی کلیشهای صورت گرفتهبود.
علاوه بر ساعد سهیلی، بازیگران جوان فیلم همچون حسین سلیمانی و دانیال نوراش بهطور نسبی بازی بهتری از پیشکسوتان این عرضه همچون داریوش کاردان، پیام احمدینیا و نادر فلاح داشتهاند، اما به هر حال مشخص است که همه بازیها تحتتأثیر شخصیت اصلی قصه است و شاید در اینجا بتوان گفت تا حدودی یکدستی بازیها از بین رفته وای کاش مجال بیشتری به شخصیتهای فرعی نیز داده میشد تا درام قصه شکل و شمایل بهتر و باورپذیر تری هم پیدا میکرد.
خواستن، توانستن است
"خدای جنگ" ثابت کرد که کارگردانی جوان همچون دارابی با بهره گیری از ظرفیت فیلمنامه ای خوب و قابل دفاع میتواند در روایت قصه یک قهرمان، فرم سینمایی را آن گونه به خدمت بگیرد که در نهایت ثمره کارش بهشکلی درست به صرف کردن فعل "خواستن، توانستن است" ختم شود و این نکته بسیار مهمی است چه آنکه متأسفانه برخی آثار با این محتوا و این تم، در همین مسیر، دچار معضل شعاری و کلیشهای شدن میشوند و به همین خاطر مخاطب نیز با محصول کاری آنها ارتباط لازم را برقرار نمیکند.
القصه آنکه پیام محوری فیلم و تأکید بر حقیقت مورد توجه گفتمان انقلاب اسلامی یعنی "ما می توانیم" به شکلی هنرمندانه رخ می دهد هر چند که طبعاً این اثر خالی از اشکال و ضعف هم نیست اما برآیند کلی کار اُمیدبخش است.
سید محمدمهدی موسوی
نظر شما