یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۲
ماجرای یک ظرف آب و فداکاری سه شهید

حوزه/ در جنگ یرموک، داستانی از ایثار و از جان‌گذشتگی سه مجاهد مسلمان روایت می‌شود که در لحظات آخر حیات، با وجود تشنگی شدید، آب را به یکدیگر تعارف کردند و سرانجام هر سه به شهادت رسیدند. این روایت، نمادی از روحیه‌ی ایثار و همدلی در سخت‌ترین لحظات است که تاریخ اسلام را جاودانه کرده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، " کتاب روش تبلیغ در اسلام" با توجه به ثواب و حسنات تبلیغ از روایات و احادیث اهل بیت علیهم‌السلام جمع آوری شده و حاوی داستانها و قضایای شیرین می‌باشد که در داستان ها، اقوال معصومین و آیات و روایات و احادیث بیان شده است و بخشی از این داستان های تبلیغی در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما عزیزان می‌شود.

اخلاق نیک سبب نجات دادن از قتل حتمی شد

اسیرانی خدمت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله آوردند. حضرت به کشتن تمامی آنها فرمان داد جز یک تن از آنها را آزاد فرمود.

مرد آزاد شده علت رهایی خود را از قتل حتمی پرسید، حضرت فرمود: در تو پنج صفت نیک وجود دارد که خداوند تبارک و تعالی و رسولش آن را دوست می‌ دارد.

اول: غیرت فوق العاده بر حرم و خانواده خود.

دوم: دارای سخاوت هستی.

سوم: در گفتارت راستگو می‌باشی.

چهارم: تو دارای شجاعت هستی.

پنجم: اخلاق نیک و پسندیده می‌باشی.

مرد با شنیدن این سخن مسلمان خوبی شد و در یکی از جنگها با رسول گرامی صلی‌الله علیه و آله همراهی نمود و به درجه رفیع شهادت نائل آمد(۳۷).

عمل حذیفه در هنگام جنگ

بحث اخلاق از جمله مباحث مهم علمی و فلسفی است مورد بررسی دانشمندان بوده است که رسول اکرم صلی‌ الله علیه و آله فرموده است.

انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق‌(۳۸)

پیغمبر اکرم صلی ‌الله علیه و آله فرمود: من بر انگیخته شدم که مکارم اخلاق را تتمیم و تکمیل نمایم.

در جنگ یرموک هر روز عده‌ای از سربازان مسلمین جنگ می ‌کردند و پس از جنگ ساعتها زد و خورد بعضی سالم یا زخمی به پایگاه ها بر می‌ گشتند بعضی کشته یا مجروح در میدان جنگ بجای می‌ماندند.

حذیفه می‌ گوید:

در یکی از روزها پسر عمویم با دیگر سربازان به میدان رفتند ولی پس از پایان جنگ مراجعت نکرد.

ظرف آبی برداشتم و روانه میدان شدم به این قصد که اگر زنده باشد آبش بدهم.

پس از جستجو او را یافتم که هنوز رمقی در تن داشت کنارش نشستم و گفتم: آب می‌خواهی با اشاره گفت: آری.

در همین موقع سرباز دیگری که نزدیک او به زمین افتاده بود و صدای من را شنید، آهی کشید و فهماند که او نیز تشنه است و آب می‌خواهد.

پسر عمو به من اشاره کرد که برو اول به او آب بده.

خذیفه می‌گوید پسر عمویم را گذاردم و به بالین دومی رفتم و او هشام بن عاص بود

گفتم:

آب می‌خواهی؟ به اشاره گفت: بله در این موقع صدای مجروح دیگری شنیده که آه گفت.

هشام هم آب نخورد و به من اشاره کرد که به او آب بدهم.

در نزد سومی رفتم ولی در همان لحظه جان سپرد، برگشتم به بالین هشام او نیز در این فاصله مرده بود و چون نزد پسر عمویم رفتم دیدم او هم از دنیا رفته؛ حالا آب خوردن او و یا نخوردن او نقصی مهم نبود ولی ایثار یک مجروح را ملاحظه بفرمایید(۳۹).

پی نوشت ها:

(۳۷) - این تاریخ اخلاقی را مرحوم مغفور حاج شیخ عباس قمی در سفینه البحار ج ۲ ص ۳۳۸، خصال شیخ صدوق ج ۱ ص ۲۰۰ نقل شده است.

(۳۸) - مستدرک ج ۲ ص ۲۸۲.

(۳۹) - مستطرف ج ۱ ص ۱۵۶.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha