سه‌شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۶
آیا مصدق از کودتای ۲۸ مرداد بی‌خبر بود؟ روایت‌های متفاوت از یک واقعه تاریخی

حوزه/ دکتر محمد مصدق، سیاستمدار برجسته و نماد مبارزه برای استقلال ایران، در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در سن ۸۴ سالگی درگذشت. از ملی‌کردن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد، زندگی او پر از فراز و نشیب‌هایی بود که تاریخ ایران را برای همیشه تغییر داد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، دکتر محمد مصدق از رجال سیاسی ایران در دوره قاجار و پهلوی در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ شمسی به علت سرطان در سن ۸۴ سالگی درگذشت.

مصدق در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۶۱ در تهران به دنیا آمد. پدر وی، میرزا هدایت‌الله آشتیانی معروف به «وزیر دفتر» از بزرگمردان دوره‌ ناصری و مادرش ملک تاج خانم، فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایب‌السلطنه ایران بود.

پدر مصدق میرزا هدایت‌الله نوه میرزا کاظم آشتیانی است که در اوایل سلطنت فتحعلی‌ شاه، وزیر دفتر ناصرالدین شاه شد و شش فرزندش نیز مناصب مهمی‌ را در دستگاه‌های دولتی احراز کردند. مادر مصدق، ملک تاج خانم نجم‌السلطنه نیز از نوادگان عباس میرزا ولیعهد فتحعلی‌ شاه بود. پس از مرگ پدر (شهریور ۱۲۷۱ش به مرض وبا مناصب و لقب پدر به پسر بزرگ‌تر و لقب مصدق‌السلطنه به محمد ۱۰ ساله اعطا شد. وی در کودکی به علت قرابت مادرش با خاندان سلطنت از همبازی‌های پسران ناصرالدین شاه بود و پس از فوت پدر تحت حضانت مادر و نظارت برادر بزرگ‌تر قرار گرفت و دو سال بعد در ۱۲۷۳ش پس از ازدواج مادرش با میرزا فضل‌الله خان وکیل‌الملک به تبریز رفت.

مصدق‌ پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد و به مستوفی‌گری خراسان گمارده شد و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را جلب کرد.وی در اولین انتخابات مجلس در دوره مشروطیت انتخاب شد ولی اعتبارنامه او به‌دلیل سن او که به ۳۰ سال تمام نرسیده بود، رد شد.مصدق‌ در سال ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از خاتمه به سوئیس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. با آغاز جنگ جهانی اول به ایران آمد و با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی‌گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه گمارده شد.در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه از معاونت وزارت مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد.

پس از کودتای سید ضیاء و رضاخان، مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و پس از استعفا از فارس عازم تهران شد ولی به دعوت سران بختیاری به آن دیار رفت.

دکتر مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در همین زمان با رضا خان سردار سپه نخست وزیر وقت که به شاهی رسیده بود، به مخالفت برخاست.با پایان مجلس ششم و آغاز دیکتاتوری رضاشاه، دکتر مصدق خانه نشین شد و در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد مجبور به سکوت شد.در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران به‌وسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و مصدق به تهران برگشت.

وی پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد.در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوام‌السلطنه و شاه و ارتش، دکتر مصدق نتوانست قدم به مجلس بگذارد.سال ۱۳۲۸ دکتر مصدق اقدام به پایه گذاری جبهه ملی ایران کرد. گسترش فعالیت‌های سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود.

انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار و صندوق‌های ساختگی، آراء تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق به مجلس راه یافت.پس از ترور نخست‌وزیر وقت، طرح ملی شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب شد. پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزم‌آرا نخست وزیر شده بود، دکتر مصدق به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد.پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت.

سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بین‌المللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی را موظف کرد تا با محاصره خانه نخست وزیر، فرمان را به وی ابلاغ کند. در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دولت مصدق سقوط کرد.

کودتای ۲۸ مرداد و جدال روایت‌ها

محمد مصدق که در ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ش برای دومین بار به نخست‌وزیری رسیده بود، در ماه‌هایی که به مرداد ۱۳۳۲ش ختم شد، اختیار مملکت را به‌طور کامل در دست داشت و به‌اصطلاح خودش «متصدی مطلق» در کار خود بود.

با این‌ حال، مصدق از سوی مخالفان خارجی و داخلی تحت فشار قرار گرفت و در نهایت با کودتایی مواجه شد که به سرنگونی او و سقوط دولت و کابینه دومش انجامید. در اینجا شاید پاسخ به این پرسش جالب توجه باشد که آیا نخست‌وزیری قدرتمندی همچون محمد مصدق، از وقوع چنین کودتایی بی‌اطلاع بوده است یا خیر؟

واقعیت این است که برای پژوهشگران تاریخی و تحلیلگران تحولات سیاسی اجتماعی ایران موضوع آگاه بودن یا نبودن محمد مصدق از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش همچنان محل بحث و بررسی است. یکی از منابعی که می‌توان از آن دراین‌باره اطلاعات نسبتا مؤثقی به‌دست آورد روایت‌ها و خاطرات بازیگران و ناظران نزدیکِ آن وقایع است.موضوع آگاه بودن یا نبودن مصدق از وقوع کودتا در تحلیل‌ها و خاطرات بازیگران سیاسی و افراد مرتبط با آن دوران، به شکل‌های متفاوتی مطرح شده است، اما به‌طور کلی می‌توان آنها را در دو گروه جای داد:

دسته اول کسانی هستند که بر آگاهی کامل مصدق از وقوع کودتا صحه می‌گذارند؛ نورالدین کیانوری، که سابقه فعالیت در حزب توده و احراز پست دبیر اولی حزب را داشت، از مهم‌ترین افرادی است که در کتاب خاطراتش کوشیده است نشان دهد که محمد مصدق از وقوع کودتای ۲۸ مرداد آگاهی کامل داشته است.

بر اساس آنچه کیانوری نقل کرده است، حدود یازده روز قبل از وقوع کودتا (۱۷مرداد)، وی به‌واسطه همسرش (مریم فیروز) با خانه مصدق تماس تلفنی برقرار کرد و اطلاعاتی درباره زمینه‌چینی برای کودتا در اختیار وی قرار داد:

«افراد سازمان افسری ما در تمام واحدهای مهم عملیاتی ارتش و حتی در لشکر گارد شاهنشاهی حضور داشتند و به این ترتیب خبر همه توطئه‌ها، در همان لحظه تدارک به ما می‌رسید ... اولین اطلاع از کودتا در ۱۷ مرداد به ما رسید و من این خبر را به اطلاع مصدق رسانیدم و مطلب در روزنامه حزب منعکس شد، ولی بقایی ادعا کرد که توده‌ای‌ها قصد کودتا دارند و طبق اخبار مؤثق! حزب توده در نظر دارد به یک کودتای کمونیستی دست بزند و هدفشان از انتشار خبر کودتای جعلی، انحراف افکار عمومی است! مصدق هم اقدام جدی نکرد».

کیانوری مدعی است چند روز بعد نیز با مصدق تماس گرفته و بر وقوع کودتایی قریب‌الوقوع تأکید کرده، اما باز هم مصدق به گفته‌های وی چندان اعتنایی نکرده است:

«صبح ۲۳ مرداد باز هم ما در نشریات حزب خطر کودتای قریب‌الوقوع را منتشر کردیم. بعداز ظهر این روز سرهنگ مبشری به خانه من آمد و خبر داد قرار حمله قطعی گارد گذاشته شده است و اسامی افسران گرداننده کودتا را هم آورد که در میان آنها نام سرتیپ دفتری هم بود... من باز با دکتر مصدق تماس گرفتم و نقشه را گفتم... مصدق تشکر کرد و گفت: من به دفتری اعتماد دارم و او به من خیانت نمی‌کند».

اگرچه احسان طبری در کتاب «کژ راهه» ضمن تردید نسبت به صداقت کیانوری گفته است شوروی از کودتای ۲۸ مرداد خبر و حتی به‌نوعی با آن موافقت داشته است،[۴] اما به نظر می‌رسد که ادعای کیانوری دراین‌باره درست است و در واقع این همان تلفنی است که مصدق در «خاطرات و تالمات» خود به آن اشاره کرده و گفته است: «شب ۲۳ مرداد بین ساعت ۶ و ۷ شخص ناشناسی [کیانوری] مرا پای تلفن خانه خودم خواست و گفت: عده‌ای مأمور شده‌اند که در این شب کودتا کنند و شما را دستگیر نمایند و دو عراده تانک هم از سعدآباد به شهر می‌فرستند که در یکی از خیابان‌های نزدیک خانه شما متوقف شود...».

روز ۲۷ مرداد، آیت‌الله‌ کاشانی‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ دکتر مصدق،‌ او را از شرایط‌ جدیدی‌ که‌ کودتاچیان‌ تدارک‌ دیده‌ بودند، مطلع‌ ساخت‌: ... زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت‌نظر و کنترل نگاه داشته بودم با لطایف‌الحیل خارج کردید و حالا همان‌طور که واضح بوده درصدد به‌اصطلاح کودتاست.

این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من، شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی‌ آگاه کردم که فردا جای هیچ‌گونه عذر موجهی نباشد.

او خواست‌ که‌ با همکاری‌ با او تصمیمات‌ لازم‌ برای‌ جلوگیری‌ از کودتا را تدارک‌ ببیند، اما مصدق در پاسخ به نامه کاشانی به این جمله اکتفا کرد: «من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم!»

کریم سنجابی، وزیر فرهنگ کابینه مصدق، از افرادی است که تأکید کرده وقوع کودتا امری پیش‌بینی‌پذیر بود. وی گوشزد کردن این موضوع به نخست‌وزیر را چنین بازگو کرده است: «زمانی که از دکتر مصدق پرسیدم اگر شما مجلس را ببندید، در غیاب آن ممکن است فرمان عزل شما از طرف شاه صادر شود یا با یک کودتا مواجه شوید؛ آن‌وقت چه می‌کنید؟» مصدق گفت: شاه فرمان عزل را نمی‌تواند بدهد و برفرض هم بدهد، ما به او گوش نمی‌کنیم، اما امکان کودتا، قدرت حکومت در دست ماست و از آن جلوگیری می‌کنیم»

گروه دوم بر آگاهی نسبی مصدق از خطر کودتا و حتی منتفی دانستن آن تأکید دارند. شاید گفته‌های شخص مصدق بیش از هر روایت دیگری شایان تأمل است.

وی در خاطرات خود تصریح کرده است که به وجود نشانه‌هایی از توطئه‌ها و فشارها علیه دولتش آگاه بوده، اما اطلاعات دقیقی از زمان و جزئیات وقوع کودتا نداشته است.

احمد قوام نیز در کتاب خاطرات خود ضمن بررسی وضعیت سیاسی و افکار و احساسات مصدق در بحبوحه کودتا، بر این باور است که مصدق از تهدیدها و خطرها علیه خود مطلع بود، اما به‌طور خاص از جزئیات برنامه‌ریزی کودتا بی‌خبر مانده بود.

او گفته است: «مصدق تصور می‌کرد که قدرت او و حمایت مردم کافی است تا از وقوع چنین حادثه‌ای جلوگیری کند» کتاب «خاطرات زاهدی» نیز ضمن اشاره به حضور کلیدی سازمان سیا در این کودتا، بر بی‌اطلاعی مصدق از جزئیات ماجرا صحه گذارده و بیان کرده است که مصدق هرگز فکر نمی‌کرد چنین سازمان قدرتمندی علیه او فعال شده باشد.

در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق به دلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. مصدق وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه روبرو شد و وی را در یکی از اتاق‌های خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپردند.

منابع:

پژوهشکده تاریخ معاصر

ویکی فقه

همشهری آنلاین

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha