اشاره؛
رابطه پدر و دختر بهعنوان یکی از محوریترین و پیچیدهترین تعاملات در ساختار خانواده، نیازمند شناخت دقیق مرزها، حریمها و تعاملات سازنده است.
گفت و گوی زیر، حاصل سلسله نشستهای تخصصی «رابطه پدر_دختری در آینه علم و دین» است که توسط پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم برگزار شده است.
حجتالاسلام و المسلمین جعفر هوشیاری در این گفت و گو به موضوع «مرزهای تعاملات پدر و دختر» پرداخته و با رویکردی تلفیقی از روانشناسی و آموزههای اسلامی، به چالشهای معاصر این رابطه اشاره کرده و راهکارهایی عملی برای دستیابی به رابطهای متوازن، صمیمی و محترمانه ارائه نموده است که حوزه نیوز به انتشار متن این نشست خواهد پرداخت:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ زن در نظام هستی و از منظر خداوند متعال و دین مبین اسلام، از جایگاه بسیار والایی برخوردار است.
در اینجا قصد مقایسه جایگاه زن و مرد را ندارم، بلکه میخواهم به این نکته اشاره کنم که علو مقام و ارزشمندی جایگاه زن، ریشه در نقشی دارد که خداوند متعال به او در این عالم عطا فرموده است.
* تربیت خلیفة الله به دست مادر
خداوند متعال عالم را آفرید تا موجوداتی شبیه به خود را در زمین بیافریند؛ موجوداتی تحت عنوان خلیفةالله که بتوانند همچون نماینده تامالاختیار خداوند در زمین عمل کنند.
سؤال این است که چه کسی مسئولیت پرورش و تربیت این خلیفةالله را بر عهده دارد؟
از اساس، این نقش خطیر بر عهده «مادر» قرار داده شده است. مادر است که «خلیفةالله» را در وجود خود پرورش میدهد، از وجود خود به او غذا میدهد، او را رشد میدهد و در نهایت به جامعه تحویل میدهد.
طبیعتاً هر کس که وظیفهاش سنگینتر باشد، اجر و قرب و جایگاه او نیز بالاتر خواهد بود. به همین دلیل است که در روایات تا این حد بر جایگاه زن تأکید شده است.
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که وقتی از ایشان پرسیدند توجه به پدر مهمتر است یا مادر، فرمودند: «امک، امک، امک، ثم ابیک»؛ سه بار بر جایگاه مادر تأکید کردند و سپس پدر.
این تأکید حسابشده است و دلیل آن، نقش پررنگتر مادر در عالم هستی است. جایگاه و نقش، دو روی یک سکهاند؛ هرچه جایگاه بالاتر باشد، نقش سنگینتر است و هرچه نقش بهتر ایفا شود، جایگاه والاتر خواهد بود.
بنابراین، مادری که در آینده قرار است خلیفةالله را تربیت و به جامعه تحویل دهد، باید از همان دوران کودکی و دختری مورد توجه ویژه قرار گیرد تا در آینده بتواند این رسالت خطیر را به درستی به انجام برساند. این مقدمهای بود بر بحث اصلی ما.
* شکل گیری پایه های شخصیتی دختران
بر اساس اهمیت آمادهسازی دختر برای نقش مادری، باید از کودکی مورد توجه ویژه والدین قرار گیرد. اسلام برای این منظور دستورات خاصی تعیین کرده و تأکید دارد که تعامل با دختر باید به شیوهای متفاوت و هدفمند باشد.
نکته کلیدی این است که هدف اصلی، یعنی تربیت خلیفةالله، همواره باید مد نظر باشد و تمام برنامهریزیها در این مسیر تعریف شود.
فردی که قرار است در آینده مادر شود، باید از ویژگیهای شخصیتی خاصی مثل: «صبر بسیار بالا، روح لطیف، شخصیت والا، ثبات شخصیتی بالا، آراستگی به نیکیها و پاکی از بدیها». برخوردار باشد.
این پایههای شخصیتی باید از دوران کودکی شکل بگیرد و روان و شخصیت دختر از همان ابتدا برای این نقش مهم آماده شود.
در نگاه به دختر، باید فراتر از تعابیر معمول همچون «دختر بابا» اندیشید. پیامبر اکرم(ص) در مورد «حضرت زهرا(س)» تعابیر زیباتری به کار میبردند: «بضعة قلبی»، «بهجة قلبی»، «مهجة قلبی» - پاره تن من، شادمانی قلب من.
رفتار ایشان نیز نمونهای از تکریم زن بود، چنانکه با ورود حضرت زهرا(س)، برمیخاستند و عبای مبارک خود را زیر پای ایشان میگستردند. این رفتارها همگی دارای فلسفه و حکمت است و هدف آن تکریم مقام زن است.
تعامل ما با دختر نباید صرفاً در حد یک رابطه عاطفی ساده باشد، بلکه باید او را به عنوان کسی ببینیم که قرار است در آینده، نخست همسری شایسته و سپس مادری توانمند در تربیت خلیفةالله باشد.
این نگاه باید از همان کودکی شکل بگیرد. اگر پدر و مادر - که در اینجا تمرکز ما بر نقش پدر است - از ابتدا چنین نگاهی به دختر خود داشته باشند که او در آینده باید همسری نمونه و مادری موفق در تربیت خلیفةالله باشد، نیمی از راه طی شده است. نیم دیگر راه، آگاهی پدر از چگونگی تعامل صحیح با دختر است.
* سه وظیفه اصلی پدر در تعامل با دختر
مرزهای تعاملی پدر با دختر در روانشناسی به معنای تعیین حدود اقتدار و نقطه پایانی تعامل است. به عبارت سادهتر، این مرزها مشخص میکنند یک پدر تا کجا حق پدری کردن دارد که فراتر از آن، زیادهروی محسوب شود و کمتر از آن، کوتاهی در مسئولیت به شمار آید.
این مفهوم را میتوان با مرز بین کشورها مقایسه کرد. همانطور که ایران نمیتواند از مرز خود با عراق فراتر رود یا بخشی از مرز خود را رها کند، پدر نیز باید در چارچوب مرزهای تعیین شده عمل کند.
پدر سه وظیفه اساسی دارد:
مراقبت و نگهداری
تربیت
و آموزش.
در حوزه تربیت عاطفی و هیجانی، وظیفه پدر این است که به دختر کمک کند هیجانات خود و دیگران را بشناسد و مدیریت کند؛ برای مثال، در مورد هیجان خشم، دختر باید بتواند خشم خود و دیگران را بشناسد و مدیریت کند.
اگر پدر به بهانه محبت در این نقش تربیتی کوتاهی کند، دختر به فردی بدون بلوغ عاطفی و هیجانی تبدیل میشود. چنین فردی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی موفق نخواهد بود، زیرا اساس تعاملات انسانی بر درک هیجانات (ناراحتی، غم، خشم، شادی، نفرت و ترس) استوار است.
* افراطها و تفریطهای پدرانه در تربیت دختر
افراط در محبت میتواند باعث تربیت دختری شود که زود قهر میکند، زود بغض میکند و زود گریه میکند. این حالت زمانی رخ میدهد که پدر به دلیل محبت زیاد، هیچگاه «نه» نمیگوید و مدام ناز دختر را میکشد. با عباراتی مانند «بابا قربونت بره دختر گلم» سعی میکند او را راضی کند.
از سوی دیگر، افراط در سختگیری به بهانه تربیت دختری مستقل و قوی نیز آسیبزاست. وقتی پدر مدام تأکید میکند که دختر باید مانند مرد باشد و در جامعهای پر از گرگ بتواند از خود محافظت کند، باز هم مانع رشد هیجانی او میشود. دختر نیاز به عاطفه مادرانه، دلنازکی و دلرحمی دارد.
پس مرز تعاملی یعنی «تعیین حدود نقشهای سهگانه پدر».
این نقشها شامل محبت کردن، تربیت کردن، آموزش دادن، حفظ از گناه، آموزش احکام دین، انتخاب نام نیکو، فراهم کردن زمینه ازدواج، کمک در مشکلات، و حمایت و پشتیبانی در زمان ازدواج است.
پدر باید برای دختر دلگرمی و قوت قلب باشد، اما همه این نقشها باید در چارچوب مرزهای مشخص انجام شود.
* مصادیق مختلف مرزهای تعاملی پدر_دختری
در خصوص مصادیق رفتاری و بیرونی مرزها، ابتدا باید به مرزهای عمومی خانواده اشاره کنیم. این موضوع را به تفصیل در کتاب «مرزهای خانواده در روانشناسی و قرآن کریم» و مقالات متعددی که با عنوان «مرزهای خانواده در روانشناسی» منتشر شدهاند، بررسی کردهام.
اولین مرز در تعامل پدر و دختر، همان مرزهای عمومی خانواده است که شامل مرزهای محرم و نامحرم، مرز پوشش، و حریم خصوصی خانوادگی میشود.
یکی از مهمترین این مرزها، مرز پوشش است که باید از هر دو طرف رعایت شود. هم پدر و هم دختر باید از چارچوب و میزان پوشش خاصی برخوردار باشند و حق ندارند با پوشش نامناسب در حضور یکدیگر ظاهر شوند.
عدم رعایت پوشش مناسب از سوی هر یک از طرفین، پیامدهای منفی خواهد داشت. پوشش باید به گونهای باشد که حیای متقابل پدر و دختر را حفظ کند. اگرچه حجاب کامل ضرورت ندارد، اما لباس باید پوشاننده و حافظ حیا باشد.
محبت متقابل پدر و دختر امری ضروری است، اما نباید این محبت باعث شود که با توجیهاتی مانند «ما بین خودمان هیچی نیست» یا «ما خیلی با هم راحتیم»، حریم حیا شکسته شود. پدر نباید از کلمات نامناسب استفاده کند یا با پوششی که بدن او نمایان باشد در حضور دختر ظاهر شود. این اصل برای دختر نیز صادق است.
* جایگاه مفهوم حیا در رابطه پدر_دختری
چالش اصلی این است که باید محبت عمیق در عین حفظ حیای متقابل برقرار باشد. پدر باید در عین دوست داشتن شدید دخترش و حساسیت به تربیت او، حیای بین خود و دخترش را حفظ کند. این حیا باید در زبان، پوشش، نگاه و شوخیها رعایت شود.
از دیگر حریمهای مهم، «پرهیز از رفتارهای تحریکآمیز خاص» (که مخصوص روابط زناشویی است)، عدم بیان مشخصات اندامهای خاص، و پرهیز از لمسهای طولانی، خاص و حساس است.
اگرچه پدر و دختر یکدیگر را دوست دارند، اما این محبت نباید به لمسهای نامناسب، شوخیها و گفتگوهای با محتوای جنسی منجر شود.
مسئله «بوسیدن» در خانواده نیز دارای مرزهای مشخصی است. والدین میتوانند و باید در حضور فرزندان (از یک ساله تا بیست ساله) یکدیگر را ببوسند، اما این بوسیدن باید از نوع محبتآمیز، خداحافظی یا استقبال باشد.
بوسیدن با زمینه و محتوای جنسی، حتی بین والدین، در حضور فرزندان اثر منفی دارد.
همین اصل در رابطه پدر و دختر نیز صادق است. تجارب بالینی در مراکز مشاوره نشان داده که برخی دختران خاطرات منفی از دوران کودکی دارند که مربوط به آزار از سوی پدر است.
گاهی این رفتارها از روی محبت و شوخی و بیپروایی صورت میگیرد، اما به دختر آسیب میزند و حیا را از وجود او میزداید.
اسلام در این زمینه دستورات دقیقی دارد:
از سن مشخصی به بعد، پدر نباید دختر را روی پای خود بنشاند
از سن مشخصی به بعد، پدر نباید لبهای دختر را ببوسد
از سن مشخصی به بعد، پدر نباید کودک را محکم و رو در رو در آغوش بفشارد
پدر و دختر میتوانند محبت عمیقی به یکدیگر داشته باشند، اما باید مرزها را رعایت کنند و حیا را در کلام، نگاه، لمس و پوشش حفظ کنند.
* مرزهای تعاملی پدر_دختر در فضای خصوصی
یکی دیگر از مرزهای مهم، «مرز فضای خصوصی» است. در قرآن کریم آمده است که فرزندان باید هنگام ورود به اتاق والدین اجازه بگیرند، در بزنند و منتظر اذن ورود بمانند. اگر اجازه داده نشد، باید برگردند.
در مقابل، برای والدین نیز در مورد حریم خصوصی فرزندان (اتاق، کیف، گوشی، لپتاپ و موبایل) محدودیتهایی وجود دارد.
پدر نمیتواند به بهانه وظیفه تربیت و نظارت، سرزده وارد اتاق دخترش شود. طبق احادیث و روایات، پدر هنگام ورود به حریم خصوصی دخترش باید «دق الباب» کند، یعنی در بزند و اطلاع دهد. اگرچه نیاز به اجازه ندارد، اما باید اطلاعرسانی کند و سپس وارد شود.
در یکی از همایشها و برنامههای تلویزیونی، وقتی مطرح کردم که پدر باید قبل از ورود به اتاق دخترش اطلاع دهد، برخی با این نظر مخالفت کردند.
یکی از افراد مشهور با لحنی نامناسب گفته بود که دختر حق ندارد در حالتی باشد که نخواهد پدرش او را ببیند. این دیدگاه کاملاً اشتباه است.
در اسلام، دهها حدیث و روایت داریم که تأکید میکنند پدر هنگام ورود به اتاق دختر باید «دق الباب» کند. چرا؟
زیرا دختر ممکن است در حالت استراحت، با پوشش راحت یا در وضعیتی خصوصی باشد. اگر پدر مکرراً سرزده وارد شود، حریم بین پدر و دختر از بین میرود و دختر احساس حقارت میکند، تا جایی که حتی در اتاق خودش هم نمیتواند راحت باشد.
مسائل خصوصی دیگری نیز وجود دارد:
دختر ممکن است وسایل شخصی مخصوص بانوان، لباسهای خصوصی در کیف، کشو، دراور یا کمد خود داشته باشد و طبیعتاً خجالت میکشد که پدرش آنها را ببیند. نباید به بهانه صمیمیت و اینکه «ما این حرفها را نداریم»، این حریمها را نادیده گرفت.
* جایگاه مفهوم حریم خصوصی در تعاملات پدر_دختری
متأسفانه گاهی پدرها شوخیهای نامناسبی با دختران میکنند و وقتی به آنها تذکر داده میشود، میگویند «این بچه وقتی کوچک بود خودم او را به دستشویی میبردم.»
این استدلال اشتباه است؛ اگر در کودکی چنین رفتارهایی وجود داشته، نباید در سنین بالاتر ادامه یابد. نباید به بهانه اینکه «ما با هم رفیق و مأنوس هستیم» یا «این بچه را خودم حمام میبردم و لباسش را عوض میکردم» این اشتباهات را ادامه داد.
حریم یعنی اینکه من پدر هستم، اما به بهانه پدر بودن حق ندارم هر رفتاری انجام دهم. پدر عزیز، وقتی میخواهی وارد اتاق دخترت شوی:
در بزن
"یا الله" بگو
به وسایل و لباسهای خصوصی دخترت نگاه نکن
روی دخترت را باز نکن
حیا را از بین نبر
اینها بخشی از حریم خصوصی است که باید رعایت شود.
لازم است به موارد مهمی در خصوص زمانی که دختر بزرگتر میشود اشاره کنیم؛ در این مرحله، مصادیق مرزها از نگاه و حریم خصوصی شروع میشود.
برای مثال، اگر دختر در حمام است و در حمام قفل ندارد، پدر نمیتواند به بهانه پدر بودن و با گفتن «عزیزم من بابات هستم» از او اجازه ورود بگیرد.
* پدر به بهانه پدر بودن، نمی تواند نظر خود را به دختر تحمیل کند
همچنین زمانی که دختر در اتاق مشغول تعویض لباس است، پدر نمیتواند با توجیهاتی مانند «من پدرت هستم» یا «تو در کودکی تو رو بزرگ کردم»، وارد حریم خصوصی او شود.
حتی در سنین پایینتر، پدر نباید دختر خردسال خود را (حتی در سنین دو تا چهار سالگی) با خود به حمام ببرد.
شستشو، تعویض لباس و پوشک دختر نیز نباید توسط پدر انجام شود. البته در شرایط اضطراری که مادر حضور ندارد، ممکن است پدر مجبور به کمک شود، اما این باید یک استثنا باشد نه یک قاعده.
اصل مهم این است که پدر نباید بیش از حد وارد دنیای خصوصی دخترش شود. او باید عاطفی باشد، محبت کند، دختر را تحویل بگیرد و از او پشتیبانی و حمایت کند، اما همواره باید مرز خصوصی را حفظ کند.
این مرزها از همان کودکی باید شکل بگیرد و شامل مواردی مانند رفتن به دستشویی، اتاق خصوصی، لباس خصوصی و وسایل شخصی میشود.
این روند ادامه مییابد تا زمانی که دختر به سن نوزده یا بیست سالگی میرسد و زمان ازدواج او فرا میرسد.
پدر نمیتواند صرفاً به بهانه پدر بودن، ولایت و نظر خود را در همه امور به دختر تحمیل کند؛ اگرچه من به عنوان پدر وظیفه محافظت و مراقبت دارم و باید سبک والدگری مقتدرانهای را پیش بگیرم که شامل دادن مسئولیت، خواستن مسئولیت و نظارت است، اما حق ندارم در تمام زمینهها نظر خودم را با توجیه، «من چهار پیراهن بیشتر از تو پاره کردهام» تحمیل کنم.
برای مثال، وقتی دختر برای خرید کفش یا لباس به خیابان میرود، پدر نباید در تکتک موارد نظر بدهد و تصمیمگیری کند.
نباید به بهانه جملاتی مانند «دخترم تو هنوز نمیدانی این کفش چه جنسی دارد، دوختش چطور است، چسبی است یا پرسی» یا «من صد تا از این کفشها پاره کردهام» نظر خود را تحمیل کند. وقتی دختر میگوید از کفشی خوشش نمیآید، پدر نباید با توجیه تجربه بیشتر، نظر خود را تحمیل کند.
باید به این نکته توجه داشت که دختر در آینده ازدواج میکند و مستقل میشود. در آن زمان پدر چگونه میخواهد کنترل کند؟
پدر باید طوری تعامل کند که حتی در غیابش، دختر خودش مراقب رفتارش باشد و باید از کنار حمایت کند و اجازه دهد دختر گاهی در مسائل مالی و دیگر موارد اشتباهاتی کند، اما خودش تصمیم بگیرد.
* پدر باید مدل تصمیمگیری را به دختر آموزش دهد
وظیفه پدر این نیست که وقتی دختر میخواهد کفش بخرد، بالای سرش بایستد و نظرش را تحمیل کند و بگوید این کفش به درد نمیخورد. وظیفه پدر فراتر از اینهاست؛ او باید به دختر یاد بدهد که در تصمیمگیری عجله نکند، قبل از خرید، گزینههای دیگر را هم ببیند، مشورت کند و درست تصمیم بگیرد.
پدر باید مدل تصمیمگیری را به دختر آموزش دهد، نه اینکه خودش به جای او تصمیم بگیرد. این همان مرز تعاملی است که نشان میدهد پدر تا کجا میتواند در تصمیمات دختر دخالت کند.
در زمان ازدواج، با مراجعین بسیاری روبرو هستیم؛ دخترانی که گریه میکنند و میگویند نمیخواهند ازدواج کنند اما پدرشان اجبار میکند. پدر با این استدلال که «دختر باید در فلان سن ازدواج کند وگرنه به فساد کشیده میشود» یا «من بهتر میفهمم و این خواستگار برایت مناسب است»، تصمیمگیری میکند.
سؤال اساسی این است که پدر تا کجا پدر است؟
تا کجا حق دخالت، نفوذ و اعمال نظر دارد؟
حد این دخالت تا جایی است که دختر در چارچوب عقل، قانون، دین و شرع رشد کند و خودش بتواند تصمیم بگیرد؛ حتی اگر چند بار هم اشتباه کند - البته اشتباهاتی که خلاف شرع و عقل نباشد و حیثیت، جان و ناموس او را به خطر نیندازد.
پدر باید مراقبت کند، نظارت کند و مسئولیت بدهد، اما نباید خشک و زمخت باشد. به تازگی مراجعهکنندهای داشتم؛ دختری که هیکل و رفتار کاملاً مردانه داشت.
خودش میگفت: «پدرم از بچگی با من رفتار دخترانه نکرده و همیشه میگفت تو مردی.»
این یک اشتباه بزرگ است، زیرا دختر را از مسیر فطرت و لطافت زنانگی خودش خارج میکند. مادر باید لطیف و صبور باشد تا بتواند «خلیفهالله» تربیت کند.
از طرف دیگر، پدری که به بهانه دوست داشتن دخترش و محافظت از او، در ریز و درشت رفتارش دخالت میکند، کارهای او را کنترل میکند، در اتاقش دوربین و شنود میگذارد، در ماشینش ردیاب نصب میکند - که متأسفانه چنین مواردی را داریم - با توجیه اینکه «دنیای خطرناکی شده و اگر دیر بجنبم دخترم به خلاف کشیده میشود»، از حریم و حد و مرز تعاملات پدری خارج شده است.
در زمان ازدواج، پدر باید نظر خود را بگوید و با دختر صحبت کند. به عنوان پدری که فرزندش را دوست دارد، باید حرفش را مستدل به دخترش بزند و با او گفتگو کند، اما در نهایت باید اجازه تصمیمگیری به او بدهد.
* دختر نمیتواند به بهانه استقلال، خود را از مشورت و تجربه پدر محروم کند
ممکن است برخی بگویند «اگر دختر هیچ حرفی به خرجش نرفت و میخواهد با فردی ازدواج کند که هیچ سنخیتی با ما ندارد چه کنیم؟» در اینجا دو حالت وجود دارد:
۱. فرد مورد نظر صرفاً با ملاکهای پدر جور نیست
۲. فرد واقعاً با هیچ ملاک قانونی، عقلی و شرعی همخوانی ندارد و کفویت ایمانی و فرهنگی ندارد
اگر مورد دوم است، سؤال اساسی این است که پدر کجا بوده و چه شده که دخترش به این نقطه رسیده است؟
اما اگر صرفاً پدر او را نمیپسندد (مورد دوم)، مگر قرار است پدر بپسندد؟
پدر باید فقط ملاکهای کلی را در نظر بگیرد. این دختر است که باید با آن فرد زندگی کند.
برای مثال، من به عنوان روحانی شاید دوست داشته باشم دامادم طلبه باشد، اما اگر دختر من نمیخواهد با طلبه ازدواج کند، اشکالی ندارد.
مهم این است که در چارچوب باشد: فردی خداشناس، آدم حسابی، با توانایی مالی و مدیریت زندگی، و دارای رابطه خوب با خدا و پیامبر - حال چه روحانی باشد چه نباشد.
پدر بر اساس سه نقش محوری خود (محافظت و مراقبت، تربیت، و آموزش)، نمیتواند به بهانه این مسئولیتها، تمام نظرات خود را در همه جنبههای زندگی دختر اعمال کند یا به بهانه محبت وارد تمام حریمهای خصوصی او شود - چه در کودکی، نوجوانی، جوانی یا زمان ازدواج.
از طرف دیگر، دختر هم نمیتواند به بهانه استقلال، خود را از مشورت و تجربه پدر محروم کند یا به بهانه راحتی با پدر، همه حرفها را بزند و همه رفتارها را انجام دهد.
بین پدر و دختر باید حریمی از احترام، عفت، حیا و استقلال وجود داشته باشد، در عین حال که رابطهای گرم و صمیمی برقرار است.
** سؤالات مخاطبین:
سؤال اول:
* چگونه یک پدر میتواند به عنوان حامی با دخترش ارتباط برقرار کند تا هم مرزها حفظ شود و هم دختر، هم در خانه صمیمی و مهربان باشد و هم در فضای بیرون مقتدر باشد و دچار آسیب نشود؟
* نبایدهای روابط پدر_دختری
یکی از مهمترین آسیبهای مرزهای تعاملی، عدم وجود این مرزها در رابطه پدر و دختر است. رابطهای که در آن هر عملی مجاز باشد، پدر هر نظری را تحمیل کند و در مورد اتاق خصوصی، لباس خصوصی، وسایل شخصی، نگاه، صحبت، لمس و گویش هیچ حد و مرزی نداشته باشد، یک رابطه بیمرز و نادرست است. از طرف دیگر، دختر نیز نباید چنین رفتاری داشته باشد.
در مقابل، مرزبندی بسیار شدید بین پدر و دختر نیز اشتباه است. اینکه دختر چنان گارد بگیرد که پدر اجازه ورود به اتاقش را نداشته باشد، یا اگر پدر به دلیلی مجبور شد وسیلهای را بردارد یا کیف و گوشی دختر را ببیند و حتی عذرخواهی کرد، دختر چنان مرزها را سفت کند که پدر نتواند نقشهای مراقبتی، تربیتی و آموزشی خود را ایفا کند، اشتباه است.
همچنین اشتباه است که پدر چنان سفت و محکم و با اخم برخورد کند که دختر جرأت نکند با او حرف بزند.
پدر به بهانه جلوگیری از «پررو شدن» دختر، هیچ حریمی به او نمیدهد و دختر جرأت نمیکند به پدر نزدیک شود، او را ببوسد، یا سرش را روی پای پدر بگذارد و گریه کند. حتی نمیتواند مشکلاتش مثل مزاحمتهای فضای مجازی یا محیط کار را با پدر در میان بگذارد، چون میترسد پدر یا او را بدبخت کند یا آبروی طرف مقابل را ببرد.
آنچه مطلوب است این است که پدر و دختر با هم رفیق باشند، محبت شدید به هم داشته باشند، نگران هم باشند، در غیاب هم دلتنگ شوند، برای هم اشک بریزند، دل و قلبشان به هم وصل باشد و هوای همدیگر را داشته باشند. در عین حال، نه دختر پدر را مجبور به کاری کند و نه پدر نظر خود را به دختر تحمیل کند.
بگذارید برای روشن شدن مفهوم «رفاقت» در رابطه پدر و دختر، به معنای واقعی رفاقت بپردازیم.
* معنای دقیق رفاقت در رابطه پدر_دختری
رفاقت واقعی و سالم به چه معناست؟
وقتی از رفیق صمیمی و فابریک صحبت میکنیم، آیا منظورمان این است که باید از تمام ریز و جزئیات زندگی هم باخبر باشیم؟
من از شما که این سؤال را مطرح کردید میپرسم: شما که رفیق صمیمی دارید، آیا او از تمام جزئیات و کم و کیف زندگی شما مطلع است؟
اگر چنین است، این نشاندهنده ضعف شماست، زیرا حتی با رفیق صمیمی هم باید حریمی وجود داشته باشد.
در یک رابطه رفاقتی سالم، آیا رفیق صمیمی میتواند نظرش را با اجبار به شما تحمیل کند و بگوید «یا باید آنچه من میگویم را انجام دهی، یا رفاقتمان تمام است»؟
خیر، رفیق واقعی کسی است که به درد دلها گوش میدهد، محبت میکند، شوخی میکند، در سختیها و تنگناها حمایت و پشتیبانی میکند، و در مواقع مشکلات و تصمیمگیریها مشورت میدهد؛ اما هرگز نظرش را تحمیل نمیکند، تحقیر نمیکند، حریم خصوصی را نادیده نمیگیرد و وارد آن نمیشود، به مسائل خصوصی احترام میگذارد، و هنگام مشورت دادن، با دلسوزی نظر میدهد بدون آنکه آن را تحمیل کند. این است معنای واقعی رفاقت که باید در رابطه پدر و دختر نیز وجود داشته باشد.
سؤال دوم:
در روابط پدر_ دختری، بهترین راه برای کنترل اشتباهات مجازی دختر چیست و اینکه آرایش دختران نوجوان که امروزه در مقابل محارم، به خصوص پدر بسیار رایج شده است، آیا مخالف حیا محسوب میشود؟
برای پاسخ به این سؤال، باید به چند چالش مهم در رابطه پدر و دختری اشاره کنیم. دو چالش اصلی، یکی بحث «گوشی تلفن همراه» و دیگری «موضوع آرایش» است. ابتدا لازم است قدمی به عقب برگردیم.
* آمادهسازی دختران برای مواجهه با آسیبهای مجازی
پدر باید زمینههایی را فراهم کند که دختر در سن مناسبی به سمت استفاده از گوشی برود؛ سنی که ضمن ورود به دنیای مجازی، به خودش آسیب نزند. زمینه این امر آن است که در خانواده ما، گوشی و فضای مجازی حرف اول را نزند. پدری که خودش از صبح تا شب مشغول گوشی، بازی، و گروههای مجازی است، چطور میتواند به دخترش بگوید تا پانزده-شانزده سالگی گوشی به دست نگیرد؟
پدر باید با رفتار خود الگو باشد تا فرزندش دیرتر به این سمت برود و آسیب کمتری ببیند؛ البته باید پذیرفت که هر دختری در مسیر رسیدن به جوانی، برخی آسیبها را تجربه خواهد کرد - مانند دریافت پیامهای ناخواسته یا مزاحمت در فضای مجازی و حقیقی. این مانند مواجهه با ویروس است؛ نمیتوان برای جلوگیری از بیماری، کودک را کاملاً در خانه محبوس کرد.
راه حل این است که دختر را پخته و آماده کنیم تا در صورت مواجهه با چنین موقعیتهایی بداند چه باید بکند.
او باید بداند برخی مسائل را باید با مادر و برخی را با پدر مطرح کند. باید پدر را پشتوانه خود بداند و بداند که پدر فردی معقول و صبور است که در صورت بروز مشکل، به او کمک خواهد کرد، حتی اگر اشتباهی مرتکب شده باشد.
نقش پدر این نیست که وقتی دخترش خواب است، با اثر انگشت گوشی او را باز کند و پیامهایش را بخواند؛ حتی اگر گوشی را از دختر بگیرد، مشکل حل نمیشود. از قدیم گفتهاند اگر دختر بخواهد کاری انجام دهد، حتی اگر او را در شیشه بگذاری و درش را ببندی، کارش را خواهد کرد.
* نقش پدر و مادر در نحوه آرایش دختران
در مورد «آرایش»، باید گفت که معمولاً دختران به لاک زدن و اینگونه رفتارها علاقه دارند. این رفتارها باید از مادر الگو بگیرد. مادر باید در موارد خاص، رفتاری الگو از خود نشان دهد تا دختر بفهمد این رفتارها در چه مواقعی مناسب است. کم و کیف آرایش، مکان و حجم آن نقش مادری است.
اما نقش پدر چیست؟ پدر به عنوان جنس مکمل، باید مراقب واکنشهایش باشد. اگر دختربچهای لاک زده یا آرایش کرده و پدر با ذوق زیاد بگوید «وای دخترم، قربانت بروم، چه خوشگل شدی، چه عروسی شدی»، دیگر نمیتواند جلوی آرایشهای غلیظ بیرون دخترش را بگیرد. چرا؟
چون دختر این پیام را دریافت کرده که «تو قبلاً خوشگل نبودی و حالا با آرایش خوشگل شدهای.»
این در ذهن دختر ملکه خواهد شد که با آرایش و لباس باز زیباتر است، چون الگوی زندگیاش - پدر - او را اینگونه تأیید کرده است؛ البته این به معنای سکوت کامل پدر نیست.
پدر باید برای دخترش ذوق کند، اما سقف ذوقش باید زمانی باشد که دختر در حالت طبیعی است. پدر باید در روان دخترش چیزهای درست را «هک» کند - مثلاً وقتی نماز میخواند، به مادر و برادرش کمک میکند، یا کارهای زنانه انجام میدهد، بیشترین ذوق را نشان دهد.
اگر رابطه قلبی دختر و پدر محکم باشد و پدر به او بگوید «ناخنهای تو همینطور هم زیباست»، دختر این پیام را دریافت میکند و میپذیرد.
درباره مانوس بودن در رابطه پدر و دختر، ابتدا باید تأکید کنم که باید سقف محبت بین آنها وجود داشته باشد. همانطور که گفتم، باید دلتنگ یکدیگر شوند و برای دوری هم اشک بریزند. پدر زنگ بزند و بگوید «دلم برایت تنگ شده، به فلان جا نرو که دلتنگت میشوم.»
دختر هم دلتنگ پدر شود. وقتی یکی میرود، دیگری ناراحت شود - اینها همه نشانههای محبت است.
اما در عین حال که این محبت وجود دارد، باید حریمها نیز حفظ شود.
مانوس بودن به چه معناست؟
یعنی دختر احساس امنیت کند که اگر مشکلی برایش پیش آمد که مربوط به مردان است، جرأت کند با پدر درد دل کند، با او صحبت کند و نظرش را بگوید. بتواند به پدر بگوید «من فلان چیز را دوست ندارم و فلان چیز را بیشتر دوست دارم.» باید احساس امنیت کند که میتواند نظرش را بگوید.
همچنین دختر باید بفهمد که برخی مسائل را باید با مادر و برخی را با پدر در میان بگذارد. پس مانوس بودن یعنی احساس امنیت، محبت، تعامل، اظهار نظر، و بیان ناراحتی و نگرانی به صورت دوطرفه.
مثل مانوس شدن زن و شوهر با یکدیگر - که فقط محبت نیست، بلکه محبتی چنان عمیق است که در عین حال امنیت وجود دارد و هر کس میتواند نظرش را راحت بگوید، بدون اینکه طرف مقابل واکنش منفی نشان دهد. این است نشانه مانوس بودن.
سؤال سوم:
* آیا نوع محبت پدر به دختر میتواند جایگزین محبت همسر شود و بر عکس؟ و این در آینده برای دختر آسییبزا نیست؟
اگر فطرت ما به صورت سالم و درست پیش برود و دختر در مسیر صحیح رشد کند - یعنی بلوغهای عاطفی، عقلی، جنسی، جسمی و اجتماعی را به درستی طی کند - وقتی به سطح مشخصی میرسد، درک میکند که جنس محبت پدر با جنس محبت همسر متفاوت است.
در واقع، پدر به او میآموزد که در آینده شخص دیگری وارد زندگیاش خواهد شد و او هستی خود را با فرد دیگری شریک خواهد شد.
وقتی این اتفاق میافتد، پدر یک قدم به عقب میرود و به دختر میگوید: «تو باید حواست باشد که با همسرت بیشتر همراه شوی، و من از دور هوایت را دارم.» در این مرحله، رابطه دیگر مانند قبل نخواهد بود.
اگر این تربیت بر اساس اصول دقیق اسلامی شکل بگیرد و زمینه روانی و شخصیتی فرد مهیا باشد، وقتی به سن مناسب میرسد، به طور طبیعی به سمت همسر تمایل پیدا میکند.
در صورت سالم بودن فطرت، محبت پدر هرگز او را از محبت همسر بینیاز نخواهد کرد، زیرا چارچوبها متفاوت است. جنس محبت، نوع محبت، نوع در آغوش گرفتن، نوع بوسیدن، نوع گریه کردن و نوع دلتنگی در این دو رابطه کاملاً متفاوت است و به همین دلیل جای یکدیگر را نمیگیرند.
اگر ما این تفاوتها را درک کنیم، زندگی خودمان نیز راحتتر خواهد بود. برای مثال، محبت پدرِ همسر من به همسرم، هیچگاه جای محبت مرا به او نخواهد گرفت و فضای محبت مرا تنگ نخواهد کرد، چرا که جنس این محبتها با هم متفاوت است.
سؤال چهارم:
* اگر دختری به سن ازدواج رسیده و از نظر مالی مستقل شده، اما پدرش اجازه ازدواج به او ندهد، چه باید بکند؟
این موضوع یکی دیگر از آسیبهای مرزهای تعاملی والدین است. اگر از منظر مرزهای پدر و دختر به این مسئله نگاه کنیم، میبینیم که این پدر از حد و حریم پدری خود فراتر رفته است. در چنین مواردی، اسلام نظر مشخصی دارد، عرف معمولاً جانب پدر را میگیرد، و روانشناسی نیز دیدگاه خاص خود را دارد.
اما من پیشنهاد میکنم همیشه اینگونه سؤالات را اینطور پاسخ دهید: در اولین فرصت حتماً به یک مشاور متخصص مراجعه کنید. چرا؟
زیرا باید تمام ابعاد مسئله دیده شود - باید مشخص شود مشکل از سمت دختر است، از سمت پدر است، از تعاملات است یا از کجاست.
درباره اعمال این مرزها، همانطور که گفتم، باید از کودکی آغاز شود. برای مثال، اینکه حمام بردن و پوشک عوض کردن دختربچه در همه جا و همه مکان وظیفه پدر باشد و پدر این کارها را انجام دهد، اشتباه است. این حریمها باید از همان ابتدا وجود داشته باشد. مثلاً دختربچه باید یاد بگیرد که اگر نیاز به دستشویی دارد، عموماً به مادر بگوید.
این موارد به تدریج به دختربچه میآموزد که برخی مسائل را باید با مادر و برخی را با پدر در میان بگذارد. مادر میتواند به او بگوید «عزیزم، وقتی چنین نیازی داشتی به مادر بگو.»؛ البته نه همیشه، اما باید این آگاهی وجود داشته باشد.
برای دانلود صوت کامل نشست اینجا را کلیک کنید
نظر شما