پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۵:۰۰
ناگفته‌هایی از زندگی سومین شهید محراب

بیستم آذرماه یادآور شهادت روحانی مبارز و پرهیزکار آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در سال 1360 است. بزرگواری که امام خمینی (ره) از آن شهید سعید تعبیر به معلم اخلاق، مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی کرد و رهبر معظم انقلاب درباره ایشان گفتند: « شهید دستغیب از نخستین کسانی بود که پرچم تبلیغ انقلاب اسلامی را در سخت‌ترین شرایط در استان فارس برافراشت و بر معابر و مجامع، نام امام امت را بر زبان جاری ساخت.

 
مرکز خبر حوزه‌های علمیه طی گفت‌وگوی اختصاصی با آیت‌الله سید محمد هاشم دستغیب، فرزند سومین شهید محراب به بررسی سیر علمی و مبارزاتی این عالم ربانی و برخی ناگفته‌های زندگی ایشان پرداخت.
متن این گفت‌وگو تقدیم خوانندگان ارجمند می‌گردد.
(س)- سادات دستغیب از خاندان‌های معروف شیراز به شمار می‌روند راجع‌ به اصالت خانوادگی مرحوم شهید دستغیب توضیح بفرمایید؟
-    فامیلی دستغیب حسب آن چه در اسناد اوقاف موجود است، به بیش از 800 سال قبل برمی‌گردد و از همان زمان تاکنون تعبیر « دستغیب» رایج بوده است.
(س)- وجه تسمیه آن چیست؟
گفته می‌شود که یکی از اجداد ما در مجلس حاکم وقت از وی درباره نسب و شجره‌نامه سوال می‌شود و آن وقت، دستی از غیب می‌آید شجره‌نامه را بر روی سینه حاکم می‌اندازد و حاکم از خود بی‌خود می‌شود باز گفته می‌شود که این مصرع حافظ که می‌گوید «دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد» ناظر بر همین مسئله است.
(س)- نسب شما به کدام بزرگوار می‌رسد؟
- با بیش از سی واسطه به زید‌بن علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب (ع) می‌رسد و مرحوم والد، اصرار داشت که شجره‌نامه در آخر یکی از کتاب‌ها ثبت شود و از همین رو در آخر کتاب قلب سلیم آمده است.
(س)- راجع‌ به سیر علمی مرحوم شهید دستغیب توضیح بفرمایید؟
- ایشان از نظر علمی در سطح بسیار بالایی قرار داشت که قدرش‌ کاملاً مجهول ماند، از شاگردان مبرّز مرحوم آشیخ محمد کاظم شیرازی است و با مراجعه‌شان به نجف در زمان تبعید حضرت امام و تشکیل درس خارج، مقداری از جایگاه علمی مرحوم شهید دستغیب نمود پیدا کرد منتها به طور کلی به دنبال طرح مقام علمی خود نبود و این در حالی است که اگر نوشته‌های علمی و حاشیه‌های ایشان در مکاسب رسائل و کفایه احیا شود برای حوزه‌های علمیه قابل استفاده خواهد بود.
(س)- مرحوم شهید دستغیب اجازه اجتهاد خود را از چه کسانی دریافت کرده بود؟
- ایشان از مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم اصطهباناتی، میرزای قمی، آقا ضیاء عراقی و چند نفر دیگر اجازه اجتهاد داشت.
(س)- تحصیل و تدریس ایشان در حوزه‌های علمیه کدام شهرها بوده است؟
در شیراز از محضر علمای مبرّزی چون شیخ احمد دارابی و میرزا علی‌اکبر ارسنجانی استفاده می‌کند و سپس در نجف‌اشرف به تحصیلات حوزوی خود ادامه می‌دهد ودر حدود 30 سالگی بعد از سقوط پهلوی اول در سال 1320 به شیراز باز می‌گردد.
(س)- راجع به فعالیت‌های مبارزاتی آیت‌الله دستغیب توضیحاتی بفرمائید؟
ایشان از همان آغاز فعالیت‌های تبلیغی و مجالس وعظ به مباحث سیاسی و اجتماعی می‌پرداخت لکن این اقدامات به صورت جدی از سال 1341 آغاز شد. به طوری که امام (ره) به وسیله یکی از بستگان سببی به مرحوم والد پیغام داده بودند و از شرایط کشور و مشکلات حکومت گفته بودند و مرحوم شهید دستغیب پاسخ داده بودند که« من دربست در خدمت شما هستم» . پس از پاسخ مرحوم والد به حضرت امام خمینی (ره) ایشان به اتفاق اخوی‌شان به خانه تک تک علمای وقت رفت و از آنها خواست که همراه این حرکت و نهضت شوند و به آنها گفت: در جلساتی که به همین منظور تشکیل می‌شود، خودم سخنرانی می‌کنم تا اگر اتفاقی هم بیفتد، متوجه دیگران نشود» به هرحال مبارزات سیاسی در شیراز با محوریت مرحوم شهید دستغیب و همکاری علما شکل گرفت و نوارهای سخنرانی‌شان در همه جا پخش می‌شد کما اینکه 2 نوار سخنرانی‌ ایشان به دستور امام (ره) تکثیر و در سراسر کشور توزیع شد.
(س)- موضوع‌ سخنرانی ایشان چه بود؟
- اساس صحبت ایشان راجع به نهی از منکر بود. مطلب به اینجا رسیده بود که وقتی اساس دین مورد هجوم قرار می‌گیرد، جایی برای تقیه نیست و نهی از منکر و قیام حتی اگر به قیمت خون انسان تمام شود، لازم است.  
(س)- ایشان چند بار دستگیر شد؟
- ایشان سه بار در سال‌های42،43و56 به زندان رفت و بار دوم تبعید شد.
(س)- راجع به دستگیری‌ها و بازتاب آن بین مردم شیراز توضیح دهید؟
- بار اول ایام عاشورا بود که 12 محرم حضرت امام (ره) و 13 محرم، شهید دستغیب را دستگیر کردند. و مردم که از قبل از این دستگیری باخبر شده بودند، به خانه ما آمده تا جلوی دستگیری را بگیرند و با اصرار فراوان شهید دستغیب را از طریق پشت‌بام به یکی از خانه‌های هم‌جوار منتقل کردند تا اینکه رنجرها ساعت 3 بعد‌ از نیمه شب، در را شکستند و با سر نیزه و هر چیزی که دستشان بود به مردم حمله کردند. و بعد از نیم ساعت درگیری با مردم بی‌سلاح به ستون 2 وارد شدند و اعضای خانواده مرحوم والد را هم به شدت مضروب کردند و بسیاری از مردم و اعضای خانواده را دستگیر کردند و مرحوم مادر ما را به قدری مضروب کردند که آثار آن تا اخر عمر باقی مانده بود.
(س)- یعنی موفق به دستگیری شهید دستغیب نشدند؟
- خیر، و همین مسئله باعث عصبانیت آنها و سختگیری بیشتر بر دستگیر شدگان شد.
(س)- عکس‌العمل مرحوم شهید دستغیب به این اقدامات چه بود؟
- ایشان بعد از 2 روز و وصول گزارشات مبنی بر سختگیری‌های فوق‌العاده علیه دستگیرشدگان اعلام کرد که به 3 شرط، خود را معرفی می‌کنم. یکی اینکه همه دستگیرشدگان آزاد شوند. دوم اینکه حاضر به محاکمه نیستم و سوم هم اینکه به تهران نمی‌روم.
(س)- هر سه شرط را قبول کردند؟
در مورد آزادی دستگیرشدگان حرفی نداشتند و در خصوص محاکمه هم، عملاً محاکمه‌ای صورت نگرفت ولی اعلام شد که رفتن شهید دستغیب به تهران، دستور شخص شاه است و گفته شد که شاه تلفنی به استاندار وقت شیراز دستور داده است که: «پدرسگ!» یا دستغیب را می‌فرستی یا خودت باید به زندان بروی.
(س)- برنامه‌های علمی ایشان در حین مبارزات سیاسی چگونه بود؟
- ایشان طی این دوران مشغول تدریس دروس خارج فقه و اصول بودند.
(س)- رونق درس ایشان چگونه بود؟
در آن زمان طلبه‌ها در شیراز محدود بودند و تعداد طلبه‌های رسمی به صد نفر هم نمی‌رسید، اما با اقدامات اساسی ایشان و همکاری علماء حوزه‌ علمیه شیراز توسعه یافت و چند مدرسه علمیه راه‌اندازی شد.
(س)- مرحوم شهید دستغیب هنگام بازگشت امام و پیروزی انقلاب کجا بود؟
- ایشان تازه از زندان آزاد شده بود و جزو آقایانی بود که در مسجد دانشگاه تهران متحصن شدند و بعد هم با امام (ره) ملاقات خصوصی داشت.
(س)- رابطه ایشان با امام (ره) چگونه بود؟
- فوق‌العاده صمیمی بود و هر وقت بنده در نجف‌اشرف خدمت حضرت امام (ره) می‌رسیدم، مخصوصاً به مرحوم والد سلام می‌رساندند. و پس از پیروزی انقلاب هم که چند مرتبه به اتفاق ابوی خدمت امام مشرّف شدیم از نزدیک شاهد روابط صمیمی ایشان بودم.
(س)- دیدگاه مرحوم شهید دستغیب درباره امام خمینی (ره) به عنوان ولی‌فقیه چه بود؟
- مرحوم ابوی معتقد به ولایت فقیه بود و حکومت اسلامی را لازم می‌دانست و قبل از پیروزی انقلاب، قائل به این نظریه بود و در درسش همواره، حکومت پهلوی را حکومت جور می‌دانست. بعد از پیروزی انقلاب هم بارها در خطبه‌ها می‌فرمود که امام، نایب اولوالامر است و این جمله معروف از ایشان به یادگار مانده است که: «من اطاع‌الخمینی فقد اطاع‌الله» از جهت دیگر ایشان امام خمینی (ره) را از اولیای الهی می‌دانست و بارها می‌فرمود که ایشان ذخیره الهی برای این زمان است.
(س)- بفرمایید که فعالیت‌ تبلیغی ایشان چگونه بود؟
- از نظر تبلیغی، معتقد به منبر و وعظ بود و 30 سال بحث تفسیر را داشت.
(س)- مرکزیت تبلیغی ایشان کجا بود؟
همین مسجد جامع عتیق هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء به مدت یک ساعت در موضوعات مختلف سخنرانی می‌کرد که برخی از آنها تبدیل به 25 جلد کتاب شده است.
(س)- با این حساب، بسیاری از آثاری که از شهید دستغیب در بازار نشر موجود است، مربوط به سخنرانی‌های ایشان است؟
- بله همین‌طور است و 5 اثر از آثار قلمی ایشان است.
(س)- این 5 اثر کدامند؟
- یکی گناهان کبیره است. دیگری قلب سلیم که ایشان این کتاب را کلاس دوم کتاب گناهان کبیره می‌دانست و به خود بنده فرمود که این دو کتاب حاصل عمر من است و سال‌ها برای آن زحمت کشیده شده است. و سه کتاب دیگر: داستان‌های شگفت، 82 پرسش و صلاه‌الخاشعین است که کتاب اخیر را در جوانی نوشته بود و در اواخر عمر تکمیل کرد.
(س)- آیا ایشان خدماتی هم در زمینه ساخت مسجد داشتند؟
- بله، مساجد متعددی با حمایت، کمک‌ مالی و پشتیبانی تبلیغی ایشان احداث شد و این‌ها در کتاب یادنامه شهید دستغیب چاپ شده است. 
((س)- حاج‌آقا! با توجه به حیات آیت‌الله شهید دستغیب در سال‌های نخست پیروزی انقلاب، بفرمایید که رابطه ایشان با دولت‌های آن دوران چگونه بود؟
- ایشان اساس برنامه را بر پیروی از امام (ره) و فرمایش امام (ره) قرار داده بود و مشروعیت هر دولتی را به اذن ولی‌فقیه می‌دانست و اینها را مکرر در سخنرانی‌ها، خطبه های جمعه و مصاحبه‌ها مطرح می‌فرمود.
(س)- رابطه ایشان با بنی‌صدر چگونه بود؟
- مطالبی که در این باره عرض می‌کنم، یاد ندارم که تاکنون نقل کرده باشم و آن اینکه مرحوم ابوی بر اساس شناختی که از جهت حس باطنی معنوی داشت، به هیچ وجه با بنی‌صدر موافق نبود.
(س)- این مطلب در جمع خانواده هم مطرح می‌شد؟
به طور خصوصی، فراوان مطرح می‌کرد ولی بعد از پست ریاست‌ جمهوری بنی‌صدر و تنفیذ امام (ره)، در تریبون‌های عمومی از جایگاه ریاست جمهوری، نه شخص بنی‌صدر حمایت می‌کرد.
یک نامه تاریخی از شهید آیت‌الله دسغیب به بنی‌صدر دراسناد موجود است که ایشان خطاب به بنی‌صدر فرمود: « مشروعیت شما تا زمانی است که تابع ولایت‌فقیه باشید و امام امت شما را تایید کرده باشد، اما آن روزی که امام، نظرش را از شما بردارد ریاست جمهوری شما مشروعیت ندارد و منعزل هستید» اینجا نکته دقیقی است که مرحوم ابوی داشته است که منعزل هستید یعنی نمی‌خواهد تو را عزل کند بلکه خود به خود عزل می‌شوی.
یادم هست که بنی‌صدر قبل از انتخابات ریاست جمهوری وارد شیراز شده بود و از فرودگاه زنگ زده بودند که بنی‌صدر می‌خواهد با آیت‌الله دستغیب ملاقات کند، اما مرحوم ابوی فرموده بود که می‌خواهم استراحت کنم و لازم نیست بیاید، برود منزل آسید علی‌اصغر دستغیب (همشیره‌زاده ایشان) و بعداً بنی‌صدر زنگ زده بود که من می‌آیم و فقط یک سلام می‌کنم و می‌روم.
(س)- رابطه ایشان با شهید رجایی چگونه بود؟
- بعد از انتخاب شهید رجایی به عنوان رییس جمهوری در مجامع عمومی و خصوصی وی را تایید و از او حمایت می‌کرد. چون او را ولایی و نقطه مقابل بنی‌صدر می‌دانست و در شهادت آقای رجایی هم فوق‌العاده متاثر شد و تا چند روز ناراحت بود.
(س)- دیدگاه شهید دستغیب در خصوص آقای بازرگان و دولت موقت چه بود؟
- مرحوم شهید دستغیب برای بازرگان احترام قائل بود. و بعد از انقلاب هم، بازرگان در خصوص برخی انتصابات و درگیری‌های شیراز با مرحوم ابوی تماس و مشورت می‌گرفت و مرحوم ابوی هم نظرش این بود که باید از دولت موقت حمایت کرد.
(س)- در محافل خصوصی هم راجع به آقای بازرگان چیزی نمی‌گفت؟
- از این جهت چیزی نمی‌فرمود فقط گاهی از کروات ایشان در محافل خصوصی انتقاد می‌کرد.
(س)- اوایل جنگ تحمیلی با اواخر عمر شریف شهید دستغیب همراه است، اما ایشان در همان مدت کوتاه در ایجاد نشاط معنوی رزمندگان نقش ویژه‌ای ایفا کرد، در این باره توضیح بفرمایید؟
- ایشان هم در خطبه‌های نمازجمعه در این خصوص سخنرانی می‌کرد هم از پادگان‌های ارتش و مقرهای بسیج بازدید می‌کرد و به جوان‌ها روحیه می‌داد.
برنامه‌ای برای دیدار از مجروحین جنگی در بیمارستان‌های مختلف و تقدیم هدایا داشت. در خطبه‌های نمازجمعه خطاب به رزمندگان از تعابیری چون: «جانم به فدای شما» استفاده می‌کرد و برنامه مفصلی هم برای حضور در جبهه‌ها داشتند که، شهادت ایشان مانع این حضور شد.
(س)- رفتار ایشان در منزل با اعضای خانواده چگونه بود؟
- پدر و مادرم پسرعمو، دخترعمو بودند و مرحوم ابوی علاوه بر توجه به بعد سیادت مادر، در حسن خلق با همسر خود و کم‌توقعی نسبت به اهل خانه، نمونه بود. و علاقه خاصی بین آن دو وجود داشت و هیچ‌وقت اهل دعوا و اوقات تلخی نبودند.
(س)- شرایطش پیش می‌آمد؟
- خیلی کم و اگر هم پیش می‌آمد، خودداری می‌کردند و به جهت اینکه آثار حمله وحشیانه عوامل پهلوی در سال 42 تا آخر عمر، مرحوم والده را آزار می‌داد، شهید دستغیب گاهی، پرستاری از ایشان را عهده‌دار می‌شد و نهایت لین و رفق و مدارا را داشت و حتماً هر سال مرحوم والده را به زیارت می‌فرستاد.
((س)- شما چند خواهر و برادر هستید؟
- مرحوم ابوی، 6 پسر و 4 دختر داشت که یکی از برادرها در جوانی بر اثر تصادف از دنیا رفت و یکی از همشیره‌ها نیز چند ماه پس از شهادت ابوی از دنیا رفت. آنچه من در خاطر دارم، مرحوم ابوی همیشه نسبت به دخترها ملاطفت بیشتری داشت. نسبت به تربیت فرزند خیلی مواظب بود.
((س)- مثلاً چه کار می‌کردند؟
- یادم هست که از همان کوچکی مرا با خود به مسجد می‌برد. کمی که بزرگتر شدم، شب‌ها که برمی‌گشتیم از محتوای منبر خود از من سوال می‌کرد و از آنجا که فرمایشات ایشان نوعاً از خدا و آخرت بود، تاثیر زیادی داشت.
(س)- حاج‌آقا ! امام خمینی (ره) در پیام خود به مناسبت شهادت آیت‌الله دستغیب از ایشان به معلم اخلاق تعبیر کردند. بفرمایید که جنبه‌های اخلاقی و رفتاری ایشان چه بود؟
- ایشان هیچ علاقه‌ای به دنیا نداشت. در زمانی که به نجف‌اشرف مشرف می‌شود، با عارف زمان مرحوم آقای قاضی آشنا می‌شود و نامه‌هایی از مرحوم آقای قاضی به مرحوم ابوی موجود است. بعداً هم با مرحوم حاج شیخ محمدجواد انصاری‌همدانی آشنا می شود و ایشان هم لطف فوق‌العاده‌ای راجع به شهید دستغیب داشت.
((س)- به نظر شما علت اقبال و توجه مردم به شهید دستغیب چه بود؟
- صدق و اخلاص ایشان، یعنی مردم شناخت پیدا کرده بودند که اهل تظاهر، مال و جاه نیست.
مردم، یک عمر از نزدیک با ایشان آشنا بودند. ایشان صبح جمعه‌ها جلسه‌ای داشت که جوان‌ها برای شرکت در آن روزشماری می‌کردند. در این جلسه اخلاقی از اول که قرآن شروع می‌شد، حال معنوی خاصی در جلسه حاکم بود. گاهی تمام اتاق‌ها و صحن‌ حیاط پر می‌شد.
این وعده الهی است که اگر انسان، خدایی باشد، دل‌ها را تسخیر می‌کند مرحوم شهید دستغیب این گونه بود.
شما روز شهادت کجا بودید؟
- مرحوم ابوی در آن روز بعد از اینکه آماده حرکت برای رفتن به سمت محل برگزاری نمازجمعه شد، کلید را به من داد که در اتاق مخصوص ایشان را قفل کنم و این امر باعث تاخیر یک تا دو دقیقه‌ای نسبت به حرکت مرحوم ابوی شد لذا وقتی سر پیچ رسیدیم، صدای انفجار بلند شد. البته اول فکر کردم که زلزله آمده و زیر آوار هستم، اما بعد از گذشت مدت کوتاهی و فروکش کردن گرد و خاک متوجه عمق فاجعه شدم.
(س)- این انفجار به چه صورتی طراحی و اعمال شد؟
- یکی از منافقین حدود 10 کیلو TNT به خود بسته بود و طی عملیات انتحاری موجب شهادت مرحوم ابوی شده بود و متاسفانه به دلیل تاخیر یک تا دو دقیقه‌ای از فیض شهادت محروم شدم.


انتهای پیام

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha