چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ |۲۵ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 27, 2024

سه شنبه 18 جمادی الثانی سالروز شهادت علامه قاضی نورالله شوشتری است، سرویس علمی فرهنگی مرکز خبر حوزه، ضمن گرامی‌داشت شهادت این عالم ربانی، بخشی از زندگی نامه این عالم شهید را تقدیم می‌دارد.

شرح حيات عالماني كتوم كه دُرّ مكتب تشيع را با هزاران دغدغه، در كنه صدف دل پروراندند و از فرصت قليل، بهره كثير را به تشنگان علوم رساندند، سيره مبارك مولاي مظلومان را در ذهن تداعي مي‌كند.

آري، فرزانگاني نظير شهيد اول و قاضي نورالله و... كه به جرم صداقت و تشيع، شهيد سعايت و حسادت جاهلان و عالمان بي‌عمل گشته‌اند، پرچمي ديگر را بر فراز بام حقانيت مذهب حقه برافراشته‌اند.

شهيد علامه قاضي نورالله شوشتري، از علماي بزرگ شيعه بود كه خدمات ارزنده و ذي‌قيمتي را به عالم اسلام عرضه داشت. ايشان سال 956 هـ .ق. در شوشتر، از دامان مادري مؤمنه و جليله به عالم ناسوت پا نهاد و در محيطي كاملاً علمي و معنوي، تحت نظارت والد مكرمّش كه جامع معقول و منقول بود، تربيت يافت.

قاضي نورالله، دروس مقدماتي و كتب اربعه، فقه و اصول، كلام و رياضيات را در محضر والد فاضلش آموخت؛ سپس در سال 979 هـ .ق. ترك حضر كرد و با براق توفيق الهي و اراده، عازم مشهد مقدس شد و در جوار بارگاه عرشي حضرت ثامن‌الحجج علي بن موسي الرضا عليه‌السلام، از پرتو دانش و ايمان علامه مولا عبدالواحد شوشتري، بيشترين بهره را كسب نمود.

آن آيت علم و تقوا در سال 993، يعني زمان حكومت اكبرشاه به هند رفت و در شهر آگره، رحل اقامت افكند و تا پايان عمر شريف خويش، در ديار غربت ماند.

علامه اميني در كتاب شهداء الفضيله، درباره قاضي نورالله مي‌نويسد: «مشعل دين بود و درياي دانش. پرچمدار تشيع بود. خونش سرزمين هند را گلگون ساخت. او در آن خطه به جنبشي دامنه‌دار دست زد و جهل و سياهي را بزدود و نور معرفت پراكند تا از غفلت بدر آمدند و چهره حقيقي اسلام را در شيوه تشيع بديدند. شايد وي از نخستين مبلغاني باشد كه در هند به نشر تشيع برخاست».

براساس اصل قويم ‹كل يعمل علي شاكلته›، تراوشات و آثار قلمي قاضي نورالله، بيان‌گر عظمت علمي و شأنيت والاي معنوي اوست. خود ايشان در نامه‌اي مي‌نويسد: ‹فقير، نام خود را در تصانيف ننوشته، تا قربة الي الله باشد...› ولي آيةالله العظمي مرعشي نجفي قدس‌سره در مقدمه كتاب احقاق الحق، تصنيفات اين مرد جليل را 140 كتاب ذكر مي‌كنند. در ميان تأليفات متنوع ايشان كه در علوم مختلف نگارش يافته، چند كتاب، نظير احقاق الحق، مجالس المؤمنين، الصوارم المرقه، تفسير القرآن و... در مجامع علمي از اهميت بالايي برخوردار است.

جوّ ضد شيعي و رابطه مخفيانه شاگردان شيعي با قاضي نورالله و هم‌چنين تقيه ايشان، موجب گشت كه تنها نام علامه شيخ محمد هروي خراساني، علامه مولا محمد علي كشميري و سيد جمال الدين عبدالله مشهدي، به عنوان تلامذه ايشان در تاريخ به ثبت برسد.

اين مجاهد نستوه، جهت ارائه خدمات علمي و عدالت گستري و هم‌چنين نشر احكام شيعي، با هزاران احتياط، مقرب درگاه اكبرشاه مي‌گردد و منصب قاضي‌القضاة را عهده‌دار مي‌شود. يكي از عالمان اهل تسنن همان ديار، به نام عبدالقادر بدواني، در مورد شخصيت قاضي نورالله در منتخب التواريخ اين‌گونه مي‌نگارد: اگرچه شيعي مذهب است، اما بسيار به صفت عدالت و نيك نفسي، حيا، تقوا، عفاف و اوصاف اشرف، موصوف است. به علم و حلم، جودت فهم، حدّت طبع، صفاي قريحه و ذكاء مشهور و صاحب تصانيف لايقه است.

اين مردِ قضاوت، فتوي و عدالت، در ديار غربت گرفتار فرقه غيرشيعه شد؛ علي‌هذا، بر كرسي درس فقه چهار مذهب عامه مي‌نشست و در لابلاي مباحث، نظرات شيعي را تلقين مي‌نمود و در اين امر، بسيار زبده و مسلط بود.

او دشمناني حسود و عنود داشت كه هر روز در پي فرصتي بودند تا سخن و جرمي از او مشاهده كنند و نزد شاه به سعايت او برخيزند. تا اين‌كه شنيدند قاضي نورالله، عبارت ‹عليه الصلاة والسلام› را در حق مولي‌الموحدين اميرالمؤمنين عليه‌السلام به كار برده است؛ از اين‌رو آن را بدعت دانسته و فتوا به حلال بودن خون او دادند! در اين خصوص حكمي تهيه و امضاء كرده و نزد اكبرشاه فرستادند. تنها يكي از علما و بزرگان آنان مخالفت كرده و بيتي را به اين مضمون نوشت و به نزد اكبرشاه فرستاد:

گر لحمك لحمي بحديث نبوي هي                   بي صلّ علي نام علي بن ادبي هي

يعني اگر چنين است كه پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله درباره حضرت علي عليه‌السلام فرموده است: اي علي گوشت تو گوشت من است، پس نام بردن از علي عليه‌السلام، بدون صلوات بر علي عليه‌السلام، عين بي‌ادبي است.

اكبرشاه از كشتن قاضي نورالله صرف نظر كرد و محبت او بيش از پيش در قلب شاه افزون شد. ولي حسودان و كينه‌ورزاني كه در تخريب قاضي نزد اكبرشاه ناكام ماندند، در زمان حكمراني پسرش جهانگيرشاه، با سعايت و حيله، عزم را بر قتل نورالله جزم كردند.

صاحب كتاب شهداء الفضيلة مي‌نويسد: بدانديشان، حيله‌اي ترتيب دادند تا شيعه بودنش را ثابت نموده، حكم قتلش را از شاه بگيرند؛ پس كسي را به شاگردي فرستادند تا راز وي را كشف كند. شاگرد، ملازم قاضي بود تا پي برد كتابي به نام مجالس‌المؤمنين دارد. پس آن را با اصرار از وي گرفت تا به شاه گزارش كردند. هر روز گزارشي به شاه مي‌دادند تا وجهه او را خراب كنند. سرانجام، شاه را بر او به خشم آوردند و به دروغ و افترا او را مستوجب حدّ دانستند. شاه به آنها اجازه داد تا حد معيني تازيانه بر او بزنند! قاضي نورالله در سال 1019، در حالي كه حدود 70 سال عمر داشت، در زير شلاّق حاسدان و كينه‌ورزان شهيد گشت. محدث قمي، در فوائدالرضويه مي‌گويد: بر بدن قاضي با چوب خاردار آن‌چنان زدند كه بدنش قطعه قطعه شد.

خود قاضي نورالله مي‌نويسد: ‹عادة الله جاري شده كه هر كس به مرتبه عالي از فضل آراسته گردد، به موجب كلام ملك علاّم كه ‹ام يحسدون الناس علي ما اتاهم الله من فضله›، از اهل زمانه كه خود ارزني نمي‌ارزند؛ خصوصاً كه عداوت ديني علاوه آن باشد، و سينه ايشان به ناخن عناد خراشد.›

اكنون مرقد و مضجع ملكوتي‌اش در اكبرآباد هند، از زيارتگاه‌هاي معروف است كه اهالي آن ديار از انوار معنوي آن مرقد شريف تبرك مي‌جويند و در سال‌هاي اخير، تجديد بنا شده است.

او ديوان شعري زيبا و دل‌انگيز دارد و به شيوه شاعران پارسي‌زبان  به ‹نوري› تخلص مي‌كرد.

ابيات زير نمونه‌اي از اشعار دلنشين اين عالم رباني است:

عشق تو نهالي است كه خاري ثمر اوست

من خاري از آن باديه‌ام كاين شجر اوست

برمائده عشق اگر روزه گشايي

هشدار كه صد گونه بلا ماحضر اوست

وه كاين شب هجران تو بر ما چه دراز است

گويي كه مگر صبح قيامت سحر اوست

فرهاد صفت اين همه جان كندن ‹نوري›

در كوه ملامت به هواي كمر اوست

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha