به گزارش مرکز خبر حوزه، معظم له در دیدار با جمعی از پرسنل ارشد صنایع هوا و فضای سازمان صنایع دفاع، گفتند: خدايي كه هوا و فضا را براي ما مشخص كرده است و زمان و زمين را براي ما مشخص كرد فرمود من دو آسمان و دو زمين دارم، تنها كسي كه ميتواند به هر دو زمان و به هر دو زمين و به هر دو آسمان برسد، جانشين من است.
ایشان اظهار داشتند: هنگامی که خدا براي خود خليفه معيّن كرده است، به استناد خلافت به او مدال كرامت داد، اگر در سوره مباركه اسراء فرمود"لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ" اين آغاز راه يا بين راه است، پايان راه نيست، اگر از قرآن بپرسيم چرا انسان كريم است و مكرَّم است پاسخش اين است كه چون خليفة الكريم است اگر کسي خليفه كريم بود يقيناً كريم است، باز اين هم پايان راه نيست نيمه راه است كرامت انسان به استناد خلافه اوست چون خليفة الكريم است.
حضرت آیت الله جوادی آملی ابراز داشتند: آن كه سند كرامت انسان است، خلافت است و خلافت آن است كه خليفه حرف مستخلفعنه را بزند، نه حرف خودش را، اگر كسي در كنار سفره خلافت نشست و نان كرامت را خورد حرف خودش را زد به او ميگويند"اُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" همين قرآن است كه درباره خیليها فرمود"أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" بنابراين يعني تا انسان حرف مستخلفعنه را نزند، خليفه نميشود و تا خليفه نشد، كريم نخواهد بود، هم آن نرمش است و هم اين تلاش و تازيانه.
معظم له اظهار داشتند: همين خدايي كه فرمود من خليفه آفريدم، اگر كسي حرف مستخلفعنه را بزند ميتواند هم در فضا فضايي كند هم در هوا هوايي كند "يا مَنْ لَهُ الْهَواءُ وَالْفَضاءُ" را خوب درك كند آنگاه شبهاي جمعه و شبهاي قدر با فهم دعاي جوشن كبير ميخواند.
مفسر بزرگ قرآن کریم ابرازداشتند: خدا فرمود من دو آسمان دارم، اگر آسمان ظاهر را بنگريد، ديگران بيش از شما پيش از شما رفتند و گرفتند، اين هوا و فضا اين علوم از جاي ديگر آمده است، بسیاری پیش از ما خيلي جلوتر رفتند، اکنون هم خيلي جلوتر ميروند به اندازه اينكه در كوي و برزن ما دوچرخه و موتور وجود دارد، بالاي سر ما ماهوارهها و اينها است .
حضرت آیت الله جوادی آملی افزودند: پس اين يك كار علمي نيست، اين انسان را خليفه نميكند، قهراً كريم هم نميكند، يك آسمان ديگر است كه اگر او را فتح كرديم آنگاه "به زير آوريم چرخ نيلوفري را" يك آسمان است كه آن بكر و دستنخورده است، ابداً يعني ابدا آنها كشف نميكنند و هرگز در آن به روي آنها باز نميشود، فرمود "لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ" درهاي آسمان هرگز به روي كافر و استكبار و صهيونيست باز نميشود اين كدام آسمان است؟
ایشان گفتند: يك مرد شامي از راه دور آمد محضر مبارك اميرالمؤمنين(ع) با دستآموزي امويان سؤال كرده كه "كم بين الأرض و السماء؟" بين آسمان و زمين چقدر فاصله است، چندين سؤال را نوشت و عرضه داشت يكياش اين بود آن طوري كه در احتجاج مرحوم طبرسي هست وجود مبارك حضرت امير رو كرد به آن كودكي كه آنجا نشسته بود به وجود مبارك امام مجتبي(ع) امام حسن آنجا نشسته بود فرمود پسرم، بُنيّ تو جواب بده اينها اين است.
معظم له اضافه کردند: وجود مبارك امام مجتبي كه كودكي در محضر بود فرمود منظورتان چيست؟ اگر آسمان ظاهر را ميگوييد "مَدّ البصر" اگر آن آسماني كه "لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ" آن را سؤال ميكنيد "دعوة المظلوم" آه مظلوم به آنجا ميرسد ما دو آسمان داريم اين «يا ربّ، يا ربّ» به آن آسمان ميرسد درهايش باز ميشود انسان ميشود ملكوتي، اين آسمان ظاهر را خيليها ميروند.
* علاقه به شهادت مملکت را حفظ کرد
ایشان ادامه دادند: هرگز آن در به روي كافر باز نميشود، اين كه شما ميبينيد رزمندههاي ما در خاكريز اول و دوم همهاش يا كربلا! يا كربلا! يا حسين! يا حسين! ميگويند، آن آسمان باز شد از آنجا نصرت آمده هرگز شما در اين هشت سال ايران مرز پرگهر را در خاكريز اول و دوم نميشنيديد، رفتيد در جبههها ديگر، در شبهاي عمليات حضور داشتيد، ديگر اين كشور ما است براي او تلاش و كوشش ميكنيم، جانفدايي ميكنيم، دوست داريم، مال ما است، اما كشور را حسينبنعلي(ع) نجات داد، حواسمان جمع باشد، كشور را كربلا نجات داد، اين علاقهٴ به شهادت نجات داد، اين مملکت را حفظ كرد.
حضرت آیت الله جوادی آملی اظهار کردند: بنابراين تا آن آسمان دوم آن آسمان دروني، فضا و هواي دروني باز نشود ما به جايي نميرسیم، ما با ديگران حدّاكثر يكسان هستیم خيلي تلاش و كوشش بكنيم به آنها برسيم، اما ديگر آن "لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ" اين است كه وجود مبارك حضرت امير بعد از جنگ صفين وقتي كه برميگشت آن خدمتگزار حضرت گفت من نشستم و خوابيدم و بيدار شدم خسته شدم بالأخره ديدم وجود مبارك حضرت مرتب مشغول مناجات است و بعد در پايان فرمود؛ «الآن درهاي آسمان باز است».
معظم له خاطر نشان کردند: ميگويند شبهاي جمعه در آسمان باز است، اين كدام آسمان است؟ ليالي قدر درهاي آسمان باز است، اين كدام آسمان است؟ بنابراين ما اگر خليفه او هستيم بايد آن آسمان را فتح كنيم. آن آسمان را كه فتح كرديم چه اين كه در اين هشت سال به نوبه خودشان اين عزيزان ما فتح كرده بودند، همين شهداي گمنام و امثال ذلك، هيچ آسيبي به اين كشور نرسيد به ما هم نرسيد به ديگران هم نرسيد.
ایشان ابراز داشتند: مطلب بعدي آن است كه خداي سبحان ما را دو گونه آفريد كه هم بتوانيم آسمان ظاهر را فتح كنيم و هم آسمان باطن را، به ما حس داد، تجربه داد، علوم تجربي را در اختيار ما قرار داد كه همين اندازه ديگران هم دارند اين علوم تجربي نازلتر يعني پَستترين علم همين علم است علم هوا، علم فضا، علم فيزيك، علم شيمي از اين علم پستتر ما ديگر نداريم، چرا؟ براي اينكه اين خاك را ميشناسد، آب را ميشناسد، زمان را ميشناسد، شمس و قمر را ميشناسد از اين علم پستتر چيست؟
ایشان خاطر نشان کردند: حرمت علم به حرمت معلوم است و اين شمس و قمر كه از برليان و ملكوت خلق نشده خدا فرمود من يك مشت گاز را به اين صورت در آوردم "ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ" دخان يعني دخان "فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ" ما يك مشت دود را شمس و قمر كرديم يك فرشته را كه به صورت ماه در نياورديم كه بعد هم دود ميكنيم "إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ" است، "إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ" است خيال نكنيد حالا شمس و قمر يك سلسله امور ملكوتياند، يك مشت دود را من ماه درست كردم، يك مشت دود را من آفتاب درست كردم بعد هم تاريكش ميكنم از اين پستتر ديگر چيست؟!
* شناخت ولایت ارزش است
معظم له ابرازداشتند: حرمت علم به حرمت معلوم اوست اگر كسي دودشناخت بود، خب به اندازه دود ميارزد، اگر كسي دخانشناس بود به اندازه دخان ميارزد، شمس و قمرشناسي هنر نيست، اما اگر گفتند شمس ولايت است، شمس نبوّت است "وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ٭ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا" اين شمس نبوّت است آن قمر ولايت است، اين شناخت پيغمبر است، آن شناخت علي است، اين ميشود ارزش براي اينكه آن ابدي است ديگر آنكه از بين نميرود كه وقتي معلوم دود ميشود خب علم هم دود ميشود.
ایشان ادامه دادند: ارزش علم به اندازه ارزش معلوم است، حالا اگر كسي خداشناس بود، اگر كسي امامشناس بود، اگر كسي وليّشناس بود، اگر كسي پيغمبرشناس بود اينكه دود نميشود كه هميشه وجود دارد، بنابراين كلّ آن جهاني كه بيرون از جان ما است دو طبقه است، يكي در قلمرو حس و تجربه و علوم طبيعي است كه نازلترين علم همين علم است، علمي كه آدم وقتي ميميرد اين را رها ميكند ميرود آنجا و خبري از او نيست اين چه علمي است؟!
معظم له اذعان داشتندد: اين فقط براي رفع نياز اين عالَم ماست؛ يعني بعد از مرگ مگر سخن از هوا و فضا است، مگر سخن از كشاورزي و دامداري است، مگر سخن از طب و مهندسي و خانهسازي است، ماهستيم و ابديّت ما، همه اين علوم آن نامهاي كه ابنعربي براي فخررازي نوشت گفته يك چيزي تهيه كن كه بعد از مرگ با تو باشد حالا تو شدي مهندس، شما شدي مهندسي كشاورزي خوب بلدي، دامداري خوب بلدي خب بعد از مرگ از اين علوم خبري هست؟!
حضرت آیت الله جوادی آملی ادامه دادند: يعني به شما مراجعه ميكنند كه خانه بسازيد، باغداري كنيد، دامداري كنيد؟! چيزي تهيه كن كه بعد از مرگ هم بماند البته عمل صالح مطلب ديگر است يعني كسي عالم شد، مهندس شد، طبيب شد خدمتي كرده به نظام اسلامي البته آن خدمت عمل صالح است و عمل صالح ميماند.
ایشان افزودند: اما عمل عمرش محدود است، قلمروش محدود است، عمل مگر تا كجا ميرود؟ اين علم است كه ابدي است، اما اگر كسي حكيم شد، فيلسوف شد، متكلّم شد، خدا را شناخت با اسماي حسنايش، پيغمبر را شناخت با اوصافشان، ائمه را شناخت با زيارت جامعهشان، هر لحظه بعد از مرگ اينها شكوفاتر ميشود اين علمهاي حصولي ميشود حضوري، آنگاه غرق نعمتاند، چنين علمي است، پس ما دو طبقه از آسمان و هوا و فضا داريم چون دو سنخ خداي سبحان آفريد يكي حس و تجربه است كه نازلترين علم است، يكي بالاتر از او علوم رياضي است كه آنها نيمهتجربياند و يكي بالاتر از آنهاست علم تجريدي يعني تجريدي محض كه آن فلسفه و كلام است و يكي تجريدي ناب است كه عرفان نظري است و يكي شهودي است.
* خاورمیانه جدید بتها را میشکند
حضرت آیت الله جوادی گفتند: خداي سبحان به ما گفت شما برويد راه پدرتان را طي كنيد در بخشهاي علمي، فرمود شما فرزندان ابراهيم خليل هستید اينكه در بخشهاي پاياني سوره مباركه حج فرمود"مِّلَّةَ أَبِيكُمْ " كه اين منصوب به اغراست يعني خذوا دين پدرتان را بگيريد شما بچههاي ابراهيم هستيد هم بايد دست به تبر ببريد، اين بتها را بشكنيد. چه اين كه الآن خاورميانه دست به تبر بردند، هم آن بت مصر را شكاندند، هم بت تونس را شكاندند، هم انشاءالله براي يمن و كشورهاي ديگر را ميشكنند وهم انشاءالله به بركت تشيّع بحرين آزاد ميشود.
مفسر بزرگ قرآن کریم اضافه کردند: اينها كار فرزندان ابراهيم است اين كار تبر است فرمود "مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ " آدم شناسنامهاش را گُم بكند، شناسنامه جعلي و بدلي بگيرد، نميداند پدرش چه كسي است، آمد و آمد و آمد تا به پيغمبر(ص) فرمود شما بياييد بچههاي ما بشويد ما شما را به عنوان فرزندي قبول داريم "أنا و عليٌّ أبوا هذه الامّة" همين كه آدم چهار كلمه درس خواند بگويد من فارغالتحصيل شدم آدم دهن باز ميكند ميگويد من فارغالتحصيل شدم، فرمود سواد، سواد است و سواد تا نفس ميكشيم كتاب، اگر كسي قلم از دستش افتاد اين ديگر ميپوسد.
ایشان ابراز داشتند: تا نفس ميكشيم بايد به سراغ فهم برويم اين ابوريحان بيروني چرا بعد از هزار سال زنده است؟ اين از معاصران بزرگ ابنسيناست و ابنمسكويه است و اينها اين گفت آدم ميشود بگويد من فارغالتحصيل شدم؟! آدم دهن باز ميكند ميگويد من ديگر فرصت ندارم؟! وصيّت كرد در وصيّتنامه رسمياش به همه گفته بود كه بالأخره شما يك آب بايد گرم بكنيد بدن مرا بشوييد ديگر، هيزم نياوريد من هيزمهايم را فراهم كردم اين برادههايي كه كنار منزل ما است اين برادهها را زير ديگ بگذاريد جوش بياوريد با آن آب گرم بدن مرا غسل كنيد.
حضرت آیت الله جوادی آملی ادامه دادند: گفتند ابوريحان اين چه برادهاي است، اين چيست مگر تبرّكي است؟ گفت بله تبرّكي است براي اينكه از بس من تمام مدّت عمر آن روز كه قلم خودنويس و اينها نبود كه قلم ني بود ديگر، قلم ني تهيه كردم و قلمتراشي كردم و اين برادهها را جمع كردم تا شرف اين مملكت باشد تا بداند كه ما آنقدر چيز نوشتيم تا مرديم و اين برادهها را جمع كردم ذخيره بشود تا اين برادهها زير ديگ بگذاريد آب گرم كنيد بدن را غسل بدهيد كه من با برادهٴ قلم نيام گرم بشوم اين دستور اين بود خب آدم ميشود كسي بگويد من ديگر حالا فارغالتحصيل شدم؟! چه حوزوي چه دانشگاهي، پس ما تا نفس ميكشيم بايد بفهميم اين وظيفهٴ ماست.
ایشان ابرازداشتند: حالا كه ميخواهيم بفهميم چه چيزي را بفهميم؟ هم هوا و فضايي درست بكنيم كه مشكل كشورمان را حل بكند كه اين نازلترين مرحله است هم آن آسمانهايي كه ديگران نميتوانند باز كنند و بگشايند آن برای ما گشودني است، همين ابراهيمي كه پدر ما است و به دنباله او انبياي بعدي تا رسيد به حضرت ختمي نبوّت(ص) كه فرمود: "أنا و عليٌّ ابوا هذه الامّة" خدا فرمود راه اينها را برويد اينها ملكوت عالم را ديدند "وَكَذلِكَ نُرِي" اين "نُرِي" متكلّم معالغير است فعل مضارع است مفيد استمرار هم است يعني مرتّب ما داريم به ابراهيم باطن عالم را نشان ميدهيم "وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" بعد در سوره "اعراف" فرمود "أَوَ لَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ" شما چرا در مُلك نظر ميكنيد آن هوا و فضاي ملكوتي را هم ببينيد ديگر.
* حرکت زیر سایه نظام اسلامی نور است
ایشان افزودند: نظر كنيد اين نظر براي اينكه رؤيت حاصل بشود وگرنه نظري كه به رؤيت ختم نشود كه دعوت نميشود كه فرمود شما هم نگاه كنيد، بلكه ببينيد پدرتان كه ديد شما بچه همان پدر هستید ديگر آنگاه انسان نه بيراهه ميرود، نه راه كسي را ميبندد آن وقت اختلاف ميشود اختلاف ممدوح مشكلي ما در مملكت نخواهيم داشت هيچ كس بد كسي را نميخواهد و همه خير هم را ميخواهند و همه در سايهٴ نظام حركت ميكنند ميشود نور.
معظم له ادامه دادند: ديگر نگوييم من بايد اين كار را داشته باشم، بايد بگوييم اين كار بايد بشود حالا چه من چه ديگري، اگر گفتيم اين كار خير دارد انجام ميشود چه به دست من چه به دست ديگري اين كشور ميشود كشور وليّ عصر.
این استاد خارج حوزه ابرازداشتند: بنابراين ما يك آسمان ظاهر داريم يك آسمان باطن داريم همان جوشن كبيري كه هوا و فضاي ظاهري درست كرد يك هوا و فضاي باطني هم درست كرد فرمود آن در فقط به روي مؤمنين باز ميشود حالا برخيها هر شب، شب قدر است براي آنها يا هر شب، شب جمعه است آنها كه شبي دارند، سحري دارند و هميشه راه باز است ديگر هرگز اين راه بسته نميشود اگر كسي تا دم در رفت و دقّالباب كرد آن صاحبخانه باز ميكند. يكي از بيانات نوراني ائمه(عليهم السلام) همان است كه مرحوم صدوق در كتاب شريف امالياش دارد سيدناالاستاد مرحوم علامه طباطبايي در شرح اين حديث اين بيان را دارند آن روايتي كه مرحوم صدوق در امالي دارد اين است كه بهشت يك كوبهاي دارد.
ایشان ادامه دادند: درها الآن به صورت زنگ است آن وقت كوبهاي بود به زبان همان روز سخن فرمود، فرمودند درِ بهشت كوبهاي دارد كسي كه ميخواهد وارد بهشت بشود اين كوبهٴ در را به سينه در ميكوبد در ميزند به اصطلاح، اين كوبه صدايي دارد "دَقّت و حنّت و قالت يا علي" يعني وقتي انسان اين كوبهٴ در را به سينهٴ در ميزند اين صدايي دارد صدايش اين است كه «يا علي» ايشان ميفرمودند كه اينكه در روايت آمده صداي كوبه در اين است كه "يا علي" يعني انسان وقتي كه وارد منزل ميخواهد بشود چه كسي را صدا ميزند؟ صاحبخانه را صدا ميزند ديگر، پس در اين خانه غير از ولايت علي و اولاد علي خبري نيست "حَنّت و قالت يا علي" اين صداي كوبه بهشت است اين در را آدم شبهاي جمعه بايد بزند.
ایشان اضافه کردند: اين در يا باز است يا باز ميكنند اين همان "لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ" است كه فقط براي مؤمنان باز ميشود، ما يك بخشمان حسّي است كه با علوم تجربي كار داريم يك بخشمان نيمهتجربي است، يك بخشمان تجريدي است و خداي سبحان ما را از راه دور فرستاده ما كه زميني كه آسماني نيستيم كه فرمود "نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُوحِي" من از روح خودم در اين دميدم خب اگر از روح خودم در اين دميدم ما هم ميتوانيم ظاهر را ببينيم هم ميتوانيم باطن را ببينيم چندين جاي قرآن به ما گفتم ظاهر را نگاه نكنيد درون بعضي از اين ظاهرها را هم نگاه بكن ببين چه خبر است.
معظم له ابرازداشتند: مَثلي دارد عرب ميگويند "استثمن ذا ورم" اين "استثمن ذا ورم" چون انسان كه دستش برآمده ميشود اين سه گونه است يا نموّ است يا آماس است يا ثمن و چاقي، بدن انسان هم همين طور است يا در حال جواني است ورزشكار است، بدنسازي كرده اين فربه ميشود اين اگر رشد كرده رشد صادق است اين نموّ است يك وقت است ميانسال است سنّش گذشته اضافهٴ وزن دارد چاق شده اين ثمن است، يك وقت است زنبور زده ورم كرده بالا آمده اين ورم است و آماس، خيليها آماس دارند و خيال ميكنند چاق شدند، تازه چه رسد به مسئلهٴ نموّ .
ایشان اظهار داشتند: فرمود "استثمن ذا ورم" اين روم عربي است، آن آماس فارسي، فرمود اين آماس دارد خيال كرده چاق شده در دو بخش از آيات سوره مباركه "توبه" دارد كه مبادا شما از تكاثر يك عدّه خيلي افسرده بشويد كه اينها در رفاهاند "فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ " اين مضمون در دو بخش از سوره مباركه توبه است فرمود بعضيها آماس دارند اين تكاثر ظاهرش ثروت و رفاه است ولي باطنش عذاب است سيّد مرتضي از بزرگان علم ماست اين در امالياش خب اديبانه اين آيه را تفسير ميكند سه، چهار وجه براي اين ذكر كرده ولي بالأخره به زحمت افتاده اين بايد درست روشن ميكرد.
حضرت آیت الله جوادی آملی افزودند: اشكالشان اين است كه خب اينها كه ثروتمندند اگر معصيت كردند در آخرت در عذاباند چرا در دنيا خدا فرمود در عذاباند؟ "فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ" به زحمت افتاده بالأخره چيزي جمعاً فكر نكنم، غافل از اينكه اين آماس ظاهرش نعمت است و باطنش نقمت آن كاري به آخرت ندارد كه، در دنيا گرفتار است نه آرامش دارد، نه آسايش دارد.
معظم له ابرازداشتند: همين تكاثر از عذاب است تنها چيزي كه رفاه است، كوثر است به ما گفتند از تكاثر خودت را درياب به كوثر برس و رسيدني است و ميشود "إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم" همين داشتن، بلا است همين داشتن است كه فرزندان را آلوده ميكند مگر اينكه كسي كوثر داشته باشد نه تكاثر، همين معنا در سوره مباركه حديد در قيامت ظهور ميكند فرمود قيامت كه شد ديواري ميكشند "بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ" اين طرفش عذاب است آن طرفش نعمت است پس معلوم ميشود ما چيزي داريم كه يك طرفش عذاب باشد يك طرفش نعمت ديگر.
ایشان یاد آور شدند: بعضي از رنجها است كه "ظاهره عذاب باطنه رحمة " بعضي از گنجها است كه "ظاهره نعمة و باطنه عذاب" "فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ". ایشان خاطر نشان کردند: نتيجه اينكه انسان كريم است سند كرامت او، خلافت اوست و هويّت خلافت آن است كه خليفه حرف مستخلفعنه را بزند و اگر حرف مستخلفعنه را نزند ميشود "أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" اين چهارتا و اگر كسي خليفة الله است هم بايد اهل ظاهر باشد مشكلات هوا و فضاي ظاهر را حل كند هم اهل باطن باشد ملكوت ببيند آن دري كه فقط براي مؤمنين باز است سحرها آن را دقّالباب كند وارد آن در بشود وقتي آن در شد، دعاي او براي خيليها مستجاب است اينكه گفتند در سحرها چهل نفر، اين چهل نفر حداقل است، اينچنين نيست كه اگر كسي چهارصد نفر را دعا كرد نماز شب او آسيب ببيند كه حداقلّش اين است، آدم چهارصد نفر را دعا كند، اگر كسي توانست در را بزند در سحر در باز بشود براي چهارصد نفر خير بخواهد همه اين دعاها مستجاب بشود اين دين نميگويد وقتي بيدار شدي روز كار چهارصد نفر را حل كن يا ميگويد حل كن، آن وقت اين ميشود ملكوت، اين ميشود آن دري كه، آن آسماني كه فقط به روي مؤمنين باز ميشود و انسان براي هميشه راحت است و ديگر گرفتار آن دوتا آيه سورهٴ مباركهٴ «توبه» نخواهد شد و ديگر بين آماس و چاقي فرق ميگذارد و هر دو را ميگذارد كنار به نموّ ميرسد و رشد پيدا ميكند.
بر اساس گزارش روابط عمومی بنیاد اسراء، ایشان ادامه دادند: هم مشمول آيه سوره مباركه "انفال" ميشود هم "آلعمران" هم ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ ميشود هم ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾، ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ يعني ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ نه اينكه يك «لام» محذوف است گاهي انسان خودش درجه ميشود، خودش ميشود ملكوت، خودش ميشود نور ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ اين راه براي همه هست حالا كه اين راه هست و اين كشور طيّب و طاهر شد به بركت خونهاي شهدا ما ميتوانيم حدّاكثر استفاده را بكنيم.
* از رهآورد پر برکت شهداء باز نمانیم
مفسر قرآن کریم افزودند: مبادا امور جزئی ما را از این رهآورد پربرکت شهدا باز بدارد، اين راه، رفتني است در عين حال كه وظيفهٴ شخصيمان را انجام ميدهيم آن راه اساسي ملكوتروي را هم ـ انشاءالله ـ طي خواهيم كرد.