ضمن تسلیت سالروز رحلت پیامبر اسلام توجه خوانندگان را به گفتوگوی حوزه نیوز با مسئول بعثه رهبر معظم انقلاب در مدینه منوره جلب میکنیم.
ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت رسول اعظم حضرت خاتم الانبیاء اگر مقدمه و ورودی بحث در این موضوع دارید بفرمایید ؟
از منظر اهل معرفت عالم هستی مظهر و جلوه خداوند است و هرموجودی مظهر یکی از اسماء و صفات الهی است یکی مظهر اسم «علیم» دیگری مظهر اسم «قدیر» ویکی دیگر مظهر اسم«هادی» و انسان کامل مظهر همه اسماء وصفات الهی است.
پیامبر اکرم (ص) انسان کامل وخلیفه حق تعالی،مظهر اسم اعظم خداوندی است، همان گونه که این اسم شریف جامع بر همه اسما مقدّم و محیط است، مظهر آن نیز بر مظاهر دیگر مقدم و محیط است و واسطه ظهور همه خیرات وبرکات و مخلوقات است و از کل موجودات برتر و جامع تمام مراتب کمال پیامبران بوده و خاتم انبیاء است،شریعت او خاتم همه شرایع وکتابش کامل تر و جامعتر از همه کتب آسمانی است که هم فرقان وهم قرآن و هماهنگ با برهان است
*اوّلين پرسشى كه درمورد ختم نبوّت وجود دارد این است، چرا انسان اوّليّه با همه بدويّت و بساطت، از طريق وحى و الهام دروازههاى آسمان به روى او باز بوده است، امّا بشر پيشرفته كمال يافته بعدى از اين موهبت محروم شده است؟ آيا واقعاً استعدادهاى معنوى و روحى بشر كاهش يافته و بشريّت از اين نظر تنزّل كرده است؟
بدون شک زمینه و استعدادهای فکری و علمی بشر امروز، ازگذشته نه اینکه تنزل نیافته بلکه به تدریج ارتقاءهم یافته است ولی سخن این است که ختم نبوت و قطع وحی به معني بسته شدن راه فيض نیست و ملازمهاي بین این دو وجود ندارد و درنگاه قرآن کریم هم باب الهام بر روي پاکان بسته نیست و همان گونه که انسانهای زمان پیامبر(ص) از معنویات عالم بالا بهره میبردند، هم اکنون نیز به گونه ای دیگر استفاده میکنند زیرا خاتمیت پیامبر اسلام(ص) پایان نبوت وشریعت جدید بود و بعد ازنبی مکرّم اسلام آنچه پایان یافت، نزول وحى براى شریعت تازه یا تکمیل دین بود، نه اینکه هرگونه ارتباطی با عالم غیب قطع شده باشد، زیرا وجود مقدس ائمه معصومین (ع) و هم اکنون نیز امام عصر(عج ) به عنوان وصی، ولی، خلیفه و انسان کامل و مظهر اسماء و صفات الهی از خزائن غیب الهى برخوردار و احاطة کامل بر جمیع کلیة امور مُلکیه وملکوتیه دارند و بشر از دریافت فیض الهی محروم نیست البته منشاء این گونه شبهات نوعاً از عدم وقوف و شناخت کافی ازمقامات معنوی و ولایت تشریعی و تکوینی و علم امام معصوم (ع) است.
*اسلام به واسطه كمال وكلّيّت و تماميّت و جامعيّت اسلام به نبوّت تشريعى پايان داده است، چرا به نبوّت تبليغى نیز پایان داد این امر را مىتوان توجيه كرد؟
بشر پیش از پیامبر اسلام از نظر سطح فکری، علمی آنچنان توان و قدرتی برای دریافت یک نقشه کلى براى مسیرزندگی خود را نداشت، به همین جهت لازم بود پیامبران منزل به منزل او را راهنمایى کنند، با ظهور اسلام و پیامبر(ص) بشر به تدریج رشد فکری علمی پیدا کرد و با وجود قرآن کریم معجزه خالده پیامبر(ص) طرح و نقشه کلی، جامع،کامل وهمه جانبه و با تعیین اوصیای راه شناس و معصوم که در حدیث متواتر ثقلین بدان تصریح شده است و نبی مکرم اسلام بر لزوم تمسک به آن دو سفارش اکید فرمودهاند، اهداف نبوت تشریعی محقق گشت.
با وجود جریان امامت، هدف نبوت تبلیغی به مراتب دقیق تر و کامل تر صورت گرفت، زیرا علاوه بر «ارائه طریق» «ایصال الی المطلوب» هم لحاظ شددر حقیقت محتوای نبوت تبلیغی درقالب امامت و وصایت تجلی یافت وائمه اطهار (ع) این رسالت را بر دوش داشتند، در زمان غیبت نیز علمای اسلام با استفاده از قرآن،سنت،روایات، اصول کلى و اجتهاد راه آنان را ادامه دادند
*اسلام ضمن اعلام ختم نبوّت،جاويدان ماندن خويش رااعلام كرد:حلال محمّدحلال الى يوم القيامةوحرام محمّدحرام الى يوم القيامة، مگرممكن است چيزى جاويدبماند؟
اگرچه در طول تاریخ اسلام کسانی در صدد ایجاد شبهه بر آمده و گاهی هم برخی به آن شکل فلسفی داده و پنداشته اند، که ممكن نیست چيزى جاويد بماند، زیرا بر اين جهان اصل تغيير و تحول حاکم است، تنها اصل« هيچ چيز جاودانى نيست» جاوید است و لذا نتیجه گیری نموده که احکام اسلام هم جاوید نیست غافل ازاینکه آن چه همواره در مسیر تغيير و تحول قرارمی گیرد، ماده و مادیات است،اما قوانين الهی که پديده مادی نمی باشند تا دست خوش این امور قرار گیرند، بی شک اسلام،دین جاوید و برای همه اعصار و ازمان و تغییر ناپذیر است، زیرا بین سه کتاب قرآن و انفس و آفاق هماهنگی و موازنه است و اسلام با فطرت وحقیقت انسان هماهنگ است و تا «انسان» «انسان» است اسلام هم باقی و برایش کافی است و تغییر پذیر وکهنه شدنی نیست.
خداوند انسان آفرین، برای انسان دین کامل و جامع و جاوید قرارداد که در آن بین دنیا،آخرت،ظاهر و باطن،روح و جسم جمع شده و جامعیت بی نظیری دارد و با وضع قوانين ثابت و متغير، قواعد حاكمه مانند قاعده لاحرج و لاضرر، و دادن نقش به عقل و اجتهاد،اختيارات حاکم اسلامی، تمام نيازهای هدایتی و فکری بشر را در همه عرصهها برای همیشه برآورده میسازد.
*در لسان اهل معرفت مقام ختميّت از اسماى مستأثره آنجناب است توضیحی بر این مطلب بدهید ؟
بحث از اسماء مستاثره یکی از مباحث لطیف عرفانی است، مشهورعرفا اسماء ذاتی حق را دو قسم کرده اند یک قسم از این اسماء، حکم و اثرشان در عالم ظاهر میشود و در عالم، مظهر دارند که از طریق همین مظاهر و آثارشناخته میشوند و یا از طریق کشف و شهود برای کمل از عرفا و اولیاء معلوم میگردند.
قسم دیگر از اسماء ذاتی، اسمائی هستند که اثری از آنها در عالم ظاهر نمی شود و به همین جهت برای احدی معلوم نمی گردند. این قسم دوم همان اسماء مستاثره الهی هستند طبق این نظر چون این اسماء طالب غیب و بطون هستند در خارج ظاهر نمی شوند و به همین لحاظ که در خارج موجود نیستند و مظهری ندارند، برگزیده حقنّد و برای احدی معلوم نمی گردند.
برخی هم بر این باورند که هیچ اسمی از اسماء الهی بدون مظهر نیست و اسماء مستاثره هم دارای مظهر هستند مستاثر بودن این اسماء این نیست که در عالم مظهر نداشته باشند، بلکه به این معناست که مظهر این اسماء مثل خود این اسماء مستاثره و برگزیده بوده و کسی از آن آگاه نیست
خاتمیت پیامبر اکرم(ص) هم یک مقام استحصاری است که در این رتبه هیچ شریکی ندارد وتنها او خاتم النبیین است، هم چنان که در مقام عبودیت نظیرندارد وشاید کلمه «العصر» در قرآن به «عصّاری» خداوند اشاره دارد که مقام جمعی همه مقامات و عصاره تمام حقایق نظام هستی را به پیامبر اسلام(ص) عطا کرده و مقام ختمیت پیامبر اسلام(ص) تحقق یافته است
*در روایات و کتب اهل معرفت آمده است، رسول الله نبى بود و در حالی که آدم بين ماءوطين بود؛ « كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين؛ عوالياللآلي ج : 4 ص : 120 »،سپس در نشئه عنصرىاش خاتم نبيين است.! در این خصوص توضیح دهید ؟
این موضوع از جمله معارف بلند و سنگینی است که ازمنظرمعرفتی تامل و تعمق خاصی را میطلبد زیرا اهل معنی بر این باورند که موجودات این عالم دارای دو وجودند، یکی وجود علمی در نزد خداوند که از آن به وجود نوری تعبیر میشود، دوم وجود عینی است
پیامبراکرم(ص) نیز پيش از آن که در هيئت و کالبد بشر درآيد درازل، نوري بوده به دلیل جامعیت و برتری او، قبل از همۀ موجودات و واسطه برای تحقق وجود نوری و به تبع آن واسطۀ در وجود عینی بقیۀ موجودات است. نور او قبل از خلقت عالم وآدم موجود شده و اشتغال به تسبیح و تحمید ذات مقدس الهی داشته است.
در روایات هم وارد شده است که خود نبی مکرم اسلام فرمود:«اول ما خلق الله نوری؛ بحارالأنوار ج : 1 ص : 9» اول چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود یا «اول ما خلق الله روحی؛ بحارالأنوار ج : 54 ص : 30»اول مخلوق حق تعالی روح من بود.
درشب معراج فرمود: «اوتيت جوامع الكلم» رابطه کلام حضرت با مقام ختمیت ایشان چیست ؟ توضیحی بر جوامع الکلم داشته باشید ؟
برخی واژه «جوامِعُ الْكَلِم» در حدیث نبوی«اُعطیتُ جوامعالكلم؛ عوالياللآلي ج : 4 ص : 121» را ناظر به سخنان جامع، موجز و پرمعنای پیامبر دانسته كه آن حضرت كلام خود را به طور موجز، پُرمعنی و در عین حال بیتعقید بیان میکرد.
عده ای هم جوامعالكلم را قرآن و یا جمع میان مقام «تنزیه« و «تشبیه« دانسته اند ویا گفته اند منظور پیامبر از این تعبیر آن است كه كمال موسی(ع) و امتش در آگاهی از حقایق عالم اجسام و صور و مراتب آن و كمال عیسی (ع)و امتش در آگاهی از عالَم ارواح و صور و مراتب آن، به صورت جمعی به حضرت رسول(ص) داده شده است
برخی دیگر هرموجودی را «کلمه» وموجودات عالم را «كلمات» الهی دانسته وگفته اند جوامع الکلم به پیامبر(ص) كمالات تمام موجودات ممكنه عطا شده است که اگر نشر آن امكان داشت، همه حقايق كماليهاى كه در او به نحو اتصال و قرآنيت هست به طور انفصال و فرقانيت بود.
حقیقتا کسی میتواند به مقام خاتمیت نائل آید که کمالا ت همه موجودات را جامع و سرآمد همگان باشد وشبستری در گلشن راز میگوید
ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر آن یک میم غرق است
بر او ختم آمده پایان این راه در او منزل شده «ادعوا الی الله»
مقام دلگشایش جمع جمع است جمال جانفزایش شمع جمع است
گفتگو : حمید کرمی.