در این بین حضور و ارتباط موثر حوزههای علمیه و مساجد در بازار شکل گرفته در تمدن اسلامی، تاثیری شگرفی بر رعایت موازین شرعی و اخلاق اسلامی در بازار داشته و دارد؛ این نهادهای اسلامی با دمیدن روح تقوی در بازار، موجب از بین رفتن زمینههای فساد مالی و بروز آثار تربیتی اهتمام به لقمه حلال می شود.
با نگاهی گذرا به ساختار بازارهای سنّتی، درمییابیم که حوزههای علمیه و مساجد در بازارها، تأمین رسالت اخلاقی و فرهنگی بازار را به عهده داشتهاند؛ رفت و آمد تجّار و کسبه به حوزههای علمیه و ارتباط آنها با فضلا و شرکت در محافل درس علما و آشنایی با مباحث مختلف فقهی مثل آداب تجارت و مکاسب محرّمه، موجب میشد تا آنان احکام فقهی را ملاک معاملات خود قرار دهند؛ البته این مسئله درحال حاضر دربین بازراریان و تجار تا حدودی به فراموشی سپرده شده است!
حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسن جواهری، استاد حوزه علمیه نجف، در یکی از سلسله نشست های اعتقادی و پاسخ به شبهات که در شبهای ماه مبارک رمضان در مرکز پژوهشی الابحاث العقائدیه قم، وابسته به دفتر آیت الله العظمی سیستانی، برگزار شد، به بحث باید و نبایدهای بازار اسلامی (سوق) از جمله معاملات بورس، معاملات بانکی، اوراق قرضه و ... پرداخته است.
آنچه در پی می آید، مباحث مطرحه شده در این نشست است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله الطیبین الطاهرین
مشکلات مربوط به سوق(بازار) اسلامی و جستجوی راه حل های آن از جمله مسایل مهمی است که نیاز به دقت و بررسی فراوانی دارد.
سوق اسلامی نزد ما با سوق ربوی متفاوت است که این نیز در جوامع اسلامی ما موجود است. این سوق چه اسلامی و چه ربوی زیر مجموعه بازار بورس هستند. بازار بورس هم برای خودش دارای بازار ارز و بازار فروش کالا میباشد. بورس های موجود بازارهایی جهانی هستند با قوانین خاص که در آن کالاهای مشابه و یکسان در واحدهای معین به فروش میرسد؛ خواه محصولات کشاورزی یا کالاهای صنعتی یا ارز.
*بازاری بزرگ، اما نه برای همه!
این بورس ها به شکلی هستند که هرکسی نمیتواند به آنها وارد شده و خرید و فروش کند بلکه بورس دارای کاربران معین و دلال های خاصی است که خرید و فروش را انجام میدهند و ما که خارج از این بازار هستیم از طریق این کاربران و دلال ها در این بازار معامله میکنیم که اعضای این بازار هستند. حال اگر بخواهیم مثلا گندم بخریم، گندم در این بازار دارای واحد معینی است مانند پنج هزار کیسه و کمتر از پنج هزار کیسه فروخته نمیشود، یا مثلا هر واحد برنج، پنج هزار کیسه است و اگر انسان ده واحد برنج بخرد یعنی پنجاه هزار کیسه خریده. همچنین وقتی کسی یک واحد آهن میخرد یعنی پنج هزار شاخه آهن. این ها نشان می دهد بازار بورس یک بازار بزرگ و عظیم است.
*بازاری در مرز ورود به ربا
اگر مورد معامله ارز و پول باشد، به این معنا که بنده مثلا وارد بازار شدم و یک میلیون دلار را با دینار عراق میخرم و این یک میلیون دلار پس از یک یا شش ماه به من تحویل داده میشود، اما اگر خرید و فروش ارز و پول با پول همسان و مشابه باشد یعنی من ده هزار دلار را که قرار است شش ماه دیگر به من تحویل داده شود الان به نه هزار دلار بخرم. این بازار پول نام دارد و سوق ربوی است. پس اگر فروش پول در ازای پول مشابه باشد این بازار پولی نام دارد و ربا است اما اگر فروش پول با پول غیر مشابه باشد یعنی من ده هزار دینار کویت را که شش ماه دیگر تحویل من میشود الان به دلار بخرم این بیع سودآور است و ربا نیست.
اگر واحدهای متشابه در بورس، سهام شرکت ها یا اسناد و اوراق بهادار یا اوراق مشارکت (مدیر و کارمندانی که در بورس کار میکنند سهامی میان آنها توزیع میشود که اوراق مشارکت نام دارد و در مقابل کار آنها به آنها تعلق میگیرد) باشد، این سهام ها و اسناد و اوراق مشارکت، خرید و فروش میشوند و این بازار بازار مالی نام دارد، اما اگر چیزی که فروخته میشود گندم یا برنج یا آهن یا سرب باشد، این بازار فروش کالا نام دارد.
*انواع معاملات در بورس
پس در بورس ها سه نوع معامله صورت میگیرد؛
1. معامله اوراق مالی مشابه و غیر مشابه
2. معامله سهام یا اوراق مشارکت
3. معامله کالا مانند گندم و برنج و آهن
*نقش مهم بازار بورس در توسعه ملی
بازار بورس برای کشورها ها مهم است و هر دولتی بر این بازار اشراف و اهتمام دارد چون نقش مهمی در توسعه و پیشرفت دارد و پس اندازهای افراد را به سوددهی و سرمایه گذاری صحیح در جهت تولید راهنمایی میکند و سپرده های سرمایه گذاری بلند مدت را به گردش درمی آورد. یعنی این سود به کسانی که سپرده های سرمایه گذاری بلند مدت دارد کمک میکند که این سپرده های بلند مدت به سرعت به جریان درآید؛ به این معنی که ما هنگامی که وارد این بازار می شویم ، این بازار مثلا برای ما فرودگاه یا بیست هواپیما میخرد و این فرودگاه یا هواپیما درآمد دارد و این یعنی بهره وری. من سهم دارم تو سهم داری و هرکس که در این هواپیماها سهم دارد میتواند این سهم را به سرمایه تبدیل کند و به واسطه بورس آن را بفروشد و به جریان دربیاورد. پس این بورس کمک میکند که عملیات سرمایه گذاری بلند مدت به جران دربیاید و این بسیار مهم است که هرکس برای کسب سود وارد این بازار میشود بتواند هروقت که بخواهد سهم خود را به پول تبدیل کند. از طرفی، مؤسسات دارای طراز مالی مازاد، به واسطه این بازار از مؤسسات متضرر حمایت میکنند.
*راز حمایت دولت از بازار بورس
چه مؤسسه ای دارای سود مازاد است؟ این مؤسسه در این بازار معلوم است. چنین مؤسسه ای از مؤسسات متضرر حمایت میکند و حتی دولت ممکن است ناتوانی مالی داشته باشد و این بازار به وسیله پس اندازها و سرمایه های مشارکت کنندگان از دولت هم حمایت کنند. پس بازار بورس برای دولت نشانه بیماری نیست بلکه نشانه سلامت است و دولت نیز از آن حمایت میکند و آن را اداره میکند زیرا این بازار برای حکومت و افراد سود دارد.
این بازار اولا میان سرمایه و سوددهی رابطه ایجاد میکند و ثانیا کمک میکند که سپرده های با سوددهی بلند مدت به جریان بیفتد مثلا اگر صاحب سهم بخواهد سهم خود را بفروشد؛ سوم اینکه ما جای سرمایه و فزونی سرمایه را تشخیص میدهیم که چنین جاهایی برای مؤسساتی که ناتوانی مالی دارند تامین اعتبار میکنند و ناتوانی های دولت را نیز برطرف میکنند.
*سپرده ها چگونه به سوددهی می رسند؟
ارتباط میان سپرده و سوددهی از دو روش ممکن است:
گاهی سپرده از راه خرید و فروش اوراق قرضه به سوددهی میرسد که چنین معامله ای ربوی و حرام است و موجب ضرر جامعه است و دولت تلاش میکند که سرمایه افراد به تجارت اوراق قرضه کشیده نشود. تجارت اوراق قرضه به سود کشور نیست و به سود جامعه نیست بلکه به سود شخص صاحب سرمایه است که ده هزار دلار آورده و پس از یک یا دو ماه دوازده هزار دلار میگیرد. و فقط او سود برده ولی هیچ تولید و تجارتی در جامعه صورت نگرفته و جامعه ضرر میکند.
*تاثیر بازار بورس در تولید کشورها
در برخی کشورهای جنوب شرق آسیا، اموالی با عنوان سوددهی و تولید وارد آن شد ولی به سمت اوراق قرضه پیش رفت ، یعنی مثلا صد میلیارد دلار وارد شد و 150 میلیارد دلار خارج شد و دوباره 100 میلیارد دلار وارد شد و 150 میلیارد دلار خارج شد و در این دولت در طول یک سال صد میلیارد دلار از آن خارج شد و لذا ورشکست شد. در این بازار ممکن است اموال پس انداز را به سرمایه گذاری هایی تبدیل کرد که به سود فرد و جامعه باشد . اموال پس انداز صرف خرید کارخانه های بزرگ، تولید برق، کشاورزی، صنایع بشود و این کارخانه ها با هدف تولید زراعی یا تولید صنعتی از خارج وارد شود در این هنگام هرکس در این کارخانه یک سهم یا دو سهم یا سه سهم یا بیشتر خواهد داشت. مثلا یک کارخانه تولید خودرو که پانصد سهم در آن مشترک هستند. این کارخانه به کشور وارد شده و پس از راه اندازی شروع به فروش خودرو میکند. این کارخانه زمین ، ابزار ،ماشین ، پول و البته بدهی هم دارد و ما در این کارخانه سهم داریم. حالا سهم خود را چقدر میتوانیم بفروشیم؟ سهمی که آن را به هزار دلار خریده ایم، اکنون چون کارخانه راه افتاده و فروش داشته و سود کرده ارزش هر سهم به هزار و پانصد دلار رسیده و هر کس هنگام ورود به شرکت یک سهم داشته الان ارزش سهم او در بازار 1500 دلار است یعنی پانصد دلار سود کرده. از طرفی کشور هم خودرو تولید کرده و سپرده گذار هم سود کرده.
پس دولت باید بر بازار بورس نظارت داشته باشد و پس اندازهای مردم را به سرمایه گذاری هایی هدایت کند که برای کشور مفید باشد نه خرید و فروش اوراق قرضه. پس ما در بازار بورس فروش سند داریم که سهم یک شرکت است. فروش ارز داریم، مانند دینار در مقابل دلار و این موجب تسهیل کار مردم میشود و سودی جزئی هم دارد و همچنین فروش محصولات کشاورزی.
*سوددهی منوط به دوری از معامله اوراق قرضه است
محصولات کشاورزی به شکل واحد های معین در بازار بورس به فروش میرسد مثلا هر واحد آن پنج هزار کیسه. کشاورز گندم زیادی دارد و برای آن به دنبال مشتری میگردد و در این بازار مشتری آن را پیدا میکند. من دو واحد از این گندم یعنی ده هزارکیسه را میخرم و میخواهم آنها را در اول ماه محرم بفروشم. پول آن را نقدا پرداخت میکنم و مالک ده هزارکیسه برنج میشوم که هرکیسه پنجاه کیلو وزن دارد. کسی که الان هر کیسه را به 5 دلار میخرد در اول محرم هر کیسه هفت دلار است پس هنگامی که محرم می آید در هر کیسه 2 دلار سود کرده. پس کشاورز مشتری پیدا کرده و مشتری هم به کالایی ارزان رسیده و آن را در اول محرم با قیمت بالاتر فروخته. همین طور آهن و سرب و برنج. پس بازار بورس بازار مهمی است که هم کشور و هم افراد کشور از آن سود میبرند به شرط آنکه معاملات آنها به دور از معامله اوراق قرضه باشد.
*حرمت شرعی معامله اوراق قرضه در بورس
این بازار بورس گاهی با اوراق قرضه معامله میکند، در این صورت معامله کنندگان متضرر نمی شوند و مشکلی ندارند. یک میلیون دلار می آورد و پس از دو ماه یک میلیون و دویست هزار میگیرد و اگر از دو ماه بیشتر بماند سود او بیشتر میشود. اگر سه ماه بماند 1300 هزار میگیرد، اگر پولش پنج ماه بماند 1500 هزار میگیرد و دولت و قانون هم از او حمایت میکند و از بدهکار نیز ضمانت لازم گرفته میشود. مشکل چنین معاملاتی این است که به ضرر جامعه است. بورس اسلامی بر پایه فروش اوراق قرضه بنا نشده، هرگز! این حرام و ربا است؛ به نص صریح قرآن. بورس اسلامی نمی تواند اوراق قرضه را معامله کند؛ چرا که حرام و مایه ضرر جامعه است.
*بورس اسلامی بر پایه مضاربه و مشارکت است
عملکرد بورس اسلامی بر اساس مضاربه و مشارکت است به فروش مدت دار. یعنی من یک ماشین دارم به تو میفروشم و آن را به تو میدهم و پولش را بعدا میگیرم. ارزش ماشین الان یک میلیون دلار است اما چون قرار است پولش را بعدا بگیرم آن را 1200 هزار دلار میفروشم بابت قیمت تاخیر، چون زمان هم قیمت دارد.
در قرض هم چنین است، فروشنده میگوید قیمت کالا هزار دلار است حال پول آن را چطور می دهی؟ پس از یک ماه 1100 و پس از دوماه 1200 و همین طور برای هر ماه تاخیر صد دلار می گیرد اما ما مسلمانان در بیع مؤجل که قرار است پول را بعدا بگیریم اینگونه معامله نمیکنیم چون این نزد ما ربا است. زمانی که قیمت دارد در قرض قیمت و ارزش آن ثواب است نه مال. در حالی که غیر مسلمان ها میگویند زمان هم ارزش دارد و در مقابل ارزش آن پول میگیرند و این از نظر ما ربا است. مانند شرط و صفت در کالا که من میگویم این ماشین را به شرط اینکه صفر باشد می فروشم به قیمت نیم میلیون دلار و اگر جدید باشد اما صفر نباشد و مثلا یک ماه رانده شده باشد قیمت آن 450 دلار است پس این شرط در ماشین که صفر باشد باعث میشود قیمت آن 500 دلار باشد اما اگر یک ماه بگذرد و ماشین جدید باشد اما صفر نباشد قیمت آن 450 دلار باشد پس شرط قیمت دارد و صفت هم قیمت دارد .
*قیمت زمان در بیع ربوی
همچنین من گندم میخرم به شرط اینکه خوب باشد یا ماشین میخرم به شرط اینکه سیاه باشد، این شرط در قیمت تاثیر دارد و بدون این شرط قیمت آن کمتر است. اما نزد ما که میگوییم در قرض و بیع آجل، زمان ثمن دارد و شرط ثمن دارد ، این قیمت در کل ثمن ادغام است و قیمتی مستقل از ثمن ندارد اما در بیع ربوی زمان هم قیمت دارد اما مستقل از ثمن. یعنی در قرض که قیمت کالایی هزار دلار است میگوید اگر پول آن را یک ماه دیگر میدهی قیمت آن هم 1100 دلار است و اگر بعد از دو ماه میدهی قیمت آن 1200 دلار و ... این صد دلار قیمت تاخیر ماه اول است و صد دلار دوم قیمت ماه دوم و .. اما در اسلام هنگامی که ما کالایی را مؤجل و قرضی میخریم قیمت نقدی آن 1000 دلار است و اگر میخواهی یک سال دیگر پول آن را بدهی قیمت آن 1200 دلار است اما این 200 دلار قیمتی مستقل از ثمن ندارد و این گونه نیست اگر پس از یک سال یک ماه هم تاخیر کرد بتوانیم بیشتر از او بگیریم.
*تفاوت قیمت و ارزش زمان در اسلام و غیر اسلام
پس زمان هم قیمت و ارزش دارد اما در اسلام قیمت زمان در کل قیمت ادغام شده ولی در غیر اسلام از کل قیمت جدا است و میان قیمت زمانی که در کل ثمن ادغام شده با قیمت زمانی که مستقل باشد تفاوت هست. شما الان بروید در بازار و کالایی را نسیه بخرید میگوید چند ماه بعد میخواهی پول بدهی؟ اگر یک ماه دیگر میدهی قیمت کالا ده دلار بیشتر از قیمت نقدی است و اگر دو ماه دیگر میدهی قیمت آن 20 دلار بیشتر از نقدی است و اگر سه ماه دیگر میدهی قیمت آن 30 دلار بیشتر از نقدی است. اما در نهایت معامله چگونه واقع میشود؟ میگوید این کالا را نسیه چهار ماهه به تو فروختم به 140 دلار. پس زمان هم موجب افزایش قیمت نهایی شده اما در کل قیمت ادغام شده و ارزش مستقلی ندارد و این کالا با یک قیمت واحد معامله شده و تفاوت آن با ربا این است که شما اگرسر چهار ماه نتوانستی این پول را پرداخت کنی نمیتواند قیمت را زیاد کند اما در ربا میتواند چون هر ماه قیمت مستقلی دارد. پس تفاوت زیادی میان قیمت زمان ادغام شده و مستقل وجود دارد.
*بیع مرابحه سفارش دهنده کالا
پس ما بیعی آجل در بازار اسلامی داریم که کالا تحویل داده میشود و قیمت آن پس از یک سال است یا به اقساط و قیمت این معامله به همان قیمت فروش نقدی نیست بلکه مقداری بیشتر است اما این زیادی در قیمت ادغام شده و قیمت مستقلی ندارد و یک بیع داریم به نام بیع مرابحه آمر یا سفارش دهنده به این صورت که من یک ماشین مرسدس از ژاپن میخواهم . قیمت این خودرو 60 میلیون تومان ایران است و من الان ندارم و به بانک میروم و میگویم این خودرو را برای من بخر و به 90 میلیون به من بفروش به صورت قسطی یا سه سال دیگر به صورت یک جا. بانک هم این خودرو را از ژاپن میخرد و به 90 میلیون به من میفروشد اما سه ساله و من سه ساله باید پول را بدهم یا یک جا یا به صورت اقساط. این یک عملیات سوددهنده است برای بانک و این را بیع مرابحه برای سفارش دهنده مینامند به این معنی که من به بانک دستور میدهم و سفارش میدهم که یک خودورو برای من بخر و آن را به صورت مدت دار به من بفروش او هم خودرو را 60 میلیون میخرد و 90 میلیون به من میفروشد و سی میلیون سود میکند در ازای اینکه قیمت آن را سه سال دیگر از من بگیرد. این یک عملیات سودده است که در بانک های اسلامی اتفاق می افتد؛ بانک هایی که بخشی مخصوص تجارت دارند و با سرمایه بانک ها کار میکنند و با خرید و فروش طلا یا زمین یا خودرو آن را افزایش میدهند و سود هم میکنند. اینجا اگر بانک در این معامله بیاید قیمت کالا و قیمت زمان را ملاحظه کند مساله چیست؟ اگر بیاید و بگوید قیمت خودرو که 60 میلیون است اگر بعد از یک سال بخواهی پول آن را بدهی آن را به 70 میلیون به تو میفروشم واگر بخواهی پول آن را دوساله بدهی آن را به 80 میلیون به تو میفروشم و اگر بخواهی پول آن را سه ساله بدهی آن را 90 میلیون به تو میفروشم یعنی زمان را در قیمت نهایی لحاظ کند.
گفته شد که زمان قیمت دارد مانند شروط و صفات اما قیمت زمان همان طور که گفتیم باید ادغام شده در قیمت کل باشد نه به صورت مستقل. در اینجا بانک سود میکند و پس از سه سال که سفارش دهنده آمد و پول را پرداخت کرد بانک به سود خودش میرسد و اگر ما در عملیات های بانکی و خرید های نسیه و مدت دار پول و قیمت را در زمان معین به بانک پرداخت کنیم معاملات صحیح است و اوضاع اقتصادی سالم است و هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت.
* 13 مشکل بازار اسلامی و راهکارهای آن
مشکل از آنجایی شروع میشود که ما در پرداخت این بدهی تاخیر کنیم و این اولین مشکل از مشکلات بازار اسلامی است. در کتاب "الفقه المعاصر" که جلد دوم آن به زودی منتشر میشود مشکلات بازار اسلامی را ذکر کرده ایم. مشکلات بازار اسلامی 13 مشکل است که معاملات را با مشکل مواجه میکند، دستگاه قضایی را با مشکل مواجه میکند و موجب مشاجره میان فروشنده و خریدار میشود.
در این جلسه اولین مشکل از این مشکلات را ذکر میکنیم؛
*تاخیر در پرداخت بدهی
هنگامی که کالایی را به صورت نسیه میفروشیم و کالایی را به سفارش خریدار تهیه میکنیم و به او میفروشیم بانک هنگامی که خودرویی را با 60 میلیون از ژاپن خریداری میکند و به ما با قیمت 90 میلیون و سه ساله میفروشد زمان را در این قیمت لحاظ کرده چون زمان قیمت دارد و این قیمت هم در قیمت کل کالا ادغام شده و مستقل نیست. بانک چه زمانی سود میکند؟ تاجر چه زمانی سود میکند؟ پس از سه سال که شما قرار است 90 میلیون به او بدهی.
*ترفند مشتریان در عدم پرداخت بدهی
اما اولین مشکل بانک ها و تجّاری که چنین معاملاتی را انجام میدهند مشکل تاخیر در پرداخت بدهی است. سه سال میگذرد اما مشتری و سفارش دهنده بدهی خود را نمیپردازد. برایش پیام میدهند اخطار میدهند، کسی را سراغش میفرستند که با مشکل مواجه شده ایم و او میگوید ندارم اما دارد. در اینجا اگر قانون با فروشنده باشد و حکومت غیر اسلامی باشد میترسد و تسویه میکند و ربا را پرداخت میکند اما چون خریدار میداند حکومت اسلامی است و قانون از او حمایت میکند سهل انگاری میکند و پرداخت قرض خود را به تاخیر می اندازد و میگوید دوماه دیگر می دهم بعد از آن هم میگوید دو ماه دیگر و همین طور به تاخیر می اندازد و میگوید ندارم درحالی که دارد. اگر واقعا نداشته باشد به او مهلت داده میشود اما دارد و چون میداند قانون با او است نمیدهد چون میداند نمیتوانند از او ربا بگیرند و لذا سهل انگاری میکند.
*چه باید کرد؟!
سوالی که مطرح می شود این است که اگر به تاخیر بیندازد چه میشود؟ یک سال هم غیر از آن سه سال میگذرد نمیدهد و قانون با او است. بانک میرود شکایت میکند که البته اول کار شکایت نمیکند بلکه تلاش میکند این پول را با مدارا و نرمی بگیرد. بعد از شکایت چه میشود؟ یک سال و نیم از موعد پرداخت میگذرد تا پول را بدهد یا اموال او را توقیف کنند و بفروشند. این یک سال و نیم سرمایه بانک خوابیده و سود هم دیگر معنایی ندارد و سود او از دست رفته چون در صورتی سود میکرد که سر موعد مقرر یعنی سه سال پس از تحویل کالا پول را دریافت کند اما حالا بانک ضرر کرده. این بانک که خودش خرید و فروش خودرو نمیکند او این خودرو را برای مشتری خریده بود و آن را نسیه به او فروخته بود و در صورتی سود میکند که من سر موقع پول را بدهم و اگر ندهم این بانک بی پول میشود و اگر این اتفاق برای یک بانک تکرار شود شایعه میشود که فلان بانک پول ندارد و سپرده گذاران پول های خود را از این بانک خارج میکنند و بانک ورشکست میشود.
*عدم پرداخت بدهی؛ مشکل جدی فراروی بانک ها
بانک با پول مردم خرید و فروش میکند و با پول آنها مضاربه میکند و در صورتی سود میکند که پول خود را سر وقت دریافت کند. مثلا بانک یک کشتی خریده و به مشتری فروخته اگر مشتری پول را در موعد مقرر پرداخت نکند بین مردم پخش میشود که بانک پول فلان کشتی را دریافت نکرده. بعد برای مشتری دیگر خودرو میخرد و به او میفروشد و این مشتری هم در موعد مقرر پول را پرداخت نمیکند و بین مردم پخش میشود که بانک پول خودرو را هم دریافت نکرده و چند بار که این اتفاق رخ داد و بین مردم پخش شد، سپرده گذاران می آیند و سپرده خود را از این بانک خارج میکنند و بانک ورشکسته میشود. این یک مشکل واقعی است.
مسلمان اگر به یک بانک ربوی بدهکار باشد تاخیر نمیکند چون میداند اگر تاخیر کند جریمه تاخیر را هم از او میگیرند و هرچقدر هم که تاخیر بدهد بانک سود ربوی بیشتری کسب میکند اما اگر از بانک اسلامی یا تاجر مسلمان قرض بگیرد تاخیر میکند و این موجب ورشکستگی بانک و تاجر میشود.
*ضمانت هایی که گاهی فایده ای ندارد!
ممکن است کسی بگوید راه حل این مشکل این است که بانک از مشتری ضمانت بگیرد یعنی چک بگیرد یا ضامن بگیرد یا یک خانه را به عنوان رهن بگیرد. البته درست است که بانک بدون این ضمانت ها به من 90 میلیون نمیدهد و چک میگیرد ضامن می خواهد و هنگام تاخیر مشتری، بانک یا تاجر به سراغ ضامن میرود. ابتدا سراغ چک میرود میبیند چیزی در حساب نیست. به سراغ ضامن میرود میگوید من پرداخت میکنم به شرط آنکه ثابت کنید شخص بدهکار خودش پول ندارد. بانک چطور ثابت کند و کار به دادگاه میکشد و این نیاز به زمان و هزینه دارد.
همچنین خانه ای که به صورت رهن در اختیار بانک است نمیتواند آن را بفروشد مگر اینکه ثابت کند من دارا و سرمایه دار هستم و اگر ندار باشم نمیتواند آن را بفروشد. پس این ضمانت ها فایده ندارد و اجرای آنها وقت زیادی میگیرد و تا آن زمان دیگر سود بانک و تاجر از دست رفته حتی اگر پول را بگیرد؛ چون سود در زمانی معنا دارد که آن را در وقت خودش بگیرد.
پس تاجر و بانک هنگام تاخیر بدهکار به سراغ دادگاه نمیروند و تلاش میکنند به روش بهتری بدهی خود را بگیرند. شش ماه مدارا میکنند ولی پول را نمیدهد. به دادگاه رفته و شکایت میکنند دادگاه میگوید باید ثابت کنی که او پول دارد و نمیدهد تا بتوانی منزل او را بفروشی و تا بانک بخواهد این مراحل را پشت شر بگذارد سود از دست رفته پس این هم راه حل این مشکل نیست.
*ظلمی که دارا با تاخیر در پرداخت بدهی مرتکب می شود
ممکن است کسی راه حل دومی برای این مشکل پیشنهاد بدهد به جز اجرای ضمانت ها. دین اسلام میگوید تاخیر دارا در پرداخت بدهی ظلم است[1]. و همچنین داریم که تاخیر دارا در پرداخت بدهی موجب جواز ریختن آبرو و مجازات او میشود[2]. یعنی اینکه اگر کسی داشته باشد و بدهی خود را ندهد میتوانی آبروی او را ببری اما نه اینکه مزاحم همسر و دخترش بشوی بلکه به این صورت که در محافل تجاری پخش کنی که فلانی بدهی خود را نمیدهد و اعتبار او را در بازار خدشه دار کنی. همچنین مجازات او هم جایز است یعنی زندانی کردن او یا تعزیر او. یعنی مجازات معنوی به وسیله خدشه دار کردن اعتبار او در بازار و مجازات بدنی با زندان و تعزیر.
*ترس مردم از مجازات معنوی
واقعیت این است که بعضی از مردم از این مجازات میترسند اما بیشتر مردم از آن هراسی ندارند و میگویند برو بگو. اما مجازات بدنی ممکن نیست مگر با حکم حاکم و حاکم میگوید باید ثابت کنی که دارد و نمیدهد و این امر همان طور که گفتیم وقت میگیرد و موجب خسارت و ضرر بانک می شود و دیگر به سود دست نمی یابد چون سود زمانی معنا دارد که بانک در وقت معین شده به پول خود برسد. پس این دستور اسلام هم که گفته تاخیر دارا در پرداخت بدهی ظلم است یا اینکه تاخیر دارا در پرداخت بدهی موجب جواز مجازات او میشود نمیتواند گره این مشکل را حل کند و فقط در برخی موارد مفید است که آن شخص در بازار دارای نام نیک و شهرت باشد و بترسد که اعتبار خود را از دست بدهد اما برای اکثر مردم مهم نیست. ماشین را گرفته و مشغول زندگی خود شده و میگوید ندارم و برایش اهمیتی ندارد که اعتبارش خدشه دار شود که فلانی بدمعامله است. این مشکل باعث شده مشکلات دیگری هم از آن ناشی شود.
*چرا بانک های اسلامی ضمانت های زیادی می گیرند؟!
همین مسایل باعث شده که در بازار اسلامی و بانکداری اسلامی ضمانت های زیادی از مشتری بگیرند در حالی که در بانکداری ربوی و بازار ربوی این ضمانت ها حداقل است و مردم هم که نمیتوانند ضمانت های فراوان برای خود تهیه کنند جذب معاملات ربوی و بازار غیر اسلامی میشوند زیرا به دنبال ضمانت کم هستند. اما در بازار اسلامی بانک مجبور است به خاطر ترس از تاخیر مشتری ضمانت بیشتری بگیرد. مثلا بانک برای قرض و وام 20 میلیون تومان میخواهد ضمانت بگیرد میگوید باید چهار ضامن بیاوری که هرکس 20 میلیون ضمانت کند یعنی ضمانت هشتاد میلیونی، تازه بعد میگوید چهار سفته هم باید بیاوری هر سفته به مبلغ 20 میلیون تومان یعنی هشتاد میلیون هم سفته میگیرد یعنی تا حالا 160 میلیون ضمانت گرفته در حالیکه مبلغ وام 20 میلیون است. بعد میگوید باید خانه خودت و دوستت را هم به رهن بانک بگذاری اما اگر به سراغ بانک های ربوی بروی میگویند یک ضامن بیاوری کافی است.
*چرایی گرایش برخی مردم به بانک های ربوی
پس اگر بانک های اسلامی ضمانت های زیاد بگیرند مردم به معاملات ربوی و بانک های ربوی گرایش پیدا میکنند که ضمانت کمی می خواهند و این هم یک مشکل است. یعنی از پیامدهای این تاخیر ها در پرداخت بدهی این میشود که فرصت های معامله در بانک های اسلامی کم میشود و در بانک های ربوی زیاد میشود.
مشکل دیگر این است که بانک اسلامی که میداند مشتری در پرداخت بدهی تاخیر میکند این تاخیر را از ابتدا در قیمت کل لحاظ میکند و در قیمت زمان که در کالا لحاظ کرده پنج ماه اضافه هم در نظر میگیرد و نتیجه این میشود که قیمت این کالا در بازار اسلامی گرانتر از بازار ربوی میباشد. با این وضع دیگر چه کسی می آید با بانک اسلامی معامله کند؟ اینها مشکلاتی است که در اثر تاخیر در پرداخت بدهی ایجاد میشود.
پس چگونه این مشکل را حل کنیم؟ نه میتوانیم ضمانت ها را به اجرا بگذاریم چون نیاز به وقت و هزینه دارد، نه میتوانیم اعتبار او را در بازار خدشه دار کنیم چون فایده ای ندارد و همچنین نمی توانیم او را به زندان ببریم چون باید در دادگاه ثابت کنیم که دارد و نمیدهد و این هم وقت و هزینه بر است.
*یک راه حل درفقه اهل سنت
یک راه حل دیگر هم برای مشکل پیشنهاد شده اما در فقه اهل سنت. آنها میگویند اگر در پرداخت بدهی تاخیر کردی از تو جریمه میگیریم و به صندوق های خیریه واریز میکنیم و به وام دهنده نمیدهیم و این دیگر ربا نیست. اگر در تسویه 90 میلیون در وقت معین تاخیر کنی هر ماه از تو ده میلیون میگیریم و به صندوق های خیریه می اندازیم و به وام دهنده نمیدهیم چون ربا و حرام است. این راه حل هم مشکل دارد چه در صورتی که شرط معامله باشد و چه در صورتی که حکم دادگاه باشد. این در صورتی است که ثابت کنیم دارد و نمیدهد تا بتوانیم از او پول بگیریم و در صندوق خیریه بریزیم. حال وام دهنده باید بیاید و اثبات کند او دارد و نمیدهد و شش ماه وقت صرف کند و هزینه کند و بعد هم جریمه ای که از او میگیرند به صندوق خیریه بدهند. بانک نمی آید وقت و هزینه خود را صرف کند تا ثابت کند بدهکار، دارا و ثروتمند است و بعد جریمه ای که از او میگیرند به صندوق خیریه برود.
*یک اهرم فشار بر بدهکار
اگر بگوییم که دارا بودن بدهکار اصل است و نیاز به اثبات ندارد و به محض تاخیر، هرماه جریمه از او گرفته شده و به صندوق خیریه ریخته میشود تا زمانی که ثابت شود معسور است و ندارد. این کار موجب فشار بر بدهکار میشود تا بدهی خود را پرداخت کند و تاخیر نکند تا زمانی که بانک برود و دارا بودن بدهکار را اثبات کند و هرگاه ثابت شد که دارد سراغش میروند. این اهرم فشاری است بر بدهکار برای اینکه در پرداخت تاخیر نکند.
اما این کار هم مشکل ما را حل نمیکند چون این ربا است. چگونه؟ جریمه که از او میگیرند و به صندوق خیریه میریزند ثواب دارد یا ندارد؟ اگر این ثواب برای صاحبان صندوق باشد، این افراد که خارج معامله هستند و اگر برای بدهکار باشد، او هم که این پول را به قصد قربت نداده بلکه به زور از او گرفته اند پس ثواب این پول ها میرود برای وام دهنده و در این صورت به پاداشی غیر از پاداش قرض رسیده و قرضی داده که سود به همراه داشته و این ربا است زیرا قرار نیست که ربا حتما پول باشد و افزایش و زیادی حکمی هم ربا است. مثل اینکه من هزار دلار به شما قرض بدهم و بگویم یک ماه دیگر آن را پس بده به شرط آنکه حضرت معصومه (س) را به نیابت از پدرم زیارت کنی. این ربا است چون زیادت حکمی دارد نه مالی. زیرا این زیارت ثواب دارد که متوجه قرض دهنده میشود و نفع هم همیشه مادی نیست و گاهی حکمی است. پس این پولی که به عنوان جریمه از بدهکار میگیریم ثواب آن برای قرض دهنده است و این ربا است به موجب زیادت حکمی. پس این اهرم فشار بر بدهکار نیز فایده ای نداشت.
*یک راهکار قابل قبول برای حل مشکل
اهرم فشار دیگری هم بر بدهکار وجود دارد که راه حل چهارم پیشنهادی برای این مشکل است و مورد قبول ما نیز میباشد:
هنگامی که خودرو را 60 میلیون میخریم و 90 میلیون سه ساله میفروشیم به او میگوییم شرط میکنیم اگر در موقع پرداخت بدهی پول نداشتی خانه خود یا قسمتی از آن را به ما بفروشی و ما به تو پول آن را میدهیم که بتوانی بدهی خود را با آن تسویه کنی و اگر به این شرط هم عمل نکردی مورد مجازات جزایی قرار بگیری که هر روز یک میلیون تومان جریمه بدهی. هنگامی که سر سه سال شد و پول نداشت بدهی خود را بدهد یا باید هر روز یک میلیون جریمه بدهد یا خانه خود را به ما بفروشد و هنگامی که خانه را به ما فروخت خانه ملک ما میشود و ما پول خانه را به او میدهیم تا بدهی خود را بپردازد و شرط میکنیم که اگر پول به دستش آمد میتواند خانه را به قیمت روز یا به همان قیمتی که از او خریده ایم از ما بخرد و این دیگر ربا نیست و بر بدهکار(دارا) اعمال فشار می شود و اگر سر سه سال تسویه نکند شرط جزایی علیه او اعمال میشود و هر روز باید یک میلیون بدهد و اگر تسویه نکند خانه از آن ما میشود و باید اجاره آن را بپردازد گویی خانه مال بانک شده و با پول آن بدهی خود را پرداخته و اکنون مستاجر بانک است و دیگر بانک ضرر نمیکند.
از معامله اول که فروش خودرو بود سود کرد و بعد خانه بدهکار را خرید و به او اجاره داد و این هم سوداست و هروقت پولدار شد می آید و دوباره خانه را از بانک میخرد. این شرط ضمن معامله است که منجر به ربا نمیشود و اشکال ندارد.
این مشکل تاخیر در پرداخت بدهی بود که با این روش چهارم آن را حل کردیم و راه حل خوبی است. مشکلات دیگری هم برای بازار اسلامی وجود دارد که 13 مشکل هستند و ما آنها را به همراه راه حل مطرح کرده ایم.