حادثه 11 سپتامبر را از لایه ها و منظر های مختلفی می توان نگریست. هم از دید حمله کنندگان به آن و گروههای به ظاهر ضد آمریکایی در پوشش القاعده و طالبان و کسانی مثل بن لادن، هم از دید مردم امریکا که در این فاجعه، هم دچار ناامنی شدند و هم عزیزان خود را از دست دادند، هم از نگاه مقامات آمریکایی که با رفتار متناقض و لاپوشانی ها و دوگانه کاری هایشان بر تردیدهای افکار عمومی جهانیان نسبت به ماهیت واقعی و حقیقی این حادثه دامن زدند و هم البته از منظر افکار عمومی جهانیان و ناظران بی طرف و منصف که هنوز و بعد از گذشت سالها از این فاجعه کماکان سوال های بی جواب مانده زیادی درباره کم و کیف این قضیه دارند که البته بعید است به این زودی ها به جواب روشن و قانع کننده ای درباره آنها برسند.
براستی چه دستهایی در سازماندهی این واقعه بی نظیر که نیازمند یک شبکه فوق حرفه ای و فوق کارآمد از جهت سیاسی و امنیتی و تروریستی بود دخیل بودند؟
چرا یهودیان مستقر و کارکنان صهیونیست این برجهای دو قلو قبل از ویرانی و حمله تروریستی به آنها، از محل خارج شده بودند؟
آیا براستی این حجم بی نظیر و حیرت آور از عملیات امنیتی و تروریستی کار القاعده و بن لادن و ایادی اش بود؟
با کدام قدرت تکنیکی و طراحی عملیاتی پیچیده و متناسب با حجم اقدام تروریستی 11 سپتامبر؟
و ...هزار و یک سوال دیگر که جای طرح آن در این نوشتار نیست و نه هدف نگارنده از اشاره به این واقعه در سالروز وقوعش.
این سوالها قطعا روزی به پاسخ روشن و قانع کنده اش خواهد رسید، اما آنچه در این مجال لازم به اشاره و تذکر است اینکه؛
11 سپتامبر و جنبش وال استریت با وجود تمام تفاوتهایشان در ماهیت و قالب و ظاهر، اما در متن و فحوا و نتیجه دارای اشتراکاتی هستند و از جمله مهم ترین و حساس ترین و حیاتی ترینشان اینکه پایه های قدرت فکری و حکومتی و سلطه و سیطره لیبرالیسم غربی بر فرهنگ و اقتصاد جهان، در حال فروپاشی و تزلزل به وجود آمده در قطب های اندیشگی و اقتصادی و فرهنگی آنها در همه جای عالم و البته در خود آمریکا و غرب، کاملا جدی است.
اگر در 11 سپتامبر پایه های برج های دو قلو به مثابه نمادهای غول اقتصادی غرب و ام القرائش یعنی آمریکا فرو ریخت، در جنبش وال استریت هم هیمنه و ابهت امپریالیزم جهانی چه در بعد فکری و چه در ساحت اقتصادی و چه در حوزه فرهنگی اش از پای درآمد و ویران شد.
و این موقعیت، گویا و جویای یک نظم نوین جهانی نه بر پایه استکبار چند ابر قدرت، بلکه بر مبنای عزم عمومی و اراده هویتی ملتهای جهان است و نشان از تدارک مقدمات یک انقلاب جهانی برای مدیریتی دیگر بر عالم از جنس صلح و عدالت دارد و این دقیقا همان چیزی است که انسان امروز تشنه و آرزومند آن بوده و چه جنبش وال استریت و چه بیداری اسلامی، هر دو از نشانه های روشن و نویدبخش حرکت اراده جهانی ملتها به سوی جهانی عدالت محور و استکبارستیز است.
و این اتفاقی است بس عظیم و خطیر و امیدبخش!
نظر شما