25 بهمن مصادف است با سالروز صدور حکم تاریخی ارتداد سلمان رشدی از سوی امام راحل(ره) به همین مناسبت سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه گفتوگویی با حجتالاسلام حمید روشنبین بروجردی انجام داده است که تقدیم میشود.
*در ابتدا توضیح دهید که آیا ارتداد به معنای صرف تغییر عقیده است؟
ارتداد در لغت به معنی برگشتن است و دارای دو بخش است ارتداد شخصی و ارتداد اجتماعی - سیاسی ، ارتداد شخصی عبارت است از تبدیل نوع ایمان یا از دست دادن ایمان ، یعنی دین شخص تغییر کند یا دین قبل را از دست دهد و در شک و حیرت بماند ؛ اما ارتداد اجتماعی- سیاسی آن است که تغییر عقیده یا از دست دادن عقیده در جامعه از نظر ابعاد سیاسی و اجتماعی ایجاد موج کند و مبحث اعدام به این بخش تعلق می گیرد لذا ارتداد صرف تغییر عقیده نیست .
*چگونه می شود کسی مرتد شود و فرآیند عقلانی آن چگونه است ؟
در تبیین عقلانی ارتداد باید ابتدا بین «علم عرفی»، «یقین» و «ایمان» فرق قائل شویم ما وقتی که به یک واقعیتی از دید خود می رسیم سه حالت دارد گاهی علم عرفی نسبت به یک واقعیتی داریم، علم عرفی یا اطمینان ممکن است به یقین صد در صد نرسد اما بعد که قوی تر شد می شود یقین صد در صد که هیچ احتمال خطا ندارد آنگاه این یقین صد در صد هم با ایمان فرق دارد ممکن است علم صد در صد داشته باشیم اما ایمان نداشته باشیم مثل مسئله ترس از مردن با در نظر گرفتن این مقدمه برای اینکه روشن شود فرآیند ارتداد چگونه برای شخصی رخ می دهد نیازمند مقدمات دیگری نیز هستیم، چگونه می شود که کسی مرتد شود؟
با در نظر گرفتن این مقدمات باید دانست که اجبار بر ایمان محال است : اجبار بر ایمان مانند اجبار بر عشق عقلا محال است، مثل اجبار گالیله از سوی کلیسا برای پذیرفتن مرکزیت زمین در عالم، امکان ندارد ایمان قلبی گالیله تغییر کند چرا که او ایمان داشت زمین می گردد و مرکز عالم نیست لذا هیچ کسی را بر ایمان نمی توان اجبار کرد و آیه« لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ، بقره 256 » هم به یک قضیه تکوینی اشاره می کند با توجه به این سه مقدمه، تبیین عقلی اتفاق افتادن ارتداد این است که در اثر وساوس و شبهات خارجی یا در اثر حدوث صور ذهنی ، نفس، عملیات فکری جدیدی را شروع می کند .که سبب می شود از نظر ایمان رو به عقب برود و ایمان او متزلزل شود بعد از آن یقین از بین می رود و بعد از آن علم عرفی را نیز شاید از دست بدهد ؛ لذا به مجرد شک، ایمان از بین نمی رود و خود این هم دو نوع است گاهی ایمان با شک باقی می ماند و گاهی از بین می رود لذا در هنگام ایجاد شک حرکت قهقهرایی شروع می شود ؛ ما معتقدیم ارتدادی که برای مرتدی پیش می آید ناشی از خطای در صورت یا ماده فکری است و بعد از آن به مرحله ظهور و بروز و مقام عمل می رسد و از صرف عقیده خارج می گردد و یکی از عناوینی که بعدا می گوییم بر او منطبق می شود و این عناوین اقتضا دارد که این شخص اعدام شود .
*آیا ارتداد صحیح هم داریم؟
بله ؛ ارتداد که رخ می دهد دو حالت دارد الف )ارتداد صحیح ب) ارتداد غلط ؛ مثلا به نظر ما اگر کسی از یهودیت یا مسیحیت به اسلام بگراید ارتداد از دین قبلی اش کرده و ارتداد او صحیح است اما اگر از اسلام به دین دیگری برود به نظر ما غلط است. در این غلط ؛ خطایی در ماده و صورت فکر و استدلال رخ می دهد البته این خطا اشکالی هم ندارد و موضوع هیچ حکم فقهی هم نیست و حق مسلم هر انسانی است منتهی وقتی به مرحله ظهور و بروز می رسد در یک صوری که مفسده بر او مترتب می شود مقتضی حکم اعدام است.
آیا ارتداد با آزادی اندیشه مخالف نیست ؟
با توجه به اینکه اولا ارتداد را دو قسم کردیم یعنی ارتداد فردی و ارتداد اجتماعی ؛ ارتددی که محل بحث است صرف تغییر عقیده نیست ، در زمان پیامبر (ص) چهار نفر اعدام شدند که عناوین دیگری بر ایشان منطبق بود ، اعدام شدن ایشان به صرف تغییر عقیده نبوده است بلکه عناوین دیگری در آن زمان بر ایشان منطبق بود که موجب حکم اعدام شد .
عناوینی که موجب حکم اعدام می شود عبارتند از 1) محارب و مفسد فی الارض : یعنی تغییر عقیده همراه با محاربه 2) تخریب عقاید و شبهه پراکنی 3 ) توطئه علیه مسلمانان که مساوی با توطئه سیاسی است، یعنی عملا شخص وارد توطئه عملی شود 4) تجاوز به حقوق دیگران 5) هتک مقدسات جامعه اسلامی 6) جهد و عناد و لجاج7) تجاهر و تظاهر به ارتداد و فسق 8) آلوده ساختن فضای جامعه .ما معتقدیم هیچ کسی را به صرف تغییر عقیده مجازات نکرده اند و نخواهند کرد بلکه حتما یک عنوان دیگری ملازم آن بوده است که آن عنوان دیگر موجب حکم اعدام می گردد، بعد از زمان پیامبر (ص) ارتدادهایی انجام شده که برخی از مرتدین به مدینه حمله کردند و 50 هزار نفر کشته شدند ، در زمان شاه هم مرتدان مارکسیست در دوران شاه ترور های مختلفی انجام می دادند لذا وقتی آنها را می گرفتند اعدام می شدند.
نکته سوم که در پاسخ به شبهه تعارض آزادی اندیشه و ارتداد باید مورد توجه قرار داد و آن فرق شاک و طالب حقیقت با مرتد است : شاک و طالب حقیقت شکّش معبر و گذرگاه است و باید برای او امکانات تحقیق آماده کرد : چهار نفر از فقهای شیعه قائل هستند اگر شخصی - حتی مرتد فطری - در اثر شک و شبهه ذهنی مرتد شده است و انکار و عناد ندارد باید رفع شک و شبهه شود. مقدس اردبیلی در مجمع الفائدة و البرهان، علامه حلی در برخی کتاب هایش، شیخ طوسی و صاحب جواهر این بزرگوران شرط عناد و انکار را بر اثبات حکم ارتداد اضافه کرده اند و گفته اند اگر کسی مرتد شد و انکار و عناد داشت اعدام می گردد و اگر شبهه علمی بود باید رفع شبهه شود.
نکته چهارم :در جوامع غربی که فریاد آزادی اندیشه می دهند، آزادی اندیشه تا زمانی است که با حقوق دیگران منافات نداشته باشد و اگر با حقوق دیگران معارض باشد آزادی شخص محدود می گردد لذا خود جوامع غربی که به این حکم اسلام حمله کرده اند خودشان مبتلا به آن هستند .
نکته پنجم : حکم اعدام برای کسی است که قبلا با آزادی و اختیار کامل اسلام را با تمامی احکامش پذیرفته است از جمله کیفر و مجازات مرتد را پذیرفته است، مثلا کسی مسلمان شد و می دانست اگر کسی مسلمان شود و شراب بخورد 70 ضربه شلاق دارد و شراب هم خورد اگر ما مجموعه ای را با لوازم و آثار آن می پذیریم باید به لوازم و آثار آن پای بند باشیم اگر لوازم و آثار بر ما اجرا شد نباید گفت این با آزادی اندیشه منافات دارد چرا که اول با آزادی پذیرفته است.
اینکه می گویید « لا إِكْراهَ فِي الدِّين؛ بقره 256» چه تناسبی با اعدام مرتد دارد ؟
علامه طباطبایی در المیزان ج 2 ص 360 می فرماید : منظور از " لا إِكْراهَ فِي الدِّين" این است که هیچ عقیده ای چه دینی و چه غیر دینی قابل تحمیل نیست، حکم شرعی هم عدم اکراه مردم بر دین است یعنی نه تکوینا می شود دین و عقیده را به اجبار در شخص ایجاد کرد و نه شرعا هم اکراه جائز است اما بعد از پذیرش اختیاری دین، احکام آن بالتبع بر کسی که با اختیار پذیرفته است لازم می شود در علم اصول قاعده ای داریم که عبارت از " الاختیار بالاضطرار لا ینافی الاختیار " یا " الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار " در بحث اجتماع امر و نهی و تزاحم در کفایه و کتب دیگر این قاعده مطرح شده است . اگر کسی خود را با اختیار از بلندی انداخت با اختیار خود در این اضطرار قرار گرفته است و نمی تواند بگوید من با اختیار پذیرفته ام اما حال که خود را از بلندی به پایین انداخته ام در اختیار من نبوده است ، همچنین است حال کسی که بعد از بلوغ با اختیاراسلام را پذیرفته است و شهادتین را گفته است حال اگر او مرتد شود و محکوم به اعدام گردد در واقع مقدمات این اضطرار در اختیار او بوده است.
ممکن است کسی علم به همه لوازم نداشته باشد؟
غالبا احکامی که در دنیا به عنوان احکام خشن معرفی شده است مثل قصاص ، قطع دست دزد و اعدام، به نوعی برجسته سازی می گردد و نوع کسانی که سراغ اسلام می آیند این احکام را می دانند چون احکامی است که در دنیا برجسته شده است و شاید در دویست سال اخیر در حمله به اسلام عزیز این امور را برجسته کرده اند و کسی که می خواهد مسلمان شود طبیعتا علم به این لوازم دارد لذا کسانی که مسلمان شده اند با فکر و تحقیق و مراجعه به رساله مراجع مسلمان شده اند و علم به لوازم آن داشته اند .
تقدم حق اجتماعی بر فردی
در ادامه شبهه آزادی اندیشه و ارتداد نکته دیگری که باید محل توجه قرار بگیرد این است که در ارتداد اعدامی فرآیند اجتماعی بر فرآیند فردی غلبه دارد و ما هم حق اجتماع را بر حق فرد مقدم می دانیم لذا اگر فردی فکرش عوض شد و در اثر این تغییر فکر، جامعه را آلوده کرد حقوق دیگران و آزادی دیگران اقتضا تنبیه او را دارد و این حکم در اسلام گنجانده شده است تا در آینده این اتفاق نیفتد و اگر کسی در آینده تغییر اندیشه پیدا کرد نیاید با این تغییر عقیده در سطح جامعه سم پاشی نماید و آثار منفی را در جامعه بروز دهد .
برای رفع تعارض بین فقه و کلام که در کلام می گوییم باید تحقیق کرد و در فقه می گوییم مرتد فطری (مرتدی که حداقل یکی از والدین او مسلمان باشد) اعدام می شود، باید این حکم فقهی را مترتب بر مواردی کنیم که مفاسد اجتماعی بر آن مترتب شده است .
مهمترین شرایط احراز ارتداد چیست؟
برای احراز ارتداد چهار راه داریم:
ا) اقرار :
برخی فقها یک بار اقرار نزد قاضی را کافی می داند اما امام در تحریر می فرماید احوط دوبار اقرار است.
2) شهادت دو مرد نزد قاضی بر ارتداد شخصی
3)شیاع :
شهرت به حدی که برای قاضی اطمینان یا علم یقینی بیاورد
4) علم قاضی مستند به دلیل مقبول نه قطع قطاع :
ممکن است قاضی با مرتد همسایه است در اثر این همسایگی علم مستند به دلیل پذیرفتهشدهای یافته است. یعنی قاضی می بیند کسی تغییر عقیده داده است و در حال توطئه نیز می باشد یا قتل مرتکب شده است یا عنوان مفسد بر او منطبق است .
آیا اعلام ارتداد وظیفه حاکم است یا فقهاء؟
طبق قاعده اولی هر فقیه عادلی که ارتداد شخصی بر او محرز شود می تواند ارتداد او را اعلام کند اما در سیستم ولایت فقیه خود حاکم که در راس است یا قاضی منسوب از طرف او می تواند اعلام عمومی ارتداد شخصی را نماید یا بعد از احراز توسط قاضی می توان حکم را اعلام کرد.
چه آثاری بر حکم تاریخی امام نسبت به سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی او مترتب می باشد؟
در 25 بهمن سال 67 کتابی در 547 صفحه به نام آیات شیطانی نوشته می شود و حدود 13 سال پیش کتابی خواندم به نام خاطرات سلمان رشدی که گفته بود دنیا برای من مانند زندان شده است و هر لحظه فکر می کنم شخصی به من حمله می کند او یک مسلمان هندی الاصل است و کتابی می نویسد که به اعتقادات میلیونها انسان توهین می کند و پس از آن امام حکم تاریخی خود را نسبت به او صادر می کند و او را مرتد می خواند - مراجعه شود به صحيفه امام، ج21، ص: 263- از زمان حکم امام تا کنون 24 سال است که سلمان رشدی در انتظار حکم اعدام است می خواهیم بدانیم این حکم تاریخی امام چه آثاری داشته است.
آثار حکم ارتداد سلمان رشدی
1) بیداری جهان در این جریان :
معرفی این موضوع به صورت خاص ؛ امام با این حکم جهانیان را نسبت به فرآیند و ماهیت این ماجرا آگاه کرد و اگر امام این مطلب را نمی فرمود خیلی ها با ماهیت این ماجرا آشنا نمی شدند
2) نشان دادن قدرت اسلام :
حکم امام موجی را ایجاد کرد بعد از گذشتن 24 سال است هنوز سلمان رشدی منتظر اجرای حکم اعدام است و این فتوا قدرت اسلام را نشان می دهد.
3) درس عبرت برای دیگران
4) صدور انقلاب :
این حکم امام در آن ایام به یک معنا صدور انقلاب بود و انقلابی که داخل ایران بود به خارج مرزها رفت
5) ضربه سهمگین بر پیکر جهان کفر و فرو ریختن قدرت پوشالی استکبار :
اگر این حکم ضربه محکمی بر پیکره استکبار جهانی نبود اینگونه برای مانع شدن این حکم به آب و آتش نمی زدند
6)نمایش قدرت رهبری :
سالها بود برای عده ای رهبری نمونه عینی نداشت و این حکم امام نشان دهنده قدرت رهبری و علما در اسلام بود و نشان داد رهبر چه کارها می تواند بکند
7) رسوا کردن برخی سران کشورهای اسلامی که با سران کفر سازش کردند، با صدور حکم تاریخی امام بزرگانی از اهل سنت از امام تجلیل کردند و عده ای با کفر سازش کردند و رسوا شدند
8) ایجاد وحدت در جهان اسلام:
خود این حکم وحدتی بین جهان اسلام ایجاد کرد و همه حول محور امام جمع شدند
9) ممتاز شدن جایگاه شیعه در دنیا
10)ورود عملی عده ای برای تنبیه مرتبطین این قضیه و در این ماجرا عده ای به شهادت رسیدند و عده ای هم به درک واصل شدند چرا که امام فرموده بودند: انتشاراتی که با اطلاع از مضمون این کتاب آن را چاپ کرده اند نیز مرتدند و عده زیادی از ایشان کشته شدند .
*فلسفه و دلایل مجازات مرتد چیست؟
مجازات مرتد و اعدام مرتد سه فائده مهم دارد 1) هر چه مسئله مجازات سخت تر باشد مسئله ورود به دین سنجیده تر و دقیق ترمی گردد یعنی اگر بگوییم اگر شما، بعد از تحقیق مسلمان شدی و بعد از آن از اسلام برگردی و مسیحی شوی اعدام دارد ، محقق با احتیاط وارد میشود و این خود دلیل بر حقانیت اسلام است که اگر کسی با آیات و روایات و مبانی اسلام آشنا شود اسلام و مبانی آن آنقدر قوی است که حتی با وجود این حکم نیز مسلمان می شود.
2) ایجاد سلامت فکری و امنیت اجتماعی و منع از اختلال فکری و سم پاشی در جامعه توسط مسلمانان مرتد
3) در آیه 72 آل عمران دارد : «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ، » و جماعتى از اهل كتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد، ايمان بياوريد، و در پايان [روز] انكار كنيد؛ شايد آنان [از اسلام] برگردند.» مثل اینکه عده ای برای اینکه سخنرانی را تخریب کنند به مجلس او بروند و همه با هم از مجلس او خارج شوند؛ در بحث ورود به دین و خروج از آن اگر حکم اعدام برای مسلمانان نباشد جامعه دچار هرج و مرج می شود.
ممکن است گفته شود این مربوط به کسانی است که مرتد فطری اند اما نسبت به مرتد ملی نباید اینگونه باشد ؟
در مرتد ملی هم صورتی اعدام دارد که بعد از استتابه توبه نکند .
آیا بین ارتداد و حکم و مجازاتش تناسب هست ؟
از آنجایی که اهمیت امنیت اجتماعی و سلامت جامعه بسیار مهم است لذا اگر چیزی به این امنیت آسیب برساند باید قاطعانه جلوی آن ایستاد از نظر عقلی سلامت جامعه مهم است چرا که حیات انسانها به فکر و عقیده ایشان است چگونه است که اگر شخصی کسی را بکشد او را می کشیم حال اگر شخصی فکر و عقیده دیگران را از بین ببرد در حقیقت او را کشته است لذا حکم اعدام برای مرتد عقلا حکم مناسبی است .
آیه 60 و 61 احزاب اهمیت سلامت اجتماعی را نشان می دهد « لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً (60) مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً (61)» اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعهافكنان در مدينه، [از كارشان] باز نايستند، تو را سخت بر آنان می شورانیم تا جز [مدّتى] اندك در همسايگى تو نپايند.از رحمت خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد.
همچنین آیه 192 سوره بقره فتنه را اشد از قتل می خواند، فتنه و ایجاد گمراهی، مفاسد بیشتری از کشتن فردی دارد اما ایجاد تشویش اذهان و آن هم راجع به دین که معیار سعادت است نباید صورت بگیرد .
توبه مرتد چه آثاری دنیوی و اخروی برای او دارد؟
از دید اسلام حتما اگر کسی توبه واقعی کند خداوند می پذیرد، حتی بدون توبه هم خدا ممکن است عقاب اخروی را از او دور کند و تنها یک گناه است که خدا نمی بخشد « إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظيماً ، نساء 48 » فقط شرک است که بدون توبه بخشیده نمی شود و از شرک هم اگر توبه شود پذیرفته می شود بنابراین نسبت به آثار اخروی و رفع عذاب اگر مرتد توبه کند باطنا توبه او پذیرفته است اما ظاهرا هم 4 اثر مهم در زندگی دنیوی دارد یعنی مرتد فطری که فساد در جامعه کرده است و به گونه ای فرار کرد و نجات یافت و توبه کرد 1) بدن او پاک است 2)عبادتش صحیح و مقبول 3) اگر اموال جدیدی بدست آورد مالک است حال به سبب معاملات یا ارث به او برسد 4) عقد جدید برای همسر می تواند از مسلمانان دختر بگیرد لذا باز نور امید و جنبه های ارزشی بعد از ارتداد هم هست و تورات هیچ اشاره ای به توبه نکرده است. .
گفتگو تنظیم : حمید کرمی