خبرگزاری حوزه/ امروز، یادی میکنیم از سه فرزانه بزرگوار که هر یک ستاره ای در آسمان علم، ادب و نشانه ای برای رهپویان حکمت و کمال بودند.
آنانکه در راه اعتلای علم دین و هرچه بارورترنمودن کلمه حق، تلاش کردند و در عرصه فعالیتهای علمی و عملی خویش، سالکی عاشق شدند، برای رسیدن به قرب حق.
علامه سید ناصر حسین موسوی هندی فقیه اصولی و محدث برجسته شیعی، آیت الله محمد غروی کاشانی فقیه جلیل و عالم مجاهد و ابن سراج ادیب و شاعر بغدادی.
آیتالله محمد غروی کاشانی
آيت الله العظمي محمّد غروي كاشاني از علماي بزرگ معاصر بودند كه در تهران سكونت داشت؛ در سال 1314 هـ . ق برابر با 1275 هـ . ش در خاندان علم و اصحاب فقاهت ديده به دنیا بازنمود. پدرش حاج ملاّ محمّدحسين نطنزي حاكم شرع كاشان بود.
ایشان تحصيلات مقدّماتي را در كاشان آغاز كرد و صرف و نحو را از آخوند ملاّ محمّدحسن نحوي آموخت و جهت ارتقای تحصیلات و تکمیل آموخته های علمیش در حوزه دین و آیین به حضور ملاّ حبيبالله شريف رسید.
سپس براي طيّ مدارج بالاتر، رهسپار اصفهان شد و به محضر برجستگانی نظیر آخوند ملاّ محمّد كاشاني، آقا سيّد مهدي دُرچهاي و ميرزا احمد رسید و فلسفه، حكمت، رياضي، فقه و اصول را فراگرفته و عزم وطن نمود.
ایشان در سال 1341 هـ . ق برابر با 1301 هـ .ش عازم نجف اشرف شد و چهارده سال در آن مهد علم، ایمان و ولایت زیست و در این مدت، از توفیق کسب فیض از محضر بزرگانی چون ميرزا محمّدحسين نائيني، سيّد ابولحسن موسوي اصفهاني، شيخ ضياء الدّين عراقي و شيخ اسد الله زنجاني سود جست و به درجه رفیع اجتهاد رسید.
آيت الله غروي يكي در اواخر اقامت خود در نجف، دچار بيماري ريوي شدند و با شدت گرفتن بیماری مجبور به برشگتن به ایران شد، بنابراین در خرداد 1314، از نجف راهی كاشان شد.
پس از چند سالی به مشهد مقدّس رفت و مدّت دو سال آنجا بود، اما دوباره به كاشان مراجعت كرد و به فعالیتهای تبلیغی، یاری محرومان، تعليم و تدريس پرداخته و اما در کاشان نیز نماندند و در سال 1329 هـ .ش به تهران میرود.
آيت الله غروي خانهاي محقّر در جنوب تهران داشت كه اين منزل پايگاهي سياسي، ديني، علمي و ادبي براي روحانيان، استادان، دانشجويان، شاعران و بازاريان و ديگر طبقات جامعه محسوب ميشد.
ایشان گذشته از آن كه در فقه، اصول، كلام و ديگر علوم شرعي، كم نظير بود، حكمت، رياضي، ادبيّات تازي و فارسي را نيكو ميدانست و به راز و رمز آن وقوفي كامل داشت. خطّش زيبا و در نگارش قلمش شيوا بود و در ترسّل به شيوة قائم مقام مينوشت. محفوظاتش بسيار بود، به گونهاي كه سورهها و آيات بسياري از قرآن مجيد و خطبههاي نهج البلاغه را در لوح خاطر داشت و اشعار فراواني از شعراي عرب و عجم از متقدّم تا متأخّر ميدانست و به تناسب در سخنراني و كلام از آنها بهره ميجست، سخنش شيرين، محفلش نیز گرم بود. در عين فقاهت، ذوقي عارفانه و طبعي شاعرانه داشت و در خور مقال گاهي بيتي ميسرود و مثنوي مولانا را حفظ و به دقايق عرفاني آن آگاه بود و با شعر سعدي و حافظ هم انسي تمام داشت.
آيت الله غروي مردي وارسته، عالمي پرهيزگار و فروتن بود، زندگي سادهاي داشت و امرار معاشش از راه اندك اجارهاي بود كه از بازماندة املاك پدريش در كاشان حاصل ميشد. وي با وجودي كه وجوه شرعي بسياري در اختيار داشت، ديناري از آن به مصرف شخصي خود نميرسانيد و در پرداخت اين وجوه شرعي هم دقّت بسياري داشت كه گيرنده در خور استحقاق باشد، چنانچه تشخيص ميداد كه گيرنده استحقاقي ندارد، در حدّ امكان از وجهي كه از آن خود بود به وي ميداد و يا از ديگران براي او ياري ميخواست. او به قلم و درم مشكلگشاي خلق بود و در اين راه تا توان داشت از پاي نمينشست.
ابن سراج
این شاعر و ادیب برجسته مسلمان در سال 508 هجری قمری دار فانی را وداع گفت.
او از شخصیتهای برجسته جهان سلام، در حوزه کاری خویش است و تسلط او بر لغت، ادب، شعر و احاطهاش به دقايق صرف و نحو، باعث شد كه بسياری از نحويان معروف، از جمله ابن ابرش و ابن باذش، برای کسب فیض علمی به حضورش برسند و از خردش بهره گیرند.
تا آنجا که شخصی همچون سيوطى، تعداد این شاگردان و حساب اين نحويان را تا 50 نفر ذکر نموده است.
آیتالله سید ناصر حسین موسوی هندی
اما شخص سوم آیت الله سيد ناصر حسين موسوی هندی، فقیه اصولی و محدث بزرگ شیعی است.
ایشان بعد از فراگیری قرآن مجيد و مطالعه و آموختن متون مقدماتي، براي ادامه تحصيل نزد استاد لطف حسين صاحب رفت. پس از مدتي، پدر بزرگوارش، ميرحامد حسين، به او درس آموخت. سپس، سيد ناصر حسين در حلقه درس استاد ميرمحمد عباس شوشتري (1224ـ 1306 هـ. ق) شركت كرد و از محضر پرفيض او و پدرش بهرههاي فراوان در فقه، اصول، حديث و كلام برگرفت. وي در آن زمان، در تحصيل دانش بسيار كوشيد؛ بهطوري كه از خواب و خوراك به اندكي بسنده كرد و از ساعات و دقايق عمرش به خوبي بهره برد. او نوجواني بيش نبود، كه نامش در رديف فضلاي لكهنو، طنين افكن شد؛ به گونهاي كه وقتي همدرس وي، ميرمحمد مهدي لكهنوي (1282 - 1330 هـ.ق)، تكمله نجوم السماء را نگاشت، كتاب را به او داد، علامه سيد ناصر حسين نيز آن را از آغاز تا پايان بازبيني كرد، و اغلاطش را يادآور شد.
سيد ناصر حسين موسوی، بسيار مورد علاقه استادش، ميرمحمد عباس، بود؛ بهطوري كه ایشان از كودكي و آغاز تحصيل وي، نسبت به وی عنايت فراوان داشت و در نامهاي كه در 12 سالگي ناصرحسين برايش نگاشت، مينويسد:
«اي نور چشم من! اي عين الكمال ! خدا تو را حفظ كناد و از چشمه كمالات، سيرابت گرداند. تو در مسير طلب دين به علما و مجتهدان، و در زندگي دنيوي و ناراحتيهاي دنيا به زير دستانت از فقيران و مساكين بنگر، پس به اين نوع نگريستن، دشواريها كاهش و شوق و علاقهات افزايش مييابد. و به اين نگاه، بر گرسنگي صبر ميكني و بر روزي اندك، شكر ميكني»
ناصر حسين با استعداد خارقالعاده، و تلاش مستمر و نبوغ الهی خود توانست در 16 سالگي به دريافت اجازه اجتهاد نايل آيد.
در سال 1300 هـ. ق، وي نخستين رسالهاش را درباره «وجوب سوره در ركعت اول و دوم» نگاشت و ميرمحمد عباس و ميرحامد حسين، براساس آن، به ایشان اجازه اجتهاد دادند.
این عالم مسلمان همچنین موفق شد که علاوه بر پدر بزرگوارش، از استادانی چون ميرمحمد عباس شوشتري؛ حاج ميرزا حسين نوري صاحب مستدرك و سيد مرتضي كشميري اجازه روايت حديث دریافت دارد.
و نیز خود این عالم ربانی به برجستهگانی نظیر حضرات آيات: شيخ آقا بزرگ تهراني، سيد محمد صادق بحرالعلوم و سيد شهابالدين نجفي مرعشي، اجازه روايت داد.
مولانا سيد ناصر حسين، تمام علوم رايج زمان خود را بهصورت جدی و جامع آموخت و در این عرصه های متنوع و متکثر، شهره گشت.
تا حدی که خیل عظیمی از دانشپژوهان از محضر درسی اش سود جستند و از ملازمانش گشتند. ایشان از 16 سالگي به تدريس پرداخت، و در آغاز حدود 15 درس را تدريس ميكرد. در اين جلسات همه طالبان علم از شيعه و سني حضور می یافتند و بهره می بردند.
از شمار شاگردان ایشان می توان به اكثر علماي لكهنو اشاره کرد که از شاگردان سيد ناصر حسين بودند.
عالم برجسته سيد ناصر حسين موسوی هندی كه در محفل علمی و گستره فکری والد بزرگوارش، ميرحامد حسين، تربیت یافته بود و با مباني علمي و فقهي پدرش آشنا بودـ پاسخ به استفتائات و نامههای ایشان را متکفل شد.
ميرحامد حسين، كار عبقات الانوار را هم به ایشان واگذار کرد.
سيد ناصر هم با نگارش 200 صفحه از عبقات استعداد و برجستگی علمی و عظمت قلمی خود را به رخ کشید و مطالب كتاب سبائك الذهبان را تقدیم پدر کرد، تا اینکه پدرش به او لقب «صدرالمحققين» داد.
آری؛ علامه سید ناصر حسین موسوی هندی، فقیه اصولی و محدث برجسته شیعی، آیت الله محمد غروی کاشانی فقیه جلیل و عالم مجاهد و ابن سراج ادیب و شاعر بغدادی، هر یک ستاره ای در آسمان علم و ادب و نشانه ای برای رهپویان حکمت و کمال بودند.
آنانکه در راه اعتلای علم دین و هرچه بارورترنمودن کلمه حق تلاش کردند و در عرصه فعالیتهای علمی و عملی خویش، سالکی عاشق شدند برای رسیدن به قرب حق.
و از خداوند متعال برای این سه نور علم و رهرو مجاهد راه فکر و اندیشه طلب میکنیم تا روح پرفتوح این عزیزان را قرین رحمت واسعه خویش نماید.