جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024

مهندسی ژنتیک بحث جدیدی است و نسبت به شاخه‌های دیگر فناوری زیستی و ژنتیکی، ناشناخته‌تر است. در رسانه‌ها زیاد راجع به سلول‌های بنیادی و شبیه‌سازی می‌شنویم...

کتاب «اخلاق ژنتیک» که در آن به یکی از موضوعات مهم و حساس معاصر در علم پزشکی از منظر اخلاق دینی پرداخته شده است و تبعات و نتایج مختلف شیوة رو به گسترشِ دستکاری در ژنوم انسانی از منظرهای مختلف اخلاقی و مبانی اندیشه دینی مورد تحلیل و تبیین قرارگرفته است.

خبرنگار سرویس علمی – فرهنگی خبرگزاری حوزه در گفت‌وگو  با حجت‌الاسلام ایمانی خوشخو، نویسنده کتاب«اخلاق ژنتیک از دیدگاه قرآن و اهل‌بیت(ع)» که اثر او در چهاردهمین همایش کتاب سال حوزه شایسته تقدیر شناخته شده است، ابعاد اخلاق ژنتیک و انگیزه او از تالیف این کتاب را جویا شده است.

* به عنوان نخستین سؤال اخلاق ژنتیک را در یک جمله تعریف کنید؟

اخلاق ژنتیک شاخه‌ای از اخلاق کاربردی است که به اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن دستکاری‌های ژنوم انسانی می‌پردازد.

* لطفا سیری از این بحث در فقه شیعه را بیان نمایید.

مهندسی ژنتیک بحث جدیدی است و نسبت به شاخه‌های دیگر فناوری زیستی و ژنتیکی، ناشناخته‌تر است. در رسانه‌ها زیاد راجع به سلول‌های بنیادی و شبیه‌سازی می‌شنویم. بعضاً فکر می‌شود مهندس ژنتیک همان سلول های بنیادی است در حالی که آنها از مهندسی ژنتیک در این حوزه هم استفاده می‌کنند.

اخلاق ژنتیک مشخصاً به این می‌پردازد چه پیامدهایی ممکن است با دستکاری در ژنوم انسانی بعداً ایجاد شود. البته خیلی از این‌ها در حد ایده است و اجرایی نشده. محققان حوزه اخلاق کاربردی به فکر افتاده‌اند این موارد را بررسی کنند تا بعدها با عوارض ناخواسته آن مواجه نشویم بحث را باید تفکیک کرد. بحث فقهی از سویی و اخلاق هم از سوی دیگر.

البته این هم بحثی است که آیا می‌شود اخلاق را از فقه جدا کرد یا نه؟ به نظر می‌رسد بشود. ما کار را از لحاظ اخلاق با اتکا به آموزه‌های خودمان بررسی می کنیم، موضوع را منقح کرده و تحویل فقیه می دهیم. این مساله و کار پژوهشی اش کاملا جدید و ناب است.

* چگونه شما به مباحث ژنتیک در این عرصه پرداخته‌اند.

ابتدا به بخش آخر کتاب می پردازم که در باب مهندسی ژنتیک است شاخه جدیدی در علم بوده و هست و 40-50 سال بیشتر سابقه ندارد. ابتدای کار هم به عنوان شیوه درمانی نگاه می‌شد. الان مشخص شده صفات فیزیکی، جسمانی و حتی روانی و شخصیتی ما منتسب به ژن‌هاست. یک ژن یا مجموعه ای از ژن‌ها صفات فیزیکی یا بدنی ما را مشخص می‌کند، مثل رنگ مو، رنگ چشم، میزان قد، میزان هوش و... .

 این مساله کشف شده بود که خیلی از بیماری‌های بدن ناشی از کاستی‌های یک ژن از مجموعه ژن‌هاست. این ایده مطرح شد که اصلاح یا جایگزینی ژن‌ها ریشه یک بیماری را بر‌می‌کند. بیماری‌هایی که عمدتاً لاعلاج بود مثل انواع سرطان. با این روش نه تنها در یک نسل چه بسا در نسل‌های دیگر بیماری برطرف می‌شد.

 مثلا عارضه قلبی در بعضی مواقع به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. پژوهشگران این حوزه گفتند، اصلاح ژن معیوب چه بسا از ادامه یک بیماری در نسل‌های بعد جلوگیری کند. اولین ایده اصلاح ژن، به عنوان شیوه درمان بود. هرچند در ادامه به مسیری افتاد که در جهت تکامل بود.

اینکه در بدن انسان چه بسا ویژگی‌هایی داریم که بیماری نیست ولی کامل‌تر از آن هم متصور است، مثلا کسی که هوش کمتر دارد معیوب نیست ولی آیا می‌شود هوش بیشتر هم داشت؟ آیا می‌شود صفات ظاهری را جوری تغییر داد که نسل‌های بعد زیباتر و کامل‌تر شوند؟

کم کم این ایده در مسیر اصلاح نژاد افتاد، یعنی انسان‌ها را جوری طراحی کنیم که بهترین باشند. به قول خودشان با نسلی از انسان‌های زیبای باهوش روبرو شویم.

«جان اریس» سرویراستار مجموعه ای از داده های پژوهشی است که به عنوان اولین مجموعه در این حوزه، خوب طراحی شد و مقالات متعددی جمع و عرضه شد. در مقدمه کتاب نوشته شده است که تا حالا می‌توانستیم در کمیت نوع بشری دخالت کنم، اما حالا این توان را داریم تا در کیفیت‌شان هم دست ببریم.

این ایده‌ها اولین جرقه دغدغه اخلاق در این علم را بوجود آورد. اینکه آیا این کارها درست است یا نه؟ بخشی از این دغدغه‌ها دغدغه اجتماعی بود. من در بخش سوم کتاب بین ماهیت و هویت و شخصیت انسان تفکیک کردم و گفتم، دستکاری ژنتیک روی هر کدام چه دغدغه ای می‌تواند به وجود بیاورد.

برخی از این دغدغه‌ها در حوزه اجتماع است. مثلا می‌گویند این ساختار ژنی انسان کتاب بیولوژیک انسان است و تمام مشخصات، گذشته و آینده انسان در آن ثبت است. اگر ژنوم مشخص شود، صفات ژنتیکی و کتاب بیولوژیک فرد مشخص می‌شود. ممکن است بسیاری از نهادهای اجتماعی مثل بیمه از این سوءاستفاده کنند، مثلا به متقاضی کار بگویند برو مشخصات کتاب ژنتیکت را بیاور. مثلا در هر سالی که فردی مبتلا به نوعی بیماری می‌شود این شخص را بیمه نمی‌کنند.

در واقع برخی معتقدند، چنین روندی یک نوع بی‌عدالتی اجتماعی را رقم می‌زند. عدم مساوات را گسترش می‌دهد. این شاید عام‌ترین دغدغه است. اما دغدغه‌های دیگر راجع به خود شخص است. هرچند الان ژن‌های زیادی که منشاء بیماری‌هاست شناخته شده ولی سبب برخی از این بیماری‌ها چند ژن است. چه بسا دستکاری یک ژن یک بیماری را اصلاح، ولی صد مشکل دیگر ایجاد کند. مثلا روی برخی ژن های حیوانات که ویژگی هایی خاص داشتند دستکاری انجام شد و آن عارضه برطرف شد، ولی مثلا آستانه تحمل دردشان پایین آمد و زود می‌مردند. در انسان هم می‌گویند، به همین شکل است و نمی‌توان به راحتی قضاوت کرد که با اصلاح ژن، مشکل برطرف می‌شود. مهم‌این است که این عارضه‌ای که با این روش ایجاد می شود نه تنها فرد را مبتلا می‌کند، چه بسا به نسل‌های بعد منتقل شود و همه آنها متضرر شوند.

* این پیامدها بیشتر به تبعات خود قضیه مهندسی ژنتیک مربوط است. نگاه دین به کلیت این قضیه چیست؟

رویکرد کلی بحث این است که به دو پیامد مهم اشاره شده اگر از جهانبینی الهی به قضیه نگاه کنیم، خیلی جای تامل دارد؛ یکی بحث جبرگرایی ژنتیکی است. این دو پیامد که عرض می‌کنم، بیشتر در حوزه جهان‌بینی و اندیشه و اعتقاد است. وقتی این پیشرفت‌ها به وجود آمد این اندیشه پدیدار شد که با دستاوردهای پزشکی این حوزه می فهمیم، نه تنها ژن‌ها صفات فیزیکی ما را تعیین می‌کنند، بلکه صفات شخصیتی ما متاثر از این ژن‌هاست. در نتیجه صفات اخلاقی و روانی شخص هم نتیجه ژنوم اوست. اگر جرمی، جنایتی انجام می‌دهد متاثر از ژن‌هاست. جیمزواتسون که شخصیت شناخته‌شده‌ای است در این حوزه، اول کسی است که به همراه همکارش توانست ساختار DNA را کشف کند. جایزه نوبل هم گرفت.

 ایشان مي‌گوید؛ ما تا به حال فکر می‌کردیم، سرنوشت ما در ستارگان ماست، اما الان فهمیدیم در ساختار ژنی ماست. هرگونه که آن ژن اقتضا کند، من هم همان‌گونه‌ام.

این مسئله منجر شد به جبرگرایی ژنتیکی. اگر این دامن‌زده شود در نهایت، اختیار انسان تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و این یکی از آفت‌های جدی است که مخالف جهان‌بینی دینی است.

علی‌رغم همه جبرهای اجتماعی و طبیعی، جهان‌بینی دین تاکید می‌کند، انسان اراده آزاد دارد. اگر این آزادی نباشد نظام جزا و پاداش دین به هم می‌ریزد. لذا باید فعالین در حوزه ژنتیک این را برای مردم خوب تبیین کنند. این برای ایمان فرد و اخلاق جامعه مضر است. چون افراد تن به هرکاری می‌دهند و می‌گویند ما مریضیم و این یک پیامد طبیعی است!

پیامد مهم دوم تصویری است که بعضا‌ً‌ از این علم به بشریت ارایه می‌شود. بیل کلینتون سال 2003 یا 2002 در پایان یکی از پروژه‌های پژوهشی در حوزه مهندس ژنتیک گفت؛ ما آرام آرام زبانی را که خداوند با آن انسان‌ها را خلق کرد یاد می‌گیریم! به تعبیر رایج این علم می‌گویند ما Play in of God می‌کنیم. یعنی بازی در نقش خدا!

این تصویرهایی که خواسته و ناخواسته از این علم ارایه می‌شود، آفتی جدی برای آینده این علم است. برای روشن شدن مطلب یادآوری می کنم که آقای والتر در کتاب دین و نگرش نو می‌گوید، نیوتن ملحد نبود، بلکه خداباور بود. در حوزه فیزیک نظریه‌ای مطرح کرد و راجع به وجود خدا هم نفیاً‌ یا اثباتاً تا چیزی نگفت. فقط یک نظام علّی و معلولی از این جهان ارایه داد و گفت هر امری تبیینی طبیعی دارد. دو قرن بعد این حرف شک‌گرایی را بوجود آورد و اندیشه خداباوری تضعیف شد. این پیامد حرف نیوتن بود. به نظر میرسد اینجا هم چنین جریانی می‌تواند شکل بگیرد. اگر تبیین درستی از این علم ارایه نشود و منجر به تضعیف اندیشه خداباوری بین بشر شود، بی تردید این مسئله یکی از پیامدهای سوء این دانش است.

* یعنی ما برای این دانش یک محدوده و ساختار معرفی می‌کنیم و تا آن محدوده قابل قبول است و اضافه بر آن نه؟

بستگی دارد ما از لحاظ تحقیق تا کجا پیش برویم. این بحث در کتاب ما، پیامدهای اولیه را دنبال می‌کند و اینکه تا چه حد حق داریم ژنتیک را دست‌کاری کنیم.

 ضمن اینکه این بحث، مخصوص ملیت و فرهنگ خاصی نیست و بین‌المللی است. همه‌ جا می‌توان در این حوزه بحث کرد.

و نکته دیگر اینکه، خود صاحبان علم می‌گویند، هرچند ما پروژه ژنوم انسانی را تشکیل دادیم و انسجام بخشیدیم، ولی هنوز مطمئن به درست بودن دست‌کاری در ژنوم انسانی نیستیم.

 می‌گویند، ما نمی‌توانیم این کار را بکنیم، چون این پیامدهای احتمالی مضر را دارد. اگر این مساله را دست فقیه دهیم که علمی با چنین پیامدهایی هست و بپرسیم که آیا جایز است یا نه، می‌تواند نظر دهد، اما هنوز پیامدهای این علم برای محققین آن هم مشخص نیست.

* نگاه اسلام برای ورود به این فضا چیست؟

هنوز دیدگاه منقحی مطرح نشده. دکتر اسلامی در کتاب خود مطالبی آورده. به بحث آیات قرآنی و نظر اهل سنت اشاره می‌کنند و آیاتی را به عنوان شاهد مثال می‌آورد مانند این آیه که «ولیغیرنّ خلق الله» و... اینکه یکی از کارهایی که شیطان در بشریت ترویج می‌دهد تغییر خلقت خداست.

ممکن است کسی از این زاویه وارد بحث شود. چون مهندسی ژنتیک، دست‌کاری ژنتیک است. ولی عمده ترین دغدغه محققین این رشته، بحث‌های درمانی است. می‌گویند ما برای درمان بیماری‌های لاعلاج وارد این حوزه شده ایم. البته ممکن است از این علم سوءاستفاده هم بشود.

* آیا ورود به این بحث از دیدگاه فقه شیعه مجوز دارد؟ چون وقتی بحث نسل نویی از مثلا گوسفند مطرح شد استفتائاتی شد یا بحث سقط کودکان ناقص‌الخلقه با مخالفت یا موافقت‌هایی روبرو شد. الان در این حوزه در چه وضعیتی هستیم. فقهای ما ورود به این حوزه را چگونه می‌بینند؟

من بین اخلاق و فقه تفکیک نکردم. این کار چون عملی نشده، قاعدتا استفتایی هم نشده است. البته باید گفت، در جامعه مسیحیت حتی کلیسای کاتولیک و واتیکان هم اجازه چنین چیزی را نمی‌دهند.

فرق اخلاق و فقه نیز در اینجا خود را نشان می دهد در فقه مثلا اینگونه است که یک کاری صورت می‌گیرد و یا توانایی انجام کاری هست؛ آنوقت می‌گویید، انجام بدهم یا نه؟ ولی نگاه اخلاق به آینده است. بعید می‌دانم اظهار نظری نسبت به این شاخه خاص شده باشد. یا بخش‌های دیگر اخلاق پزشکی که جای بحث دارد. مثل بحث اهدای اعضا که الان خیلی از فقها، به این شکل جایز نمی‌دانند.

* به نظر می‌رسد در این حوزه، اخلاق پیش رو تر از فقه است.

باید هم همین‌طور باشد. اخلاق به کمک فقه می‌آید و موضوع را منقح می‌کند تا فقیه با احاطه به جوانب، فتوا دهد. نمونه مشخصش سقط جنین است که از مباحث چالش برانگیز حوزه اخلاق پزشکی است وقتی این سوال مطرح می شود که جایز است یا نه؟! حکم فقهی مساله روشن است.

 جدای از فقه با توجه به مبانی اخلاق اسلامی می‌گوییم، سقط جنین بعد از مدتی قتل نفس است. یعنی بعد از 4ماه جنین تبدیل می‌شود به انسان. اگر دو ماه بعد از تولد کشته شود، قتل است. دو ماه قبل تولد هم کشته شود قتل است. در این موضوعات جدید هم اگر پیامد آن را از لحاظ اخلاق بررسی کنیم دست فقیه بازتر خواهد شد.

* با بحث حقوق هم ارتباط تنگاتنگ پیدا می‌کند؟

بله. اینجا حقوق به کمک اخلاق می‌آید. چون در تعیین اخلاقی بودن یک مساله، باید حق را تشخیص دهید. حقوق مشخص می‌کند حق است یا نه. بعد فیلسوف اخلاق نظر می‌دهد. مثلا آیا جنین در آن سن حق حیات دارد ؟ مثلا می‌گویید این موجود، حیوانی است و انسان نشده تا قبل از تولد.

* برنامه ای برای ترجمه و انتشار بین المللی‌ کتابتان دارید؟ با عنایت به بحث مهم و جالب توجه اش که ابعاد جهانی موضوع اخلاق ژنتیکی را مدنظر قرار داده است.

نه. برای ترجمه اقدامی نکرده ایم. باید بگویم این کتاب، قدم اول بوده و جای نقد دارد. برخلاف پایان‌نامه‌های ارشد که می‌گویند خیلی متن تحلیلی نیست و بیشترگزارش آرای دیگران است، ولی این کار ما اغلب کار تحلیلی است و مسایلی استخراج شده و به سوالهای مهمی در این حوزه جواب داده ایم.

خیلی خوب و مناسب است، اگر کتاب ما نقد شود تا به پیشرفت این مباحث کمک بیشتری کند.

* کتاب شما چه نیازی را در جامعه پاسخ گفته است؟

این سوالات در جامعه موجود بود، مهم پاسخ‌ها بود. نشست‌ها و جلساتی که موسسات مختلف تحت عنوان اخلاق ژنتیک برگزار می‌کردند در آنها حرف‌ غربی ها را می‌گفتند، ولی حرف اسلام و موضع دین مبین ما کمتر بیان می‌شد. این موضوع مخصوص اخلاق ژنتیک هم نیست. اخلاق ژنتیک شاخه‌ای از اخلاق کاربردی است که امروز بسیار مورد توجه قرار گرفته. در شاخه‌های دیگر اخلاق کاربردی مثل اخلاق توریسم، دقیقا نظام‌نامه اخلاق توریسم در خارج در کلاس های کارورزی تدریس می‌شود. اینجا مساله به مراتب حادتر است چون سئوالات بنیادین مطرح است. سال‌های سال -شاید یک دهه- غربی ها کار و تحقیق کردند، ولی متاسفانه ما از جهانبینی خودمان به این سوالات نزدیک نشده ایم. و چه بسا اگر نزدیک بشویم، جواب‌های متفاوتی پیدا می‌کنیم. در ضمنِ این کتاب، چندین مورد مبتلا به بوده، مثل سقط جنین‌های معیوب و... لذا این ها ضرورت ایجاد می‌کند ما با توجه به منبع غنی قرآن و سنت جواب این پرسش ها را پیدا کرده و به جامعه عرضه کنیم.

* از منابع خارجی هم استفاده کردید؟

بله عمده منابع خارجی است، چون بحث جدیدی است که در غرب مطرح شده است.

* کتاب از چند فصل تشکیل شده؟

سه بخش کلی دارد بخش اول معرفی اخلاق کاربردی و روش‌های پاسخ به سوالات این علم است. چون اخلاق ژنتیک شاخه‌ای از اخلاق کاربردی است. بخش دوم مربوط به ژنتیک پزشکی است. بحث آزمایشات ژنتیک و مشاوره ژنتیک. و بخش آخر که مهم‌ترین فصل است مهندسی ژنتیک است و پیامدهایی که دستکاری ساختار ژنی انسان به دنبال دارد. و دغدغه جدی هم در این زمینه وجود دارد.

* اثر دیگری در این حوزه نوشته شده؟

در حوزه اخلاق ژنتیک نه، ولی دکتر محمد تقی اسلامی خیلی کار کرده‌اند و کتاب شبیه‌سازی در آیین کاتولیک و اسلام را نوشته و آرای فقهی در این زمینه را جمع کرده بودند، ولی به موضوع اخلاق ژنتیک در داخل پرداخته نشده بود. بعد از 3-4سال که این کتاب منتشر شد، شاهد هستیم که آثار خوبی فراهم می‌شود. اثر خوبی بود و در کتاب سال حوزه و کتاب سال دانشجویی و کتاب فصل و پایان‌نامه سال دانشجویی حایز رتبه شد. هرچند این موضوع هنوز جا برای کار بسیار دارد.

* بازخوردهای کتاب در مراکز علمی چگونه بوده است؟

عرض کردم غیر از کتاب سال حوزه در جشنواره کتاب سال دانشجویی، پایان‌نامه سال دانشجویی و کتاب فصل هم حایز رتبه شده.

* جلسه نقد کتاب برگزار شده است؟

نه. ولی خبرگزاری‌های مختلف گزارش هایی درباره کتاب منتشر کرده‌اند.

* نظر شما در مورد کتاب سال حوزه چیست؟ با توجه به اینکه 14دوره برگزار شده و دوستانی هم که قبلا خدمتشان بودیم دغدغه فکری زیادی در این حوزه داشتند؛ نظر شما چیست؟

جشنواره‌ها یک ساختار دارد، یک محتوا. محتوای کار که بخش مهم‌تر هم هست ارزیابی آثار است. هرچه آثار دقیق‌تر ارزیابی شود و در اختیار داوران ذبده‌تر قرار گیرد، ارزش آن جشنواره بالا می‌آید. مثلا جشنواره فارابی که در زمینه کتب علوم انسانی است، خیلی دقیق است. داورانی که سال‌ها در موضوع خاصی کار کرده‌اند چندین مرحله این کتب را ارزیابی می‌کنند. جشنواره‌های دیگر مثل کتاب سال، کتاب فصل، کتاب دانشجویی و...-من چون همه را دیده‌ام- از این حیث خوب است. از این جهت نمی‌شود نمره بالایی به کتاب سال حوزه داد، ولی چون تازه شروع شده خوب است، ولی باید توجه بیشتری شود تا در مورد ارزیابی و انتخاب داوران، کار بهتر و دقیق تری انجام پذیرد.

 اما از حیث ساختار باید بگویم من سال گذشته که شرکت کردم نظم جشنواره از ابتدا (تحویل آثار) تا برگزاری جشنواره در مقایسه با دیگر جشنواره‌ها آبرومندانه‌تر و در شأن حوزه بود. به هر حال جای رضایت داشت.

 حمایت مادی و معنوی از پژوهشگران را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟

خیلی بهتر از سابق است. بزرگترین حمایت ایجاد زمینه چاپ اثر است. خیلی از موسسات حوزوی برای خودشان انتشارات دارند و اگر اثر مطلوبی تولید شود، انتشارش مشکل خاصی ندارد و از آثار پژوهشیِ نمونه استقبال می‌کنند.

* درباره سایر کتب و تالیفاتتان هم بفرمایید؟

سایر نوشته های من عمدتاً در قالب مقاله است.

* در چه حوزه‌ای ؟

بیشتر ادیان. چون رشته تخصصی من ادیان است.

* به عنوان آخرین سؤال جایگاه پژوهش را در حوزه چگونه می‌بینید؟

به نظر من نسبت به سابق بهتر شده ولی، تا حد مطلوب فاصله زیادی داریم. در سنت حوزوی، طلاب روی بیان بیشتر کار می‌کردند تا تالیف.

پژوهش در قالب تدریس و آموزش، نقل می‌شود و کمتر تالیف و نوشتن کتاب در بدنه حوزه وارد می‌شود. اما بحمدلله در چند سال اخیر با وجود موسسات و مراکز تخصصی که از ابتدا پژوهش را آموزش می‌دهند این اشتیاق برای طلاب ایجاد شده که با توجه به توسعه رسانه‌های مکتوب باید دست به قلم شوند.

مقدمه کتاب نگاری، پژوهش است. اگر کسی بخواهد مطلبی خوب بنویسد باید قبلش خوب مطالعه کند. من افق پژوهش حوزه را روشن می‌بینم. با توجه به احساس ضرورت پژوهش و مکانیسم پژوهش موسسات و تقدیر از مولفین و پژوهشگران حوزه، آینده روشنی می‌بینم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha