حجت الاسلام هاشمی نویسنده و پژوهشگر در رشته حقوق ، به مناسبت تقدیراز کتاب شان در همایش کتاب سال حوزه نکات متنوعی از "مباحث حقوقی و چالش های جهانی که حقوق اسلامی با آن روبروست" گرفته تا "اهمیت و نقش مثبت تعامل با جهان"، "حضور دانشمندان و مردم دیگر نقاط جهان در ایران" و "بار مثبتی که این حضور به مثابه یک سفارت فرهنگی به دنبال دارد" در گفت و گو با خبر گزاری حو زه به بحث گذاشت
آنچه در پی میآید، ماحصل گفتگو ی تفصیلی خبر نگار خبر گزاری حوزه با این نویسنده و پژو هش گر حوزه میباشد:
* حقوق و گرایش جزا چه اهمیت و جایگاهی در روزگار معاصر ما دارد؟ چه شد که رشته حقوق و این گرایش را انتخاب کردید؟ آیا احساس نیاز میکردید؟
آن موقع که فقه میخواندیم، مراکز و دانشگاههایی که در قم برای تحصیلات روز تاسیس میشد کم بود. انگیزهای که ما سال 70 پیدا کردیم، این بود ،به عنوان نسل اول حوزه بعد از انقلاب، این نکته برای ما جاذبه داشت که مشکلات حقوق را از نگاه حوزه و دانشگاه حل کنیم. ایده شهید مطهری که بنیانهای اصلی را از حوزه باید به دست آورد و مشکلات نظام را باید به کمک حوزه و دانشگاه حل کرد، برای ما مشوق و انگیزه ساز بود.
اطلاعات حوزوی ما خوب بود و نیاز داشتیم مسایلی را پیدا کنیم در جهت حلش برآییم که حقوق نزدیکترین رشته به فقه بود و می توانست در این راه کمک کارمان باشد.
انتخاب گرایش حقوق جزا هم برای این بود که بیشترین مباحث چالشی را نسبت به مباحث روز دنیا و فقه داشت، لذا ارشد و دکتری را در رشته حقوق جزا خواندم و عمده فعالیت فقهی- حقوقی من بخاطر رسالت حوزوی بود. کمتر مقالهای نوشتهام که فقط رنگ دانشگاهی داشته باشد. همگی با نگاه فقه و حقوق اسلام نوشته شده و دوست دارم پاسخگویی حقوق اسلام به نیازهای روز را دنبال کنم.
* سوال من هم در این حوزه بود که با توجه به شرایط روزِ مباحث حقوق جدید ـ مثل کنوانسیون کودک یا کنوانسیون زنان که بیشترین درگیریِ حقوقی را نسبت به آن داریم ـ و اشراف شما بر فضای حقوق اسلامی، افق کنونی را چگونه میبینید؟ اسلام و حوزههای علمیه چه جایگاهی در باز تعریف مبانی حقوقیِ اسلام در این حوزهها دارند؟
با توجه به اینکه بنده به کشورهای متعددی برای کنفرانس علمی رفتهام، در فضای بینالملل این واقعیت را تجربه کرده ام که اندیشمندان برای شنیدن برجستگیهای حقوق اسلام مشتاقاند.
به خاطر دارم که در کنفرانسی در کشور بلژیک ،پیرامون حقوق اسلام صحبت کردم و از واژه حقوق اسلام استفاده نمودم. با عنایت به اینکه مسیحیت ادعا ندارد که حقوق مسیحیت دارد، یک دانشجوی مسیحیِ مقطع دکتری پس از جلسه نزد من آمد و با خوشحالی گفت؛ اولین باری است که عنوان «حقوق اسلام» را شنیدم و از من خواست تا در این باره بیشتر توضیح دهم.
حقیقت این است که حقوق اسلام در دنیا مهجوریتی دارد که ناشی از ارتباط کم مسئولین ما ـ مخصوصا حوزههای علمیه ـ با نهادهای بینالمللی است. اگرچه حوزه علمیه در حد خودش کارهای مکتوب و رسانهای خوبی انجام داده است؛ ولی متاسفانه در این بخش تعاملی با دنیا ندارد و در حد نیاز مجامع علمی جهان نیست. ما باید یک گام بینالمللی برداریم، گوش شنوا زیاد است ولی افرادی که در حوزه به فعالیت بینالمللیِ موثر بپردازند کمتر وارد این عرصه میشوند.
البته این نیز به لحاظ محدودیت زبان است. این در حالی است که زبان رسمی حوزه عربی میباشد ولی اکثر طلاب نمیتوانند با بهره گیری از این زبان، مقالات را به کنفرانسهای سراسر دنیا ارائه کنند. اگر همین زبان عربی را در میان طلاب پرورش میدادیم؛ ترویج اسلام و تشیع در دنیا راحت تر صورت میپذیرفت؛ چه رسد به اینکه طلاب به زبان انگلیسی نیز مسلط میبودند.
باید به این موضوع نیز توجه داشت که پیش زمینهها و مقدمات فراهم شده است ولی بعد از سی سال باید به ذیالمقدمه پرداخت. میبایست بخش فعالی در معاونت بینالملل حوزه وجود داشته باشد تا به این امور بپردازد.
* این وظیفه نخبگان است یا حکومت یا نظام حوزه؟
هم حکومت و هم نظام حوزه میتواند زمینه را در جذب فضلای حوزوی فراهم کند. دانشگاه فضا را شناسایی و آماده میکند تا ما با حضور در کنفرانسها، مقاله ارائه بدهیم.
یک سری حرکتهای اولیه وجود دارد که نمیدانم سازماندهی شده است یا نه؟!
ما برای ارتباط با دنیا سیستم نداریم. غیر از نیاز به شبکه ماهوارهای مستقل که مخاطب میلیونی ایجاد میکند، ارتباط آکادمیک بینالمللی مان نیز ضعیف است. پس از گذشت 30 سال فضلای حوزوی- دانشگاهی در قم افزایش یافتهاند ولی در سطح بینالملل از اینها استفاده نمیشود.
حوزه باید از طریق وزارت خارجه اطلاعاتی را در خصوص عرصههای بینالملل به دست آورد و بداند که چه خلأهایی در این بخش داریم و در صدد رفع آنها برآید.
*به نظر میرسد در برخی نهادهای فرهنگی ما خانه تکانی و به روز شدن لازم است. برخی مواقع انسان رفتارهایی میبیند که اصلا نشانی از دغدغه فرهنگی ندارد.
شما از بخش بینالمللی سخن گفتید، ولی اجازه دهید من مثالی از داخل کشور بزنم. در قم شاید بیش از صد تا دویست فاضل حوزوی حقوقدان داریم که سیستم و نظام از حوزه نمی پرسد جایگاه این نیروها کجاست و چه استفاده ای برای نظام می توان از آنان داشت.
زمانی آیتالله شاهرودی که رییس قوه بودند از تعدادی از این فضلا استفاده کردند و شهید بهشتی نیز رسمش این بود که فضلای شایسته را دعوت به کار میکرد. ولی بعد از این دو عزیز، چنین اتفاقی نیفتاد.
اتاقکی در فیضیه به نام مرکز جذب قضات(!) درنظرگرفته شده است. طلبهای که از فضلا باشد، اینگونه خود را معرفی نمیکند بلکه باید به دنبال او بروند. مرکز جذب ائمه جمعه نیز متاسفانه با چنین مشکلی دست و پنجه نرم میکند و این نهاد نیز کار شهید بهشتی را ادامه نداد.
آیتالله شاهرودی آنگونه که شایسته بود، از این ظرفیت استفاده نکرد و الان هم که آیتالله لاریجانی در راس قضا هستند، تقریبا همان شیوه ادامه دارد و از این فضلا بعنوان مشاوران امین وکاردان در تدوین قوانین و لوایح استفاده نمی شود.
* این مسئله باید تبدیل به یک سیستم شود.
بله، ارتباط حقیقی بین حوزه و قوه قضائیه یا قوای دیگر برقرار نیست.
* یعنی به نوعی ضعف ساختار است؟
بله. حوزه ارتباط سیستماتیک با نظام ندارد تا از نیروهای خلاق خود در رشتههای مختلف استفاده کند. به تعبیر آیتالله جوادی، نظام به حوزه نیاز دارد. شاید ایشان خواست بفرماید نظام باید به دنبال ما بیاید نه اینکه ما خود را به آن عرضه کنیم تا از ما استفاده کنند.
این معنا ندارد. ما نهاد مستقل از حاکمیت هستیم و میتوانیم اعلام آمادگی کلی کنیم ولی استفاده از این پتانسیل از خود دولت باید شروع شود. اکنون خود قوای سهگانه باید اعلام نیاز کنند.
* شاید نیاز باشد حوزه در درون خود ساختار و سیستمی به وجود آورد تا نیروهای خود را عرضه کند. این مشکل، فقط در حوزه حقوق و قضا هم نیست. ما نویسندگان خوب حوزوی داریم که به هیچ جا معرفی نمی شوند.
سال 1380 مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما به بنده پیشنهاد کردند که مجله ای در راستای ارتباط نویسندگان حوزوی در زمینه مباحث دین و انقلاب اسلامی در رشتههای مختلف منتشر کنیم تا سوالات و شبهات موجود در جامعه را در قالب مقالات کوتاه جواب دهیم.
فلسفه انتشار مجله رواق اندیشه همین بود. من نیز قبول کردم. ما بیش از 120 نویسنده را در این 52 شماره به صدا و سیما معرفی کردیم. نشریه برای مدیران صدا و سیما طراحی شده بود تا در برنامهسازی ها استفاده کنند. سال 84 که آقای احمدینژاد رییس جمهور شد، مرکز پژوهشها اعلام کرد که دیگر به این مجله نیازی نداریم چون شبهات علیه دین و انقلاب اسلامی تا زمانی بود که شخصیتی همچون ایشان وجود نداشت و اکنون با آمدن ایشان دیگر نیازی نیست!
در حالی که شبهات علیه دین و انقلاب از سال 84 بیشتر شد. ما فکر کردیم چطور بخاطر مسایل سیاسی حاضرند تجربه ارتباط با 120 نویسند حوزوی را قطع کنند! من خوشحال هم شدم چون دانشجوی دکتری بودم و سرم هم شلوغ بود؛ خوشحال شدم رفع تکلیف شد ولی جالب بود که چطور این تجربیات را میسوزانند و بعد مدعیاند که حوزه همکاری نمیکند!
* ظاهرا در صدا و سیمای ما از این اتفاقات زیاد میافتد!
حوزه نباید در متن مباحث سیاسی حضور پیدا کند، بلکه به عقیده من باید فکر مستقل سیاسی داشته باشد و تغییر دولت، امر مهمی تلقی نگردد. من آن موقع گفتم ، سیاسی نیستم و میخواهم از دین و انقلاب دفاع کنم، پس شما فقط در این محدوده میتوانید از من انتظار داشته باشید. درنتیجه اگر فردا بگویید علیه این جناح شعار بده یا علیه آن جناح مقالهبنویس، انجام چنین کاری برای من محال است. این اتمام حجت ها را کردم و آنها نیز گفتند "نه، ما انتظار کار سیاسی از شما نداریم".
52 شماره ماهنامه را منتشر کردیم، در حالی که حتی یک جلسه تقدیر هم نگذاشتند که مثلا شما ماهنامهای 120 صفحهای را سر وقت و منظم ارائه دادید. ارتباط دادن 120 حوزوی کار سختی بود. جاهای دیگر هم مشابه این اتفاقات رخ می دهد. البته من از طرف حوزه آنجا نرفتم، خودم شخصا رفتم. اما اگر حوزه با آنها طرف میشد نمیتوانستند به این راحتی این تجربیات را بسوزانند.
* اینجا ارگانی است که مراجع تقلید، علما و مدیران حوزه آن را رصد میکنند. برای اینکه این ساختار در بخشهای مختلف حوزه بوجود آید و برای معرفی نیروهای حوزوی به جامعه و حکومت، چه پیشنهادی دارید؟
گام اول شناسایی ظرفیتهای پژوهشی و آموزشی فضلا و دستهبندی آنهاست که کارهایی در این خصوص انجام شده است.
الان نخبگان دانشگاه برای خودشان شخصیت حقوقی دارند. یعنی شناسایی میشوند و امتیازاتی میگیرند تا دغدغه زندگی روز مره را نداشته باشند. ما انتظار چنین چیزی نداریم، مخصوصا طلبههایی که وجهه دانشگاهی دارند، به این گونه تهسیلات نیازمند نیستند. منظور اینکه نیازی به این ندارند که در اعیاد و وفیات، شهادتی را تسلیت یا ولادتی را تبریک پیامکی بگویند!
* پس با توجه به دیدگاه شما، گام اول "شناسایی" است.
برای شناسایی و دستهبندی رشتهها فکر نمیکنم لیستی وجود داشته باشد. گاهی اوقات هم اتفاقات وحشتناکی می افتد. یادم هست بخش پژوهش حوزه زمانی شروع به این کار کرده بود، لیستی ترتیب داد و یک نهاد حوزوی آثار نخبگان را شناسایی و سایتی را راه اندازی کرد. یک روز اسمم را در موتور جستجوگر قرار دادم و دیدم شخصی با هویت «سید حسین هاشمی» که ملبس نبود و قیافهای کاملا متفاوت با من هم داشت آمد؛ ولی تمام کتابها و مقاله های من به اسم ایشان در سایت بود!
آن زمان که چنین اتفاقی پیش آمده بود، برای شرکت در کنفرانسی در استرالیا بودم. ایمیلی به سایت مذکور فرستادم و گفتم کتاب و مقالات من به اسم کسی دیگر است. دو روز بعد نیز رزومه ام را فرستادم و گفتم مطلب اصلاح کنید. آن عزیزان نیز در واکنش به این موضوع، کلا پروفایلم را حذف کردند. این وضعیت بایگانی اطلاعات نخبگان است!
* اگر بخواهید چند گره اصلی ما در جهان امروز در مباحث حقوقی بینالمللی را نام ببرید کدام است؟ کجا با دنیا مشکل داریم یا دنیا با ما مشکل دارد؟
عمده این مباحث را در قالب مسایل حقوق بشری مطرح میکنند که بیشتر جنبه سیاسی دارد. خیلی از مشکلات حقوق بشری که در ایران داریم قابل جواب و گفتگو است. حوزه میتواند در این بخش وارد شود و با ارتباطهای بینالمللی با مجامع آکادمیک و کارهای رسانهای اینها را حل کند.
بخشی از مباحث حقوق بشری مربوط به حقوق زن است و قوانین به ظاهر تبعیضآمیزی که داریم. مقداری از مباحث حقوق کودک ما در سال 73 در کنوانسیون حقوق کودک با حق شرط پذیرفتیم. نباید از کنوانسیونها بترسیم بلکه با حق شرط وارد شویم و جاهایی که با احکام اسلام در تنافی است باید خود حوزه وارد شود. کافی است ما قلم بدست شویم و نه کفن پوش! خیلی از شبهات حقوقیِ مطرح علیه دین و مباحث حقوق بشری قابل جواب است. مثلا کتاب ارتداد را من با همین نگاه بینالمللی نوشتم.
* این کتاب نمونه موفقی از این جواب دادن علمی و گفتگو با دنیاست.
مثلا یک طلبه اندونزیایی یا مالزیایی با پژوهشگاه قرارداد بست و کتاب ارتداد و آزادی را به زبان مالایی منتشر کرد. اندونزی و مالزی یکی از ضد شیعهترین حکومتها هستند. خیلی سختگیرند چون وهابیون به آنجا نفوذ دارند. یک موسسه اندونزیایی این کتاب را منتشر کرد. پس میتوان کتابی نوشت که نگاه فقهای سنتی را داشته باشد و آنرا به زبان روز مطرح کرد. سال گذشته هم بنا بود ترجمه انگلیسی اش منتشر شود. جالب این است که انتشار این کتاب در زمان دولت اصلاحات بود و دو روزنامه متضاد باهم ـ شرق و کیهان ـ آن را تبلیغ کردند.
این نمونه کارهاست که می تواند موفق باشد. البته بنده کوچکترینم، آنقدر فضلای اهل علم در قم هستند که می توانند در این حوزه ها موثر باشند.
باتوجه به اینکه حوزه اینچنین برایم سرمایهگذاری کرده، آرزو دارم فرصت مطالعاتی پیدا کنم و تمام تدریس و کارهای شخصی ام را کنار بگذارم تا مطلبی جدی و موثر برای حوزه علمیه بنویسم. ما دهه 50-60 عمرمان هستیم و بهترین زمانی که میتوانیم تجربیاتمان را در اختیار حوزه قرا دهیم. باید جایی باشد که از قلم فضلا استفاده کند.
* کرسیهای آزاداندیشی در حوزه را چگونه میبینید؟
معتقدم ظرفیت شنیدن مباحث نو در حوزه کمتر از دانشگاه نیست. الان فضا برای شنیدن آرای گوناگون مناسب است.
* واقعا؟ اعتقاد قلبی شماست؟
بله، به دانشجویانم هم میگویم الان در حوزه ظرفیت شنیدن آرای گوناگون و به تعبیر من تحمل سخن همدیگر بیشتر از دانشگاه است. در دانشگاه افراطیها و تفریطیها بیشتر از احکام اسلام ناآگاهند. نمی توان حوزوی را با این تعصب منفی نسبت به احکام اسلام بارآورد. موضوع ارتداد یک نمونه است.
زمانی پروندههایی مطرح بود و حوزه غیرسیاسیتر برخورد میکرد تا دانشگاه. مثلا پرونده یکی از آقایانی که متهم شده بود را قاضی تجدید نظر در قم رسیدگی و او را تبرئه کرد.درصورتی که یک قاضی دانشگاهی حکم اعدام او را داده بود و قاضی قم تبرئه کرد. چون از نگاه سیاسی به قضیه نگاه نکرد.
ما نیاز به تقویت این فضا در حوزه داریم. الحمدالله مسئولان ما در حوزه از این تیپاند. من افکار مدیر قبلی و فعلی حوزه را میشناسم. افکار مثبتی برای ایجاد این ظرفیت دارند.
* ظرفیت وجود دارد، اما آیا عینیت هم وجود دارد؟ الان کرسی آزاداندیشی در فیضیه داریم که مثل زمان امام صادق(ع) دو نفر نشسته باشند با هم بحث کنند؟
بحثی بنام جواز اجرای حدود در عصر غیبت در حوزه مطرح شده است که جامعةالمصطفی جلسه اش را برگزار کرد. به من گفتند؛نقش مخالف مشروعیت اجرای حدود در عصر غیبت را بازی کن؛ مثل این فیلمهایی که شخصیت فیلم باید نقش منفی را بازی کند! مناظرهای خوب ولی تصنعی بود. من اعتقادی به آن موضوع نداشتم و شاید آقایی که نقش موافق را بازی میکرد هم اعتقاد به نظر مقابل نداشت. فضای مناظرههای ما شبیه مناظره صدا و سیما تصنعی است. آخرش هم میبینید هر دو طرف یک چیز را میگویند!
* پس قبول که دارید بخاطر تربیت حوزوی و بحث اجتهاد، زمینه وجود دارد منتهی عینیتش خیلی دیده نمیشود.
امکاناتش فراهم نیست.
*امکاناتش چیست؟ فضلای نخبه؟ مکان؟ فضای عمومی؟
بودجه معاونت پژوهش قابل مقایسه با بودجه یکی از دانشگاههای کشور هم نیست.
*در یک سطوحی بودجه لازم است اما در طرح موضوع میان دو عالم فاضل حوزوی و اینکه واقعا مخالف و موافق بنشینند بحث کنند و طلاب هم مستمع باشند این اجرایی است و به بودجه خاصی هم نیاز ندارد.
بله، ولی تبعات و تنشهای سیاسی خارج از حوزه به حوزه سرایت کرده و این خیلی موثر است. نسبت به خارج حوزه که میسنجیم حوزه در این عرصه بهتر است، اما این به این معنا نیست نه که آن موانع کاملا رفع شده و فضا کاملا باز است. این جلسات هنوز موجب خوف مسئولین است. مسئولین حوزه از برگزاری تصنعی این مناظرهها هم شاید خوف دارند. در صدا و سیما و دانشگاه هم همین است.
به تعبیر آیتالله جوادی آملی، "یکی از شرایط مناظره این است که شما قدرت و تخصص آن کار را داشته باشی والّا آنها شما را ابزاری برای تضعیف اسلام قرار میدهند". در این موضوع کرسی آزاداندیشی آیا شما جرات دارید بگویید یک غربی که کاملا با حقوق اسلام مخالف است بیاید با من حرف بزند و شما در مقابل جواب دهید؟!
* البته تمرین هم لازم دارد. اگر تمرین نکرده باشیم شاید آسیب زا نیز شود. رسانههای ما چگونه میخواهند با CNN و BBC رقابت کنند و به آنها پاسخ دهند در حالیکه در بهترین حالت متصور، شیوه آنها را کپی میکنند؟!
تازه ابتکاراتشان هم ابتکاری است که بیننده را فراری میدهد! مثلا العالم و پرس تیوی تیتراژ برنامهها را چیزهایی میگذارند که نشان دهنده این است که دنیا کلا بهم ریخته و پر از خشونت است. اینها بیننده را عصبی میکند، آنهم با آهنگ خاص و تصاویر خشن. همه تصاویر روزانهشان در تیتراژ نیز همین است. این درحالی است که رسانههای غربی برعکس این عمل کرده و حالت عصبیت را به مخاطب القا نمیکنند بلکه به مخاطب آرامش میدهند و مخاطب احساس میکند درست است دنیا زشتیهایی دارد ولی زیبایی هم دارد.
این یکی از ناشیگریهای رسانههای ما است که مخاطب را نمیشناسند. با این رویکردها افکار عمومی دنیا فکر میکنند یک عده لباس شخصی منتظرند العالم و پرس تیوی برایشان پیغامی بفرستند! در حالی که شما روی افکار متکثر دنیا میخواهید تاثیر بگذارید.
* در مرحله اول نباید برنامه ما موجب دافعه شود و به قطع ارتباط مخاطب با رسانه بانجامد.
بله. رسانههای ما اقتضائات دنیا را نمی شناسند . با اینکه پرستیوی یکی از موفقترین رسانههاست ـ مثلا نماینده اسرائیل را که در مناظرهای با یک فلسطینی از اسرائیل دفاع میکند، نشان میدهد ـ این برای جذب مخاطب خوب است. رسانههای داخل ما این کارها را ندارند.
برای یک موضوع ورزشی، سیاسی، اجتماعی باید گرایشهای مختلف جامعه را بیاورید تا آنها احساس کنند سخنگوی این گرایش حرف میزند و این دیالوگها در نهایت به یک اشتراک ختم شود.
* فرمودید که سردبیر مجله رواق اندیشه بودید؟
بله.
* در جای دیگری نیز مشغول بودید؟
یکی دیگر از نشریاتی که من در آن حضور داشتم، مجله اندیشه تقریب بود که به زبان انگلیسی منتشر میشد. واقعیت این است که حوزه کارهای رسانهای خوبی شروع کرده و فکر می کنم تنها چیزی که کم دارد یک شبکه ماهوارهای است که نمیدانم پیگیرش هست یا نه.
* این در واقع جزو خاکریزههای فتح نشده است. ممکن است عنوان برخی از مقالات منتشر شده تان را بگویید؟ شما در مهرنامه هم مقاله داشتید؟
بله، پارسال درباره مسئولیت کیفری اطفال مقاله ای در این نشریه داشتم. البته برخی از نشریات بدون اطلاع ما مقالاتمان را چاپ میکنند. چندی پیش هم در مجله حریم امام درباره کتاب ارتداد مصاحبهای داشتم.
در برنامه زنده باد زندگی صدا و سیما هم از طریق وزارت دادگستری رفتم و صحبت کردم. من نماینده حوزه در دادگستری هستم. در شورای هماهنگی مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک عضو هستم و به همین مناسبت در روز جهانی کودک به این برنامه دعوت شدم.
دکترای من در رشته حقوق است در گرایش جزا و جرمشناسی از دانشگاه تهران. به دلیل تخصص حوزوی، بیشتر مقالات من فقهی-حقوقی است. کتاب تروریسم پایاننامه دکتری بود که بعد 150 صفحه به آن اضافه و با عنوان تروریسم از منظر اسلام و اسناد حقوق بینالمللی چاپ شد. برای تألیف این کتاب 9 ماه رفتم آلمان و این اثر را تکمیل کردم. ظاهرا قرار شده رادیو معارف دو برنامه 45 دقیقه ای درباره این کتاب تهیه کند.
حقیقتش این است که من تعصب خاصی به حوزه دارم و تابلوی اهدایی کتاب سال حوزه را همیشه در خانه جلوی چشمم دارم. سال 1381 پژوهشگر برتر کشور شدم ولی حوزه چیز دیگری است.
* مختصری از سوابق علمی و تالیفات خود بگویید.
اولین مقاله من در شماره 12 کتاب نقد سال 1378 منتشر شد. آن زمان طلبهها کمتر مجال داشتند جایی مقاله چاپ کنند. آن مجله تیراژ وسیعی داشت. شاید حدود 20 هزار تیراژ داشت. جزو اولین مجلات تخصصی حوزوی بود که به مباحث جدید در قالب پردازشی نو در فضای حوزه توجه می کرد.
بعد از آن در مجلات کاوشی نو در فقه، رواق اندیشه که خودم تا شماره 52 سردبیر آن بودم، نامه مفید، کتاب زنان که الان مجله رابهردی زنان شده و... مقالاتی دادم و ارتباطم هم بیشتر با فصلنامه اندیشه تقریب بود.
کار اصلیام در کنار پژوهش، نویسندگی بود. 4 کتاب نوشتم که اولیاش مبانی فقهی- حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که مرکز مطالعات فرهنگی حوزه علمیه قم چاپ کرد.
بعد هم کتاب اصلاحات از دیدگاه حضرت علی(ع) که مجموعهای چهل قسمتی بود و سال 81 چاپ شد و اکنون چاپ ششم است. این کتاب را چون برای جوانان نوشته بودم خیلی استقبال شد.
ارتداد و آزادی کتاب سوم من بود که در جشنواره دینپژوهان سال 82 قبل از چاپ رتبه دوم را کسب کرد و سال 84 به چاپ رسید.
آخرین کتابم تروریسم از منظر حقوق اسلام و اسناد بینالمللی است که سال 1390 چاپ شد. این کتاب، رساله دکتری ام بود که با 150 صفحه اضافه با همکاری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه منتشر شد. متن کمک آموزشی بعضی رشتههای حقوقی است که در مقدمه کتاب به آن اشاره شده است. این کتاب سال 1391 بعنوان کتاب سال حوزه نیز انتخاب شد. حدود بیست مقاله چاپ شده هم دارم. در ویژهنامه بزرگداشت دکتر ابوالقاسم گرجی که یک هفته پیش از فوت ایشان برگزار شد، مقالهای تحت عنوان"بررسی حق جبران خسارت زیان دیده از حبس یا بازداشت" ارسال نمودم.
مجموعهای از مقالاتم را جمعآوری کردم و مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه آن را در قالب کتابی تحت عنوان "برابری در قصاص" چاپ کرده است.
تاکنون 4-5 کتاب و بیش از 20 مقاله به چاپ رسانده ام.
* درباره کتاب خود مختصری توضیح دهید. درباره انگیزه و فضای کتاب اگر نکتهای است بفرمایید تا حسن ختام بحث شود.
در کتاب تروریسم از منظر اسلام و اسناد بینالمللی به چهره خشنی که از ما در دنیا معرفی کرده اند ـ که تروریسم یعنی اسلام و تروریست یعنی مسلمان ـ پرداختم و در این کتاب پاسخی بر این مبنا که "اسلام و ایران قربانی تروریسم است" ارایه کردم.
منافقین که مورد احترام غربیها هستند خودشان ادعا دارند 16-10 هزار ایرانی را کشتهاند. یک گروه تروریستی که 16-10 هزار نظامی را نمیتواند بکشد. طبیعتا اکثر اینها غیرنظامی بودهاند. کتاب، ایران را قربانی تروریسم، و غرب و آمریکا را حامیان تروریسم معرفی کرده است. سعی شده مقاومت حزبالله توجیه حقوق شود که ما چرا اینها را نهضتهای آزاد بخش میدانیم نه تروریست.
از طرفی زیادهخواهی آمریکا نسبت به صلاحیت حقوقیاش برای مبارزه با تروریسم را مطرح کرده ام. این ادعاها از نظر حقوق سیاسی مخدوش است. فضای کتاب بیشتر در جهت برطرف کردن اتهام تروریسم از دامن جمهوری اسلامی و بویژه حقوق اسلامی است. بعضا هم از خود آنها نقل کردیم.
یکی از نویسندگان حقوق جزای آلمان کتابی با عنوان «چرا آدم میکشیم» تالیف کرده است. محتوای این کتاب درباره مبارزه تروریستی غرب علیه مسلمانان است و خیلی به مسلمانان حق میدهد. وی در این کتاب، مسلمانان را افرادی مهربان، مهمان نواز و مصلح می داند و می گوید ایران 150 سال است به هیچ کشوری حمله نکرده است. این چنین مطالبی موجب آن میشود که خواننده قضاوتی مبتنی بر اسلامهراسی را پس بگیرد و دیگر اسلام مخالف را تروریسم نداند.
* سفرهای خارجه چطور پیش میرود؟
در کنفرانسهای بین المللی مباحث علمی را مطرح میکنم. سال گذشته در کنفرانسی در ترکیه مقایسه ایران و آمریکا در حمایت از تروریسم را با نکاتی از کتاب«چرا آدم میکشیم» طرح کردم. ما باید این صدا را به دنیا برسانیم.
مسلمانان مظهر صلح و محبتاند. باید با تبلیغ رسانهایِ علیه اسلام مقابله کنیم و این اصل را منتشر کنیم که اسلام با این خشونتها مخالف است. بین اسلام طالبانی و القاعدهای (که دست ساخته خود غرب است) با اسلام حقیقی (که حضرت علی(ع) مظهر آن است و ایشان حاضر نبود به مخالفینی که به او توهین میکردند آسیبی وارد شود) چقدر تفاوت است. این نکات را که در عرصه بینالملل مطرح میکنم، برای آنها شوکآور است.
در سفری که به هلند داشتم، با رییس مجلس سنای این کشور ملاقات کردم. وقتی سیستم حقوقی ایران را توضیح دادم، با اینکه تصور ایشان از قبل این بود که نظام ایران شبیه نظام عربستان است گفت من از رسانهها چیز دیگری شنیده بودم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود.
وقتی برداشت رییس مجلس سنای هلند از رسانهها این است حالا ببنید خلا حوزه و نهادهای دولتی در سطح بینالمللی چقدر است. البته ناگفته نماند عده ای مقداری هم فضا را امنیتی کرده اند. این که هرکسی به ایران میآید جاسوس است! این دیدگاه به درد حوزه نمیخورد. حوزه اسلام فرهنگی را میخواهد ارائه کند نه اسلام امنیتی را. لذا در عقد امان میگویند اگر یکی از مشرکان و مخالفان شما آمده تا سخن شما را بشنوند اجازه دهید بیاید حرفش را بزند و اگر عبدی به مشرکی اجازه داد وارد کشور اسلام شود حکومت حق ندارد تصمیم این عبد را نقض کند. این اسلام فرهنگی است... اسلام اینگونه رشد کرد.
*این افق، افق دیگری است. افق فرهنگی، محبتی، رحمانی. مثل یک خورشید که همه را مجذوب میکند. نگاه دیگری هم هست که...
بله خانومی آمریکایی برای رساله دکتری از انگلستان به دانشگاه مفید قم آمده بود. گفتم ایران و قم چگونه است؟ گفت "تعجب میکنم از این همه امنیت و راحتی. هر ساعتی هر جا بخواهیم میرویم. در کشورهای عربی احساس امنیت نمیکردم. این جا خیلی راحتیم". هر کس بعنوان کار علمی و توریستی بیاید قطعا نتیجه به نفع ماست ولی ما برخی مسایل جانبی را بیش از حد ملاحظه کردیم و از اصل قضیه ماندیم. اینها میتوانند سفیر فرهنگی ما در کشورشان باشند.
*خیلی ممنون. سپاسگزارم که دعوت ما را قبول کردید.
نگاهی به سوابق حجت الاسلام هاشمی
حجت الاسلام هاشمی در سال 1363 بعد از اخذ دیپلم وارد حوزه شد و همزمان با کار حوزوی، تابستان و ایام تعطیل ـ یا به قول خودش به عنوان تفریح ـ در مناطق عملیاتی 8 سال دفاع مقدس حضور پیدا میکرد!
بعد از جنگ از شهرستان به قم آمد و درس خارج را در سال 1368 آغاز کرد. سال 1370 به تحصیلات دانشگاهی روآورد. سال 1379 کارشناسی ارشد و 1388 دکتری را از دانشگاه تهران گرفت. 10-15 سال قبل که مجلات تخصصی هنوز رشد نکرده بود در کنار تحصیل و تدریس، نویسندگی را آغاز کرد. از سال 76-75 که مدیر مدرسه فیضیه مازندران بود شرح لمعه تدریس میکرد. در قم نیز با مراکز حوزوی و مرکز قضا مرکز تربیت مدرس حوزه و جامعةالمصطفی ارتباط داشت. سال 81-1380 مکاسب را در یکی از مدرسهها تدریس میکرد. تدریس در حوزه را قطع نکرد تا اخیرا که به دلیل آرتروز گردن رهایش کرد. الآن عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه مفید است و در دوره دکتری دانشگاه آزاد قم هم تدریس میکند. تخصص شان فقه و حقوق جزاست.
نظر شما