خبرگزاری حوزه/ یکی از نام آوران عرصه دین و معنویت که چون ستاره ای فروزان در آسمان معرفت می درخشد، رادمردی است از خطه کرمان و از دودمان نجیب و متدینی که همواره حامی محرومان و مأمن و مراد ستمدیدگان بوده است؛ آیةالله میرزا محمدرضا مجتهد کرمانی که از زمره روحانیون متنفذ و عالمان برجسته کرمان بوده که در سال 1243 شمسی به دنیا قدم نهاد.
مردی از خاندان نجیب و شریف کرمانی
شهرت خاندان ایشان در کرمان به احمدی بود و یکی از دودمانهای اصیل و متدین که در امور خیر و انجام اقدامات عام المنفعه و نیز حمایت و کفالت مستضعفان و محرومان و زخم دیدگان روزگار، ید طولایی داشت.
میرزا محمدرضا مقدمات علم دین و مباحث اولیه را در حوزه معارف در محضر پدرش آموخت. سپس به حوزه علمیه اصفهان رفت و در محفل علمی اساتید برجسته، زانوی تلمذ زد.
هجرت به نجف و حضور در محفل بزرگان
سپس و بسان دیگر اقرانش در حوزه علم دین، برای کسب فیوضات معنوی و علمی از مهد خرد و معرفت عازم نجف اشرف شد.
در این دوران بود که توانست به حضور آیات عظام آخوند خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی برسد و از مجلس درس و معنویت اصیل و تابناک آن عالمان بزرگوار بهره گیرد.
این دوران هفت سال به طول انجامید و میرزا محمدرضا کرمانی، به سان مجتهدی توانمند ده مجوز اجتهاد از سوی مراجع وقت و اساتید بزرگ دریافت نمود.
در اجازه نامه صادره از طرف آیت اللهالعظمی آخوند خراسانی می خوانیم:
«عالم عامل، مجمع فضایل، منبع فضل، بدر علم ساطع، فخر اهل تحقیق و اسوه صاحبان دقت و تعمق، قدوه علمای راسخ، مهذب قواعد محکم و منقحکننده مبانی فقهی، عالم ربانی حاج محمدرضا کرمانی، نزد اینجانب تحصیل علوم نموده و در استنباط احکام دینی و دقتها و تحقیقات فقهی و شرعی به درجات عالی رسیده است و اجازه اجتهاد دارد».
بازگشت به کرمان با کوله باری از علم و معنویت
پس از طی این دوران و ممارست علمی و مجاهدت معنوی آیت الله کرمانی به کرمان بازگشت.
تاریخ گواهی می دهد وقتی خبر آمدن آن عالم بزرگ به منطقه رسید، علما و معتمدان محلی مراسم استقبال ترتیب داده و طبقات مردم با شور و هیجان زایدالوصفی به استقبال آمده و ورود آن مجتهد بزرگ و خوشنام را که پدر و جدش نیز از علمای بزرگ و پناهگاه محرومان و ستمدیدگان بودند، خوشآمد گفتند.
دفاع از اسلام و مبارزه جهادگرانه با فرقه های منحرف
یکی از اقدامات مهم فرهنگی و اجتماعی آیةالله کرمانی تحت لوای فرامین دینی مبارزه فرهنگی با فرقه منحرف شیخیه بود که از حمایت خانها و حکام ستمگر منطقه برخوردار بودند، هماره با شیعیان بدرفتاری کرده و در ستیز بودند، اما حضور آیةالله کرمانی، نور امید را در دل اهل ایمان روشن کرد و مبارزه با شیخیه، روند شدیدتری به خود گرفت. مردم متدین و با غیرت، دور خانه آن روحانی شجاع اجتماع میکردند و فریاد مخالفت با شیخیه سر میدادند.
ایشان تلگرافهای متعدد ارسالی به تهران برای برخی از علمای مشروطه، مبنی بر بیکفایتی حاکم کرمان و حمایتش از فرقه منحرف شیخیه، سبب عزل حاکم را فراهم ساخت و مردم نیز بر اساس توصیههای آیةالله کرمانی روابط اجتماعی و اقتصادی خود را با این فرقه قطع کردند و در نهایت با رهبری آن روحانی فداکار و غیرت دینی مردم، عرصه برفرقه شیخیه تنگ شد.
شرایط سیاسی و حضور موثر
حقیقت آن است شرایط سیاسی و اجتماعی کرمان و نفوذ معنوی آیت الله کرمانی موجب شد، حکومت مرکزی تا حدودی در تصمیمگیریها، نظر علما را جلب کند، اما روحیه غرور و خودکامگی حکام وقت، هر از چند گاهی موجبات آزار و اذیت مردم را فراهم میکرد و مردم بیپناه در مقابل تیغ ظلم و ستم، پناهگاهی جز روحانیت نداشتند.
ظفرالسلطنه، حاکم جدید کرمان با اینکه در آستانه حرکت به محل مأموریتش به آیةالله طباطبایی از رهبران مشروطه قول داد که شئونات مجتهدین و روحانیت را کامل رعایت کند، اما بعد از استقرار در ارگ حکومتی کرمان، برخلاف قولی که داده بود، روش خشن و تهدیدآمیز را پیش گرفت و گفت: «من همه نوع مأموریت در کرمان دارم از قبیل، کشتن، دستگیر کردن و به زنجیر نمودن!» آیةالله کرمانی در مقام نصحیت به وی گفت: در صورتی که به مردم و علما پشت کند به سرنوشت دیگر حاکمان دچار میشود.
ایشان به مقامات حکومتی یادآور شد: «من در برابر جامعه و مردم، احساس مسئولیت میکنم و در این راه از هیچ تلاش فروگذاری نمیکنم؛ نه مالی دارم که از جهت تلف شدن آن، خوف داشته باشم و نه ملکی و مزرعهای؛ از هیچ قدرتی پروا ندارم. از شاه و دستگاه او هم نمیترسم، چه رسد به حاکم کرمان. سرم را کف دست میگذارم و به لطف خدا جلو میروم»
اگر چه مقاومت آن عالم مبارز با حرمتشکنی، از سوی حاکمان خودخواه و کمخرد همراه بود، اما هیچگاه آن عالم متقی در انجام رسالت دینی خود، کوتاه نیامد و با منکرات و خلاف شرع، قاطعانه برخورد میکرد و در این رابطه هیچ اغماضی نداشت.
حکایت آن شراب فروش و این دم مسیحایی
در یکی از شبها، ایشان در مجلس روضهای که یکی از بازاریان ترتیب داده بود، حضور یافت، یکی از کسبه به ایشان گفت: در همسایگی من، فردی یهودی بساط شرابفروشی راه انداخته است، استدعا دارم او را منع کنید؟
آیت الله کرمانی، آن شراب فروش را احضار میکند و از وی میخواهد در اسرع وقت، بساط خود را جمع کند، مرد یهودی با تحولی که در روح و جانش رخ می دهد و از این دم مسیحایی منقلب می شود، از آن پس، شرابها و ادوات مشروبسازی را از بین برد.
حاکم کرمان که اصلاحات خیرخواهانه آن عالم پرهیزگار را برنمیتافت، با اعمال فشار، سعی در آرام کردن آن مرد خدا و صدای عدالت داشت و سرانجام، این مرجع و پناه مردم را از کرمان تبعید کرد. که متعاقب آن، اجتماع عظیم مردان و زنان در اعتراض به حکومت، خواستار بازگشت آن روحانی مجاهد شد. خبر اهانت به مجتهد کرمانی، بازتاب گسترده یافت و در تهران، مجامع متنفذ روحانی، دولت مرکزی را وادار کردند تا حاکم کرمان را عزل کند، که سرانجام با عزل حاکم، آیةالله کرمانی مخیر گردید به تهران یا مشهد مقدس برود.
آنک پرواز به سوی بهشت برین الهی
آری؛ و آنگاه بعد از طی دورانهای مختلف از مجاهدت و تلاش علمی و فعالیتهای دینی و تبلیغات آیینی و زجر و دردی که از این مسیر نصیب این روحانی حقیقی گشت و بعد از به انجام رساندن اقداماتی بزرگ و تلاشهایی بسزا که سنگ بنای بسیاری از باقیات الصالحات فکری و فرهنگی را برای این عالم عزیز و نجیب و صبور و سختکوش و مقاوم به همراه داشت سرانجام در 16 مهرماه سال 1324 شمسی دیده از دنیا فروبست و راهی ملکوت اعلی شد.
پیکر پاکش با حضور پرشور مردم تشییع، و در جوار بارگاه امامزاده سیدحسین علیهالسلام کرمان تدفین گشت.
خدایش بیامرزاد!
*منابع:
گلشن ابرار، ج7
دانشنامه اسلامی